هدف ترورهای زنجیره ای در سنندج و شکست رژیم

مصاحبه پرتو با اسد گلچینی

 

پرتو: اخیرا و به فاصله کمی تعدادی از مهره های رژیم در سنندج ترور شدند٬ کمیته کردستان حزب طی چند اطلاعیه اعلام کرد که این ترورها اثر انگشت رژیم را بر خود دارد و هشدار داد که ترورها  کار هر کس باشد٬ اقدامی است که دست رژیم را در نظامی کردن فضای جامعه باز میگذارد و به زیان مبارزات مردم است٬ لطفا در این مورد توضیحاتی برای خوانندگان پرتو بدهید؟

اسد گلچینی: هم اکنون و با  گذشت بیش از یک هفته از این ترور ها فضای شهر سنندج به شدت پلیسی شده است. هشدار ما از همان وقوع ترور اول به جا بود که این ترور در بطن وضعیت سیاسی معینی صورت گرفته است و قرار است اهدافی را در مقابله با مردم پیش ببرد.  کم کم و در جریان بقیه ترور ها این مسئله برای همه عیان شد. در فاصله ده روز در شهر سنندج ٥ نفر از مهمترین مقامات و نیروهای رژیم ترور شدند. یک چنین عملیاتهایی در سطح و امکانات بسیار بالایی فقط ممکن است. حال کدام بخش و چه کسانی مجری این ترورها بودند مهم نیست. یک ترور زنجیره ای که اهداف معینی را دنبال کرد. بنظر من رژیم که سازنده این ترورها بود به اهدافش نرسید.  

ترور و ایجاد رعب ناشی از آن از بزرگترین دشمنان مبارزه توده ای و اشکال شناخته شده آن است. رژیم های مستبد و فاشیست به چنین شیوه هایی دست میزنند. جمهوری اسلامی استاد این کار است.چه در داخل و چه در خارج کشور مهارت خاصی در ترور مخالفین خود کسب کرده است.

 

نیروها و جریانات بی ربط به خواست و مبارزه مردم هم  و بعضا تحت عنوان دفاع از مردم، به ترور متوسل میشوند و همه اینها چه در گذشته و چه در حال حاضر موجب عقب زدن مبارزه مردم شده است. ابراز خوشحالی از به درک رفتن جنایتکاری هیچوقت نمیتواند جای سازماندهی مبارزه کارگران و مردم زحمتکش برای از بین بردن کل رژیمی که هزاران جنایتکار و جانی را در خود جای داده است را بگیرد. همیشه مبارزات ما با چنین خطراتی مواجه است. کمونیستها و رهبران مبارزه همیشه در معرض این چنین خطراتی چه از جانب رژیم و چه از جانب نیروهای فاشیست و بی ربط به خواست مردم هستند. از این لحاظ بسیار روشن است که همیشه اهداف روشنی که ترور ها دارند را نشان داد و در مقابل آن سد ایجاد کرد. ترور هایی که در سنندج انجام شد هدفش باز کردن دست رژیم برای سرکوب شدید مبارزه مردم مبارز در این دوره بود.

رژیم همه جا به چنین فضایی نیاز دارد بویژه در کردستان و به نظر من رد پای همه این ترور ها به خود رژیم و گروه های ویژه این کار بر میگردد. ببینید جمهوری اسلامی و قرارگاه قدس که سردمدار همه فعالیت های اطلاعاتی و مخوف تروریستی بوده و هستند در چنین سناریویی همچنان در پشت پرده هستند.

