دفاع حزب مشروطه از پرچم سبز اسلام

علی مطهری

 

 در آشفته بازار دنیای امروز هر کسی شترش را دم در خانه کسی میخواباند، به امید اینکه روزی خودش صاحبخانه شود.  داریوش همایون و جریانش باین امید خانه موسوی را انتخاب کردند.

حزب مشروطه و سایر جریانات پروغرب هرگز به مبارزه رادیکال مردم  برای  خلاصی از جمهوری اسلامی متکی نبوده اند و نمی توانند باشند. قطب نمای آنها نه تنها رادیکالیسم مبارزات اجتماعی،  بلکه هر قدم پیش روی آن، ده قدم پسروی این جریانات  را منعکس میکند و پیروزی آن، شکستشان را تضمین خواهد کرد. اگر حرکت اخیر درجه ای از رادیکالیسم را نمایندکی میکرد، با دهها هشدار و اما و اگر، تلاش در محدود کردن و بستن پرونده اش را شروع میکردند. و در صورت گسترش آن هیچ توهمی در همکاری  مستقیم و غیر مستقیم  با جمهوری اسلامی جهت سرکوبش به خود راه نمیدادند. این حرکت قبل و بعد از انتخابات با حمایت کامل این جریانات راه افتاد . دفاع ونزدیکی امروز اتفاقی نیست. حمایت صریح و بی قید وشرط امروز از موسوی  و پرچمش ناشی از موقعیت رو به نزول امریکا بدنبال شکستش در عراق و د ست بالا پیدا کردن حکومت ایران در مناقشاتش با غرب است، بویژه بدنبال شدت گرفتن بحران اقتصادی، امریکا سیاست محتاطانه تری در رابطه با ایران در پیش گرفت، سیاست مذاکره مستقیم با ایران و دلجویی و امتیازات اوباما به اسلام در سخنرانیش، جهت دیگری به این جریان داد.  افت و خیز امریکا افت وخیز احزاب پروغرب نیز بوده است. موئلفه دیگر، بدست گرفتن پرچم عظمت طلبی ایران توسط جمهوری اسلامی است، که موجب افتادن این پرچم از دست این جریان شد. و چاره ای غیر از راه رفتن تاکتیکی زیر چتر اسلام سبز برایشان باقی نگذاشت.اینها همیشه خود را سنیور محسوب کرده اند. به کمتر از صاحب حکومت و جامعه  رضایت نداده اند. زمانی آخوند مشغول جویدن ناخن زیر شنل شاه و سلطنت بود و امروز اینها مجبور به این کار زیر عبای آخوند هستند. این روند فعلا تا گشایشی به سود آمریکا جریان خواهد داشت. کاریش نمیتوان کرد. باید منتظر ماند.   

این جنگ صرفا به جنگ جناحهای رژیم محدود نبود ونیست. بلکه دامنه وسیع تری دارد جناح موسوی با اتکا به این دامنه وسیع که یک سر آن جریانات متلون دوم خرداد، مشهور به اصلاح طلب ، و سر دیگرش غرب و جریانات پروغرب تا برادران ناتنی وهمیشه کت بسته و آماده به خد مت حکومت اسلامی و از همه جا رانده شده گان توده ای واکثریتی تا بخشی از حزب دموکرات کردستان و طیف وسیعی از نویسندگان و هنرمندان داخل وخارج را تشکیل میدهد. اینها همه با هم لشکر کم کردن قدرت رهبر و حذف مقداری از اختیارات ولایت فقیه و نه حتی الزاما مخالفت با ولایت فقیه و به قدرت رساندن اسلام سبز هستند. جریانات مذکور هر کدام راهکارهای متفاوتی را جهت رسیدن به بهشت سبزشان در آینده مد نظر دارند! ولی هدف فوری شان کاستن از قدرت رهبر، متعارف کردن رابطه با غرب و تعدیل جزئی در مناسبات فرهنگی و اصلاحات سطحی در چهار چوب نظام یا با اجازه رهبر! میباشد.  چپ   پوپولیست و متمایل به آن در این رویداد، نیز در فاز بعدی با شعار مرگ بر دیکتاتور به این صف پیوست.                                                   

