جنایات و ننگ را با هیچ رنگی نمی توان پاک کرد

سیف خدایاری

 

تهاجم هرروزه تروریسم هار جمهوری اسلامی به زندگی و امنیت مردم همچنان با ابعادی وسیع و به شدت ادامه دارد. هزاران نفر در جریان اعتراضات  یک ماه اخیر دستگیر شده اند و تعداد زیادی نیز ناپدید شده اند ؛ سیزده نفر در زاهدان به بهانه محاربه با نظام و حمله به امنیت و آسایش مردم! اعدام شدند ؛سهراب اعرابی یکی از جوانان بازداشت شده در زیر شکنجه در زندان جان می سپارد ؛ بازگشت قوانین ضدانسانی محمد به دادگاههای جمهوری اسلامی و مفسد فی الارض ومرتد نامیدن انسانها واتهام محاربه با خدا حکایت از روزهای هولناک و سرنوشت وحشتناکی دارد که در کمین دهها نفر از زندانیان نشسته است ؛ دهها جنازه جانباختگان رویدادهای اخیر در سردخانه میدان تره بار و سبزی در جنوب تهران روی هم دپو شده اند و قصابان جمهوری اسلامی بی شرمانه عکس آنها را به خانواده های سرگردان نشان می دهند تا اجساد عزیزان خودرا شناسایی کرده و بدور از هر گونه سر و صدا و در سکوت سرد و شکننده به خاک بسپارند؛در مواردی جسد کشته شدگان را سیمان گرفته اند تا آثارشکنجه و شیوه به قتل رسیدن افراد نامعلوم باشد؛ هتک حرمت انسانی و  تجاوز جنسی به زندانیان که یکی ازشکنجه های متداول فاشیسم است، در وحشیانه ترین شکل آن در زندان و بازداشتگاههای ارگانهای مختلف ارعاب و سرکوب صورت می گیرد در یک مورد خبر پارگی رحم و خونریزی شدید ناشی از تجاوزبه یک زن گزارش شده است.این موارد گزارش شده تنها چند نمونه از صحنه های هولناک تراژدی عظیمی است که این روزها در ایران روی می دهد. ابعاد این خشونت و جنایت را تنها می توان با جنایتهای همین جمهوری اسلامی درهولوکاست اسلامی دوران خلخالی ، خرداد شصت و تابستان 67 مقایسه کرد. فاشیسم اسلامی در سه دهه ازسلطه هار و قرون وسطایی، صحنه هایی به مراتب دلخراش تراز این تراژدی را به مردم تحمیل کرده است ،اما امروز بدلیل وجود امکانات رسانه ای می توان درصد ناچیزی از خشونت و توحش جمهوری اسلامی را به نمایش گذاشت. متأسفانه برای کسانی که جوخه های اعدام خلخالی و اعدام های دسته جمعی دهه شصت و خاوران را ندیده اند و تجربه نکرده اند این فرصتی است تا ماهیت جمهوری اسلامی را به چشم خود ببینند.

 در مورد این جنایات رویکردهای متفاوتی نسبت به آن در فضای سیاسی جامعه وجود دارد با تمام تأسف و تألمی که  نسبت به این فجایع داریم، باید ابعاد آن را برشمرد. نمی توان نسبت به بازیهای سیاسی و حقیقت سلاخی شده توسط جمهوری اسلامی و معماران آن بی تفاوت بود.متأسفانه عزیزان از دست رفته و افراد دستگیر شده ماتریال سناریوهای سیاه و سبزی شده اند که نظام سرمایه داری برای بازتولید خود به ایجاد آنها نیاز دارد.

