درسهای یک اعتصاب

 

اعتصاب بیش از دو هفتگی کارگران نساجی کردستان در شهر سنندج از زوایای  گوناگون قابل ارزیابی و  بررسی است. و این در وهله اول برای خود کارگران نساجی اهمیت دارد که پس از طی روزهای سخت اعتصاب بنشینند و با نگاهی به پشت سر، تجارب یک مبارزه سخت و نسبتا طولانی را مورد بررسی قرار داده و دستاوردهایش را سبک سنگین کنند و بخصوص شاخصهای تضمین  اجرای این دستاوردها و حفظ آن را جلو روی خود بگذارند و بعنوان یک موضوع کماکان باز نگاهش کنند.

 

شروع اعتصاب

با اعلام اخراج 6  نفر از کارگران نساجی کردستان، کارگران نساجی  دست از کار کشیدند. با اطلاع یابی دیگر شیفتهای کار، هر کدام در نوبت خود در سالن کارخانه به جای کار کردن به تحصن نشستند.

از همان آغاز اعتصاب کارفرما تمایل خود را به بازگرداندن کارگران نشان میدهد به شرطی که کارگران اعتصاب نکنند. اما کارگران که کارد به استخوانشان رسیده و با شگردهای کارفرما و  وعده های او آشنا هستند، اعلام میکنند که علاوه بر بازگشت کارگران اخراجی به سر کار، خواستهای دیگر هم دارند و تنها اجرای آنها تضمین میکند که فردا و آخر هر ماه  و یا 89 روز و پایان قرارداد موقت این بلا سر بخش دیگری از کارگران نیاید. کارگران تا کنون شاهد چند فقره اخراج همکاران خود بوده اند.

 

خواستهای کارگران

-         بازگشت به کار6 کارگر اخراجی و توقف اخراج

-         لغو کامل قرراداد کار موقت

-         فراهم کردن محیط کاری کاملا بهداشتی و ایمن

-         ایجاد سلف سرویس، سالن غذاخوری بهداشتی و دادن یک وعده غذای گرم

-         لغو قوانین کمیته انضباطی

-          اجرای کامل طرح طبقه بندی مشاغل

-         احترام گذاشتن به حرمت و شخصیت کارگر در محیط کار

با اعلام این خواستها مبارزه و کشمکش کارگران با کارفرما وارد فاز جدیدی میشود.

از این ببعد علاوه بر مدیریت، نهادهای دولتی محلی از قبیل اداره کار و استانداری و اطلاعات رژیم نیز وارد معرکه میشوند تا به قول خودشان آشوب را بخوابانند.

اولین اقدام مشترک آنها جلوگیری از شیوع خبر از طریق مدیا و ممنوع کردن پخش خبر اعتصاب کارگران نساجی است. همزمان کارفرما و نهادهای دولت در مقابل خواست کارگران سکوت  و بی اعتنایی میکنند.

اما این سکوت را تداوم اعتصاب  کارگران و پافشاری بر خواستهایشان میشکند. روزنامه نگاران محلی با نمایندگان کارگران مصاحبه کرده و خبراعتصاب کارگران پخش میشود.

 

توطئه های کارفرما و حامیانش

نجفی مدیرعامل و هیاتی از مسوولین نساجی از تهران به سنندج میآیند. اولین اقدام آنها جدا کردن تعدادی از کارگران است که از آغاز تحت عنوان جانباز و بسیج استخدام شده اند. کارفرما فکر میکند با نصیحت و وعده و تطمیع میتواند این بخش را از کارگران اعتصابی جدا کرده و به این ترتیب بین کارگران تفرقه ایجاد کند. اما کارگران زیر بار نمیروند و به میان همکاران اعتصابی خود باز میگردند.

