-- Logo ---->

 

 

 ناسیونالیستها وعلل طرفداری آنها ازجنگ طلبی امریکا

سلام زیجی

امریکا و غرب درست مانند سال 57 اما، این بار با پوشش دمکراسی و ملی و تقویت ویروس قوم پرستی در راستای اهداف سراسری خود دارند به مبارززات رادیکال و آزادیخواهانه مردم علیه جمهوری اسلامی ضربه میزنند. جمهوری اسلامی نیز با استقبال از این موقعیت بیش از پیش فضا را نظامی کرده و به نفع تداوم عمر ننگین خود از آن بهره میگیرد. هم امریکا و پروژه ورشکسته " نظم نوین و دمکراسی" و هم حکومت آدمکشان اسلامی دقیقا در بطن این سناریو است که یارگیریهای خود را میکنند و هر کدام بخش هایی از نیروهای ضد مردمی و ناسیونالیست را در داخل و خارج کشور دور خود گرد آورده اند. این اوباشان زندگی مردم را در مخاطره جدی قرار داده اند. زندگی در دنیای ضد انسانی بوش و بلرو احمدی نژاد و دمکراسی و اسلام و ناسیونالیسم که بوی تعفن آن و حاکمیتی که اعمال میکنند جهان انسانی را بشدت مسموم کرده است و بیش از پیش مردم را با فقر و بدبختی و وحشت و تباهی و جنگ روبرو کرده است. این آن دنیایی است که باید از آن نفرت داشت و برای کنار زدن سایه شومش بر سر زندگی جامعه انسانی متحد شد و به مبارزه برخواست.

تمام طیف های ناسیونالیست(و اسلامی ها) جز تفکیک ناپذیر این دنیای ضد انسانی هستند. نه فقط جنگ بیوقفه شان با کارگر و زن و کمونیست و انسانیت که حتی جنگ های درونی صفوف خود را نیز، حداقل در ایران و عراق و خاورمیانه از راه تبانی های دور و نزدیک و اتحاد با "دشمن دشمنشان" و از طریق شروع خونریزی و تحمیل جنگ و ویران کردن شهر و روستا و مدنیت به پیش میبرند. ایجاد فضای جنگی و تخریب مدنیت جامعه و ممانعت از روند طبییعی رشد و گسترش مبارزه سیاسی و اجتماعی کارگران و مردم تشنه آزادی و تلاش برای کسب سود و سهم خواهی از قدرت و اعمال حاکمیت سرکوبگرانه وجه مشترک تمام نیروهای پوزیسیون و اپوزیسون بورژوا و ناسیونالیست بوده و میباشد. در کنار تحمیل جنگ وفضای جنگی به جامعه، به منظور تامین باروت تداوم جنگشان با تبلیغات عوامبفریبانه و دروغین مبتنی بر"ملت خودم" به خطر افتادن "خدا و دین" و "تمامیت ارضی" و غیره نیز شب و روز مهندسی افکار مردم میشود و جامعه را با این سم های کشنده بمباران میکنند. و باید اقرار کنم که متاسفانه آنها در این مسیر عوامفریبانه و دروغپراکنی بدلیل در اختیار داشتن مدیا و پول امریکایی ازطرف اپوزیسیون ناسیونالیست ایرانی و کرد، و در ایران با دزدیدن ثروت جامعه و سرکوب وحشیانه مبارزات مردم و ممانعت از دسترسی به جامعه که با تمام قدرت از طرف رژیم اعمال میشود، هر دو طرف توانسته اند بخشی از مردم را فریب دهند و مرعوب کنند. اما تا جایی که به نفس خود جنگ مربوط میشود خوشبختانه اکثریت مردم با آن موافق نیستند و خود این یکی از فاکتورهای مثبتی بوده که تا کنون مانع از وقوع سریع این جنگ خانمانسوز شده است که باید این جنبه را تقویت و گسترش داد.

