جنبش سبز و طبقه متوسط

هلاله طاهری

 

اینروزها حجم زیادی از مطالب پیرامون موقعیت طبقه متوسط و احزاب و جریانات درگیر در اعتراضات چند ماهه اخیر بچاپ رسیده است. این طبقه به رهبری جنبش سبز قصد دارد اوضاع را "تغییر" دهد اما بدون انقلاب٬ خواهان مطالبات "مدنی" ست ولی "بدون خشونت"٬ کار و فعالیت "ریسکی" نمیکند و از همه میخواهد که "ملزم به رعایت قانون اساسی باشند". برنامه براندازی دولت اسلامی را ندارد. اسلام ناب محمدی٬ بازگشت به دوران خمینی٬ سکوت در مقابل خشونت و اجرای قانون اساسی٬ شعار آنهاست. در این جنبش بخشی از بنیانگذاران جمهوری اسلامی و مهره های آن در سی سال حاکمیت و شریک جرم در این رژیم تا توده ای ها و اکثریتیها٬ از بالا شهریها و تحصیل کردگان بورژوا تا بی بی سی و جمهوری خواه٬ از داریوش همایون تا جریانات چپ بورژوایی را با خود دارد. رهبران این جنبش بصراحت میگویند که چه میخواهند و به کجا ختم میگردند. از همان اوایل اعتراض به انتخابات دور دهم ریاست جمهوری٬ موسوی اهداف جنبش را مشخص کرده و اخیرا هم جریانات دیگر و از آنجمله عده ای از زنان ملی-مذهبی و فعالین کمپین یک میلیون امضا با صراحت بیشتری بر این اهداف تاکید دارند.

نوشین احمدی خراسانی در مطلبی به نام "جنبش سبز و اسطوره شرمندگی طبقه متوسط" (سایت مدرسه فمینیستی) میگوید جنبش سبز حاضر شباهتهای زیادی به جنبش زنان دارد از جمله اینکه "جنبش سبز هم مانند جنبش زنان در ادامه رشد جنینی خود تا به امروز توانسته به یک جنبش قابل اعتنا و جدی در کنار دیگر جنبشهای اجتماعی ایران تبدیل شود". قبل از هر توضیحی لازم میدانم که یک نکته را برای خواننده روشن کنم. جنبش زنان مانند هر جنبش اجتماعی دیگر در جامعه در خود گرایشات متفاوتی را نمایندگی میکند.

ویژگی جنبش زنان بویژه در رژیمهای استبدادی مانند جمهوری اسلامی و بسیاری از دولتها در خاورمیانه در این است که بخاطر تجاوز و خشونت عریان علیه زنان٬ چه از طریق قانون و دولتها و چه از طریق فرهنگهای عقب مانده و ارتجاعی حاکم در جامعه٬ فعالین زن برای هر گونه رفرمی به نفع زنان در مقاطعی با هم همسویی هایی دارند. اما این گرایشات بر سر بخش حداکثری خواستهای زنان و اینکه به دنبال منافع کدامین طبقه هستند شدیدا متضاد و متفاوت هستند. طوری که در تقابل با هم قرار میگیرند و بخشی از آنها عملا به نوکران دولت برای سرکوب فعالین حق زن و آزادیخواهان و بویژه کمونیستها تبدیل میشوند. در حال حاضر گرایشات و جریانات مختلفی درجنبش زنان از کمونیستها و صف  آزادیخواهی و برابری طلبی تا ملی -مذهبی های فمینیست و لیبرالها فعالیت میکنند.  دو دسته  آخراز این گرایشات  در کنار جنبش سبز قرار گرفته اند و اینجاست که شباهت آن بخش از جنبش زنان به روایت نوشین خراسانی با جنبش سبز مَچ میشود: جنبشی که با حفظ نظام اسلامی و قانون اساسی بی نهایت زن ستیز حکم به سرکوب و در هم شکستن هر گونه صدای آزادیخواهانه و برابری طلبانه در جامعه را میدهد.

نوشین احمدی خراسانی در همین مطلب میگوید: "میخواهم بگویم که ما جنبش زنانی ها برای ارتباط گرفتن و بسیج جمعیت طبقه خودمان (طبقه متوسط مدرن) ناتوان بودیم اما با کمال حیرت میدیم که بعضی از دوستان انقلابی مان مدعی نمایندگی طبقه کارگر یا زنان روستایی هم بودند!!" اگر در مورد گرایش "زنانگی" جمع خودتان حرف میزنید گمان نمیرود کسانی پیدا شوند که سنگ حل مشکلات زنان کارگر و جوانان بیزار از مذهب و حجاب و جداسازی را بسینه زده باشند. اگر این طیف جایی خطایی کرده اند پس حق دارید که سرزنششان کنید. در این دوره اخیر طیف سرگردانی از چپ و لیبرالهای خارج کشور بدنبالتان راه افتادند که از خط فکری جنبش بیرون میزدند و یک ادعاهایی میکردند که مناسب جنبش نبود. نمایندگی جنبش برابری کامل زن و مرد را اما در جنبش زنان بر دوش گرایش آزادیخواهی و برابری طلبی و کمونیستها بوده و هست. کسانی که امروز در پشت خانم رهنورد صف بسته اند و ادعای رهبری جنبش زنان را دارند٬ در بهترین حالت چیزی بیشتر از خانم رهنورد برای زن در این جامعه در چنته ندارند.  

