طبقه كارگر و  انتخابات بورژوازي

مظفر محمدي

انتخابات بورژوايي يك عرصه ديگر نبرد طبقاتي بين طبقات و اقشار گوناگون اجتماعي است. صرفنظر از اينكه اين انتخابات ها در جوامع به اصطلاح دمكراتيك يا ديكتاتوري بورژوايي انجام ميگيرد و در آن چقدر تقلب ميشود يا نه، اما يك قاعده و قانون وجود دارد كه از منظر منافع طبقاتي غير قابل تخطي است. در انتخابات بورژوايي چيزي كه در هر حال غير قابل تخطي است اين است كه سيستم سرمايه داري بايد سرجايش باشد. نظام  دست نخورده است و قوانين اساسي و مدني و كار و غيره تغييري نميكنند. ارتش و پليس و دستگاه هاي اداري و نظامي و قضايي و غيره سرجايشان هستند. پارلمان و يا رييس جمهوري كه انتخاب ميشود براي حفظ اين نظام است. براي حفظ قوانين و مناسبات كار و سرمايه و تضمين سودآوري سرمايه است. براي بورژوازي حاكم و يا اپوزيسيون اين قاعده غير قابل تخطي و زمين بازي پذيرفته شده اي است. وهر كدام سهمي در اين جريان دارند، صرفنظر از اينكه هر كدام با كدام مطالبه قديم و جديد قدم به اين ميدان ميگذارند.

انتخابات كنوني رياست جمهوري در ايران از اين قاعده مستثني نيست. جناح بندي هاي درون رژيم و يا جناح هاي بورژوايي بيرون رژيم و در اپوزيسيون  با اين فرض و با پذيرفتن نظام اقتصادي سرمايه داري و نظام اداري و سياسي و نظامي آن با هر درجه از ادعاي به اصطلاح رفرميستي و يا مطالباتي ، در اين عرصه نبرد طبقاتي و براي تامين منافع طبقه خود شركت ميكنند.

مساله از نظر طبقه كارگر به عنوان طرف حساب ديگر اين مبارزه طبقاتي اين نيست كه اين انتخابات چقدر مشروعيت دارد يا نه  و يا اگر مشروعيت ندارد بنا بر اين بايد  تحريم شود. از زاويه منافع بورژوازي (پوزيسيون يا اپوزيسيون)، هر انتخاباتي مشروعيت دارد و انتخابات است.  گيريم اينجا پاي پليس و پاسدار و بسيج و يا تقلب و دستگاه هاي فيلتر و غيره براي كانديداهاي انتخابات رياست جمهوري بيشتر عيان و از اين لحاظ با انتخابات كشورهاي اروپايي و غيره متفاوت است. اما اين تغييري در اصل ماجرا و مساله نميدهد. در سيستم سرمايه داري، هم دمكراسي غربي ميگنجد و هم نظامهاي سياسي چون جمهوري اسلامي و يا حاكميت شيخ هاي عربستان و كشورهاي خليج و يا عشاير باديه  نشين افريقايي.

در همه اين اشكال حاكميت بورژوايي،‌ نظام سرمايه داري بايد سر پا بماند و هر چند سال يك بار نمايندگاني از جناح ها و احزاب و شخصيتهاي بورژوايي با فكل و كراوات يا عمامه و عبا و چتفه و پانتول، پيشرفته و مدرن‌ يا عقبمانده و مذهبي و يا عشاير، سكاندار اين نظام و حافظ قوانين و مقرراتش شوند.

از ديدگاه  طبقه كارگر و مبارزه طبقاتي، انتخابات در همه اين سيستمهاي حاكميت بورژوايي هر انداره دمكراتيك هم، در جهت حفظ نظام سرمايه داري و مناسبات بردگي مزدي و حاكميت اقليتي بورژوا بر اكثريت طبقه كارگر و زحمتكشان جامعه است و مشروعيت ندارد. پاسخ طبقه كارگر به اين سناريوهاي تكراري، تغيير نظام در كليت آن و با همه بنگاه هاي اقتصادي، و موسسات سياسي و  اداري و نظامي وپليسي اش است. مطالبه طبقه كارگردر انتخابات هاي بورژوايي، انتخاب يك مصلح اجتماعي، يك چهره دمكرات و اصلاح طلب و يا كم تر فاشيست نيست. انتخاب بين بد و بدتر نيست.  پاسخ و بديل طبقه كارگر، انقلاب كارگري است.