همه و از جمله خود جمهوری اسلامی و امریکا و اسرائیل و متحدینشان نیز میدانند که کشمکش طولانی مدت میان آنها به بهانه هسته ای، که مجددا ابعاد جدید و حساستری به خود گرفته هیچ ربطی به مردم ندارد. همانطوری که اشاره کردم اهداف و سیاستهای دو طرف این نزاع نه تنها هیچ ربطی به منافع مردم ایران و کشورهای منطقه ندارد که اساسا برای دست یابی به اهداف خودشان، که اهدافی تماما مجزا از منافع مردم میباشد، این بازار گرمی را فراهم کرده اند و دارند با سرنوشت مردم بازی میکنند. جنبه بشدت خطرناک این بازی و ایجاد فضا ی غیر انسانی کشمکشها این است که دارو دسته های اسلامی و قومی که مورد حمایت این يا آن طرف نزاع هستند ایران را در خطر پاشیدن شیرازه زندگی مدنی و تبدیل شدن به عراق دیگری در ابعاد به مراتب وحشتناک تر قرار داده است.

اینجا است که ما هیچ سیاست مسئولانه ای را نه تنها از هیچیک از نیروهای ناسیونالیست نمی بینیم بر عکس در نقش آتش زیر خاکستر بازی میکنند و در تلاش و آرزوی شروع جنگ و تبدیل ایران به عراق دیگری هستند و در صف نام نویسی نزد مقامات و ارتش امریکا با هم مسابقه دارند. در این روند و تلاش ضد انسانی برخی از آنها در سنگر جمهوری اسلامی قرار گرفته اند و برخی دیگر عملا به بخشی از سازمان سیاه و ارتش امریکا تبدیل شده اند. این اوضاع جدید یک بار دیگر پوچی کل پدیده ناسیونالیسم، بعنوان پرچم بورژوازی و بی ربطی آنرا به مردم عیان تر کرده است.

ناسیونالیسم ایرانی و سلطنت طلبان

ناسیونالیسم عظمت طلب وسلطنت طلبان ورشکسته و زخم خورده دست مردم، در محور" شاه جوان" از همان دوره که امریکا به عراق حمله کرد در رویا ی ایفا نقش چلبی بر آمدند. اینها که تا بیخ گوش از هر نوع مبارزه کارگری و در میدان بودن مردم و رشد جنبش کارگری و چپ در وحشت بسر میبرند، هیچگاه با مبانی حکومت اسلامی، منهای جوانبی از "تندروی مذهبی" و ناتوانی حکومت اسلامی در تامین روند سرمایه تناقضی نداشته اند. بحث رفراندوم شان را که میخواستند ابتدا به همت خاتمی و بعد در سایه ارتش امریکا به جای برسانند با شکست دو خرداد محو شد و با ناکامی امریکا در عراق و منطقه این امید به تمامی حباب شد. وقتی با موج قومپرستی و حمایت امریکا از نیروهای فاشیست مشابه خودشان، در کردستان و اهواز و آذربایجان روبرو شدند و احساس خطر در "تمامیت ارضی" به مشامشان رسید، از یکسو در صدد بر آمدند با این نیروها از جمله جریاناتی از اپوزیسیون در کردستان ایران تماس بگیرند و از "عدم تمرکز" در حکومت خیالی آتی شان به تفاهم برسند، تا راه ارتجاعی چلبی و طالبانی در عراق را به خیال خود در ایران تکرار و آزمایش کنند و از سوی دیگر و در قدم بعد از آنجا که خود جمهوری اسلامی و احمدی نژاد بسیار بهتر و جدی تر از "ملیت یکپارچه" ایرانی و "تمامیت ارضی" و ناسیونالیسم ایرانی و دیگر افتخارات ارتجاعی شاهان به دفاع برخواستند بیشتر این طیف در کنار جمهوری اسلامی و احمدی نژاد قرار گرفتند . تا جایی که امثال داریوش همایون حاضر است در سنگر جمهوری اسلامی و در دفاع از تمامیت ارضی بجنگد. خلاصه، این نیروهای راست به ویژه با این سیستم سلطنتی و پادشاهی که مردم یک بار آنها را به زباله دان تاریخ حواله داد واقفند که از جانب مردم ایران ترد شده هستند. متوجه شده اند که جنایت بیشمار جمهوری اسلامی نیز نتوانسته امید بازگشت به گذشته جنایتکارانه حاکمیت پهلوی زنده کند. باید از راه دیگری وارد جدال بر سر آینده ایران شوند. اما مسئله این است که دوباره بازنده هستند. در فضای به وجو‌د آمده جنگی و در صورت وقوع جنگ همچنان در دو سنگر، سنگر جمهوری اسلامی و سنگر امریکا قرار دارند که تماما بر علیه مردم و جنبش آزادیخواهانه عمل خواهند کرد. اینها باید برای همیشه بفهمند که مردم رعیت نیستند که" شاه و سلطنت" را بپذیرند. باید بفهمند که مکانیزم سیاسی و اجتماعی مردم و قدرت چپ و کمونیزم در ایران مطلقا شباهتی با عراق ندارد تا آنها با همت ارتش امریکا به سادگی در جستجو تحقق رویای خود باشند. باید بدانند حتی استفاده از واژه" جمهوری" به جا ی"شاه" و " فقط سلطنت" نیز نمیتواند به داد پروژه طیف دیگری از این ناسیونالیستهای افراطی و عظمت طلب برسد. تاریخ این آقایان حداقل در این قالب و با این نام و سیاست با قیام سال 57 برای همیشه به پایان رسید!