جنبش برابری حق زن کار خود را از خیابانها شروع کرد و راه اعتراض به وضع اسف بار در جامعه را برای همه اقشار هموار کرد. آن زمان امثال خانم رهنورد٬ متحد و رهبر جنبشی که خانم نوشین احمدی خراسانی امروز به آن افتخار دارند٬ کارش بسیج اوباش و دسته جات حزب الله در خیابانها علیه زنان بی حجاب بود. جوانان ماگزیمالی که به یک اپسیلن کمتر از جوانان اروپایی قانع نیستند در این چند سال بارها به خیابانها ریختند٬ زنان جوان با پرپایی هشت مارسهای علنی وقطعنامه های رادیکال خواهان لغو حجاب٬ لغو آپارتاید جنسی٬ برابری کامل زن و مرد و آزادیهای بی قید و شرط سیاسی بودند. آنها به مسائل زنان کارگر پرداختند و در کنار کارگران اول مه های باشکوه به همراه قطعنامه رادیکال صادر کردند. شما در مقابل این شهامت و از خود گذشتگی آنها شروع به انگ زدن کردید و آنها را "دوستان مشکوک" و "ماجراجو" نامیدید. مبارزات آنها جرات شما را تقویت کرد و کمی از چادر و چاقچورهایتان را کنار زدید. بعد که جراتتان بیشتر شد پشت جنبشهای دست چندمی پست مدرنیستهای اروپایی صف کشیدید و منتظرجوایز بهترین مبلغها برای "برابری زن در اسلام" شدید. تازگی ها هم به ترویج "برقع سبز" در میان زنان جنوب٬ روسری و مانتوهای سبز در تهران و اشعار "پنج سبز" و صدها اسباب بازی سبز میپردازید که براستی بساطتان را گرم نگه داشته است.(مراجعه کنید به شعر نوری علا و مطلب منصوره شجاعی در سایت مدرسه فمینیستی) برای این نوع کارها در میان هوادارنتان توان فوق العاده ای نمیخواهد.

نوشین احمدی خراسانی از طبقه متوسط به عنوان یک طبقه "مدرن" یاد میکند. وجدانا از خود بپرسید که آیا طبقه ای که به جای دولت سکولار حکم به ماندن دولت جمهوری اسلامی دارد٬ و حجاب٬ آپارتاید جنسی و قانون اساسی سراسر زن ستیز را دست نخورده نگه میدارد مدرن است؟ رضایت دادن به تغییر رنگ و شکل و قواره حجاب پدیده مدرنیست؟ آیا نمایندگان این طبقه حرفی از آزادیهای وسیع سیاسی٬ تشکل٬ آزادی نظر و عقیده برای همگان و بدون قید و شرط زده است؟ آیا طبقه ای که برای مدلی دیگر از سرمایه داری میجنگد که هم جمهوری اسلامی را نگه دارد و هم کارگر را بیشتر استثمار کند مدرن است؟ براستی مدرن بودن و مدرنیسم را چطور تعبیر میکنید. اهدافی که رهبران شما بدنبال آنند و عملکرد تا بحال این جنبش هیچ نشانی از مدرنیسم در خود ندارد. 

در مقابل ما کمونیستها آشکارا اعلام میداریم که میخواهیم این رژیم را با قانون اساسی و مجلس اش٬ با ماشین جنایی سرکوبش٬ با دستجات نظامی و تبلیغی اش براندازیم. ما آشکارا میگوییم که این زندگی جهنمی ساخته آنها شایسته مردم ایران ندانسته بلکه میخواهیم بر ویرانه های آن جامعه ای مرفه و برابر و آزاد بنا کنیم. دولتی که به استثمار مزدی پایان میدهد٬ برابری کامل بین زن و مرد را در همه شئون جامعه تضمین میکند٬ ملزم به پرپایی و استقرار آزادیهای وسیع و بدون قید و شرط سیاسی در همه عرصه ها میگردد و در یک کلام انسان را به انسانیت خود باز میگرداند. ما همه کارگران٬ همه آزادیخواهان٬ همه زنان ستمدیده و همه محرومان را فرا میخوانیم که به صف ما بپیوندند. صف ما صف میلیونها زن و مرد کارگر٬ میلیونها انسان ستم دیده از رژیم هار سرمایه٬ صف هزاران زن و جوان بیزار از این سیستم با مذهب و فرهنگ ارتجاعی اش است. این صف  را تقویت کنید٬ به سازماندهی صفوف خود بپردازید و در کنار متحدین جنبش خود برای رسیدن به حکومت کارگری مبارزه کنید.