اين يك واقعيت است كه طبقه كارگر هم، خواهان رفرم و بهبودي در شرايط كار و زندگيش هست. اما راه اين رفرم هيچگاه رفتن پشت اين يا آن جناح بورژوازي نبوده و نيست. براي طبقه كارگر راه رفرم اقتصادي و سياسي، مبارزه اقتصادي؛ اعتصاب و فشار آوردن و بيرون كشيدن حقي ولو كوچك از گلوي سرمايه داران و دولتشان است. اين امري بديهي در مبارزه طبقاتي است. افزايش دستمزد و يا بيمه بيكاري از انتخاب اين يا آن جناح و كانديداي بورژوازيي اصلاح طلب و يا ليبرال و فاشيست در نمي آيد. طبقه كارگر به فرض طرح اين ادعاها و وعده ها ولو پايبند به آن (كه امري محال است) پشت بورژوازي نمي رود.

بورژوازي حاكم در ايران توانسته و ميتواند بخشهاي ناراضي در درون و بيرون (اپوزيسيون)  صفوف خود و يا اقشار مختلف خرده بورژوازي را با شعار تغيير و رفرم و غيره، پشت خود بكشاند. براي مثال كمپين يك ميليون امضا و به اصطلاح جنبش همگرايي ممكن است با وعده تغييراتي در قانون خانواده به سياهي لشكر جناحي از بورژوازي تبديل شود. يا براي ناسيوناليست هاي رنگارنگ از جمله حزب دمكرات كردستان  خزيدن به دامن بورژوازي حاكم، تنها نام بردن از حقوق اقليتهاي قومي از جانب يك جريان يا كانديدا كافي است. در سنت طيف توده اي – اكثريتي هم رفتن پشت بورژوازي در انتخابات ها و غيره هيچ ملاك و محدوديتي نميشناسد.  بنا بر اين نميتوان توقع داشت كه بخشهاي بورژوازي بيرون حاكميت (اپوزيسيون) و محروم شده از شركت در سود سرمايه و كسب كرسي هاي پارلماني و يا رياست جمهوري و غيره ، به برادران طبقاتي خود پشت كرده و به  طبقه كارگر و انقلاب او و ايجاد جامعه اي آزاد و برابر بپيوندند!

كمونيست ها تا زماني كه  منتقد بورژوازي در اپوزيسيون اند كه چرا در كنار جمهوري اسلامي قرار گرفته اند، در واقع كاري انجام نمي دهند. حتي بحث از افشاگري صرف هم بي معني و نقض غرض است. ادامه اين نوع نقد و افشاگري در نهايت ممكن است در ميان طبقه كارگر و مردم زحمتكش توهم ايجاد كند كه گويا بورژوازي در اپوزيسيون ميبايست كار ديگري ميكردند. حتي زماني كه اين بخش از بورژوازي در اپوزيسيون سرنگوني طلب ميشوند نيز بايد طبقه كارگر اهداف بخشهاي ناراضي بورژوازي و خرده بورژوازي در اپوزيسيون را به درستي درك كنند و نه تنها به آن روي خوش نشان ندهند بلكه ماهيت اختلافات درون بورژوازي را به درستي تحليل كرده و بفهمند. طبقه كارگر بايد هر گونه ادعاي رفرم و يا بهبود شرايط كار و زندگي از جانب جناح هاي بورژوازي در حاكميت يا اپوزيسيون را رياكاري صرف دانسته و آن را به تمسخر بگيرد.

حتي اگر كل اپوزيسيون بورژوايي از جمهوري خواه و سلطنت طلب و ناسيوناليست كرد و ترك، به دليل ممنوعيت و محدوديت فعاليت شان در چهارچوب جمهوري اسلامي و يا اقشار خرده بورژوازي از قبيل جريانات حقوق بشري قومي و يا جنبش همگرايي نق نقوي يك ميليون امضا، دفاتر تحكيم وحدت و غيره به همه جريانات و كانديداهاي رياست جمهوري ، "نه" ميگفتند باز از خاصيت و ماهيت بورژوايي شان كم نمي كرد و يا به آنها حقانيت و مشروعيتي نمي بخشيد. همه اين جريانات در واقع در مكان بورژوايي واقعي خود در اين انتخابات ايستاده اند و اگر چنين نبود ميبايست تعجب كرد و آن را با شك و ترديد نگاه كرد.  نآن 

در انتخاباتي كه هم اكنون در ايران براي رياست جمهوري در جريان است، مساله محوري نه مشروعيت داشتن يا نداشتن انتخابات و نه نقد اپوزيسيون بورژوايي است كه چرا نقش بورژوايي شان را ايفا كرده و از اين يا آن جناح و كانديد بورژوازي حمايت ميكند. اين اگر كاري است لازم اما حداقل كاري است كه ميشود كرد. اما مهمترين مساله و اساس كار اين است كه طبقه كارگر و كمونيست ها انتخاباتهاي در سيستم بورژوايي بطور كلي و در جمهوري اسلامي بطور مشخص را جزيي از مبارزه طبقاتي ببينند و بر اين اساس يه آن برخورد كنند.