 فاکتور تحولات خرداد ماه در ایران بعد از انتخابات ریاست جمهوری، و همینطور عکس العمل مردم به این حرکات و جنبش سبز در کردستان و اعتصاب عمومی در ٢٨ مرداد، فاکتورهای مهمی در همین یک ماه اخیر هستند که رژیم را متوجه انجام فعالیتهایی برای سرکوب این فضا و تاثیراتش کرده است. سازماندهی  همه این ها به قرار گاه قدس رژیم میرسد. بررسی فعالیتهای قرار گاه قدس و نیروهای اطلاعاتی رژیم کمک میکند تا اهداف و نقشه های رژیم که ما ادعا میکنیم برای سرکوب است بیشتر روشن شود. از جمله: در عراق انتخابات پارلمان و تعیین حکومت در جریان است و ایران بعنوان یکی از طرفهای جدی ذینفع قدرت در عراق موقعیت چندان خوبی ندارد و در کشمکش و در بده بستان های احتمالی با نیروهای درگیر انتخابات هستند. ملاقات های مختلف و متنوعی در منطقه در جریان است و از جمله رئیس جمهور عراق را در روستایی در نوار مرزی ملاقات کردند! که بیربط به این اوضاع و اوضاع امنیتی رژیم در کردستان عراق نیست. تلاش های رژیم علیه اپوزیسیون مستقر در عراق و در منطقه کردستان همچنان ادامه داشته است، مجاهد در مرکز عراق تقریبا برچیده شد و آنجا دیگر اثری از مجاهد سابق نیست. فاکتور دیگر این است که هم خود رژیم هم و قرار گاه قدس آن یکی از پاهای جدی مسئله بیرون کردن و یا برچیده شدن اردوگاه ها ی اپوزیسیون ایرانی در کردستان عراق بوده و این تلاش کماکان به قوت خود باقی است. (طبعا دولت ترکیه و عراق و حکومت منطقه ای و حتی سیاست های پ.ک.ک خود هر کدام بشکلی این مساله را مورد تاکید قرار میدهند و دنبال اجرای آن هستند و زمان مناسب آن باید فرا برسد). فاکتور مهم دیگر این است که در همین دوره رژیم تمرکز بالایی از نیروهای اطلاعاتی و ضربتی برای در دام انداختن و ضربه زدن به نیروهای پیشمرگ و حتی نیروهای گارد آزادی (که در شهریور دو بار جاده مریوان سنندج را ساعتها به کنترل خود در آوردند) را ایجاد کرده بود. تا این زمان چنین تقابل بزرگی وجود نداشت. همیشه و در چند سال گذشته مرتبا واحد های سازمانهای مسلح ناسیونالیست در کردستان حضور داشته اند و تقریبا هیچگاه این قطع نشد و همه دنبال فعالیتهای سیاسی و تشکیلاتی و مالی بود ه اند. طبق اطلاعات ما در این سالها و بویژه دو سال اخیر بسیاری از این واحد ها دچار ضربه شدند که دلایل مختلفی دارد، اما مسئله اصلی این است که درست در چنین وضعیتی چنین تمرکزی از طرف رژیم برای ضربه زدن سراسری صورت میگیرد و این نیروها بدام میفتند و دچار چنین ضربات سنگینی میشوند.

