ورق را بر میگردانیم

مصطفی رشیدی

جمهورى اسلامى کشتار کرد. جنايت آفريد و مردم متعرض را وحشيانه سرکوب کرد. اما کشتار و جنايت کلمات گويايى براى آنچه که جمهورى اسلامى در ده روز اخير در ايران و در مقابل مردم معترض خلق کرد، نيست. در اين ده روز اخير ماشين عظيمى از جنون و جنايت کور به مردم حمله ور گشتند. اساس اين رژيم همواره بر سرکوب استوار بوده است، اما با اينحال،  آمادگى و خونسردى اين دستگاه سرکوب خيره کننده بود. در دنياى ما سرکوبگر و کودتا چى و حکومتهاى متکى به باندهاى سياه دست راستى بسيار بخود ديده است. اما بيلان جمهورى اسلامى روى همه را سفيد کرده است. در عرض ده روز سياهچالهاى اوين شان را به کوچه و خيابان، همه جا گسترش دادند. هر گوشه و کنار جامعه و هر فونکسيون جامعه، از خوابگاه دانشجويى تا بيمارستانها  را به محل تعقيب، شکنجه، سرکوب و کشتار  تبديل نمودند. تار و پود اين رژيم، سر تا پا، از رهبر و فرمانده ارتش و سپاه تا  مدياى رسمى و نوکر آن،  دمکراسى و حقوق انسانى پيشکش، سر سوزنى از انسانيت و رحم و وجدان بويى نبرده اند.  اينها قاتل اند. همگى با هم جنايتکارند.

آمار کشته هاى ده روز اعتراضات خيابانى در ايران ١٧٠ نفر گزارش شده است. آمار دقيقى در دست نيست. چه کسى ميداند چند صد نفر ديگر زخمى شده اند، چند هزار نفر ديگر در زندانها اسير سرنوشت مخوف و نامعلومى گشته اند؟ در اين چند روزه زخم عميقى از سرکوب و نامنى و ترور مردم ايران را مورد حمله قرار داد. به اين اميد که بترسانند، مرعوب کنند و سرجايشان بنشانند. هيچ کلمه و يا صفت کريه براى بيلان رژيم کفايت نميکند و هيچ بيان شايسته اى براى بيان کينه و نفرت از بانيان اين جنايت را نميتوان يافت.

جمهورى اسلامى به چهره جامعه خون پاشيد، به فرياد و نارضايتى مردم خون پاشيد. اما اين رژيم کور خوانده است. هرگز و الزاما خونريزى عصيان مردم را منکوب نميکند. خونريزى الزاما خوف را بدنبال نمياورد. آتشفشان عصيان و نفرت تلنبار شده سى ساله در دل آن جامعه ميتواند به هر سويى بيرون بزند. اما در عين حال آن جامعه آبستن هزار و يک سوال براى چگونگى راحت شدن از عفريت جمهورى اسلامى است. امروز ميليونها انسان پنجه بديوار ميکشند، زمين و زمان و آسمان را نفرين ميکنند، بر اين سرنوشت لعنت ميفرستند و جوياى راهى هستند که از عفريت اسلامى سرمايه داران در ايران راهى به روشنايى و رهايى بيابند. مردم در ايران حداقل بخاطر سالها اعتراض و مبارزه و شجاعت و از جان گذشتگى شايسته دنياى بهتر و شايسته خلاصى از رژيم اسلامى هستند. اما افسوس که منطق جامعه انسانى باندازه سنگفرش خيابانها سرد و سرسخت است. چاره اى بجز آگاهى و آمادگى نيروى خود  وجود ندارد.

امروز هيچ اندازه از همدردى براى آسيب ديدگان از جنايات جمهورى اسلامى کفايت نميکند. اما آنها و همه ما  بيش از همدردى به اتحاد، به عزم، به  روشن بينى و به چشم انداز روشن براى بگور سپردن اين جانيان نياز داريم. جمهورى اسلامى بايد ببيند، با عزمى جزم تر از همه قدسين او از هر قدم از مبارزه و کشمکش خود آگاه تر ميشويم، متحد تر ميشويم و خود را براى نابودى کل رژيم آماده ميسازيم.  

بياد بياوريم همين امروز در در چشم جهانيان در  لابلاى  تصاويرى از  آتش و دود ايران نمونه گوياى جامعه اى است که در آن سى سال وحشى ترين حکومتها نتوانست جلودار مردمش گردد. در چشم جهانيان جامعه اى است که در آن يکدم جنب و جوش براى زندگى بهتر خاموش نشده است. ايران جامعه اى است که تلنبارى از باروت و کينه و نفرت و خميرمايه نابودى جمهورى اسلامى را با خود يدک ميکشد.

ورق را برميگردانيم

***