این روزها صحبت از آمار ناپدید شدگان و کشته شدگان می رود، در حالیکه  برای گزارش این تراژدی وتوصیف بربریت اسلامی نمی توان به آمارها اکتفا کرد ، آمارها بخش ناچیزی از وضعیت "امنیت" مردم در نظام جمهوری اسلامی را نشان می دهد.یک وجه منفی ارائه آمارها و اعداد عادی شدن جنایت در منظر مردم است به نحوی که اعداد بزرگتر  آمارهای کوچک را  بی اهمیت می سازد ؛ در حالیکه این اعداد و ارقام مربوط به جان و امنیت  انسانها است ونباید توحش جمهوری اسلامی را به اعداد و ارقام تقلیل داد،اگر برای ژورنالیسم نوکر و نهادهای حقوق بشری درصد بالای توحش نقطه عزیمت آنها برای جلوگیری از" اعدامهای فراقانونی" است، برای انسانهای آزادیخواه و برابری طلی کمترین میزان جرم و جنایت ، شکنجه یک نفر،اعدام یک نفر و تجاوز و هتک حرمت یک نفرو کمترین میزان جنایت و خشونت را نباید تحمل کرد و از جنایتکاران پذیرفت .نکته دیگر استفاده ژورنالیسم بورژوایی ازعناوین شغلی و درجه علمی افراد بازداشت شده و جان باختگان است؛ گواینکه مناسبات طبقاتی و جایگاه افراد در مرگ و شکنجه انسانها هم باید وارد شود؛ بطور مثال استفاده از عنوان دانشجو یا روزنامه نگار و استاد دانشگاه و .. در توصیف افراد تنها به بازتولید جامعه طبقاتی کمک کند. آنچه باید در توصیف قربانیان و زندانیان مورد توجه قرار گیرد این است که همه ی این افراد انسانهای فداکاری هستند و فارغ از مرتبه شغلی و تعلق سیاسی، قربانیان درجه اول نظام جمهوری اسلامی اند .نکته دیگر محدود کردن جرم و جنایت جمهوری اسلامی به رویدادهای اخیر و تنها در رابطه با انتخابات است در حالیکه این صحنه های دلخراش و دستگیری و زندانی کردن افراد تنها نوک کوه یخ خشونت وتوحش جمهوری اسلامی را نشان می دهد. زیر این نوک کوه یخ  حجم بسیار بزرگی ازخشونت سازمان یافته و تهاجم روزمره به کمترین خواسته های انسانی جامعه و میلیونها انسان اسیر درمناسبات بشدت نابرابر و ضد انسانی نظام سرمایه داری وجود دارد که توسط بورژوازی و صنعت ابررسانه ای آن گزارش نمی شود.

 مسأله  دیگر شیوه برخورد جناحهای مختلف جمهوری اسلامی در مقابله با جنایاتی است که بوجود آورده اند.  در حالیکه جمهوری اسلامی برای سرکوب اعتراضات و قلع و قمع کردن مردم کلیه نهادهای سرکوبگر و اوباش اسلامی را به خیابانها ریختند و در آفریدن این جنایات با هم مسابقه گذاشته بودند، اکنون در تلاشند تا ابعاد این فجایع را درز بگیرند ؛ هر نهادی سعی دارد دست خود را از خون عزیزان از دست رفته و شکنجه دستگیر شدگان بشوید و مسأله را به نهاد دیگری حواله بدهدو همزمان با ادامه فضای سرکوب و ارعاب کنترل اوضاع را در دست داشته باشد.در نتیجه همین سرکوب ها است که در مواردی خانواده قربانیان ناچارند برای تحویل اجساد و یا در جستجوی عزیزان خود از ترس مار به عقرب پناه برده ودست به دامان جناحی از رژیم شوند که خود در بقای این نظام و تحمیل این شرایط با جناح دیگر سهیم اند ؛ کسانی که نه فقط به خاطر عملکرد گذشته شان در برقراری نظام جمهوری اسلامی با اعدام و شکنجه و زندانی کردن صدها هزار نفر، بلکه به خاطر ایجاد چنین فضایی باید محاکمه شوند. دفتر کروبی خبر از مراجعه 130 نفر به دفتر آنها دنبال افراد ناپدید شده می دهند که پس از تحقیقات آنها معلوم می شود از این میان تعدادی کشته شده و عده ای در زندان اند و البته عده دیگری همچنان ناپدید هستند! موسوی  از خانواده یکی از قربانیان ـ سهراب اعرابی ـ دیدن می کند و آنها را به صبروسکوت دعوت می کند.منتظری و بخش دیگری از تعفن اسلامی ریاکارانه اعلام عزای عمومی  می کنند؛ جنبش سبز با ایجاد فضایی مذهبی ومظلوم نمایی و فرهنگ شهید سازی نوچه ها و طرفدارانش را به اعتکاف و نوحه سرایی یا پناه بردن به قبرستان ها و مساجدتشویق کرده  وسعی می کند با ابزارهای مذهبی از تنفر و خشم مردم نسبت به جمهوری اسلامی بکاهد تا از احساسات قربانیان این جنایات بسود اسلام سبز خود بهره گیرند. بدون شک  کل جناحها و دسته جات مختلف جمهوری اسلامی در جنایات 30 سال گذشته و رویدادهای اخیر با هم شریک اند وتنها وحشت آنها از مبارزه مردم و نابودی سلطه سیاه است که با شیوه های مختلف به سرکوب و ارعاب از طرفی و استمالت و دلجویی از طرف دیگر پناه برده اند.