 فاکتور مهم دیگر مساله "عروج" سلفی ها و القاعده است! این مساله مهمی است که باید بعنوان یکی از برگه های بازی رژیم دیده شود. در چند سال گذشته همه نیروهای سیاسی و مطلع، میدانند که نیروهای سلفی با پول و امکانات زیاد دیگر جریانات و دولتهای مرتجع و حتی زیر نظارت پنهان و آشکار نیروهای اطلاعاتی بزرگ شدند و اجازه فعالیت داشتند. این جریانات اساسا برای مقابله با نیروهای مبارز و کمونیست و جوانان آزادیخواه بکار گرفته شدند. اینها را بر اساس فاکت و نمونه های موجود میگویم، این جریانات هر کجا که قدرتی داشتند، مثلا در محلاتی، فضا را بر جوانان و زنان تنگ کردند و آستین پیراهن های پسران را دراز، ریش های آنها را بلند و بر سر زنان چادر و مقعنه زدند و بچه های خردسال را در کلاسهای فساد و جنایت "تربیت" میکردند و در مرزها فعالیت های متنوعی انجام دادند و ... همه اینها از برکات رژیم برای این نیروها و از برکات این نیروها برای رژیم است. اینکه ترورهای اخیر بدست اینها صورت گرفته باشد یا نه مهم نیست مهم این است که این بخشی از نقشه خود رژیم است و درست در چنین مقطعی است که به آن نیاز دارد. درگیری و جنگ القاعده و سلفی ها آنهم مسلحانه از جانب این نیروها  شروع نشد. سالهاست این نیروهای مرتجع و قرون وسطایی  فعالیتهای خودشان را دارند و رژیم هم در مجموع وجود و حضور چنین نیروی سیاهی باب طبعش بوده است.رژیم نتوانست نیروهای دیگری را عامل این ترور ها نشان دهد و تقریبا همه جریانات هم از این اتفاقات فاصله گرفتند. کشتن زندانیان سیاسی به احتمال بسیار زیاد یکی از اهداف رژیم بود. هر چند این مساله در اشکال دیگری ادامه خواهد داشت اما با شکست این پروژه رژیم تنها کاری که ماند درگیریها و حمله به القاعده بود که رژیم شروع کرد. تنها کاری که توانستند انجام بدهند جلو انداختن فایل سلفی ها و القاعده ای ها بود که واقعا کل تشکیلات آنها برایشان واضح بوده است و ظاهرا مسئله راه انداختن ارعاب و کشتاری که در نظر داشتند برایشان کمترین فایده را داشت به فلج کردن یکی از چوب دستی های خود رژیم یعنی القاعده و سلفی ها، محدود ماند.

 

پرتو: بدنبال این ترورها مراکز پلیسی و سران جمهوری اسلامی تلاش کردند که از جمله ترورها را کار نیروهای اپوزیسیون جمهوری اسلامی بدانند که در کردستان عراق مستقر هستند. مدعی هستند که تعدای از باندهای مذهبی سلفی و القاعده عامل ترورها بوده اند و تعدادی را هم دستگیر کرده اند. هدف جمهوری اسلامی از راه انداختن این فضا چه است؟

اسد گلچینی: همانطور که اشاره شد هدف این دستگیری ها قطعا و بدون تردید از سر راه برداشتن یا محدود کردن و مقابله با القاعده ای ها و سلفی ها، که سالهاست مستقیم و غیر مستقیم در خدمت ارتجاع و نیروهای اطلاعاتی و امنیتی پلیس بوده اند، نیست. برای رژیم راه دیگری نمانده بود. رژیم باید تحت عنوان مقابله با ترورهای اخیر و برای مرعوب کردن فضا از جریاناتی قربانی میگرفت و آنها را مورد تعرض هرچند ظاهری قرار میداد. جمهوری اسلامی زمانیکه متوجه شد نمیتواند مستقیما از زندان و از فعالین عرصه های مختلف مردم برای این هدفشان قربانی بگیرد و آنها را مورد تهاجم قرار دهد سراغ جریانات دست ساز خود رفت و آنها را مورد تعرض قرار داد. مبارزه مردم و موج عظیم، نه به رژیم اسلامی در کردستان دشمن موجودیت کل رژیم است.

