به نقل از نشريه پرتو شماره ٢٠

سخني با دوستان اتحاديه آزاد كارگران ايران

مقدمه

در سه دهه حاكميت جمهوري اسلامي، دو عامل، يكي سركوب و ديگري تشكلهاي دولتي خانه كارگر و شوراهاي اسلامي مانع ايجاد تشكلهاي توده اي كارگران (شورا و سنديكا) بوده اند.

(بگذريم كه مجامع عمومي كارگري كه ممكن ترين و سر راست ترين راه دخالت مستقيم كارگران در سرنوشت كار  و مبارزه شان است، متاسفانه هنوز فعال جدي پيدا نكرده و اگر اين جنبش راه بيافتد كسي عهده دارش نخواهد بود.)

در جريان ايجاد سنديكاي كارگران شركت واحد نه تنها دولت به جنگ  اين اتحاديه رفت و مبارزاتش را سركوب و رهبرانش را دستگير و شكنجه و زنداني كرد، مسئولين و دست اندركاران شوراي اسلامي كار و خانه كارگر هم مستقيما عليه اتحاديه ايستادند و به دفتر اتحاديه حمله و فعالينش را با چاقو و اسلحه تهديد و زخمي كردند. همان وقت "محجوب" كه هم اكنون به عنوان نماينده كارگر در مجلس اسلامي نشسته و به مشروطه اش رسيده است  به همراه "صادقي" به رهبران سنديكاي شركت واحد گفتند: "اگر ميخواهيد در ايران زندگي كنيد بايد از اين كلمه سنديكا استفاده نكنيد"، "از اين به بعد خود خانه كارگر مستقيما برخورد ميكند."

در غياب تشكل هاي توده اي كارگري و از جمله به دليل موانع فوق، فعالين كارگري در محافل و شبكه ها و نهادها و انجمن ها و كميته هاي كارگري صرفنظر از تعلق خاص به يك كارخانه و محل كار و يا يك شهر و منطقه جمع و متحد مي شوند. اين شبكه هاي فعالين هر اسمي روي خود بگذارند در اوضاع و احوال معين كنوني پديده اي مثبت است و اساسا جواب به وضعيت و شرايط معيني است كه طبقه كارگر و بخصوص رهبران و فعالين كارگري در آن به سر ميبرند. شبكه هاي فعالين كارگري تا آنجا كه محل تجمع و گردهمايي تعدادي از فعالين كارگري است و تا زماني كه اين شبكه ها به چاره جويي معضل پراكنده گي طبقه كارگر و مساله اتحاد و تشكلش مي پردازند، مفيد بوده و هستند. اتحاد فعالين كارگري  كه دستهايشان را به هم مي دهند، في النفسه  ضروري و مثبت است.

اين تلاش ها اگر در مسيري درست قرار بگيرد، اگر داراي يك افق كارگري و كمونيستي باشد،  مي تواند طبقه كارگر را گامهاي مهمي به جلو ببرد. در همان حال بيراهه رفتنش هم مي تواند به كارگر ضرر برساند و بخشي از نيروهايش را به هدر بدهد.

تجارب تا كنوني نشان داده است كه بخش اعظم اين نهاد و شبكه ها به جاي اين كه نيرويشان صرف متحد و متشكل كردن كارگران در محيط هاي كار و بهر شكل ممكن بخصوص در مجامع عمومي كارگري كه كاري بسيار ممكن و حياتي است، شود  و به جاي اينكه طبقه كارگر را سر راست به منشا قدرت و اتحاد خود رهنمون شوند، خود دچار سردرگمي و ابهام مي گردند و بدوا خود موضوع كار خود  و يا  موضوع كار همديگر مي شوند. در نتيجه طبقه كارگر از بخشي از نيروي فعاله خود محروم مي گردد.

در اين ميان و در اين سال ها ما به اسامي اي چون كميته پيگيري، كميته هماهنگي، شوراي هماهنگي، جمعي از كارگران اين و آن كارخانه،  كمپين هاي تهيه طومار و جمع آوري امضا و جمع هاي ديگري كه نام سنديكا و اتحاديه نيز برخود گذاشته اند، برخورده ايم.