به دنبال آن، فشار پلیسی بر نمایندگان کارگران بخصوص رییس شورای کارخانه به نام آقای شیث امانی را شروع میکنند. بارها او را به اطلاعات میبرند و تهدید میکنند و اورا عامل آشوب و کار او را سیاسی  و در ارتباط با اپوزیسیون قلمداد میکنند. همچنین به همین اتهام او را به دادگاه احضار میکنند. ماموران و دستگاههای دولتی از او میخواهند که طی اطلاعیه ای ختم اعتصاب را اعلام و از کارگران بخواهد که به سرکار برگردنذ. این فشار و تهدید و اتهامات نیز با دخالت کارگران اعتصابی و پشتگیری دستجمعی از نمایندگانشان خنثی میشود. مدیریت و اطلاعات حتی کارگران را تحت فشار میگذارند که نمایندگانشان را مسبب اعتصاب بدانند و بر سر کار برگردند که جواب دندان شکن میشنوند. همچنین مدیریت و دولتیها برای مدتی گرمای سالن محل تحصن کارگران را قطع میکنند و کارگران تهدید میکنند که در صورت ادامه این عمل غیرانسانی، اطاقهای مدیریت کارخانه را اشغال خواهند کرد.

در تداوم اعتصاب و به تدریج بخشهای فنی و خدمات و دیگر پرسنل کارخانه به اعتصاب کارگران میپیوندند و از جمله 6 کارگر اخراجی در جلو کارخانه چادر زده و به تحصن مینشینند. آنها با روشن کردن آتش خود را گرم میکنند.

 

حمایت کارگران و مردم

 اعتصاب کارگران نساجی با سمپاتی مردم شهر سنندج روبروشد. کارگران دیگر بخشهای کارگری از جمله کارگران شاهو، کارگران آلمنیوم کار، مردم در محلات و جوانان در دانشگاه و فرهنگیان  و دیگر اقشار مردم حمایت خود را با نوشتن تومار و دیدار با کارگران و خانواده هایشان اعلام میکنند. در همین روزها پیام حمایت بخشهایی از کارگران و مردم سقز طی توماری و از طریق هیاتی اعزامی از شهر سقز به کارگران اعتصابی میرسد.  

در روزهای پایانی هفته دوم اعتصاب، نامه های حمایت بین المللی کارگری نیز میرسد. در میان این پیامها، نامه فدراسیون اتحادیه های کارگری نفت و انرژی و معادن نروژ با بیش از 4 میلیون عضو در سطح اروپا خصلت نما است. این فدراسیون درنامه ای خطاب به خاتمی  رییس جمهوری ایران میگوید: "حمله شما به کارگران ایران حمله به کل طبقه کارگر جهانی و حقوق بشراست. ما از شما میخواهیم که به حقوق کارگران احترام بگذارید و به خواستهای کارگران نساجی کردستان را پاسخ دهید..."

 

مدیریت، کارگران را به اخراج دستجمعی تهدید میکند

پس از اینکه تمهیدات و فشارهای کارفرما و دولت  ازجمله عدم پرداخت حقوق ماهانه کارگران برای وارد آوردن  فشار مالی کمر شکن به کارگران، نتیجه نمیدهد، مسولین و مدیران نساجی در میان کارگران حاضر شده و اعلام میکنند که اعتصاب و خواست شما  بیفایده است و کارخانه تا آخر سال تعطیل و همه شما اخراج میشوید.

این زنگ خطر، کارگران زا به فکر وامیدارد و برای مدتی دچار شک و تردید میکند. تعدادی از کارگران فکر میکنند، حالا که سرنوشت ما سرانجام اخراج است پس بخواهیم که به ما 6 ماه حقوق برای هر سال و به نسبت سنوات خدمت باید پرداخت گردد. و به این ترتیب کارفرما توپ را به زمین کارگران انداخته و میخواهد به این وسیله صورت مساله اعتصاب را تغییر دهد، کارگران را به سر کار برگرداند و سپس با آنها به چانه زدن بر سر پرداخت میزان بازخریدشان  بپردازد. پس از بحثهایی در این زمینه، این حقه کارفرما هم با هشیاری کارگران و بخصوص نمایندگانشان خنثی شده و تصمیم میگیرند که به اعتصاب خود بر سر خواستهایشان بهر اندازه زورشان برسد و توازن قوا اجازه دهد، ادامه دهند.