وظيفه طبقه كارگر بازداشتن اپوزيسيون بورژوايي از شركت در انتخابات طبقه خودشان نيست. چرا بايد حزب دمكرات كردستان را از طرفداري از فلان جريان مربوط به طبقه خود منع و سرزنش كرد؟ چرا بايد توقع داشت كه  داريوش همايون مطالبه اي بيشتر از آن چه ميخواهد از جمهوري اسلامي داشته باشد ويا ترس از و  دشمني خود را با كارگر و كمونيسم و انقلاب كارگري پنهان كند!

طبقه كارگر در مبارزه طبقاتي كه  يكي از عرصه هايش همين انتخاباتهاي بورژوايي است به صف مستقل و طبقاتيش نياز دارد. اگر طبقه كارگر ايران حزب قدرتمند سياسي خود را داشت، اگر تشكلهاي كارگري مستقل خود را داشت و اگر كمر طبقه كارگر را زير فشار اقتصادي و فقر و فلاكت و گرسنگي و استبداد خم نكرده بودند... آنوقت توازن قوار در اين نبرد طبقاتي طور ديگري ميبود. آنوقت ديگرمساله انتخابات براي بورژوازي و براي دست به دست كردن قدرت آسان نبود. آنوقت طبقه كارگر و حزب طبقاتيش ميتوانست تكليف خود را با اين نوع انتخاباتهاي بورژوايي تعيين كند. اين تعيين تكليف كماكان تعيين تكليف قدرت سياسي طبقه كارگر و حزبش با بورژوازي است. كسب قدرت سياسي از جانب طبقه كارگر حتي در دمكرات ترين كشورهاي غربي هم بدون يك زورآزمايي و قدرت نمايي طبقاتي و بدون قهرامكان پذير نخواهد بود. چرا كه بورژوازي همه ابزارهاي قدرت و سركوب و فريب و تحميق و همه امكانات مالي و مادي را در اختيار دارد تا سرنوشت هر انتخاباتي ولو آزاد را به نفع خود تمام كند. اين كار هم اكنون در همه كشورهاي به اصطلاح دمكراتيك اروپايي و امريكايي انجام ميشود. چرا كه طبقه كارگر عليرغم هر اندازه پيشروي و جايگاه مهم در چرخاندن چرخهاي اقصادي جامعه اما فاقد تشكل مستقل توده اي و حزب كمونيستي كارگري خود است.

وظيفه كمونيست ها و كارگران سوسياليست و طبقه كارگر آگاه اين است كه در دل هر تحولي درجامعه و هر اتفاقي كه مي افتد صف مستقل طبقاتي خود را سازمان دهد. بحث اينكه طبقه كارگر نبايد در اين انتخابات شركت كند، كم ترين توقعي است كه پيش پاي اين طبقه و مردم زحمتكش قرار دارد. اين توقع را از هر تك كارگر ولو غير متشكل  به شرطي كه مغزش با سموم مذهب و خرافه بورژوايي  آلوده نشده  باشد و با توجه به سه دهه رنج كار ارزان و گرسنگي و تحقير و سركوب،‌ ميتوان داشت.

هياهوي انتخابات بين جناح هاي بورژوازي حاكم در ايران و بورژوازي رانده شده و بيرون افتاده از دايره قدرت هم طبقه ايهايش، مطلقا ربطي به منافع كارگر و زحمتكش و زن تحقير شده و مورد اهانت قرارگرفته و جوان آرزومند زندگي سالم و شاد و مرفه ندارد. طبقه كارگر در ايران بايد از زاويه طبقاتي و مبارزه طبقاتي به اين اوضاع نگاه كرده و صف خود را از  بورژوازي چه در حاكميت و چه در اپوزيسيون جدا كند. طبقه كارگر بايد تلاش هاي بورژوازي براي دست به دست كردن احتمالي قدرت را امري صرفا درجهت حفظ قدرت سياسي و نظام اقتصادي سرمايه داري و كار مزدي بداند.

