زنان و مسئله انتخابات: شرکت یا سکوت؟ آیا راه سومی هست؟

هلاله طاهری

 

نزدیک به سی سال از اولین نمایش "انتخابات" با شعار «جمهوری اسلامی،آری یا نه» میگذرد. دوره ای که کرور کرور انسان از زن و مرد، پیر و جوان، از مسلمان و غیر مسلمان  روانه زندان ها و کشتار گاههای اسلامی  میشدند.  هیچ جایی دیگر امن نبود و هر روز خبر از کشتارهای دسته جمعی در زندانها و کنار دیوار خانه ها بود. سرزمینی که به هر کجایش میرفتید با هر  نیم نگاه و عطسه و حرکتی حزب الله و سپاه جلو مردم را میگرفتند و مردم را مورد توهین و اذیت و آزار قرار میدادند. حتی بعد از کشتار انسانها یک وجب خاک برای آرامش بعد از مرگ به آنها روا نمیدیدند و در گورستانهای جمعی چال میشدند. بار دیگر در آستانه نمایشی دیگر از انتخابات هستیم تا چهار سال دیگر با یک جنایتکار دیگر به جنگ و ستیز بپردازیم. این دوره اما برابر است با تکرار جنایات: قانونی و غیر قانونی، پنهان و آشکار و در بطن یک بحران سی ساله اقتصادی که سالهاست دامن رژیم را گرفته و به آن بحران جهانی اخیر را هم باید اضافه کرد که از جمله گلوی رژیم را مانند بسیاری کشورهای دیگر  جهان میفشارد.  در همین دوره شاهد هر روزه اعدامها و بویژه اعدم نوجوانان، دستگیریهای وسیع، از جمله  دانشجویان و کارگران مبارز و زهر چشم گرفتن از هر حرکت اعتراضی در جامعه هستیم. امسال اما در آستانه "انتخابات" طیف وسیعی از ملی-مذهبی ها، جمهوریخواهان و فمینیستهای ملی اسلامی و بخش وسیعی از کمپین یک میلیون امضا به شیوه های جدیدی وارد پشتیبانی از جمهوری اسلامی شده اند مانند جریان "مطالبه محور" و "همگرایی جنبش زنان" که طی بیانیه هایی اعلام وجود کرده و  منفعتشان ایجاب میکند که بگویند "تغییر" از درون جمهوری اسلامی ممکن است. دهها مصاحبه و میزگرد از جانب اصلاح طلبان و ملی- مذهبی های زن  در داخل و خارج براه افتاد. همچنین این بهانه ای است برای میدیای داخل و خارج تا بگویند که زنان از انزوای چهارساله و بی اعتمادی به "دولتشان" بیرون آمده و فعال شده اند. همه  تلاش این است که بر تاریخ ننگین سه دهه از جنایات رژیم و اوضاع وخیم و خشونت بار همین دوره اخیر رژیم علیه مبارزات کارگران و دانشجویان و زنان در جامعه، افکار عمومی را به گمراهی بکشانند.

 

بگذارید از زبان یکی از بنیانگذاران "همگرایی جنبش زنان" اهداف این پروژه را بشناسیم. خانم فاطمه فرهنگ خواه، هدف را  طرح مطالبات معوقه زنان و حساس کردن افکار عمومی وکاندیداهای ریاست جمهوری نسبت به خواسته های زنان تعریف میکند. او همچنین میگوید که جانبداری از هیچ کاندیدای مشخصی را در نظر ندارند و فعالیتشان برای رسیدن به مطالبات مشخصی برای زنان در چهارچوب قانون اساسی ست.  

دو نکته در اظهار نظر فرهنگ خواه مهم است. اول "مطالبات معوقه زنان"و دوم " حساس کردن افکار عمومی و کاندیاهای ریاست جمهوری نسبت به خواسته های زنان". در ایران زن انسان مستقلی نیست او ملک و متعلق به مرد بوده و با اجازه مرد حق حیات، کار و معاشرت دارد. ضدیت قوانین اسلامی با زنان و خواسته هایشان در ایران بر هیچ کس پوشیده نیست و امروز صحبت از  تعویق حقوق نیست. خود حقوق زنان در ایران زیر سئوال است که سی سال است نفی میشود. قانون اساسی حاضر حاصل یک مشت آیه های فسیل شده 1400 قبل بیش نیستند که سی سال زنان را چندین برابر در مقایسه با سایر جهان به جنس پست تر و تحقیر شده تر تنزل داده اند.  

مسئله دیگر که در این طرح مطرح شده اینست که  توجه کاندیدهای ریاست جمهوری را به حقوق زنان جلب کنند تا به وضع زنان و مطالباتشان رسیدگی کنند. کسی هست از این خانمها بپرسد که حقوق زنان را از چه کسانی طلب میکنند؟ شش رئیس جمهور در قدرت در این سی سال حاکمیت سیاه هر کدام از دیگری جنایتکارتر و ضد زن تر ند. هر چهار کاندید همین دوره و کارنامه های جنایاتشان کافی نیست که متوجه شوند "حق" را از چه کسانی می طلبند؟ هنوز خانواده دلارا در شوکند، دلاراهای دیگر در زندان در انتظار مرگند. دهها نفر در این چند ماهه اخیر سنگسار و اعدام شده اند. زندانها پر از فعالین و مبارزین همان نظامیست که این خانمها با این پروژه به آن مشروعیت داده و از آن دفاع میکنند.