 

 

 

مذاکره

کارگران بارها کارفرما و اداره کار و دولتی ها را به مذاکره میخوانند تا بر سر خواستهایشان به گفتگو بپردازند، اما هر بار با بی اعتنایی انها روبرو میگردند. سرانجام در شانزدهمین روز اعتصاب برای اولین بار مدیریت نساجی و نمایندگان اداره کار و دیگر نهادهای دولتی، کارگران را به مذاکره فرامیخوانند. آنها ابتدا میخواهند نمایندگان کارگران را دور زده و خواهان نمایندگان جدید از هر شیفت کاری میشوند که با مخالفت کارگران روبرو شده و سرانجام این مذاکره در بعداز ظهر روز 5 شنبه با شرکت  نمایندگان کارگران و حضورتعدادی از کارگران هر شیفت کاری انجام میشود.

قابل توجه است که همزمان با مذاکره نمایندگان کارگران با مدیریت و دولت، تعداد بیشتری از کارگران و از جمله کارگرانی که در دور قبلی اخراج شده بودند به حمایت از کارگران اعتصابی  و خواستهایشان در جلو اداره کار تجمع میکنند.       

 نتیجه مذاکره چنین میشود:

1-    قراردادهای موقت 89 روزه به 6 ماه تغییر میکند.

2-    صلاحیت اخراج کارگران به کمیسیونی واگذار میشود که نمایندگان کارگران هم در آن وجود دارند

3-    به کارگران اخراجی معادل 3 ماه حقوق برای هر سال سنوات خدمت پرداخت میشود

4-    حقوق گرو گرفته شده ماه قبل توسط کارفرما فوری پرداخت میشود.

    5- بقیه خواستهای کارگران به وعده تشکیل کمیسیونها و قول مدیرکل اداره کار و غیره موکول    میگردد.

 

آیا اعتصاب کارگران به اهدافش رسید و پیروز شد؟

با نگاهی به خواستهای اولیه کارگران تغییر قرارداد موقت کاراز 89 روز به 6 ماه یک دستاورد برای کارگران است که در نتیجه اعتصاب حاصل شد. در مقابل اخراج 6 نفر از کارگران علیرغم هر میزان خسارت که کارفرما متعهد شده است، یک عقب نشینی است که به کارگران تحمیل شد. دیگر مطالبات کارگران هم  از جمله پرداخت حقوق روزهای اعتصاب (با توجه به اینکه حقوق 2 روز اعتصاب پیشین هنوز داده نشده) در هاله ابهام قرار دارد.

با وجود این آیا اعتصاب کارگران را میتوان پیروز نامید؟  جواب این سوال مثبت است.

اولا از همان آغاز اعتصاب هم معلوم بود که خواست لغو قراردادهای موقت کار یک خواست سراسری کارگری است و  به نیروی بیشتر و سراسری طبقه کارگر نیاز دارد، همینقدر که کارفرما متعهد به تغییر زمان قرارداد از 3ماه و کمتر به 6 ماه میشود خود دستاورد خوبی است و به کارگران فرجه و توان میدهد که در مقابل تعرضات دوره ای کارفرما بهتر بایستد. قبلا شمشیر اخراج در پایان هرماه و تحویل هر فیش حقوق، بالای سرکارگران بود. این یک پیروزی مهم اعتصاب کارگران نساجی است.

دوم اینکه در خلال همین اعتصاب بارها کارفرما کارگران را به اخراج دستجمعی و تعطیل کارخانه تهدید کرد و به اینوسیله میخواست کارگران را از ادامه اعتصاب ناامید کند.  تعهد به توقف اخراج حال با هر قید و شرطی یک عقب نشینی کارفرما و پیشروی کارگران است. همین دو قلم دستاورد میتواند پایان پیروزمند اعتصاب را توضیح دهد.

 

بعد از اعتصاب

آیا پایان اعتصاب، پایان کار و دغدغه و دوره استراحت کارگران نساجی کردستان و بخصوص نمایندگان کارگران است؟ جواب این سوال  متاسفانه منفی است.

