گزینه حفظ نظام و دمکراسی ليبرال داریوش همایون

خالد حاج محمدی

 

فضای سیاسی جامعه ایران بشدت ملتهب است. جنگ و دعوای جناحهای جمهوری اسلامی٬ صف بندیهای جدید در صفوف احزاب و نیروهای سیاسی٬ بحران اقتصادی و بیکاری فزاینده و فقر و محرومیت روز افزون طبقه کارگر و اقشار محروم جامعه همراه با اعتراضات هر روزه آنها و بسیاری مسائل دیگر همگی دست به دست هم داده اند. در این میدان نگرانی از آینده جامعه و تلاش برای جوابی به آن به میدان آلترناتیوها و دغدغه احزاب و جنبشهای سیاسی شکل داده است. در این زمینه سخنان داریوش همایون از مشروطه خواهان در دفاع از جناح سبز٬ روزنه خوبی  برای دیدن دمکراسی لیبرال این طیف است.

آقای همایون در مصاحبه با "نشریه تلاش" به تاریخ ٢٩ مرداد نکاتی را در دفاع از جنبش سبز تاکید میکند : "می بايد از درون و بيرون مراقب بود که جنبش به نا اميدی نيفتد؛ به شعار ها و راه های افراطی کشيده نشود٬ ..٬شکست احمدی نژاد اولويت اين مرحله جنبش است. .. ما هنوز انحرافی از دمکراسی ليبرال در هيچ جای جنبش سبز نمی بينيم...شعار های فردا مال فردا هستند. ...حفظ نظام در مرحله کنونی گزينه ای واقعگرايانه است. ...دين يک ضرورت اجتماعی است."

تا جایی که به جنبش سبز برگردد٬ تا کنون رهبران و سخنگویان اصلی آن از موسوی تا رفسنجانی٬ کربی و خاتمی به روشنی اهداف خود که همان حفظ جمهوری اسلامی٬ دفاع از قانون اساسی و دفاع از سی سال حاکمیت پر از جنایت  آن و تلاش برای برگرداندن آن به دوره خمینی است را بیان کرده اند. میر حسین موسوی یکی از رهبران اصلی این جنبش مدافع همان است که سی سال قبل گفت: " یکی از احکام جمهوری اسلامی و اسلام این است که هر کس در برابر این نظام عادل جمهوری اسلامی بایستد – باید کشته شود و زخمی آنها هم باید زخمی تر شوند تا بمیرند. این حکم اسلام است که از اول بوده و تا پایان هم خواهد بود " (میر حسین موسوی روزنامه ” کیهان” شهریور سال ۱۳۶۰)

 اما اینها را آقای همایون میداند. مشکل داریوش همایون و طیف وسیعی که به این صف پیوسته اند در بی خبری نیست. کل ماجرا این است که اهداف جنبش سبز را امر مشترک خود میدانند و حفظ نظام جمهوری اسلامی به قول آقای همایون "گزینه واقعگرایانه" شان است. آقای همایون با این دفاعیات دارد سیمای دمکراسی لیبرال خود و حقوق بشر و جامعه مورد دفاعش را به نمایش میگذارد. نگرانی و دغدغه آقای همایون٬ لطمه خوردن بنیادهای جامعه سرمایه داری ایران است و به همین دلیل جمهوری اسلامی را با حذف جناح خامنه ای بهترین گزینه میداند. تاکید بر اینکه شکست احمدی نژاد اولویت است٬شعارهای فردا مال فردا هستند٬ دین یک ضرورت اجتماعی است و دفاع از حفظ نظام همراه با نگرانی از افراطی گری٬ همگی بیان اهداف یک جنبش معین است که بخشی از بورژوازی ایران را نمایندگی می کند و توسط آقای همایون در مقابل جامعه گذاشته شده است. معلوم است لیبرالهای مدافع حقوق بشر و جمهوری خواهان دمکرات٬ نه با استبداد و خفقان حاکم مشکلی دارند٬ نه با حکومت اسلامی و نه با فقر و محرومیت مردم. معلوم است دمکراسی و آزادی و سکولاریسم این طیف نیز تنها تزئین دهند همان استبداد طبقات حاکم برای تامین سود و سرمایه به نفع اقلیتی در این جامعه است٬ و سهم طبقه کارگر و اقشار پاینی جامعه همان است که تا کنون بوده است. آقای همایون نه تنها از استبداد و بی حقوقی سی سال گذشته دفاع میکند٬ بلکه مذهب را هم به عنوان ابزار تحمیق در دست گرفته است.