خانم نوشین احمدی خراسانی یا بقول نویسنده سایت رادیو زنان "پدرخوانده" جنبش زنان در دفاع از همگرایی مطلبی نوشته که جا دارد به چند نکته از مواضع ایشان هم اشاره کنم. او از روایت گرایش فمینیستی خود تاریخی از جنبش زنان میسازد که سرتا پا جعل و دروغ است. خانم خراسانی همه دستاوردهای یک دهه از تلاش و زحمت جنبش زنان در ایران را به نام گرایش خود نوشته و از دست دوستان "مشکوک" متعلق به گرایش رادیکال و چپ به خاطر قضاوتها و کارهای خلاف جریانشان در جمهوری اسلامی به تنگ آمده اند. توجیه سیاسی ایشان برای شرکت و فعالیتشان در این انتخابات این است که میخواهند با استفاده از فضای انتخابات حقوق از دست رفته زنان را به مقامات یادآوری کنند. آوردن نام "استفاده از فضای انتخابات" یک اشتباه کوچک و یا چاپی نیست، حتی توهم نیست، این عین اعتقاد خانم خراسانی است و اعتقاد این گرایش به این "فضا" در جمهوری اسلامی سالهاست که به بخش دیگر جنبش زنان انگ "مشکوک" میزنند. جنبشی که هر روزه مورد اذیت و آزار رژیم بوده،سرکوب میشود، اعدام میدهد و دوباره به پا میخیزد. پشت این "فضای" مورد نظر خانم خراسانی در آستانه انتخابات و یا به هر بهانه دیگر صف کشیدن، چیزی نیست بغیر از تلاش برای تحکیم یک دوره دیگر از حیات جمهوری اسلامی و خاک پاشیدن در  چشم زنان و مردان معترض و آزادیخواه تشنه برابری زن و مرد.

این خانمها و جنبش شان میگویند که اوضاع "تغییر" کرده است. اما چه تغییری؟ کشتار و زندانی کردن از مدلهای جا افتاده این رژیم است که همچنان ادامه دارد. با یک نگاه گذرا به اخبار چند ماهه اخیر در ایران کافیست که پوچی این ادعای "تغییر" را روشن کند . اگر روسریهای زنان به عقب کشیده شده خود دختران جوان به رژیم تحمیل کرده اند و هزینه آن را با زندانی شدن و درگیر شدن با اراذل و اوباش نیروهای انتظامی و خواهران زینب پرداخته اند. به همت فعالیت وسیع مردم بویژه جنبش دانشجویی و زنان و کارگران عقب نشینی هایی به رژیم تحمیل شده است. این مبارزات و کشمکش سیاسی با اعتراضات پیگیر بخش وسیعی از احزاب و سازمانها و فعالین سیاسی رادیکال جنبش زنان در خارج کشور همواره عجین بوده و هست که از هیچ فرصتی برای افشای این جنایات غافل نبوده اند. صدها اعتراض علیه رژیم و جنایاتش سازمان داده شد تا به گوش جهان برسانند که مردم در ایران با چه جهنمی روبرویند. 8 مارسهای یک دهه اخیر نوک کوه یخی است از این جنبش، در صحنه واقعی و رادیکال، هنوز زنده اند، مینویسند، میرزمند و فعالیت میکنند. اگر تاریخ درخشان جنبش رادیکال و آزادیخواه و برابری طلب را نمیبینید سری به سایتهای "مشکوک" زنان و دانشجویان چه در داخل و چه در خارج بزنید.