اولین سوال پیشاروی کارگران پس از  طی روزهای سخت و طولانی و پایان اعتصاب این است که چه تضمینی وجود دارد که کارفرما و مدیریت و نمایندگان دولت به تعهدات کتبی و شفاهی خود پایبند خواهند بود؟ د ر رابطه با شرافت و وجدان و پرنسیپهای کارفرمایان و بطریق اولی نمایندگان یک رژیم به شدت ضد کارگر و ضد حقوق انسان هیچ تضمینی وجود ندارد. آنها میتوانند امروز چیزی بگویند و فردا زیرآن بزنند. امروز برای اینکه خطری را از سر بگذرانند وعده ای بدهند  و فردا عکس آن عمل کنند. به اینها هیچ باور و اعتمادی نیست. این را خود کارگران نساجی هم بارها تجربه کرده و در جریان اعتصاب هم مکررا آن رابه کارفرما  یادآور شدند.

پس تضمین چیست و کجا است؟

 تنها تضمین دراتحاد درون خود کارگران است. همین اتحاد  و انسجام و تصمیم جمعی و همبستگی کارگری بود که کارفرما را به عقب نشینیهایی واداشت و تعرض او را پس نشاند. این اولین و اساسیترین تضمین است. این را باید چسپید.

اگر بخواهیم افق و آینده این توافق و تعهدات کارفرما و دولت را ببینیم و بسنجیم باید بار دیگر دلایلی که   آنها را به این توافق و تعهد وادار کرد، مرور کنیم و در واقع نقطه قوتهای خود را دریابیم . این نقطه قوتها در حقیقت تنها برای خود کارگران نساجی کردستان تعیین کننده نیست بلکه برای کل کارگران در ایران که روزمره با کارفرماها و دولت حامیشان ویا مستقیما خود دولت که بخش اعظم دارائیها و منابع و معادن مملکت را در اختیار گرفته اند، درگیرند یک تجربه و الگوی خوب است.

 

نقطه قوتهای اعتصاب کارگران نساجی

1-    اتحاد درونی و تصمیم قاطع و بدون تزلزل جمعی کارگران. تصورش را بکنید که اگر مدیریت موفق میشد تعدادی از کارگران را به بهانه اینکه تحت عنوان جانباز یا بسیج به کار پذیرفته شده و گویا دینی به رژیم دارند، را از کارگران و اعتصابشان جدا میکرد و یک اعتصاب شکنی را به آنان تحمیل میکرد ، آنوقت چه تفرقه و تزلزلی در صفوف متحد و یکپارچه کارگران ایجاد میکرد! این اتفاق نیفتاد به علت همین انسجام و یکدلی و تصمیم مشترک قاطع کارگران...

2-    نمایندگان جسور و کاردانی که هیچوقت تسلیم فشار و تهدید و اتهامات ماموران اطلاعات نشدند و از نمایندگی کردن منافع خود  و کارگران دست نکشیدند و کوتاه نیامدند. مسلم است که این نمایندگان به پشتیبانی بیدریغ همه کارگران دلگرم بودند. کارگران بارها گفتند که اگر به نمایندگان ما دست بزنید با عکس العمل شدید همه ما روبرو شده و با ما طرف حساب خواهید شد.

3-    کارگران مشکلات مالی همکاران و همدیگر را با کمکهای بیدریغ به هم پاسخ دادند و نگذاشتند هیچ همکاری تحت فشار گرسنگی فرزندانش به زانو در بیاید. این علاوه بر همبستگی طبقاتی، الگویی از انساندوستی و دلسوزی و صمیمییت انسانی است که بویژه و تاریخا در میان کارگران یک سنت و الگو بوده  و خواهد ماند.

4-    کارگران اخراجی تا به آخر جلو کارخانه ماندند و حمایت همکارانشان را پاس داشتند. کاش میشد تحت فشار جمعی کارگران آنها هم به سالن راه یابند و به جمع همکاران و رفقایشان می پیوستند و این یک خواست فوری کارگران میشد.

