فراخوان حزب حکمتیست:
به فعالین کارگری، به احزاب و سازمانها و شخصیتهای چپ و کمونیست، به آزادیخواهان جامعه!
با پرچم آزادی و برابری
باید به صف متمایز کارگران و مردم علیه جمهوری اسلامی شکل داد!
یک هفته پس از معرکه گیری "انتخابات" رئیس جمهوری، بروز شکاف بزرگی در بالاترین سطح حاکمیت و به تبع آن باز شدن فضای جنب و جوش سیاسی وسیع در جامعه، صحنه سیاست ایران را دگرگون کرده و به موقعیت جدیدی برده است. این امری طبیعی است که هر بار دهان باز کردن شکاف در صفوف رژیمی که هدف مبارزه وقفه ناپذیر کارگران و محرومان و آماج نفرت انباشته شده آنهاست، فرصت و فضا برای تحرک توده ای در جامعه باز کند و همچنین طبیعی است که جناحهای رژیم بکوشند از نیروی چنان تحرکاتی در جریان مقابله و معامله با یکدیگر بهره برداری کنند.
اما آنچه در این معرکه گیری و تحرکات بعد از آن مایه تاسف و نگرانی عمیق، و حتی مایه خشم به حق هر انسان آزادیخواه و رادیکال، هر کارگر آگاه و هر کمونیست متعلق به اردوی کارگران گشت، این بود که نیروهای ائتلاف یک جناح از رژیم و یک بخش از اپوزیسیون با توجیه "نه گفتن به احمدی نژاد"، موفق شدند انتخاب پوچی را در مقابل مردم متنفر از جمهوری اسلامی بگذارند که این مردم ننگ رفتن به پای صندوقهای جمهوری اسلامی را به تن بمالند و به موسوی و کروبی "رای" بدهند! درنتیجه با اعلام پیروزی احمدی نژاد از طرف وزارت کشور هم، باز همان جناح و انتلاف همراهش موفق شدند به بهانه "تقلب" و با شعار "ابطال انتخابات" به صفبندی پوچتری شکل دهند و مردم متنفر از جمهوری اسلامی دچار این اشتباه فاحش کنند که به سیاهی لشکر جنبش ارتجاعی اسلام سبز موسوی تبدیل شوند. جنبشی که یک بار با کشاندن مردم به "انتخابات" سراپا تقلب جمهوری اسلامی آنها را به وهن و تحقیر کشاندند و بار دوم به بهانه کشف "تقلب" در آن معرکه گیری رسوا، پیروزی موهوم موسوی را بعنوان پیروزی مردم به آنها بفروشند. مایه تاسف بیشتر خواهد بود اگر این پروسه مردمفریبی همچنان ادامه یابد و نیروی اعتراض مردم را بیشتر و بیشتر به این بیراهه وهن آور بکشاند. اینجاست که وظیفه هر انسان آگاهی تلاش برای روشنگری در صفوف مردم آزادیخواه و در عین حال استفاده از فرصت برای شکل دادن به صف متمایز کارگران و مردم علیه کل حاکمیت جمهوری اسلامی است.
واقعیت تازه تر اینست که حمایت خامنه ای از احمدی نژاد در سخنرانی روز جمعه و اتمام حجت بی بروبرگرد او به جناح مقابل، اوج و ابعاد تازه ای به بحران سیاسی رژیم داده است. خامنه ای بخصوص با به مصاف طلبیدن رفسنجانی، این بحران سیاسی را از چارچوب نزاع بر سر "انتخابات" فراتر برده و به سطوح حادتری کشانده است. نتیجه هرچه باشد، خواه جنبش اسلام سبز موسوی و شعار "ابطال انتخابات" او در فردای اتمام حجت خامنه ای به گل فرو رود و یا هر شکل و شمایل دیگری بگیرد، شکاف و بحران در بالای رژیم و فرصت و فضای جنب و جوش سیاسی در پائین جامعه ادامه خواهد یافت.