دشمنی آقای همایون نه با عاملین فلاکت و فقر و بی حقوقی مردم که با قربانیان این اوضاع٬ با مردمی است که برای دمکراسی لیبرال و گزینه آقای همایون تره خرد نمیکنند. دشمنی آقای همایون٬ خواست رفاه و آزادیهای سیاسی٬ برابری طلبی و دفاع از حق انسان در این جامعه است. نگرانی از شعارها و راههای افراطی٬ نگرانی از طرح مطالبات بخش اعظم مردم ایران است که توقع زندگی مرفه و آزاد را دارند. تاکید آقای همایون بر اینکه شعارهای فردا مال فردا است٬ همان وحدت کلمه جناب خمینی است که در دوره قیام مردم ایران٬ تلاش میکرد همه را زیر پرچم جنبش ارتجاع اسلامی بیاورد تا امر خود مبنی بر گرفتن قدرت را تامین کند. نتیجه آن شعار قدرت گیری جنبش اسلامی و کشتار و قتل و عام همه مخالفان شد. امروز نیز آقای همایون از مردم میخواهد که از طرح خواستهای واقعی خود دست بردارند٬ آنها را به فردا موکول کنند٬ تا صف جنبش ارتجاعی مورد دفاعش به اهداف خود برسد تا فردا اینبار به جای خمینی و یارانش٬  لیبرالها همراه  جناح سبز خدمت  مردم برسند.

اما تجربه انقلاب ٥٧ ایران به مردم آموخته است که باید حول خواست و مطالبات خود جمع شوند و این اتفاقا بر عکس آقای همایون شعار امروز است. مردم از فقر و نابرابری٬ از استثمار و بی حقوقی٬ از استبداد و کشتار و زندان و زن ستیزی و .. به تنگ آمده اند. مردم خواهان جامعه ای آزاد و برابر و انسانی اند و همین را باید امروز با صدای بلند به گوش همه رساند و حول آن نیرو جمع کرد. سکوت امروز مردم در خدمت هدف کنونی آقای همایون و جنبش سبز٬ کلاه گشادی است که یک بار در سال ٥٧ سر مردم محروم کردند و آنان را ابزار قدرت گیری یکی از هارترین دیکتاتورهای تاریخ بشر کردند. تکرار آن یکبار دیگر کلاه رفتن سر مردم و این باراز جانب خط سبز و  لیبرالها و.. فاجعه است.  

اما کل ماجرا این است که این را با اتحاد همان افراط گرایان مورد نفرت آقای همایون و ایجاد صف مستقل از جنبشهای ارتجاعی و از جمله صف دمکراسی لیبرال آقای همایون باید تامین کرد. امروز نه تنها ایجاد برابری و مساوات و آزادی کامل انسان٬ بلکه خلاصی فرهنگی و حق زن و آزادیهای سیاسی  نیز دیگر کاملا بر دوش طبقه کارگر و کمونیستها میسر است. آنچه آقای همایون به زبان آورده است٬ نیاز واقعی سرمایه داری ایران است که تامین سودش از کانال کار ارزان و فقر مطلق بخش اعظم جامعه میگذرد. تامین این امر از کانال استبداد٬ زندان و سرکوب خواهد گذشت و لذا حفظ نظام حتی با اسلام و آخوند و شکنجه گرش نیاز طبقات دارا و از جمله دمکراسی لیبرال آقای همایون است. لذا بر خلاف ادعای دمکرات لیبرالهای ایران٬ قدم اول برای تامین حتی آزادی بیان و سکولاریسم در این جامعه در گرو کنار گذاشتن جمهوری اسلامی با سبز و سیاه آن آست.

 

٣ سپتامبر ٢٠٠٩