5-    و بالاخره همانطوریکه در بالا گفتم حمایتهای کارگران و مردم در شهر سنندج و دیگر شهرهای ایران  و حمایتهای بین المللی کارگری...         

به اینها میشود نقاط قوت دیگری را افزود.

گفتم که برای اینکه  دستاوردهای اعتصاب را تضمین کنیم باید این نقاط قوت را بشناسیم و آن را بچسپیم. اتحاد درونیمان را نگه داریم و محکم تر کنیم. نمایندگان کارگران اکنون دیگر رهبران یک مبارزه انسانی برای احقاق حقوق کارگران هستند و به همین دلیل محبوب در میان کارگران و مردم  اند و باید قدر خود را بدانند و کمتر از آن که هستند خود را نگاه نکنند. کسانی چون ایرج بهرام نژاد باید بیاید دست اینها را ببوسد و کرسی کاذب نمایندگی کارگران را ول کند و از این راه افتخاری برای خود و آینده اش کسب کند. این نمایندگان لیاقت مدیریت و اداره کارخانه و بهمراه خیل وسیعی از رهبران کارگری و دانشجویی و زنان و مردم آزادیخواه صاحبان واقعی جامعه اند. استانداران و وزرا و نمایندگان  مردم و روسای جمهوری یک جامعه آزاد و برابر سوسیالیستی اند. به کمتر از این توقع داشتن اشتباه است و این تعارف با کارگران و با خودمان نیست. این توقعی انسانی، واقعی و شدنی است. به شرطی که ما خودمان بخواهیم...  

در اینجا اجازه میخواهم به دوستان و رفقای کارگرنساجی کردستان هشدار بدهم که ،

دوستان! همین اندازه دستاورد ولو کم هم قابل باز پس گیری است. مدیریت نساجی و ماموران دولتی حامی این بنگاه مالی  تا خواسته و توانسته اند شیره جان کارگران را مکیده اند. اینها اکنون تظاهر به ورشکستگی و واگذاری آن به بخش خصوصی و در واقع سپردن از دستی به دست دیگرمیکنند تا کارگران قدیمی و دارای حق و حقوق کارگری را دستجمعی اخراج و کارگر با قرار داد موقت و بدون هیچ حق وحقوقی را به خدمت بگیرند و بچاپند. اینها به هیچ تعهد و پرنسیپی پایبند نیستند. به اینها اعتماد نکنید. تنها وثیقه اجرای تعهداتشان ایستادگی شما و هر چه فشرده تر شدن صفوفتان است. دشمنان شما تا زمانی که اتحاد و انسجام شما را ببینند تسلیم اند و جرات تعرض دیگر را ندارند، هیچ بلکه ملزم به اجرای تعهداتشان خواهند بود. 

در اینجا میخواهم اضافه کنم که، این نگاه مختصر به اعتصاب کارگران نساجی کردستان بدون اعتراف به نقاط ضعفمان در این رابطه ناقص و غیرواقعبینانه است.

 

نقاط ضعف ما

این نقاط ضعف الزاما به خود کارگران نساجی کردستان برنمیگردد. من بررسی این جنبه را به خود کارگران واگذار میکنم که خود بنشینند و بگویند که چه کارهایی را میتوانستند بکنند و نکردند. برای مثال همانطوریکه گفتم آیا نمیشد مدیریت را مجبور کرد وکارگران اخراجی را از چادرهای سرد به سالن کارخانه آورد؟ آیا نمیشد از همان روزهای اول اعتصاب همسران و حتی مادران و خواهران کارگران بیرون بیایند، ابراز وجود کنند، در میان مردم بگردند، نامه بنویسند، حمایت و کمکهای مادی و حمایت کارگران، زنان  و مردم را از همسران و فرزندان و برادرانشان جلب کنند؟. به مدیا و نهادهای بین المللی  و حقوق بشری نامه بنویسند و حتی به مقامات دولتی نامه و تومار بفرستند و به حمله آنها به کارگران اعتراض کنند و خیلی کارهای دیگر...