برای اردوی طبقه کارگر مساله این است که چقدر از این فرصت در راستای سازمان دادن صفوف خود و به میدان آوردن نیروی اجتماعی خود برای رسیدن به اهداف مستقل خود استفاده میکنیم و چقدر موفق میشویم از بهره برداری جناحهای رژیم از نیرویمان ممانعت کنیم. استفاده از این شکاف و گسترش دادن فضای تحرک موجود بسود سازمان دادن یک صف مستقل و نیرومند علیه هر دو جناح حاکمیت سرمایه داران، لازمه پیشرفت مبارزه طبقاتی کارگران و بنابراین رکن اصلی فلسفه سیاسی و مبارزاتی هر فعال کارگری و هر حزب و سازمان و شخصیتی است که خود را فعال این صف و نیروی این اردوی طبقاتی کارگری در برابر کل اردوی طبقه سرمایه دار میداند.
حقیقت روشن این است که صورت مساله اصلی مبارزه جاری در جامعه ایران تقابل سیاستهای دو طبقه اصلی جامعه کارگر و سرمایه دار بر سر بود و نبود جمهوری اسلامی به عنوان حکومت سرمایه داران است. هر میزان دستیابی به آزادی و برابری و رهائی در جدال طبقاتی جاری در ایران، در گرو تقویت سیاست طبقه کارگر در برابر همه سیاستهای بورژوایی، در گرو موفقیت طبقه کارگر در سازمان دادن و متحد کردن صفوف خود برای بزیر کشیدن جمهوری اسلامی و پیشروی بسوی انقلاب سوسیالیستی است. جنبش اسلام سبز موسوی که پاره تن جمهوری اسلامی است با علم کردن شعار "ابطال انتخابات" و کشاندن تحرک توده ای به زیر پرچم سبز خود میخواهند همین حقیقت روشن را از چشم کارگران و محرومان جامعه پنهان کنند. پیروزی موسوی و جنبش سبز او هیچ دستاوردی جز شکست برای مردم آزادیخواه ندارد.
شکاف کنونی درون حاکمیت حاصل جدال قدرت دو جناح حکومت سرمایه داران است و کوچکترین ربطی به منافع توده های محروم و تشنه آزادی ندارد. هیچ طرفی ایجاد کمترین تغییر در فلاکت و استبدادی که بر طبقه کارگر و کل جامعه تحمیل کرده اند را در دستور ندارد. آنچه هر دو در دستور دارند تضمین ادامه عمر رژیم سرکوبگرشان، تضمین ادامه تکیه به سخیفترین ارتجاع اسلامی، خواه سبز و خواه سیاه، در خدمت استثمار سرمایه داری و ادامه فقر و فلاکت و خفقانی است که سرمایه داری بحرانزده ایران در شرایط کنونی برای انداختن بار سنگین پیامدهای بحران اقتصادی بر دوش طبقه کارگر و توده های محروم جامعه، نیازمند آن است.
واضح است که در چنین موقعیتی بیش از هر زمان ضرورت دارد تا همه نیروهائی که خود را به اردوی آزادی و برابری متعلق میدانند تلاشهای خود برای سازمان دادن یک مقابله اجتماعی نیرومند در برابر هر دو جناح جمهوری را همجهت و هماهنگ سازند.
حزب حکمتیست همه فعالین کارگری، احزاب، سازمانها و شخصیتهای چپ و کمونیست و همه آزادیخواهان جامعه را به این تلاش گسترده فرا میخواند. پیروزی این تلاش در گرو آن است که با تمام توان درباره ماهیت ارتجاعی هر دو جناح رژیم و ضرورت مخالفت فعالانه با هر میزان پیوستن نیروی مردم و شهروندان آزادیخواه به جدال قدرت جناحهای متخاصم رژیم روشنگری کنیم. در گرو آن است که با گرد آوردن نیروی طبقه کارگر، نیروی جنبش رهائی زنان، نیروی آزادیخواهی جوانان و دانشجویان به زیر پرچم آزادی و برابری، با پا فشردن قاطعانه و متحدانه بر خواستهای مبرمی چون آزادی فوری زندانیان سیاسی، آزادی بی قید و شرط بیان، آزادی تشکل و با طرح هرچه وسیعتر شعار "نابود باد جمهوری اسلامی، نابود باد حکومت سرمایه داران"، بکوشیم نیروی اجتماعی تغییر جامعه را متحد و متشکل کنیم.
زنده باد آزادی و برابری
سرنگون باد جمهوری اسلامی
پیروز باد سوسیالیسم
فاتح شیخ - از طرف دفتر سیاسی حزب کمونیست کارگری- حکمتیست
٢٩ خرداد ١٣۸۸ - ١٩ ژوئن ٢٠٠٩