ما بارها در مورد اين كميته، نهاد و شبكه ها صحبت كرده ايم. در مورد اينكه خود را همان تشكل توده اي كارگران قلمداد مي كنند، در مورد نفوذ گرايشات غير كارگري و غير كمونيستي در ميان اين شبكه فعالين و اين نهادها و تصوير وارونه اي كه از تشكل و اتحاد و مبارزه طبقه كارگر به دست داده و ميدهند و درباره سكتاريسمي كه با خود حمل مي كنند و به درون كارگران مي برند گفته ايم و بحث كرده ايم. گفته ايم كه سكتاريسم به كارگر نمي چسبد و كارگر بنا به موقعيت اجتماعي اش نمي تواند سكت باشد. منافع مشترك كارگران و سرنوشت مشترك، آن موقعيتي است كه كارگر را از بورژوا و خرده بورژوا جدا و مشخص مي كند و...

براي مثال:

ـ مبارزه براي اصلاحات كه يك جزء دايمي مبارزه كارگري و كمونيستي است، در اين نهادها تا سطح يك رفرميسم تمام و كمال و يك افق عمومي براي طبقه كارگرارتقا مي يابد.

ـ ايجاد جمع هايي ازكارگران و يا شبكه فعالين با عناوين گوناگون را جاي سازمان توده اي كارگران در محل كار مي گذارند و وظايف آنها را برعهده ميگيرند. بي توجه به اينكه نميتوان تك تك فعالين كارگري را از محيط كارشان بيرون كشيد و اسمش را اتحاديه يا تشكل توده اي كا رگران گذاشت. 

- به خود مشغولی این شبکه ها، اعضا یش  را از محیطهای طبیعی کارو زندگی کارگران دور کرده و بیشتر مشغول جلسه و ارتباط با هم بوده اند.

ـ براي هر اتحاد عمل كارگري بر سر مبارزات جاري قيد و شرط دارند. در حالي كه اتحاد عمل  يك مقوله كارگري است و كارگر بر سر مطالبات معين با هر خطي كه بيايد مجبور به اتحاد عمل است.

علاوه بر اينها اين گرايشات، مشوق بي تفاوتي سياسي كارگران نسبت به مسايل اجتماعي و سياسي هستند و حزب گريزي را در ميان آنان نماينده گي و تبليغ مي كنند.

اتحاديه آزاد كارگران ايران

اتحاديه كارگران اخراجي و بيكار كه اكنون به اتحاديه آزاد كارگران تغيير نام داده است يكي از اين شبكه هاي فعالين كارگري است. در اينجا مشخصا با دوستان و فعالين كارگري كه در اين اتحاديه جمع شده اند  سر سخن را باز مي كنيم.

نفس گردهم آيي تعداد قابل توجهي از فعالين و دوستداران كارگران و كارگران سوسياليست صرف نظر از هر نامي كه روي خود مي گذارند، مثبت است و امكان دخالت و همفكري و همكاري آن ها را فراهم مي كند. اين محافل و شبكه هاي فعالين و رهبران كارگري هر اندازه وسيع و گسترده باشند، به شرط اينكه راه درست انتخاب كنند،‌ طبقه كارگر اين  شانس را خواهد يافت كه مبارزات پراكنده كنوني را يك كاسه كرده و به اتحاد و تشكلي قدرتمند دست يابد.

اما اشتباه است اگر اين اتحاديه مجددا پا جاي پاي همان سنتي بگذارد كه خود از آن آمده و هنوز كاملا از آن جدا نگشته است. فعالين كارگري جمع شده در اين شبكه بايد بپذيرند كه اتحاديه آزاد كارگران يك تشكل توده اي كارگري نيست. اتحاديه يك صنف كارگري ويا تشكل يك محيط كار نيست.