 چرا اینها وارد این جنگ شده اند؟                                                                                                                                 

 اما این بازی خطرناکی است. این با دوران خاتمی متفاوت است. واقعیت بی نهایت دردناک جامعه ایران تحت حکومت اسلامی لکه های سیاه پیشانی سلطنت طلب ها را از چشم دور نگاه داشته و بخشی از مردم هنوز غروب خورشید سلطنت را ( که دوران سیاهی بود) به ظلمت و تاریکی کامل فاشیستهای اسلامی ترجیح میدهند.  اینها با حمایت علنی خود از پرچم موسوی نیرو متوهم به خود را نیز همچنان به لشکر بی اجر و مزد این صاحب منصب و فدائی اسلام و حکومتش تبدیل می کنند. قطعا آنها با محاسبات خود وارد این جنبش شده اند. داریوش همایون  پیچیدگی پدیده ای بنام جمهوری اسلامی را می شناسد. او درقامت یک سیاست مدار بورژوا به دشواری کاری که در پیش گرفته، آگاه است. ایشان امروز مجبورند با جناحی از اسلامیون که ارتباط با غرب یکی از اولویت هایشان میباشد، کنار بیایند. تا بلکه  با عقب راندن جناح خامنه ای و تدریجا در قدمهای بعدی حاشیه ای کردنشان، پرچم ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی، که خود را صاحب اصلی و سنت دار آن میدانند مجددا در دست گیرند. اینها بر خلاف جریانات پوپولیستی شیفته به خیابان آمدن مردم نیستند. اینها در قیام 57 جزو سرکوب کننده گان مردم بودند. داریوش همایون بدنبال اعاده حیثیت از دست رفته جریان مشروطه وارد این جنگ شده است. جامعه ظاهرا آرام شده است، اما موسوی و همپیمانانش می دانند عقب نشینی بدون امتیاز، شکست کاملشان رابه همراه دارد. در نتیجه در ضمن فشار تبلیغاتی به حکومت  محتاطانه راه جلو گیری از سرازیر شدن مجدد خشم مردم را شروع نموده اند تا نظام مورد علاقه شان آسیب نبیند،  اینها از ترس آتش خشم مردم ظاهری مسالمت جویانه و در همان حال هشدار دهنده ای را در مقابل حکومت در پیش گرفته اند و درخلوت مشغول چانه زنی بر سر مردمی که قربانی توهم آفرینی غرب و اپوزیسیون مذکور شدند و وثیقه قراردادن نیروی این حرکت برای سهم خواهی بیشتراز خامنه ای هستند. این شرایط را خامنه ای علی رغم شاخ و شانه کشیدن ها می فهمد. او آگاه است که هنوز آتش زیر خاکستر خاموش نشده است و اگر تعادل را با ظاهری برنده در این ماجرا حفظ نکند، احتمال زبانه کشیدن مجدد آن وجود دارد که در ادامه بعید نیست به جنگ داخلی کشیده شود. در شرایط کنونی که  طبقه کارگر هنوز آمادگی دخالت فعال و موثر، با صف مستقل خود را ندارد،  امکان این که  انواع گروه و دسته ارتجاعی و مسلح، مثل قارچ از زمین برویند و آونتوریسم و آنارشیسم اقشار متوسط جامعه نیز از سر استیصال  سر بر آورد کم نیست. داریوش همایون وحزب مطبوعش و سایر جریانات سلطنت طلب نیز که هیچ وقت مثل امروز دارای صفوف پراکنده، نبوده اند، در چنین اوضاع بعید نیست دست به هر کاری بزنند که درشرایط عادی موافقش نیستند.                                                                                                                        

  منصور حکمت در مورد سه بستر اصلی بورژوازی غیر مذهبی ایران که(سلطنت طلبان نیز یکی از این سنت ها هستند.) در سناریوی سیاه، سناریوی سفید می نویسد." (اینها) در قرن اخیر منطقا به سناریوی سیاه تعلق ندارند. اما با توجه به تشتت عمیقی که دچارش هستند و بی افقی وبی مایه گی رهبرانشان بویژه در این دوره خاص و با بی توجهی شان به رویدادهای مهمی که جلو چشمشان در جریان است، در چنین اوضاعی میتوانند به هر گردابی بیفتند." و درجای دیگر همین نوشته مینویسد . "منطقا در پی جلوگیری از بهم ریختن اوضاع خواهند بود. اما از سوی دیگر اینها یک پای ثابت هر جنگ داخلی هستند و برای تثبیت کامل قدرت خودشان از هیچ جنگ افروزی و سرکوب وجنایتی فروگذار نخواهند کرد."                                                                    تشتت جریانات پروغرب امروز بیشتر از همیشه آنها را در خود می فشارد. در شرایطی که از هر دری رانده واز هر راهی مانده اند، ظرفیت شرکت در هر فجایعی را از خود بروز خواهند داد. تا در تحول بعدی سهمی از قدرت دولتی را از آن خود نمایند! اینها به سادگی دست از خان یغمای نیروی کار ارزان در ایران بر نخواهند داشت. اینها مشغول فریب وخاک پاشیدن به چشم مردم  و در صورت لزوم ابائی از به مسلخ فرستادنشان ندارند. اینها انتقال دهنده گان باکتری کثیف عظمت طلبی ایرانی به زیر پوست مردم هستند تا برابری و انسانیت را به سموم آن آلوده نمایند. و امروز درهمکاری با اسلام سبز مسئولیت انتقال باکتری عقب افتادگی اسلامی را نیز به عهده گرفته اند.                                                                                                         آقای همایون شما نمیتوانید اعتبار از دست رفته جریانی که یک بار حکومتش توسط قیام مردم به زیر کشیده شد، با رژه رفتن زیر اسلام سبز مجددا کسب نمائید. آکروبات شما زیر چتر موسوی برای برگرداندن پرچم فاشیستی، چو ایران نباشد تن من مباد! معقول بنظر نمی رسد. بهتر است راه معقولانه تری انتخاب کنید.                                                                                     

طبقه کارگر با درک شرایط کنونی لازم است دست بکار از سر گذراندن پراکندگی امروزش شود و بسرعت آنرا دور بزند و فعالین کمونیست و رهبران کارگری،  به تشکیل منظم مجامع عمومی اقدام نمایند. صف متحد خودشان را با ایجاد تشکلات متناسب با برش طبقاتیشان در این دوره محکم، و فاز دیگری را شروع نمایند و با توجه به شرایط و توازن قوای موجود، ضروری است فعالانه در شناساندن اهداف و مسیر خود به جامعه پا پیش بگذارند وجامعه را به سمت انسانیت جهت دهند. کلید پیشروی دل نه بستن به مواعید جناحهای حکومت وبسیج وسازمانیابی حول جنبش واقعی آزادی وبرابری در جامعه است.  این کار کمونیست ها و فعالین جهت دار وپیشرو طبقه کارگر است.