ناسیونالیسم کرد

ناسیونالیستهای کرد چه راهی را انتخاب کرده اند؟ سیاست و عملکرد نیروهای ناسیونالیست کرد، همه احزاب و دستجات آن و به ویژه حزب دمکرات و سازمان زحمتکشان عبدالله مهتدی و عمر ایلخانی زاده بیشتر از همه تماشایی است. اینها واقعا سنتهای ارتجاعی تاکنونی جنبش ملی در کردستان را یک بار دیگر با این دوره از دنیای سیاست بازتعریف و مطابقت داده اند. البته نعل به نعل سیاست این جریانات مثل هم نیست، باۆجو‌د اینکه سازمانهای یک جنبش و طبقه اند، اما تفاوتهایی با هم دارند، حزب دمکرات کمی پخته تر، سیاسی تر و حتی مسئول تر بنظر میرسد . قماشی چون زحمتکشان را که محصول دوره خاتمی و نظم نوین بوش و ساخته دست احزاب کرد در کردستان عراق است نمیتوان بعنوان حزب سیاسی در نظر گرفت. جعلیند. ویژه سناریو سیاه هستند. این دسته تازه بدوران رسیده نسبت به حزب دمکرات و دیگر نیروهای ناسیونالیست منطقه بسیارارتجاعی تر ، ماجراجوتر، ضد کمونیست تر و غیر قابل اعتمادتراست. اما واقعیت این است که بستر اصلی و ماهیت همه این جریانات و کل تاریخ جنبش ملی کرد از بدو پیدایش تا اکنون همین بوده که اینها در سال دوهزار و هشت با هر درجه تفاوتی که دارند مجددا نمایندگی و" بازسازی" میکنند. بیربطی مطلق به مساله رفع ستم ملی، استفاده از دروغ و عوامفریبی بعنوان رکن مهم سیاست، دشمنی کور با طبقه کارگر و کمونیزم و آزادیخواهی، سیاست "جنگ، مذاکره ،جنگ" برای گرفتن سهمی از قدرت دولتی و حاکمیت بورژوائی خودی، جنگ با حکومت مرکزی نه بخاطر سرکوبگری و جنایت بیوقفه علیه مردم و اعمال ستم ملی بلکه تنها و تنها بخاطر شراکت ندادن خود اینها در این سیستم سرکوب و استثمار، و غیره. تمام تاریخ ومحتوای خودمختاری و محتوا و اهداف فدرالیسم قومی چیزی بیش از این نبوده و نیست. برای پیشبرد همین سیاستها هم این احزاب سنتا و تاریخا نه متکی به مردم که بر علیه مردم و در تبانی و همکاری و مزدوری رسمی و غیر رسمی، در شکل علنی یا پنهان، با توجیه "روابط دیپلماسی"، متکی بوده و هستند. اینکه اینها در عراق و ایران به بخشی از نیروی امریکا تبدیل شده اند از سر سهو و ندانم کاری آنها نیست. دقیقا جزئی از سیاست و اهداف پایه ایی آنها است. جنبش ملی و تاریخ همه احزاب آن فقط همین بوده است. هیچ حزب و حرکتی در این جنبش در تمام طول عمر خود را نمیتوان پیدا کرد که دست در دست حکومتی نداشته باشد، فریب نخورده باشد،رهبرانش چه از جانب حکومتها یا از طرف خودشان بدلیل توهم و توطئه از بین نرفته باشند و، هیچ وقت نتوانسته اند و لیاقتش را نداشته اند که با اتکا به مردم حتی سر سوزنی دردی از رفع ستم ملی حل کرده باشند. جنبشی که بویی از انقلابیگری و عدالت در این دوره از تاریخ بر پیشانی ندارد نمیتواند سازمانهای مردمی و مترقی نیز از خود بیرون بدهد.

