آوائی فاشیستی برای تحمیق مردم
در حاشیه شعار "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران"
خالد حاج محمدی
یکی از شعارهای جنبش سبز در این دوره " نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران" است که به یکی از افتخارات بخشی از ناسیونالیسم ایرانی تبدیل شده است. این شعار که در بالای بسیاری از سایتهای جریانات ناسیونالیستی رنگ آمیزی و برجسته شده است و در اهمیت آن اطلاعیه میدهند وسخن سرائی میکند، یک فاشیسم به تمام معنا را نمایندگی میکند. این شعار تعفن ناسیونالیسم شرقی ایرانی٬ ناسیونالیسم ضد عرب و گند دماغ ایرانی را سرتا پا با خود دارد. این شعار ضد اسلامی و در دفاع از مردم فلسطین نیست. این شعار علیه جریانات حزب الله و حماس و حمایت جمهوری اسلامی از این جریانات ارتجاعی اسلامی و تروریست نیست. این شعار برعکس رسما علیه مردم فلسطین به جرم عرب بودنشان است. این شعار ضد مردم عرب و اعلام این ضدیت و تنفر است. افتخار صفی از ناسیونالیستها از رهبران سبز تا حزب مشروطه و ... به چنین شعاری نشانه ماهیت خود این جریانات و با هدف تحمیق مردم ایران صورت میگیرد و دقیقا علیه عدالتخواهی و آزادیخواهی این مردم است. این شعار نشانه خالی بودن این جریانات از یک ذره تمدن٬ و احساس انسانی است. نشانه گرایش قوی فاشیستی آنها و ضد عرب بودن آنها و به حساب نیاوردن مردم غیر ایرانی به عنوان انسان است٬ که البته این وجه بارز ناسیونالیسم از هر نوع آن و انصافا به صورت برجسته در ناسیونالیسم ایرانی است. در پس این اوای فاشیستی اما اهداف بسیار زمینی را دنبال میکنند. میخواهند به مردم منزجر و به تنگ آمده ایران٬ از مردمی که از بیکاری و محرومیت و گرانی و فقر به تنگ آمده اند٬ بگویند که دلیل آن ارسال امکانات مملکت برای مردم فلسطین و لبنان است. با این کار در تلاشند نفرت و بیزاری به حق مردم از زندگی جهنمی که برایشان ساخته اند را در پشت سر خود بسیج کنند. این تلاشی شیادانه برای تحمیق مردم، دامن زدن به احساسات ناسیونالیستی ایرانی، و کور کردن چشم آنان بر حقایقی است که در این جامعه و در حاکم بودن مناسبات ضد انسانی و سودجویانه که خود اینها بانی و مدافع پرو پا قرص آنند میباشد.
ناسیونالیسم ایرانی تاریخا ضد عرب و پرو اسرائیلی است. غرولندهای آنان هم از حمایت جمهوری اسلامی از حرب الله و حماس نه از سر نگرانی از رشد تروریسم اسلامی که از سر نگرانی از نزدیکی "ملت غیور ایران" با اعراب است. امروز هم این شعار به معنی به ریشخند گرفتن کل مصائبی است که مردم لبنان و خصوصا مردم ستمدیده فلسطین در اثر چهار دهه اشغالگری و شمشیر کشیدن دولت فاشیستی اسرائیل به روی آنها و آوارگی و کشتار و بی خانمانی شان ایجاد کرده است. این نشانه اوج بیگانگی فرهنگ و "تمدن" ناسیونالیسم ایرانی با انسان بودن و هر نوع احساس انسانی است. با همین فرهنگ و تمدن گندیده و متعفن ناسیونالیسم ایرانی در دوره جنگ ایران و عراق به کمک اسلام و حکومت الهی٬ خمینی جلاد و یاران سبز و سیاه آن دهها هزار کودک و جوان را به عنوان ابزار خنثی کردن مین در میدانهای جنگ ایران و عراق به کشتن دادند. ناسیونالیسم ایرانی در کنار سران سبز دیروز در جبهه جنگ با دولت عراق٬ با باد زدن احساسات ناسیونالیستی٬ با ایجاد نفاق کور قومی و مذهبی٬ مردم محروم در ایران را علیه همسرنوشتان خود در عراق بسیج کردند و به جان هم انداختند و کشتار و تکه پاره شدن مردم "غیر ایرانی" را به سخره گرفتند. و امروز همان ابزار را برای تحمیق مردم ایران زیر پرچم ضد انسانی سبز همراه خیل یاران قدیم و جدید به کار میبرند.