همزمان اين واقعيت تلخ را بايد به رسميت شناخت كه طبقه كارگر در اوضاع كنوني  و درعرصه مبارزه طبقاتي، بي دفاع، بي سلاح،  بي تشكل و بدون اتحاد طبقاتي و حزب سياسي كمونيستي قدرتمند خويش است. در نتيجه بورژوازي ميتواند با خيال راحت و يك طرفه قدرت دولتي موجود راحفظ و يا از طريق دست به دست و واگذار كردن به يكي ديگر از مهره ها و نمايندگان صالح تر از اين يا ان جناح  طبقه خود، حاكميتش را ادامه دهد. 

اما با توجه به اين واقعيت ناگوار آيا طبقه كارگر و مردم زحمتكش در اين ماجرا بي وظيفه و پاسيو و نظاره گر خواهد بود؟ جواب منفي است. كمترين كاري كه طبقه كارگر و مردم زحمتكش و زنان تحت ستم مضاعف و جوانان فاقد هرگونه حقوق انساني و  حرمت اجتماعي ميتوانند انجام دهند اين است كه، در اين انتخابات شركت نكنند و راي ندهند. در شرايط دشوار و توازن قواي نامساعد كنوني صرف راي ندادن، يك پاسخ و شكل شركت طبقه كارگر در اين مبارزه طبقاتي است. خالي ماندن صف هاي انتخاباتي و صندوقهاي راي گيري دهن كجي بزرگ طبقه كارگر به اين نمايش مسخره جناح هاي بورژوايي با هم و در غياب نيروي عظيم و صف مستقل طبقه كارگر است. اين علاوه بر يك تو دهني به بورژوازي حاكم و در اپوزيسيون، در همان حال نشان دهنده يك صف بندي طبقاتي ولو پنهان و سازمان نيافته در اين مبارزه طبقاتي است.

اما مساله و سوال مهم ديگري كه پيش روي كمونيست ها و طبقه كارگر آگاه  قرار دارد، اين است كه نبايد بيش از اين  سرنوشت طبقه كارگر و مردم زحمتكش را به سيكل و سناريوهاي انتخابات هاي بورژوازي هر چند سال يك بار و انتخاب مهره هاي قديم و جديد بورژوازي براي پارلمان و رياست جمهوري و غيره، سپرد. تداوم اين وضع غير قابل قبول و براي طبقه كارگر دردناك و اسفبار است. طبقه كارگر در ايران و حزب سياسي كمونيستي اش در دل اين اوضاع بايد هر چه زودتر و سريع تر خود را براي مصاف قطعي در مبارزه طبقاتي و براي تعيين تكليف نهايي با بورژوازي و كل جناحهايش و با دولت و كل نظام اقتصادي وسياسي و نظامي اش آماده كند.

انتخابات ميگذرد، مهره اي از نمايندگان بورژوازي به جامعه معرفي ميشود، نظام سرمايه داري و سود و استثمار و سيستم پليسي و نظامي و شبكه زندان ها و قوانين ضد كارگري و ضد زن و ضد آزادي پا برجا خواهند ماند. اگر ما در اين دوره زورمان نميرسد بساط اين نمايش يك طرفه و مسخره را بهم بزنيم و جمع كنيم، اما ميتوان و بايد صفوف طبقه خود را براي يك مبارزه بي امان طبقاتي متحد و متشكل كنيم و در نبردهاي طبقاتي بي امان و پي در پي در عرصه اقتصادي و سياسي، بورژوازي را مدام به عقب نشيني وادار كنيم. در يكي از همين نبردها است كه طبقه كارگر ميتواند توازن قوا را به نفع خود تغيير داده و بر بورژوازي ضعيف شده و مستاصل فايق آمده  وبساطش را جمع كند.

شعار انتخاباتي طبقه كارگر ايران اين است كه طبقه ما در انتخابات شركت نميكند و به هيچ جناح و جريان و شخصيت بورژوايي راي نميدهد، صف طبقه كارگر از صفوف بورژوازي رنگارنگ چه در حاكميت و چه در اپوزيسيون كاملا جدا است. اين زمين بازي ما نيست. ميدان زورآزمايي ما تغيير نظام سرمايه داري،  قدرت گرفتن طبقه كارگر، برقراري جمهوري سوسياليستي و ايجاد جامعه اي آزاد و برابراست. بايد صفوف خود را براي اين كار متحد، متشكل و آماده كرد. بايد  كميته هاي كمونيستي كارخانه را سازمان داد. طبقه كارگر تنها با اتحاد طبقاتي و حزب كمونيستي كارگري اش ميتواند  به مصاف مبارزه طبقاتي سرنوشت ساز برود.   

خرداد ٨٨ (ژوئن ٢٠٠٩)