حاجی احمدی مسئول پژاک، که سازمانش محصول و ساخته و پرداخته دوره پروژه دوم خردادی خود رژیم میباشد، درست میگوید که اعلام میکند" پژاک برای سرنگونی حکومت اسلامی تلاش نمی کند". بقیه هم همین سیاست را دارند اما شهامت اعلام علنی آنرا ندارند، نه خودشان لیاقت و قابلیت حل مسئله ملی را دارند و نه به این بهانه توان مقابله با حکومت مرکزی را دارند. حکومت هم اینقدر وحشی و کم انعطاف است که راهی برای دخیل کردن اینها و به رسمیت شناختن خواستهایشان مانند دیگران که در صف دوم خرداد بودند باز نمیکند که کل این پرونده و بازار بسته شود. اینجا است که آنها ناچارند از دیگران" کمک" بگیرند. هر نوع انتخاب سیاسی و عبور از هر مرزی برای آنها عین پرنسیب است. چنانچه اصل موضوع، ێعنی شراکت دادنشان در قدرت دولتی در همین سیستم حکومتهای موجود تامین گردد، تاریخ و موجودیت و کارشان نیز پایان خواهد یافت. برای تحقق آن به قول خودشان میشود "جاش" شد، میشود پیشمرگ مسلمان شد، میتوان با خمینی و صدام و بوش متحد شد و آنها را بوسید ، دوم خردادی شد، در مجلس اسلامی نماینده بود، و هر کار دیگری کرد. هر گاه دوباره سرشان به سنگ خورد از نو میتوان به کوه زد و پیشمرگ قهرمان شد. در هر حال همه چیز در این جنبش و فرهنگ مجاز است جز فرهنگ انسانی و مبارزه شرافتمندانه و پیگیر و متکی به منافع مردم.

