بازار داغ ضد کارگری و فریبکارانه انتخابات و سیاست در انگلستان

 

اسد گلچینی

مسابقه احزاب پارلمانی و دو حزب بزرگ "کارگر" و "محافظه کار" برای مسموم کردن رای دهندگان شروع شده است. ٧ ماه دیگر انتخابات است و دولت و مجلس جدید انتخاب میشود. احتمال اینکه حزب کارگر بعد از ١٢ سال قدرت را به محافظه کاران بسپارد هست. این البته برای بسیاری مهم نیست. همه میدانند که این احزاب فرق زیادی با هم ندارد. اینجا هم مثل  کشور های دیگر کمونیسم کارگری حزبیت یافته، نه قدرتی دارد و نه حزبی و نه نمایندگانی که بتوانند طبقه کارگر را برای گرفتن قدرت  نمایندگی کنند و کارگران بتوانند به رهبران کمونیستشان متکی شوند و با افتخار و سربلند  برای توجه جامعه به برقراری مناسباتی سوسیالیستی و نظامی سوسیالیستی تلاش کنند.  احزاب چپ و بورژوا کم نیستند اما ر بطی اجتماعی به  طبقه کارگر و مبارزه و درد هایش ندارند.

احتمالا کارگران  باز هم ناچار از تکیه دادن به یکی از این احزاب و بویژه حزب کارگر میشوند که باز هم  حفظ تامین اجتماعی شهروندان بیکار و کم در آمد را بیشتر از آنچه حزب محافظه کار میگوید  در نظر دارد، آنچه که سرمایه داران برای بقا خود هم شده حفظ خواهند کرد.  بهمین دلیل است که در مناظره های این روزها و پانل هایی که سرمایه داران نیز شرکت دارند، از اینکه در کنار وزیر اقتصاد حزب کارگر قرار بگیرند و آنها را تائید کنند به خود تردیدی راه نمیدهند در حالی که برای خیلی ها غیر منتظره بود که چرا درمناظره ای از این دست در روز٨ اکتبر و از برنامه زمانی برای سوالات، بی بی سی، یکی از این سرمایه داران در کنار کاندید وزیر اقتصاد حزب محافظه کار قرار نگرفت. حزب کارگر حساب خود را  بهتر از حزب محافظه کار برای سرمایه داران و حفظ موقعیتشان انجام داده است

توپخانه عظیم تبلیغاتی بی بی سی و دیگر کانالهای تلویزیونی و ماهواره ای در مرکز قدرت یکی از کشورهای آمپریالیستی دنیا بکار افتاده است تا در ماه های آینده رای دهندگان را باز هم در دایره بسته بردگی احزاب بورژوایی نگه دارند. این تبلیغات بشدت جامعه ای را هدف قرار داده است که کارگران و مردم زحمتکشش مانند بردگان مزدی شب و روز را بهم میبافند تا نان بخور و نمیری تهیه کنند و کرایه خانه ، وام  مسکن و مخارج زندگی را در سطح پایینتری از سابق دنبال کنند. فقط در یکسال گذشته  تعداد بسیار بیشتری هر روزه وارد بازار بیکاری شده اند و همین بیکاران هم هستند که مورد شدیترین حملات احزاب هم قرار گرفته اند.  این تبلیغات در سالن های سخنرانی های سران احزاب فوق در جریان است. بسیار بیرحمانه تازیانه سرمایه را بر کارگران و مردم میزنند.

سخنران های احزاب محافظه کار و کارگر هیچکدام نمیخواهند و نمیتوانند به این وضعیت اشاره ای بکنند. هیچکدام بر دادن میلیارد ها پوند پول مالیات دهندگان به بانک ها و نجات آنها از فروریزی حرفی بمیان نمیاورند . این کار طبیعی ترین کار برای نجات "کشور" است. هیچکدام بر مخارج سالانه ٧ میلیارد پوندی خرج نیروهای نظامی بریتانیا در افغانستان که همراه با نیروهای دیگر آمریکای و .. هر روز به قدرت "سحر آمیز" طالبان افزوده اند اشاره ای ندارند. اینها طبیعی است اما کارگران بیکار و "تنبل" و مردمی که از تامین اجتماعی کمک میگیرند و مادران مجرد، که بسختی زندگی را همراه میکشند مورد شدیدترین حملات تاچریست ها قرار گرفته اند و نجات آنها از دست بردگی طبیعی نیست و برعکس خشم سرمایه داران و احزابشان را آنچنان بالا برده است که آنها را تنبل خطاب میکنند!

