زمانی برای زوزه کشیدن لیبرال ها

(در حاشیه اتفاقات اخیر در دانشگاه های ایران)

فواد عبداللهی

 

به این شعارها که اخیرا از جانب یکی از جناح های جمهوری اسلامی – موسوی، کروبی و رفسنجانی - در دانشگاه های پایتخت سر داده شد نگاهی بیاندازید؛

"روحانی واقعی منتظری صانعی"

"نصر من الله و فتح القریب، مرگ بر این دولت مردم فریب"

"یا حسین میرحسین"

"الله و اکبر"

اینها شعارها و مطالبات بنیادی جمهوری اسلامی در دانشگاه است. بار دیگر مثل همیشه، تحکیم وحدت و لیبرال ها سینه چاک در تلاش اند که فضا را بنفع جمهوری اسلامی و میراث کثیف دینی آن در دانشگاه سازمان دهند. عمق آزادیخواهی این جریانات را از روی شعارهایشان باید قضاوت کرد! آیا واقعا می توان بدون این لاس زدن ها به جنگ آزادی و مدنیت رفت؟! مگر با همین شعارها نبود که محیط دانشگاه را ٣٠ سال پیش اسلامیزه کردند و کمونیست ها و آزادیخواهان را قتل عام نمودند؟! مگر میرحسین ریس جمهور اعدام های دهه ٦٠ نیست؟! مگر همین مطالبات نبود که حمله برنامه ریزی شده و هماهنگ هر دو جناح جمهوری اسلامی در دو سال پیش به چپ در دانشگاه ها را ممکن کرد؟! مگر با همین پلاتفرم نبود که وزارت اطلاعات حمله و دستگیری و زندانی کردن دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب را آغاز کرد و امثال تحکیمی ها و لیبرالهای وطنی به این نهاد سرکوبگر لبیک گفتند؟! مگر همین شعارها نیست که هر روز آپارتاید جنسی و فرهنگ بی حرمتی به زن را بازتولید می کند؟! پرچم اینها و پرچم جناح مقابلشان چه تفاوتی با هم دارد؟! آیا کسی هست که با رژه رفتن زیر چنین پرچمی، انتظار یک مثقال آزادی بیان، لغو اعدام،  رهایی زنان، آزادی تشکل و اعتصاب، آزادی کمونیست ها و آته ایستها را در سر بپروراند؟! آیا این شعارها امید به یک گشایش سیاسی و فرهنگی را در افکار اجتماعی زنده میکند یا خود، شالوده اختناق و استبداد را میسازد؟!

قرارشان همین بود که در حیطه جمهوری اسلامی و آبشخور قانون اساسی که توسط خود "سبز"ها فرموله شده است بازی کنند. صاحبان این شعارها دارند صاف و ساده می گویند که مشکلشان اختناق و فضای سرکوب و نابرابری و عدم آزادی و آپارتاید جنسی در دانشگاه و جامعه نیست بلکه تشنه کنترل نهاد عریض و طویل دولتی برای تضمین بردگی دوباره انسان اند و فاتح کسی است که این غنیمت جنگی را صاحب شود. هدف، ساختن جبهه های وسیع استبداد و پاسداری از آن است. بحث برسر ادامه حیات هیولای اختناق و عقب ماندگی در اشکال جدید است. اینها ستونهای جمهوری اسلامی اند و بحثشان این است که باید جمهوری اسلامی به هر قیمتی که شده بماند. اینها علیه منافع دولت و سیستم خود قیام نخواهند کرد. آنچه در ایران بعد از ماجرای "انتخابات" خردادماه ٨٨ اتفاق افتاد و در دانشگاه ها بازتاب یافت، اعتراضی قانونی بود که ابدا سلاحی انقلابی علیه حکومت اسلامی سرمایه نبود بلکه بازسازی سیاسی و تحکیم سیاسی جامعه بورژوازی بود. این اعتراض جهت دار توده ای بر خلاف آنچه نوکران بورژوازی از لس آنجلس و لندن تا قلب دانشگاه های پایتخت، شب و روز بنام "انقلاب" به خورد مردم می دهند نه تنها تعدی ای به نظم موجود نبود بلکه حاکمیت طبقاتی، بردگی کارگران و زنان، دخالت مذهب در شئون زندگی آدمها و در یک کلام نظم بورژوازی را ابقاء کرد. جمهوری اسلامی دوباره نیروی سازمان یافته ای شد برای تضمین خفقان سیاسی در دانشگاه و بردگی کار در کارخانه.

دانشگاه جای رشد آرمانهای آوانگارد و انقلابی علیه حکومت های حاکمه است. سنگر مبارزه علیه استبداد و خفقان بوده، سنگر دفاع از منافع کارگر، آزادی زن و آزادی های سیاسی و اجتماعی بوده است. امروز نمایشی که از جانب جناح های جمهوری اسلامی در دانشگاه ها اجرا می شود در حقیقت نمایش حمله به این آرمانها است. حمله آگاهانه به پرچم دستاوردهایی است که کمونیستها در ١٦ آذر دو سال پیش به اهتزاز درآوردند.اکنون که جمهوری اسلامی در جنگ با دوستان دیروز خود٬ حملله ای همه جانبه را به دانشگاهها شروع کرده است٬ راه مقابله با آن ایجاد صفی است که همان آرمانهای انسانی و خواستهای واقعی دانشجویان را زیر پرچم آزادی و برابری در مقابل جامعه گذاشت. ایتادن در مقابل یورش جمهوری اسلامی و تلاش برای بستن سدی در مقابل این تعرض نه تنها درست است بلکه حیاتی است. اما رفتن زیر پرچم سبز و تبدیل اعتراض به حق دانشجویان به اعتراض جناح سبز به حاکمیت و تقابلهای درون خانوادگی جمهوری اسلامی٬ چیزی جز تبدیل دانشجویان به سرباز جنگ دشمنان آزادی و برابری نیست.  باید سازماندهی و هدایت دانشگاه را با پرچم جمهوری اسلامی افشاء کرد. طبقه کارگر، زنان و جوانانی که مشتاق خلاصی از استثمار، نابرابری و استبداد اند، بیش از همه محتاج ایجاد صفی رادیکال و پرچمی مستقل -  پرچم آزادی و برابری -  در اعتراض به کلیت جمهوری اسلامی اند.