عراق الگو ناسیونالیست کرد ایرانی

اینها الگوهای عراق امروز را بدون احساس شرم برای مردم آنسوی مرز بعنوان هدیه و بسته پیشنهادی تزئین کرده اند. کدام الگو ، کدام هدیه؟ با تاکید در این بسته پیشنهادی به مردم ایران و خصوصا مردم کردستان عملا با دروغ بافی هایشان تلاش میکنند که مردم کور و کر قلمداد شوند، اصرار دارند که مردم خودشان را به کوری و کری بزنند. کاری به محتوای الگو و هدایای انها نداشته باشند و فراموش کنند موارد "کوچک"ی از کمبود های این الگو. یعنی: مهم نیست که در حلبجه و سلیمانیه قتل زنان بیشتر از بمباران شیمیائی صدام حسین در همین حلبجه بوده است، مهم نیست که حقوق ماهانه یک نفر "سه رؤک" و مسئول مفتخور حکومتی در عراق و کردستان تحت حاکمیت امریکا و ناسیونالیستها و اسلامیها در بهترین حالت ممکن برابر است با دستمزد ماهانه کار تحقیر آمیز ده تا پانزده کارگر. در این الگو "حکومت"احساس راحتی میکند از دست اعتراض کارگری چون قبل از اینکه نیاز باشد خودشان سرکوبشان کنند به اندازه کافی کارفرما گانگستر در اختیار دارد که آنها را به رگبار ببند. به مردم ایران و کردستان ایران چه مربوط که در این بهشت عراق تفنگداران و و دارو دسته ناسیونالیست و اسلامی تا در توان دارند پول میخورند و چپاول میکنند و به مردم زور میگویند و اگر کسی هم صدایش در آمد با پاسخ ابلهانه، چون 'هنوز حکومت مان نوپا است"، بعداز پنج، ده، پانزده و بیست سال شاید تا ابد "حکومت نوپا" نوزاد باقی خواهد ماند، پاسخ خواهند داد. اگر کسی سراغ آزادی،رفاه، عدالت، بیمه بیکاری، ‌آزادی زن ، آزادی بیان و تحزب و... را گرفت میگویند ما سالها است قربانی داده ایم تا به حکومت ملی برسیم حالا که رئیس جمهور، دولت، پاسبان، شکنجه گر، دزد و همه چیز از خودمان است دیگر چی میخواهید! دمکراسی هم که داریم، در جنوب با شیعه ها آزادانه جنایت میکنند و در مرکز عراق سنی ها و مقتدا صدر و بازماندگان صدام مردم را با بمب پر پر میکنند در کردستان هم که "ملت" خودش حاکم و خودمختار است و هر کسی با "حکومت" باشد به نان و نوایی میرسد! در این بسته و الگو که گفتیم اینها عامدانه همه این حقایق"کوچک" را با ایجاد گرد و خاک از مردم پنهان میکنند، دوست دارند واقعا مردم آن سوی مرز عراق کر و کور شوند که این جنایات را ناسیونالیستهای نازنین اپوزیسیون مستقر در عراق وارونه ترجمه کنند و به آنسوی مرز مخابره کنند.

احزاب ناسیونالیست و قوم پرستان ما در کردستان ایران در پیام خود به مردم کردستان ایران همچنان به دروغ پردازی مشغولند و این جنایت عظیم ضد بشری را نه تنها به خیال خود از مردم پنهان میکنند که از نقش امریکا با دید مثبت در پروپاگاند خود مشغولند. شب و روز کارشان این است:کاری به امریکا و حمله آن نداشته باشید. بیخودی مخالفت نکنید، باور کنید که دوست کردها هستند. مگر نمی بینید این باغ رنگارنگ بهشتی را ، بوش و بلر در عراق برایمان کاشته اند؟ کردها به جایی برسند دیگران به ما چه. فراموش کنید که بیش از 3 ملیون آواره دارند، مهم نیست که بیش از جمعیت مردم کردستان ایران فقط کودکان و مردم در حال مرگ و نابودی اند که فقط در اثر مواد شیمایی ناشی از بمباران امریکا و فقر و گرسنگی فلج شده اند و از این دنیا رفتنی هستند. یک تا دو میلیون انسان هم که از همان زمان حمله صدام به کویت و حمله و محاصره اقتصادی امریکا و همپیمانانش و همچنین در پی جنگ های قومی و اسلامی هم که دست و پاشان قطع شده و یا کشته شده اند نیز دیگر به تاریخ پیوسته و باید فراموش کرد. این جنگ ها و بمب گذاریها و کشتارهای روزانه مردم بیدفاع نیز تمام خواهد شد، 5 سال دیگر هم تحمل کنید آنگاه عراق و کردستان آباد و فدرالی خواهیم داشت.

خلاصه و هدف پیام فرضی اما واقعی اینها را میتوان چنین ترجمه کرد: شما مردم گوسفند باشید و گوسفند وار زندگی کنید، ما در مقام رهبران و نگهبانان حقوق شما از شما نگهداری میکنیم و منتظر بمانید و گوش به فرمان ما و امریکا! بزودی بر روی قبرستانهای شما در خاک پاک کردستان ایران جشن پیروزی ملت کرد را خواهیم گرفت. این تمام حقیقت سیاست و مبانی فکری و استراتژی و ارزشی است که برای جامعه و نفس انسان بودن انسانها قائل هستند. این هدف و چهره واقعی و دو دوزه بازی نیروهای ناسیونالیست و از جمله ناسیونالیسم کرد بوده و هست که امروز به شکل عریان و آشکارا بعنوان بخشی از ارتش و نیروهای سازمان سیاه امریکا دارند در این مسیر ضد انقلابیگری، و عومفریبانه کلاه سر مردم میگذارند.