ژورنالیسم در انحصار سرمایدار و مزدبگیر هم، تماما در اختیار اشاعه این چرندیات به کارگران و مردم است.

در کنار این، در یکسال گذشته و بر اثر بحران سرمایه داری چند صد هزار نفر بیکار شده اند. کسی به این کشتار عظیم انسانی، این فاجعه بزرگ و این سرچشمه همه مشکلات در جامعه اشاره ندارد. همه این را پنهان میکنند و در کنفرانس حزب محافظه کار شارلاتان های سرمایه دار دستانشان را در گلوی بیکاران که از مرکز امور اجتماعی تامین میشوند گذاشته و بیشتر و بیشتر فشار میدهند و وعده میدهند که اگر آنها برگردند این جامعه "تنبل و بیکاره" را به سر کار بر میگردانند! بحران سرمایه داری قرار است به این ترتیب چاره ای برایش پیدا شود! این شاه کلید سخنرانی های  مسئولین و کادرهای بالای حزب مارگارت تاچر است.

بوی استثمار وحشیانه و تحمیل بردگی بمراتب بدتری از سخنرانی های سران این حزب در کنفرانسشان به مردم بیکار داده شد. سرمایه داران با تامین پول کافی از طرف دولت و با تامین امنیت و ثبات کاری و زندگی معمولشان، بر فلاکت میلیونها نفر که بیکار کرده اند لم داده اند، آنگاه احزاب حاکم و اپوزیسیونش باز هم بردگان و قربانیانی را مقصران اصلی میدانند و" تنبلهایی" که یاد گرفته اند به جای پرداختن و تن دادن به کار سخت!، بروند و از تامین اجتماعی پول مخارجشان را تهیه کنند، مقصر میدانند.

 کسی بر بیکاران میلیونی و تعطیلی هر روزه مراکز کار کارگران و اخراج آنها بعنوان بانی این وضعیت حرفی نمیرند.نیرویی سیاسی و اجتماعی نیست که  سرمایه داران را که اینگونه کارگران و زنان و جوانان فقیر را مورد شدیدترین حملات قرار میدهند و آنها را تنبل میخوانند به محاکمه اجتماعی بکشد. افراد میلیونی و ناراضی بسیارند،اما حزبی نیست و نیرویی نیست که بر علیه استثمار کارگران و نسل در اندر نسل کارگر بودن آنها حرفی بمیان بیاورد و یا صدای اعتراضی متشکل شنیده نمیشود.

 طبقه کارگر در انگلستان  در ٧ ماه آینده که فضا فضای انتخاباتی است میتواند صدای متفاوتی از آنچه سرمایه داران و احزابشان اعم از محافظه کار و کارگر و لیبرال دمکرات امروز در سخنرانیهایشان بر علیه آنها میگویند٬ انجام دهند؟ بعید است.

کمونیستهای ایرانی و عراقی و ... میتوانند تاثیری بر این اوضاع داشته باشند که شروع کار دیگری از نوع دیگری از طرف آنها در این نوع کشور ها باشد؟ چرا نه، آیا این کار بسیار بدیهی ما کمونیستهای دیگر کشورها هم نیست؟ تشکیلات های ما در این کشورها در رابطه با طبقه کارگر و مصیبت هایش و این همه فریب و ضدیت آشکار چه نقشی میتواند ایفا کند؟ آیا رابطه ما با کارگران و کمونیستها در این کشورها برای چنین تاثیر گذاری مهمی درست شده است؟ این  وظیفه را برای خود قایل شده ایم، یا رابطه های ما بیشتر صرف  رابطه  سطحی با کارگران و تشکل هایشان در این کشور ها برای حمایت های موقت از کارگران ایران است؟ این حتما لازم و ضروری است اما برای کمونیستها و طبقه کارگر بعنوان یک گردان بین المللی هنوز شروع کار واقعی نیست.

١٢ اکتبر ٢٠٠٩