غرب و جمهورى اسلامى: فصل جديد از بازى با سرنوشت مردم ايران

مصطفی رشیدی

تحولات سياسى در ايران، شکاف عميق ميان جناحهاى رژيم و اعتراضات و سرکوب خونين رژيم مجموعه پر برکتى بود که غرب نميتوانست خواب آنرا هم به خيال خود راه دهد. اين بارش نعمت، و بيشتر از آن سيل نعمت از آسمان بود. صحنه تقابل و کشمکشهاى ميان غرب، چه آمريکا و چه در سطح اروپا، دستخوش تحولات زيادى شده است که بطور مستقيم نه فقط رژيم بلکه از آن مهمتر بر سر سرنوشت مردم ايران بطور مستقيم موثر واقع خواهد شد. تا سه هفته پيشتر جمهورى اسلامى دست بالا را داشت. دست دراز مذاکره و سازش اوباما گوياى پذيرش يک تعادل قواى تازه تر با رژيم بود. بدنبال مصالحه و سازش با جمهورى اسلامى  بودند. امروز نواى تحريمها، فشارهاى ديپلماتيک، مسدود نمودن دارايى هاى مقامات رژيم و همچنين  کمک مستقيم اپوزیسيون داخلى و خارجى رژيم از هر سو بگوش ميرسد. تحولات سياسى بعد از انتخابات در ايران، اعتراضات خيابانى و تشتتهاى درون رژيم بنظر ميرسد کفه ترازو را به نفع غرب و بضرر جمهورى اسلامى سنگين کرده است. پيامدهاى اين وضعيت گسترده است، اما هر چه باشد فصل جديدى از بازى غرب با سرنوشت مردم ايران در راه است و کمترين اثرى از برکت براى مبارزه مردم براى خلاصى از بختک رژيم در آن وجود ندارد.

جمهورى اسلامى برنده جنگ آمریکا در عراق بود. رژيم در مراحل پايانى مسابقه مربوط به نيروگاههاى اتمى بسر ميبرد. قدرت سياسى و نظامى و حتى ايدئولوژيک رژيم غير قابل انکار بود. اما اعتراضات و تحولات اخير در جبهه هاى تعيين کننده رژيم را در مقابل طرف حساب غربى خود زمينگير ساخت.

بعد ايدئولوژيک: جمهورى اسلامى پرچم مقابله با آمريکا و دفاع از مردم مسلمان و مستضعف در مقابل اسراييل و غرب را از کف داد. امروز در مقابل هر قطعه فيلم نمايش شکنجه سربازان آمريکايى در ابوغريب، و در مقابل هر قطعه فيلم بمباران هواپيماهاى اسراييلى  در غزه، در مقابل هر قطعه فيلم محبوبيت خامنه اى در لبنان صدها فيلم و عکس و سند از کشتار مردم در خيابانهاى تهران و انواع ادعا عليه سرکوب و جنايات امام و حکومتش عليه شهروندان در سراسر دنيا دست به دست ميچرخد.

شکافهاى عميق درون حکومت: جمهورى اسلامى ديگر يک رژيم يکدست و باثبات نيست. بخشى از همين شکافها دقيقا بر اساس رابطه حسنه با غرب شکل گرفته است. غرب اکنون يک رژيم متشتت و همزمان اپوزیسيون حى و حاضر از درون خود رژيم و با پرچم "آبرومند و مناسب" با اهداف خود را يکجا بدست آورده است.  ناگفته پيداست که يک شعبه فعال و گسترده از همان اپوزیسيون در خارج کشور ابزارهاى بسيار مناسبترى را براى فشار و گروکشى از رژيم اسلامى را در اختيار غرب قرار ميدهد.

اعتراضات مردم: مقابله با سرکوب و دفاع از دمکراسى در دولت خودکامه، محمل دلخواه غرب در ابعاد باور نکردنى در دسترس قرار گرفته است.  فاصله يک کارناوال انتخاباتى ٧۵ درصدى تا تصاوير کشتارهاى خيابانى شيفت بزرگى بود که هضم آن براى رسانه ها و دول غربى بيشتر از يک هفته بطول انجاميد. "دفاع از مردم" پرچمى است که غرب تا بحال قابليتهاى مانور خود را به جهانيان نشان داده است. يوگسلاوى و عراق نمونه هاى گوياى آن هستند.

غرب سالهاى سال است که امتحان خود را در دفاع از منافع مردم ايران در کشمکش طولانى دهها ساله خويش با جمهورى اسلامى پس داده است. محاصره اقتصادى، تحريمهاى سياسى و اعمال فشار مستقيم نظامى و تهديدات جنگى در اين پرونده موج ميزند. غرب و در صدر آن امريکا هرگز منافع مردم ايران را در نظر نداشته اند. اينها دشمن جمهورى اسلامى نيستند، اينها رژيم ايران و بقاى آن در چهارچوب منافع خود را بر هر چيز ديگر ترجيح داده اند. دليلى براى تغييرى در اهداف و سياستهاى هميشگى آنها وجود ندارد.  