مستقل از اینکه کدام جریان مورد تعرض قرار میگیرد زمانیکه فضا نظامی شود، طبیعتا بر همه وجوه مبارزات مدنی و اجتماعی کارگران و دانشجویان و زنان تاثیر منفی خود را میگذارد. هدف رژیم هم همین است. کردستان و بویژه سنندج همیشه کانون این مبارزات بوده و در این دوره نیز با فعالیتهای مهمی برای بازسازی این فعالیتها و رادیکال شدن آن روبرو بوده ایم. آخرین مورد آن اعتصاب عمومی در ٢٨ مرداد در سنندج و شهرهای دیگر کردستان بود و فعالیت بسیار گسترده ای را در میان کارگران و مردم زحمتکش دامن زد.  باید متوجه شد که رژیم بسیار آگاهانه و بدقت این فعالیتها را زیر نظر دارد و از آنها وحشت دارد. فضا که نظامی شد نقشه های رژیم عملی شده است. ترور کردن بهترین وسیله برای مرعوب کردن فضا است. از طرف هر کسی صورت بگیرد این عوارض را دارد. در وضعیت کنونی ایران و بویژه بعد از خرداد یکی از مراکز توجه رژیم برای کنترل اوضاع کردستان بوده است. هشیاری همه فعالین سیاسی و اجتماعی و حزبی و بویژه کمونیستها و چپ ها در چنین مقطعی مهم است. این هشیاری دست رژیم را خواهد بست و اتفاقا میتواند به مستحکم تر کردن صف مبارزاتی و تشکیلاتهایی که روشهای دشمن را بشناسند و در مقابل آن سد ببندند برای تقویت مبارزات کمک کننده است. مبارزات جوانان و کارگران و زنان در دانشگاه و کارخانه و کارگاه ها و در میان بیکاران برای رسیدن به خواستها و مطالباتشان بطور قطع در جریان است. این مبارزات باید روی پای خود تقویت شود.  در دام این فضای ترور که هدفش مرعوب کردن همین مبارزات است نباید افتاد. امروز رژیم به چنین فضایی نیاز دارد و در مقطع دیگری جریانات بی ربط و بی ریشه ای مثل پژاک یا جریانات مشابه که میتوانند سازنده ترور و بمب گذاری و ... باشند. پرچم آزادی و برابری و مستقل از پرچم های سبز و سیاه رژیم و دنباله روان آنها تحت هر نام دیگری و از جمله برنامه فعالیتی ناسیونالیستها، هر چه روشنتر باید اساس این مبارزات قرار بگیرد و این پرچم و رهبران آن میتوانند چنین اهدافی برای سرکوب مبارزاتشان را دور بزنند.

 

پرتو: مراکز پلیسی جمهوری اسلامی در دوسال اخیر جنگ روانی پلیسی را علیه حزب حکمتیست راه انداخت٬ در این مدت هم از کانالهای مختلف اقدماتی از تهدید گرفته تا مراجعه به دولت عراق و حکومت منطقه ای کردستان عراق علیه حزب حکمتیست و رهبران آن پیش برده  است٬ این اقدامات چقدر جدی است و هدف جمهوری اسلامی چه است ؟

اسد گلچینی: بطور واقعی بعد از عروج چپ در دانشگاه رژیم متوجه خطر بالفعل چپ در جامعه شده و اثر حزب ما، خط و سیاست ما را در آنجا دید. اما بعد از دو سال سرکوب اعتصاب عمومی در کردستان یکبار دیگر حضور قوی و خطر عروج و قدرتگیری چپ را به رژیم نشان داد و باز هم اینبار خیلی روشنتر از وقایع دانشگاه این تحرک به حزب حکمتیست و فراخوان آن وصل شد. اینها به اضافه حضور گارد آزادی در کردستان و شکست پی در پی رژیم برای ضربه زدن به آن رژیم را بیش از بیش به حزب حکمتیست حساس کرده و آنرا بعنوان خطری جدی در مقابل خود میبیند. طبیعتا رژیم تمام تلاش خودش را برای ضربه زدن به این حزب، به هر طریقی خواهد کرد. تلاشهای اخیر رژیم برای فشار به حضور حزب ما در کردستان عراق را باید در کنار دستگیریها و سرکوب دو سال گذشته گذاشت. حزب حکمتیست هوشیاری کافی برای مقابله با چنین توطئه ها و خنثی کردن آنها را دارد.  