اين دوستان صرف نظر از هر تعريفي كه خود از "اتحاديه آزاد" دارند، و صرف نظر از اينكه هر عضو اين شبكه فعالين،‌ كارگر شاغل يا بيكار اند، صنف و بخش معيني از كارگران صنعتي، غير صنعتي و كارخانه و كارگاه و يا ليست بيكاراني را كه فرضا در دفتر اتحاديه ثبت شده اند را نمايندگي نمي كنند. اتحاديه آزاد كارگران،‌ اتحاديه كارگران فصلي يا اتحاديه صنعت گران فلان شهر و يا اتحاديه كارگران شهرداري يك شهر و يا شوراي كارگران كارخانه اي نيست. شورا، سنديكا يا مجمع عمومي كارگران كارخانه يا صنف و شهر معيني نيست. بنا به تعريف، آزاد است. به همين دليل ما مي گوييم اتحاديه تشكل توده اي كارگري نيست. قبلا هم نبود و حالا هم كه اسم عوض كرده است، نيست. بلكه شبكه فعالين كارگري است و اشتباه است اگر خود را جاي تشكل توده اي كارگران بگذارد و نقش  تشكل توده اي كارگري را به عهده بگيرد  و يا وظايف و شعارهايي در دستور كار خود بگذارد كه از عهده اش برنيايد و سرانجام نااميد و سرخورده شود.

براي مثال اتحاديه آزاد كارگران به دليل همان خصوصيات بالا، ابزار مبارزه مستقيم و موثري را در دست  ندارد. تشكل كارخانه يا مركزي كارگري نيست تا با اعتصاب كار را بخواباند. منتخب مجامع عمومي و شورا و سنديكاهاي كارگري نيست تا با فراخواني سراسري كارگران را به مبارزه اي دعوت كند و يا تهديد به خواباندن كار در مراكزي كند كه خود نمايندگي اش را برعهده دارد. بنا براين، اتحاديه هر چند بار مجمع عمومي اعضاي پراكنده خود را برگزار كند و هيات مديره تعيين كند يا  اجتماع اعضاي خود را براي اعتراض معيني فرا خواند يا اول مه ي را برگزار كند ... در بهترين حالت و به دليل فعالين كارگري سرشناس درون خود ميتواند نيروي فشار  محدودي بر كارفرماها ودولت باشد. و داشتن چنين توقعي از فعالين كارگري معيني بدون پشتوانه توده اي كارگران، واقعي نيست و باري كه بر دوششان خواهد افتاد و هزينه اي را كه افراد و اعضاي اتحاديه ممكن است بپردازند با تاثيري كه بايد داشته باشند همطراز نخواهد بود. 

راه درست و برخورد صريح، صميمانه و دلسوزانه اين است كه ضمن ارج نهادن به اين جمع شدن ها و اين دست به دست هم دادن ها، بنا به خصوصيات شبكه هاي كارگري،‌ اهداف، تاكتيك، وظايف و نقشه كار روشني را تعريف و در دستور بگذاريم.

اگر اين دوستان بپذيرند كه اتحاديه آزاد كارگران، تشكل يك صنف معين كارگري و يا كارخانه و مركز كارگري صنعتي و خدمات و ساختمان و غيره نيست و اعضاي آن، فعاليني در ميان كارگران شاغل و بيكار صرف نظر از وابستگي شغلي شان هستند، در نتيجه خود را با واقعيت و پديده جديدي روبرو مي بينند. شناختن اين خصوصيات و شرايطي كه فعالين كارگري را مجبور مي كند نهادهايي غير از و وراي تشكل هاي توده اي كارگري تشكيل دهند، اولين گام آگاهانه و نقشه مند براي در دستور قرار دادن وظايف معين و منطبق با اين خصوصيت جديد است.

اتحاديه آزاد كارگران اگر بپذيرد كه يك تشكل توده اي كارگري نيست بنابراين بايد به روشني معلوم كند كه به چه كاري مشغول است و چه پروژه اي را پيش مي برد. و چگونه به این میرسد.

براي مثال اگر اتحاديه آزاد كارگران وظيفه خود را در مدت زمان معيني مبارزه عليه بيكاري گذاشته است بنابراين بايد به روشني بگويد كه نقشه اش براي اين كار چيست، از كجا شروع ميكند و به كجا ميخواهد برسد؟

يا اگر اتحاديه، مشوق و مبلغ ايجاد مجامع عمومي، شورا و سنديكاهاي كارگري است و سازمان دهي آن را در دستور كار فعالين خود مي گذارد، اين هم بايد به روشني معلوم شود كه تمركز كارش بر كدام بخش كارگري، كدام شهر و با اتكا به كدام نيروي آماده براي راه اندازي اين كار است.

