شرايط شان اين بود:
"بردگى
اگر به خاک افتيد
و مرگ
اگر بايستيد"
شرايط شان آشنا بود.
اين اولين شورش بردگان نبود
و کيف چرمين سياه در دست مامور محترم وزارتخانه
به تازيانه اى مى مانست
که بر پشت پدرانمان کوفته بودند.
مشت در مشت گره کرديم و زمزمه کرديم:
"مى ايستيم و مى مانيم"
نـُـه ساعت هر روز و شش روز هر هفته:
چند بار مى شود انترناسيونال را زمزمه کرد؟
برده اى که به بردگيش پى برده باشد
نيمى از زنجير هايش را گسسته است
آرى...
اما نيم ديگر زنجيرها سنگين اند-
- هنوز زنجير اند،
و در فرداى اعتصاب شکست خوردگان
صد بار سنگين اند،
صد بار زنجير اند
و از آن سنگين تر
نگاه ملامت فرزند مشتاقى است
که تا آستانه در دويده و پرسيده است:
- "پنجشنبه ها را گرفتند؟"
- "مرتضى آزاد شد؟"
نه ساعت هر روز و شش روز هر هفته
چند بار مى شود انترناسيونال را زمزمه کرد؟
اعتصاب را شکسته اند و فردا
سرود سرمستى را بر هر کوى و برزن و کارخانه فرياد مى کنند:
- اخراج مى کنيم،
بيکار مى کنيم،
به زنجير مى کشيم
و آنرا که هنوز سر ايستادن هست،
بر چوبه هاى عبرت،
بر دار مى کنيم،
صد و سى سال است که چنين مى گويند و مى کنند.
اما ما هنوز ايستاده ايم
هر روز،
هر ماه،
هر سال،
براى صد و سى سال.
نه ساعت هر روز و شش روز هر هفته
اما پايان اعتصاب
پايان کار نيست،
فردا،
فردا صبح در رخت کن
فردا سر ناهار،
فردا ته سرويس،
دهها رفيق زمزمه مى کنند:
"حق با کميته بود"
و توصيه هاى عمل نکرده ما را تکرار مى کنند.
فردا بدون شک بر ديوار روبروى موتورخانه
خط جديدى نوشته است:
"زنده باد کميته کمونيستى کارخانه!"
نه ساعت هر روز و شش روز هر هفته
و طنين انترناسيونال
هر بار،
رساتر مى شود.
نـــــــــــــــادر(منصور حکمت)
به نقل از نشريه پيشرو ارگان سازمان کردستان حزب کمونيست ايران - کومه له
شماره ٢٣ دوره چهارم شهريور ١٣٦٩ صفحه ١٩ و ٢٠
hekmat.public-archive.net