بگذارید با نگاهی گذرا گوشه هایی از کارهای این گرایش رادیکال و چپ را برشماریم: سال 1378 اوج ظهور جنبش رادیکال زنان بود که به خیابانها آمدند. کشاندن مراسمهای 8 مارس به خیابانها بدون داشتن هیچ مجوز و با اراده خود زنان و مردانی که تصمیم گرفته بودند میشود مراسمهای خیابانی را به رژيم تحمیل کرد. (مراسمهای داخل سالنها به جای خود که بسیار موثر هستند و همچنان ادامه دارد). من از موضع آنموقع نوشین خراسانی و دوستان هم گرایشی اش خبر ندارم که این شهامت "دوستان مشکوک" را چگونه تعبیر کردند؟ هر چه بوده اما شک دارم که بعنوان یک زن احساس خوشحالی به ایشان دست نداده باشد. برای مثال در شهر سنندج در یکی از خیابانهای اصلی حجاب را روی پیاده روی پهن کردند که سمبلیک مردم از روی آن رد شدند و نفرت خود را با این پوشش بردگی زنان نشان دادند. فعالین زن با رژیم درگیر شدند و سال بعد 8 مارس دوباره در خیابانها اجرا شد. در یک دهه گذشته جوانان در دانشگاهها زمین را زیر پای تحکیم وحدت و عوامل رژیم داغ کردند. کارگران با رژیم بر سر خواسته هایشان در افتادند و کار را به خیابانها کشاندند. تشکل ایجاد کردند و به زندان رفتند و آزاد شدند و دوباره ادامه دادند. شعار "آزادی و برابری"،  "دانشگاه پادگان نیست"،  "زنده باد سوسیالیسم" از شعارهای خطرناک و بر باد رفتن سر است. امروز در صفوف تحرک دانشجویی جزو شعارهاییست که قابل پس گرفتن نیست. میتوان دریافت که چقدر این گرایش "مشکوک" بر گرایش خانم خراسانی و دوستانش سنگینی میکند. راه آهسته آهسته به مقصد سازش را برای آنها دشوار کرده اند. معلمین و پرستاران و دهها صنف و گروه با راه انداختن مبارزاتشان بر این رژیم فشار گذاشتند. جوانان و بویژه دختران در کشمکش هر روزه با همه اراجیف عرفی و قانونی شروع به مبارزه کردندو چارچوبهای زنجیروار شرعی و رژیمی را پس زدند. همین فضای اعتراضی باعث درجه ای از گشایش سیاسی و فعالیتی برای مردم و عقب نشینی به رژیم شد. همین گرایش سر سخت تا به امروز سرسختانه پای حرف خود بوده و هست و مثل همیشه به این مضحکه انتخابات و به کل دم و دستگاه حکومتی آن "نه" میگوید.  اگر امروز این جنبش با فعالین و رهبران عملیش در خیابانها در کنار شما نشریات و بیانیه هایشان را پخش نمیکنند برای این است که درست دو متر به فاصله شما در خیابان او را دستگیر میکنند و به اوین میفرستند. کارگران زندانی اول ماه مه امسال و  صدهها دانشجوی در بند که از سرنوشتشان خبری نیست را همه مطلعیم.  

لذا تاریخ نگاری خانم خراسانی پر از جعل و دروغ است. دست کم گرفتن عقل سیاسی مردم و خوانندگان از جمله اشتباهات دیگر خانم خراسانی است.

خانم مهرانگیز کار، یکی دیگر از امضا کنندگان این پروژه و از کمپین یک میلیون امضا معتقد است که حالا که "دست فریاد رسی از بیرون نیست که به داد مردم ایران بیاید پس همان بهتر که در انتخابات شرکت کرد". در آخرین مصاحبه اش برای اینکه روشنتر نظرش را به گوش میدیا برساند میگوید "جو انتخابات من را گرفته پس رای میدهم. این رای برای من در حد شناسنامه ایرانی من است". ایشان نماینده آن بخش ازگرایش فمینیستی ملی- اسلامی است، که در کمین امتیاز گرفتن محدود از قدرت حاکم نشسته و احتمالا با نوشین خراسانی هم همان شکایات را از گرایش "مشکوک" در جنبش زنان دارند که چرا آنها را به حال خودشان نمیگذارند تا با این رژیم آهسته آهسته بر سر امتیازات مورد نظرشان به توافق برسند.  چه بسا که ایشان معتقدند که "صحنه رقابتهای انتخاباتی پر از انرژی و نوآوری است". باید پرسید برای چه کسانی و برای چه هدفی ؟ سئوالیست که از این فمینیست آشفته حال باید پرسید.

خانم ناهید نصرت یکی از فعالین کمپین یک میلیون امضا  که مخالف طرح همگرایی دوستانش در دوره انتخابات است میگویید نباید در انتخابات شرکت کرد و سکوت بهتر از شرکت است. ایشان به درست به جنایتکار بودن این رژیم و عدم مشروعیت آن اشاره میکند. اما براستی فقط این دو راه است که پیشاروی مردم است؟ سکوت یا شرکت؟ آیا را ه سومی نمیتواند وجود باشد؟

بیش از یک دهه است که جنبشهای متعدد اجتماعی مانند جنبش کارگری،دانشجویی و زنان و مردم معترض و احزاب و نیروهای رادیکال و چپ و تشکلها با رژیم دست و پنجه نرم میکنند، به مضحکه های انتخاباتی نه میگویند . ما نیروی وسیعی هستیم که سی سال است به این رژیم نه میگوییم و آن را در هیچ شکل و شمایلی قبول نداریم.  مستمرا بر علیه این رژیم و قوانینش مبارزه کرده ایم. هر کجا که توازن قدرت را مناسب دیده  مراسمهایشان را برسرشان خراب میکنیم. در داخل و خارج،  میگوییم این انتخابات نیست و نباید در آن شرکت کرد.  بر این اساس باید متحد شد. این راهی است که زنان آزادیخواه  و جنبش زنان میتوانند انتخاب کنند نه بیراهه "تحرک همگرایی" خانم نوشین خراسانی و شرکاء . این راه را باید رفت.

***