از همان دو سال قبل دستگاه های پلیسی و اطلاعاتی رژیم به کمک نئو توده ای ها تلاش زیادی کردند تا حزب حکمتیست را بعنوان حزبی نظامی برجسته کنند تا مبارزات دانشجویان آزادیخواه وبرابری طلب و هر سطح دیگر از مبارزه آزدیخواهانه در جامعه را از جمله به این بهانه سرکوب کند. آنها بوسیله جنگ روانی و شکنجه وحشیانه و بلف زدنهای معمول به زندانی و اعترافات زیر شکنجه تا حدودی هم موفق شدند و این همچنان ادامه دارد."داب تهران" وظایفش را دنبال میکند. چه در سطح ایران و چه مشخصا در کردستان هم باید وسیعا اهداف رژیم و نئوتودهای ها را شناساند و تمام شدنی نیست.

 ضربه زدن و بدام انداختن واحد های گارد آزادی هم بخشی از تلاش گسترده اطلاعات بوده است و در سالهای گذشته همه شاهد هستند که نیروهای مسلح گارد با کاردانی و اطلاع از تاکتیک های رژیم چگونه بیش از ٢٠ بار حضور واحد ها را ممکن کردند. حضور رهبران شناخته شده کمونیست در میان مردم چه در ایران و چه در عراق و یا هر جای دیگری که ایرانیان هستند برای رژیم همیشه مایه نگرانی بوده است و تلاش کرده اند تا مانع این شوند و در دوره اخیر و مشخصا یک ماه گذشته و در جریان پیشبرد نقشه هایی که به آنها اشاره کردم که از طرف قرار گاه قدس و نیروهای اطلاعاتی پیش برده شد از جمله در دام انداختن نیروهای گارد که توانستند در میان مردم حاضر شوند و حاکمیت رژیم را به سخره بگیرند مساله جدی بود.

 

 

پرتو: کل این مسائل نشان از برنامه  جدی جمهوری اسلامی علیه اپوزیسیون است که هم راه انداختن جنگ روانی و هم ایجاد رعب و وحشت و ایجاد محدودیت برای فعالیت اپوزسیون جمهوری اسلامی را شامل میشود٬ در این مورد چه فکر میکنید؟

اسد گلچینی: همه اینها جدی هستند و رژیم به این وسیله هم در تلاش برای مرعوب کردن مردم و سرکوب مبارزاتشان است. این مهمترین هدف رژیم است.

برداشتن پایگاه نیروها و احزاب در کردستان عراق هم هدفی است که آنها دنبال میکنند و نقشه همان چیزی است که در مورد مجاهد پیش بردند. طبعا محدود کردن هر درجه از فعالیت اپوزیسیون جمهوری اسلامی مستقیما به نفع رژیم برای اهدافی است که دنبال میکند. این اتفاق تا وقتی که نیفتند خوب است، مهم نیست ما چه اندازه با این احزاب موافق یا مخالف هستیم، هدف رژیم نباید جلو برود. اما مستقل از نیت ما این اتفاقات ممکن است دیر و یا زود بیفتد. اپوزیسیون باید هوشیار باشد و ضربه زدن به خود و مردم را از هر طریقی به حداقل برساند.

مردم هم دقیقا باید بدانند که مبارزاتشان روی پای تشکل ها، رهبران و نفوز تود های آنها ممکن است پیش برده شود. اساس کارما همین بوده است و آنچه که ریشه رژیم را میتواند برکند همین مبارزه توده ای کارگران و مردم انقلابی در اتکا به تشکیلاتها و حزبشان است که البته در کردستان سازمان مسلح خود را نیز دارد، گارد آزادی را دارد که سازمان مسلح توده ای است اما بدون داشتن چنین حزب و سازمانی، یک قدم پیشبرد کار کمونیستی و کارگری قدرتمند و رسیدن به سرنگونی انقلابی این رژیم ممکن نیست. این کار ماست و این متیواند کارگران و مردم زحمتکش را برای خواستها و مطالباتشان در مباره ای که دارند هدایت کند.