يا اگر ميخواهد شبكه اي از انجمن ها و كميته و نهادهاي كارگري تشكيل بدهد، برنامه و نقشه اين كار چيست و در كجاي معادله  كنوني در مبارزات جاري طبقه كارگر عليه فقر و گراني و تورم و گرسنگي عليه سرمايه داران و دولت قرار دارد. چگونه و كجا ميتواند در مقابل تعرض بي سابقه به سطح معيشت طبقه كارگر سدي ببندد.

كانون وكلا، انجمن هاي دفاع از حقوق بشر، كانون دفاع از محيط زيست و يا جمعيت دفاع از زندانيان سياسي و غيره هر كدام عرصه و شعار و اهداف معيني را براي خود دارند. اتحاديه آزاد كارگران چه چيزي را نمايندگي مي كند؟

اينكه اتحاديه در رتق و فتق امور خود چكار مي كند، مجامع عمومي اعضا برگزار مي كند، يا جلسه هيات مديره خواهد داشت و... به جاي خود. اما فراتر از اينها اين است كه چه افقي  پيشاروي خود دارد؟ كدام بخش كارگري و كدام حوزه و عرصه مبارزاتي طبقه كارگر را  تحت پوشش قرار خواهد داد و چه توقع و انتظاراتي را قرار است پاسخ داده و برآورده كند؟...

در پاسخ به اين سوالات ما معتقديم كه، اولين شرط موفقيت اين فعالين و شبكه آنها تحت هر نامي، اين  است كه پايش را در مراكز كار و كارخانه ها و ميدان هاي بيكاران بگذارد و مشوق كارگران براي ايجاد تشكل هاي واقعي و زميني كارگري در كارخانه ها  و كارگاه ها و در ميان بيكاران باشد.

خاصيت شبكه هاي فعالين كارگري بخصوص سوسياليست و كمونيست اين است كه حلقه وصل كارگران  براي متحد و متشكل شدن باشند. لولاي اتحاد كارگران باشند. خط و افق كارگري درست را به ميان كارگران ببرند و مبارزاتشان را هدايت كنند. نه اين كه خود وظايف تشكل هاي كارگري را كه وجود ندارند، عهده دار شوند.

براي مثال ما مي بينيم كه تمركز اصلي اين شبكه فعالين تحت نام اتحاديه آزاد كارگران، شهر سنندج است. بنابراين انتظار مي رود كه كارگران درسنندج از اين شانس بزرگ برخوردار باشند كه فعاليني كه در كنارشان هستند بتوانند لولاي اتحاد و رهبر و هدايت كننده مبارزه و اعتراض و سازمانده تشكل هاي توده اي شان باشند. اين كار از نظر ما ممكن است. چرا كه ما عميقا" معتقديم كه مسير پيشروي كارگران در اين شهر به چگونگي كار و عملكرد اين فعالين گره خورده است.

ما نهاد و انجمن و شبكه كارگري ديگري در اين شهر سراغ نداريم كه بخواهد يا بتواند اين شبكه فعالين جمع شده در اتحاديه آزاد را ناديده بگيرد يا آنها را دور بزند، و برود كار ديگري بكند. اگر قرار است كاري صورت گيرد، از طريق همين فعالين امكان پذير خواهد بود. بنا براين بايد فعالانه حمايت و كمكشان كرد تا راهي را بروند كه با كمترين هزينه و اتلاف وقت و انرژي كارهاي موثر و مثمر ثمري انجام شود. فعالين كارگري خارج از دايره اين شبكه يااتحاديه اولويت شان بايد شركت و دخالت فعال براي جا انداختن سياست درست باشد. ما به سهم خود اين كار را خواهيم كرد. اميدواريم كه اين دوستان عمق سلامت دخالت و صميميت ما را درك كنند و سكتاريسم موجود و لانه كرده در ميانشان موجب خدشه دار شدن اين مساله  نشده و مانع از بحث و ديالوگ و نقد  نگردد.