روزانه میلیاردها دلار در این مملکت صرف حوزه های علمیه و بیت رهبری٬ مسجد و ساختن کشتارگاههای اوین و کهریزک و سپاه و مراکز پلیسی و اطلاعاتی و آخوند میگردد. اینها هیچکدام از نظر این صف مشکلی نیست و باعث فقر و سیه روزی مردم نشده است. ایجاد سرمایه های نجومی در این جامعه بر گرده کار ارزان طبقه کارگر و محرومیت بخش عظیمی از مردم٬ عین دمکراسی و مردم سالاری برای این صف است و اتفاقا میخواهند مانع باز شدن چشم و گوش طبقه کارگر و مردم محروم در ایران بر این حقایق شوند. چند میلیون کارگر افغانی را به شیوه برده وار به کار گرفته اند و از رنج وتلاش آنها سود میبرند و هر وقت هم به نیروی آنها احتیاجی نباشد٬ دسته جات چاقوکش و قمه زن را افسار گسیخته به جانشان می اندازند و همه اینها از نظر این صف عادی است و با تما اینها هزار اتهام کثیف و تحقیر را نثارشان میکنند و اینها عین دمکراسی و جمهوریت متعفن این صف است.
اما خارج از اینها تاجایی که به مردم فلسطین و لبنان هم برگردد٬ میدانداری تا کنون صف سبز و سیاه جمهوری اسلامی در این کشورها سر سوزنی به دفاع از مردم فلسظین و لبنان مربوط نیست. دفاع از حماس و گروههای فاشیستی و تروریستی از جانب جمهوری اسلامی٬ مسلح کردن باندهای ترور و کشتار٬ اعمالی است که نه تنها محنت و محرومیت مردمان ستمدید این ممالک را نه کاسته است٬ بلکه خود عاملی جدی در افزایش سیه روزی حاکم بر زندگی آنها بوده است. اگر دولت فاشیستی اسرائیل عامل اصلی توحشی است که چهار دهه آوارگی و کشتار و خانه خرابی مردم این مناطق را باعث شده است٬ اگر سیاستهای فاشیستی دولت قومی مذهبی اسرائیل باعث ایجاد دشمنی کور میان مردم این منطقه شده است٬ اگر ادامه این سیاستها باعث ایجاد و پا گرفتن جریانات فاشیستی تروریسی حماس شده است٬ جمهوری اسلامی نیز در چهار دهه اخیر برای تامین منافع خود زندگی مردم محروم را دستمایه معامله گری و افزایش دامنه اقتدار خود کرده است. هزینه کردن جمهوری اسلامی برای تقویت گروهای تروریستی در فلسطین و لبنان و عراق و ... علیه هر نوع عدالتخواهی مردم این کشورها٬ علیه خواست مشروع مردم فلسطین برای ایجاد کشوری مستقل است. خواستی که به درست سمپاتی صف انسان متمدن در این چهار دهه را همراه خود داشته است.
اگر قرار باشد روزی پرونده عاملین کشتار و آوارگی و فقر و محرومیت مردم لبنان و فلسطین در دادگاهی انسانی بررسی شود و عاملین آن محاکمه شوند٬ بی شک جدا از دولت اسرائیل به عنوان مسئول اصلی جهنمی که به این مردم تحمیل شده است٬ سران سبز و سیاه جمهوری اسلامی نیز در صف متهمین خواهند ایستاد.