اگر کسی دنبال این میگردد و هنوز برایش سوال است که چرا ناسیونالیستهای ما تشنه جنگند و در انتظار حمله امریکا به ایرانند پاسخش همین است که گفتم. آنها میخواهند بر ویرانه های یک جامعه به اهداف خود برسند. با نیروی خود توان انجام هیچ کاری را ندارند . عرضه مبارزه بر علیه جمهوری اسلامی را نیز ندارند. باید به امریکا متوسل شد، پول گرفت،اسلحه گرفت، مزدور آنها شد، برایشان اطلاعات جمع کرد در هتل هایی در واشنگتن و سلیمانیه با آنها نشست و نشان داد که از چلبی و مالکی و طالبانی و سیستانی وغیره لیاقت کمتری ندارند. دلیلش روشن است: بدون امریکا و جنگ و سناریو سیاه هیچ امید و آینده ای برای اینها قابل تصور نیست. جنگ و فضای جنگی فقط برای جمهوری اسلامی نعمت نیست برای اینها نه تنها نعمت که همه امید است.

همان دارودسته های سازمان زحمتکشانیها و حزب دمکرات هایی که گفتم حتما شاهدش هستید که در جریان انشعابات درونی اخیر خودشان به چه شکل وقیحانه ای بر عڵیه همدیگر چاقو کشیدند و هم تشکیلاتی های خودشان را به رگبار اسلحه بستند، چگونه به ترور و تهدید مخالفین خود روی آورده اند. تصور کنید اینها با این فرهنگ و افکار و سیاست ترور و چماق که دارند در یک فضای جنگی و سناریو سیاهی مشابه عراق هم دستشان به جایی برسد.مثلا دبیر کل یکی شان در بوکان مسئول شهربانی و رئیس آن دیگری در مهاباد مقامی دیگری داشته باشد در" حکومت کردی" امریکائی و خیالی آتی خود. تصور کنید من و شما که همین حرفهای مشابه این مقاله را میزنیم و یا اعتصاب میکنیم و یا خواهان رفاه و بیمه بیکاری و برابری زن و مرد و غیره باشیم. اگر کسی حتی برای یک لحظه فکر کند اینها از حاکمان کردستان عراق و مقتدا صدر بهتر و مسئولانه تر رفتار میکنند نه تنها به خود فریبی محض روی آورده که سر سوزنی از تجربه و عقل و حقیقت بهره نگرفته است!

کشتارو سر بریدن افراد سازمان پیکار، به گلوله بستن کارگران قره موسالی و شوراهای حمامیان و دفاع از باغ و دارایی مرتجعینی چون صلاح مهتدی، تجاوز و شکنجه و کشتار مردم بیدفاع، تحمیل جنگ به کومه له قدیم ، همسو با رژیم راه انداختن جنگ کرد و ترک وصدها نمونه مشابه ... که حدود بیست بیست و پنج سال پیش در یک فضای انقلابی به وسیله همینها به وقوع پیوست در دنیا حاکمیت گانگسترها وجنگ و سناریو سیاهی دوره حاضر و مشابه عراق و با دلار امریکائی چگو‌نه ممکن است که صد برابر ضد انسانی تر رفتار نکنند. اگر فکر کنیم افساری بر اینها باقی خواهد ماند اشتباه محض میکنیم . آیا با اهداف و سیاست و پلاتفرم امروزی میتوانند فرقی با جمهوری اسلامی داشته باشند؟ بی تردید همانطوری که جمهوری اسلامی با سرکوب انقلاب 57 جایگزین حکومت پهلوی شد این ها هم اگر در بطن یک سناریو سیاه مشابه عراق بتوانند به این مقام برسند همان نقش را ایفا خواهند کرد. همانطوریکه جانشینان صدام همان کارهای صدام را در شکل زننده تر تکرار کردند و ادامه می دهند. مجبورند چنین عمل کنند. همانطوری که جمهوری اسلامی مجبور شد با سرکوب گسترده آزادیخواهی و مخالفین خود را در قدرت حفظ کند. هر دو این پدیده در دو دوره تاریخی معینی و با اهداف مشابهی محصول تلاش و دخالت مستقیم امریکا و غرب اند. اولی با لباس اسلامی پیش رفت و این دومی به بهانه هسته ای و با پوشش ملی و قومی موتور این توحش را به راه انداخته اند. همانطور که اشاره شد جریانات ناسیونالیست سابقه و زمینه چنین نقشی را نیز در تاریخ سیاسی خود دارند و اما این دوره بیش از پیش رنگ سناریو سیاهی و ضد مدنیت بودن سیاست و نقش خود را آشکارا در مقابل ‌همه قرار داده اند. آن سیاستی که از راه خونین جنگی و از طریق امریکا و غرب بتواند به جایی برسد بدون تردید ضد مردمی و ضد انقلابی خواهد بود و در مقابل مردمی که بعداز خوابیدن گرد و غبارها دوباره کمر راست میکنند مقابله میکنند و وسیعا دست به کشتار میزنند.