 براي مثال؛ دور قبل وقتي كه ما خطاب به همين دوستان در اتحاديه كارگران اخراجي و بيكار گفتيم كه چنين تشكلي راه به جايي نمي برد، بايد سراغ كارگران شاغل و بيكار رفت و اتحادي از كارگران شاغل و بيكار عليه بيكاري لازم است تشكيل داد و با شعار بيمه بيكاري، افزايش دستمزد و عليه اخراج، در مقابل تعرض بي سابقه سرمايه داران به سطح معيشت طبقه كارگر سدي بست، گرايش سكتاريستي و غيركارگري لانه كرده در ميان اين دوستان، ما را به تلاش براي انحلال اتحاديه متهم كردند. حتي بعضي از خود فعاليني كه بنا به موقعيت كارگري شان با سكتاريسم بيگانه اند، تحت تاثير اين تبليغات سكتاريستي و مغاير با منافع كارگران، قرار گرفته و نگران بودند كه نكند در اين بحثها غرض و مرضي در كار باشد!

صحت و صميميت بحثهاي پيشين ما حداقل به ما اين شانس را مي دهد كه توجه اين دوستان را به اين مباحث جلب كنيم، با هم به راه يابي درست بپردازيم و ديالوگ صريح و سالمي را به پيش ببريم.

ما عميقا معتقديم كه پيشروي و مثمر ثمر بودن اتحاديه آزاد كارگران در گرو اتخاذ روش كار و سياستهاي كارگري و درست  است. از نظر ما خطوط اساسي اين روش و سياست بطور خلاصه چنين است:

 ١ـ مكانيسم دروني اتحاديه آزاد كارگران (شبكه فعالين كارگري)‌ مي تواند و بايد بسيار ساده و سرراست باشد.  بايد سدهاي سكتاريستي موجود شكسته و درب اتحاديه به روي همه فعالين باز باشد و شيوه هاي تصميم گيري دمكراتيك در آن  به رسميت شناخته شود. تصمیم گیری براساس منفعت عمومی کارگران،  قدرتمند کردن کارگران و اتحاد درمبارزه با سرمایه داران، قطب نمای آن باشد.

٢ـ در شرايطي كه اختناق و سركوب، ايجاد تشكلهاي توده اي كارگري (شورا، سنديكا) را سخت و پيچيده كرده است، در دستور گذاشتن پروژه هايي كه نتايج معين و ملموسي براي جنبش كارگري و طبقه كارگر دارد از اهميت بسياري برخوردار است. يكي از اين پروژه ها سازمان دهي اتحاد كارگري عليه بيكاري است. ظاهرا اتحاديه در بخشي از وظايف خود كميته اي را براي مبارزه عليه بيكاري تعريف كرده است. در حالي كه همين كار به تنهايي يك  عرصه بسيار تعيين كننده در جنبش طبقه كارگر در اين دوره است. در شرايطي كه فقر و بيكاري و گرسنگي بر جامعه چنگ انداخته است. در حالي كه طبقه كارگر و مردم زحمتكش هيچ حفاظي براي دفاع از خود در مقابل تعرض سرمايه داران و تلاشهاي ضد كارگري شان براي ارزان تر كردن نيروي كار، نپرداختن دستمزد كارگران، اخراج و بيكارسازي هاي وسيع، كار قراردادي موقت و تورم و گراني مايحتاج اوليه مردم براي زنده ماندن ندارد، اتحادي از كارگران شاغل وبيكارعليه بيكاري مي تواند در مقابل اين موج فلاكت در جامعه سدي ببندد.

عليه بيكاري

بيكاري مادر همه مصيبت هاي وارده بر طبقه كارگر و منشا كار ارزان و سود كلان سرمايه داران و تحميل فقر و گرسنگي به طبقه كارگر و كودكان و خانواده هايشان است.  راه مبارزه با بيكاري امروز ايجاد اتحاد و جنبشي از كارگران شاغل و بيكار عليه بيكاري است.