ليست اقلام فشار و تهديدهاى غرب عليه رژيم در همين مدت زمان کوتاه خود گوياست، اروپاى مشترک سفيران خود را از ايران فراميخوانند، سناى آمريکا به همراه اهرمهاى دولتى در آلمان و فرانسه اعمال تحريم بر ايران را در دستور کار خود قرار داده اند، محدود ساختن روابط ديپلماتيک تا مسدود ساختن دارايى هاى مقامات و دواير دولتى ايران بشدت مورد بحث است، اپوزیسيون دلخواه زير حمايتهاى فعال و سخاوتمندانه سياسى و معنوى و مالى گرفته شده است؛ و به اين ليست تهديد دستگيرى و محاکمه احمدنژاد را نيز بايد اضافه نمود.  نکته محورى در اين زمينه را نبايد از قلم انداخت و آن اينکه مطابق جهتگيرى رسما اعلام شده، غرب همه اين فشارها را همزمان با مذاکره با رژيم جمهورى اسلامى در دستور کار خود دارد. همه محورها و بهانه هاى ذکر شده تنها اهرم فشارهايى خواهد بود که رژيم تهران را به شرايط دلخواه رابطه با غرب و مشخصا منافع آمريکا در عراق و امنيت اسراييل و بمب اتمى وادار نمايند.

هيچ چيز رياکارانه تر از اين نيست که دول غربى تازه به اکتشافات مفاد غير دمکراتيک در سيستم دمکراسى در ايران نايل گشته باشند، هيچ چيز چندش آورتر از آن نيست که آزادى و آزاديخواهى در ايران را با آقايان موسوى و رفسنجانى بهم الصاق ميکنند، هيچ چيز ناشيانه تر از اين نيست که سى سال حکومت شکنجه و سرکوب را به ليست دستگير شدگان ستاد انتخاباتى موسوى و شرکا محدود ميسازند، هيچ چيز چندش آورتر از اين نيست که خواست قلبى مردم ايران براى آزادى و زندگى بهتر را زير قباى سبز موسوى به لجن ميکشند. هيچ چيز هشدار دهنده تر از اين نيست که ليستهاى تحريم اقتصادى، و مورد بنزين بعنوان اولين قلم ذکر شده، را به نام نامى دفاع وجدانى غرب از  حقوق مردم ايران در دستور بررسى قرار ميگيرد.  اين سياستها امتحان خود را پس داده است.

هم اکنون جريانات اپوزیسيون متعددى پا پيش گذاشته اند تا از مواضع غرب به نفع خود بهره ببرند. اينجا بوى منافع مالى، وسوسه پهن هاى سهل الوصول براى مطرح شدن و مشهور گشتن، وسوسه به جايى رسيدن به مشام ميرسد. در همين اپوزیسيون کم نيستند جرياناتى که تا مرز حمايت از حملات نظامى بوش به جمهورى اسلامى هم پيش رفتند. کم نيستند جرياناتى که اعمال محاصره اقتصادى را يک ميانبر در تحريک مردم براى وارد شدن به مبارزه عليه رژيم مورد دفاع قرار ميدهند. اپوزسيونهايى که دست گدايى در مقابل دول غربى دراز کرده و در مقابل حمايتهاى ديپلماتيک کم ارزش و رياکارانه، واقعيت سياستهاى ضد مردمى دول غرب را از جلوى چشم پنهان ميسازند.

سالها تجربه زنده و مبارزه سرسخت يک حکم غير قابل انکار را به فضاى سياسى ايران تحميل ساخت، و آن اينکه مبارزه عليه جمهورى اسلامى در عين حال مبارزه فعال عليه سياستهاى ضد مردم دول غربى را نيز ميطلبد. همين دولتها در تداوم حيات رژيم نقش تعيين کننده ايفا نموده اند. اين دولتها منافع خود را به هر امر ديگرى و از جمله آزادى و حقوق پايه اى مردم ايران همواره ترجيح داده اند. فشار بر دولتهاى غربى کاملا بجاست. خواست دخالت  مراجع بين المللى براى حمايت از خواستهاى برحق و از جمله آزادى زندانيان سياسى کاملا بجا و محق است. اما در عين حال بايد همواره عليه سازش اين دولتها با جمهورى اسلامى ايستاد. و مهمتر از هر چيز نبايد در مقابل سياستهاى ضد مردمى از جمله تحريم و تهديدات نظامى کوتاهى نمود.

اين عرصه اى است که از هم اکنون و بطور عاجل بر دوش ما در دفاع از حق مردم ايران براى آزادى و زندگى بهتر، و در سازمان دادن يک مبارزه موثر عليه رژيم اسلامى سنگينى ميکند.

***