 

 در خارج از کشورنیز معماران انقلاب اسلامی و حامیان جنبش سبز در تلاش هستند تا پروژه های ناتمام بخش داخل را با بهره برداری سیاسی از جانباختگان و زندانیان ادامه دهند. آقای گنجی و سروش و مخملباف و بخش قابل توجهی از روشنفکران دوخردادی و جبهه ملی ـ اسلامی با براه انداختن شو ریاکارانه دفاع از دستگیرشدگان اخیر که البته هدف آنها تنها اعوان و انصار خود می باشد و دلیل این مدعا هم انتخاب حجاریان به عنوان نماد این مقاومت است، سعی در تکمیل پروژه ناتمام رهبر سازی و جنبش سازی هستند.نکته قابل توجه این است که بخش وسیعی از این افراد خود از معماران جمهوری اسلامی و از عاملان شکنجه و اعدام هستند که باید در دادگاههای صالحه محاکمه شوند و به خاطر برقراری نظام شکنجه و اعدام و سنگسار و زندان حساب پس بدهند. نقش گنجی ها و سروش ها و حجاریان ها و موسوی ها در برقراری این نظام جهل و جنایت کمتر از نقش احمدی مقدم ها و جعفری ها و ذوالقدر ها و احمدی نژادها نیست . این افراد نمی توانند با این خیمه شب بازیها و بهره گیری از امکانات گسترده رسانه ای دست خود را از جنایت بشویند.این طیف از روشنفکران و ژورنالیست های اجیر بورژوازی با در دست گرفتن فضای رسانه ای در تلاشند جمهوری اسلامی را از آتش نفرت مردم وطغیان علیه کل بساط نظام سرمایه داری محافظت کنند،آنان طبق معمول به ابزارفریبنده حقوق بشرو مبارزه بدون خشونت وهوشیاری ملی که اسم رمزی برای مقابله با رادیکالیزه شدن اعتراضات و نابودی کل بساطشان است پناه برده و اهالی محل را به خویشتنداری و حرکت با قطاردرب و داغان اصلاحات فرا می خوانند.اینها نیز با شهید سازی و ایجاد فضای مذهبی و عزاداری و الله اکبردر تلاشند خصلت مذهبی به احساسات مردم و فضای حاکم بر جامعه ببخشند . اینها با بهره گرفتن از فضای خفقان و سکوت سرد جامعه در قالبهای کلیشه ای و نخ نما مانند فعالیت های مسالمت آمیز ومبارزه بدون خشونت و تبلیغ مبارزه در چهارچوب قانون یا تلاش برای ایجاد دیالوگ بین کاندیداها کنترل اوضاع را دست بگیرند. نقطه جوش تلاشهای نهادهای حقوق بشری موظف ساختن بان کی مون به تهیه گزارشی! درباره نقض حقوق بشر در ایران و ارائه آن در اجلاس سازمان ملل انجامیده است.اتحادیه اروپا ادعا می کند که در تلاش است تا جمهوری اسلامی را وادار کند به خشونت ها پایان دهد و اوضاع به روال قبلی خود برگردد.بخش فعالتر جنبش سبز سرگرم تهیه طوماری  از جنس پارچه سبز علیه شخص احمدی نژاد و البته با انگیزه خلع قدرت از او و سپردن دستگاه شکنجه و اعدام به موسوی هستند و برای نیل به اهداف فرقه ای خود خون نداها و سهراب ها را به گروگان گرفته اند.

اما هیچکدام از این تلاشها نمی تواند چهره کریه و زشت جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران وتمامی دستگاههای ارعاب و سرکوب را بزک نماید. جمهوری اسلامی ماهیت واقعی خود را بیش از پیش نمایان کرده است و این ننگ را نمی توان با هیچ رنگی پاک کرد.

در این میان عکس العمل طبقه کارگر و آزادیخواهان واقعی باید متفاوت از بازیهای جنبش سبز با بخشهای داخل و خارج آن باشد.ما ضمن همدردی با خانواده های داغدار ، فرزندان آنها را قربانیان جمهوری اسلامی و نظام هار سرمایه داری می دانیم که برای بقای خود و بسته به مقاومت جامعه به ارگانهای سرکوب و ترور پناه می برد و هر صدای اعتراضی را در گلو خفه می کند. فرزندان شما برای رهایی از وضعیت موجود و در رویارویی با جمهوری اسلامی جان باخته اند وراهی شکنجه گاهها و زندانها شده اند. کل جمهوری اسلامی از هر جناح و دسته و باند در ایجاد این فضا و تحمیل این وضعیت بر جامعه و بیش از همه برخانواده های قربانیان سهیم اند و نباید برای تظلم و خونخواهی به این جنایتکاران پناه برد.باید با پیشبرد مبارزه در صف مستقل آزادی و برابری و در مبارزه برای نابودی جمهوری اسلامی و ایجاد دنیایی دور از خشونت و جنایت یاد این عزیزان و هزاران قربانی جمهوری جهل و جنایت را گرامی داشت.در حال حاضر تلاش برای آزادی دستگیر شدگان وکلیه زندانیان سیاسی باید در اولویت مبارزه قرار گیرد.هیچ درجه ای از خشونت را با هیچ بهانه ای از قبیل قاچاق ، قتل ، دزدی و فحشا از بانیان این جنایت ها نباید پذیرفت . تمامی این جنایات محصول نظام سرمایه داری و بدترین ترکیب آن یعنی فاشیسم اسلامی است.  

***