بنابراين اتحاديه آزاد كارگران نه با ايجاد يك كميته در درون خود بلكه با گذاشتن  نيروي تمام و كمال خود و تمركز بر اين پروژه مي تواند نقش تاريخي مهمي در جنبش طبقه كارگر و مقابله با گرسنگي و فقر كشنده اي كه به خانواده هاي كارگري و مردم زحمتكش تحميل شده است بازي كند.

حول شعار بيمه بيكاري، افزايش دستمزدها به نسبت تورم و عليه اخراج، ميتوان در ميان كارگران شاغل و بيكار حركتي ايجاد كرد. مجامع عمومي كارگري ميتوانند حول اين خواست هاي فوري، تشكيل شوند. قطعنامه هاي كارگري در كارخانه ها صادر شوند. دفاتر بيكاران در شهرهاي بزرگ و كوچك ايجاد گردند و جنبشي وسيع از كارگران شاغل و بيكار عليه بيكاري به راه بيافتد.

 در يك كلام؛ از نظر ما  مسير و انتخابي كه پيشاروي شبكه هاي فعالين كارگري و از جمله اتحاديه آزاد كارگران قرار دارد، پاسخ به يك نياز تاريخي جنبش طبقه كارگر امروز ايران است. و آن اين است كه اين فعالين راهشان را به طرف ايجاد  اتحادي از كارگران شاغل و بيكار عليه بيكاري  كج كنند. اتحادي كه شعار بيمه بيكاري مكفي براي همه بيكاران بالاي ١٦ سال، افزايش دستمزدها به تناسب  تورم و جلوگيري از اخراج كارگران را در  دستور خود بگذارد. ايجاد سد و صفي كه چماق تفرقه افكني در ميان كارگران را از دست بورژوازي بگيرد و طبقه  كارگر اعم از شاغل و بيكار را در مقابل سرمايه داران و دولتشان در يك صف واحد قراردهد.

اين افقي است كه ميتواند نهادها و جمع ها و  شبكه هاي فعالين كارگري را در ابعاد سراسري به هم وصل كند، گرايشات غيركارگري و غيركمونيستي را حاشيه اي و سنت طبقاتي كارگري و كمونيستي را در جنبش كارگري تثبيت نمايد.

ما معتقديم كه  در جنبش كارگري ايران قوي ترين گرايش، گرايش سوسياليستي و كمونيستي است. بالقوه قوي ترين گرايش است و ماتريال انساني اش از همه بيشتر است. در چنين اوضاع و احوالي وظيفه فعالين كارگري سوسياليست و كمونيست و شبكه هايشان اين است كه جنبش هاي اعتراضي و اقتصادي كارگران را به هم ببافند، گرايشات غيركارگري صفوف كارگران را اجتماعا نقد كنند، مجامع عمومي وشوراهاي كارگري را به مثابه تشكل توده اي طبقه كارگر سازمان دهند و اتحادي از كارگران شاغل و بيكار عليه بيكاري را در دستور خود بگذارند.

در كنار همه اينها و بهتر است بگوييم در راس اينها، رهبر كارگري رهبر جامعه (رهبر مبارزه مردم و نه فقط طبقه خودش) براي آزادي و برابري است. در غياب واقف بودن به اين نقش، ما و شما و  طبقه كارگر هيچكدام به جاي درستي نميرسيم و  طبقات و گرايشات ديگراجتماعي در تند پيچ هاي گوناگون، جامعه را به سمتي مي برند كه خود مي خواهند و منافع شان ايجاب مي كند. 

دوستان

ما با علاقه و جديت مسيري را كه شما تعيين مي كنيد و مي پيماييد دنبال مي كنيم و پي مي گيريم. تلاش هاي ارزشمند شما و مايه اي كه مي گذاريد، بدون شك تاثير مهمي در سرنوشت طبقه كارگر و جامعه خواهد داشت. شما بخشي از نورهاي اميد بخش در تاريكي اي هستيد كه دشمنان طبقاتي ما بر جامعه تحميل كرده اند. دستانتان را به گرمي ميفشاريم

مظفر محمدي

اسد گلچيني

ارديبهشت ٨٧ (مه ٢٠٠٨)