راه حل ما و مردم

مردم ایران و به ویژه مردم کردستان ایران که تجربه نزدیکی از کردستان عراق و زندگی در سایه نیروهای امریکایی و سناریو سیاهی دارند اگر اجازه عملی شدن این سیاستها را بدهند، اگر به این سیاستهای مزدورمنشانه و احزاب طرفدار جنگ تف نکنند و آنها را در میان خود منزوی نکنند، اگر از همین امروز با صدای رسا به مقابله با این سیاستها بر نخیزند و اجازه بدهند این جنایت به نام آنها صورت بگیرد باید بدانند که نه تنها به تمام زندگی و آرمان انسانی خود پشت خواهند کرد که با دست خود تله و باطلاق بزرگی ایجاد میکنند که به آسانی و بزودی نمی توانند از آن سالم بیرون بیایند. باید سریعا دست بکار شد. باید ازآن ظرفیت مثبت فضا ی انسانی ضد جنگ به عنوان سنگری برای گسترش اعتراضات استفاده کرد. کمونیستها، کارگران و صف گسترده آزادیخواهان در کردستان با همت و حمایت و همراهی اکثریت مردم در ایران و کردستان این پروژه جنایتکارانه را میتوانند ناکام کنند. ما به سهم خود با تمام توان تلاش میکنیم این احزاب را رسوا کنیم و جنایتی که اینها و امریکا و جمهوری اسلامی در تدارک تحقق آن هستند بر علیه مردم با شکست مواجه کنیم. مردم باید هر نوع همسوئی اینها را با امریکا محکوم کنند. وقتی اینها در هتل پلاس سلیمانیه با ماموران امریکائی برای خونریزی و کشتار مردم گردهمائی دارند باید با تف و نفرت به استقبالشان رفت. تازه برخی از آنها، بنا به گفته یکی از مسئولین کومه له، از جمله سازمان عبه مهتدی همزمان با نیروهای اطلاعاتی رژیم نیز مذاکره داشته اند که مردم باید با دید بی اعتمادی و توطئه گرانه کامل به اینها برخورد کنند. ما باید برای عبور از این دوره کثیفی که امریکا و این تفاله های طرفدارش برای مردم در منطقه ایجاد کرده اند در دو جبهه نبرد کنیم. گسترش مبارزه بر علیه جمهوری اسلامی و تلاش برای سرنگونی آن به وسیله خود ما مردم و نیروهای مترقی و مبارز، و همزمان باید بر علیه ماجراجوئی امریکا و اسرائیل و طرفداران ورشکسته ناسیونالیست آنها در ایران و کردستان با تمام قوا به پا خیزیم. مردم شرافتمند و آزادیخواه ایران و کردستان باید متحدانه بر علیه این دشمنان مشترک خود مبارزه سر نوشت سازی را آغاز و در دستور خود قرار دهند.