اما تا آنجا که به بیرون از کارگران و سالن اعتصابشان برمیگردد هم کارهای زیادی میشد و میبایست کرد:

اولا-  قبل از هر چیز گفتم و همه میدانیم که خواست لغو قراردادهای موقت کار،  یک خواست سراسری کارگران ایران است. در سالهای اخیر این یکی از عرصه های کشمکش بین کارگران و کارفرما و دولت بوده است. وقتی چند صد کارگر در گوشه ای از این مملکت برای این خواست و علیه اخراج ناشی از این قانون ضد کارگری و ضدانسانی اعتصاب کرده اند، قاعدتا این میبایست مورد توجه جدی کارگران در ابعاد وسیعی قرار میگرفت و بهانه ای میشد برای وارد شدن مجدد به این میدان. اولین اقدام میبایست یک حمایت وسیع و همه جانبه از کارگران اعتصابی نساجی کردستان میبود. بخش عظیم کارگران هم اکنون کار قراردادی موقت دارند.

 یک ساعت اعتصاب، یک روز تعطیل کار و یا اعلام یک اعتصاب سراسری حول همین خواست لغو کار قراردادی موقت، میتوانست جنبش کارگری را چند گام به جلو ببرد. به اضافه اینکه نتیجه فوری آن کوتاه و کم درد کردن اعتصاب کارگران نساجی و پر دستاورد کردن آن بود. این کار رهبران و فعالین کارگری در همه مراکزکار بود که شم کارگری  و همبستگی طبقاتی کارگری دارند، جلومیافتادند و این اقدام با شکوه را سازمان داده و فرامیخواندند . این راه بازی است و این کماکان دست فعالین کارگری را در مبارزات جاری و اعتصاباتی شبیه کارگران نساجی که در راه خواهد بود را میبوسد.

اما چرا این کار نشد را اجازه بدهید علاوه بر هر مانع و محدودیت و کمبودهایی  که جنبش کارگری در شرایط کنونی ایران دارد، به یک مانع جدی بر سر راه که خود یک دلیل اساسی در به میدان نیامدن وسیع کارگران به حمایت از کارگران اعتصابی نساجی کردستان و آنهم در حالیکه یک خواست سراسری و مشترک بلند شده بود را یادآور شوم و بحث همه جانبه تر بر سر آن را به وقت دیگر موکول میکنم.

 این مانع، سنت موجود و تحمیلی بر جنبش کارگری از جانب شوراهای اسلامی کار و خانه کارگریها است. امروزه حد اقل در ظاهر که نگاه میکنی و میبینی، فعالین و سردمداران اعتراض به همین قراردادهای موقت کار و حتی حذف آن از قانون کار، همین نمایندگان و مسوولین خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار شده اند. تاکتیک و سیاست اینها همان است که 2 خرداد نسبت به اعتراضات عمومی و آزادیخواهانه مردم داشت. یعنی کشاندن این مبارزات به کانال هدایت شده  و محدود در چهارچوب قوانین و نهادهای جمهوری اسلامی و مهار آن و جلوگیری از رادیکال شدن و گرفتن جوهر اعتراضی و میلیتانت آن. نمایندگان خانه کارگر میخواهند کارگران را مانند برده های قرون وسطی پای پیاده از شهرستانها به تهران و به آستان مجلس اسلامی و ضد کارگری و آیت الله ها و رییس جمهورشان ببرند! این است آن سیاست و میدان و تاکتیکی که میخواهد جنبش کارگران را به بیراهه ببرد و نیرویش را به هدر دهد و هرز ببرد. این میدان را باید از آنها گرفت. و این کار فعالین و رهبران واقعی کارگران است که جلو بیفتند و اینهارا سرجایشان بنشانند، افشایشان کنند و خود در راس و رهبری جنبش کارگری  قرار گیرند. تجربه اعتصاب کارگران نساجی کردستان درست یک روش وسنت رادیکال کارگری و کاملا نقطه مقابل سنت حامیان و طرفداران سرمایه داران و دولت است. این سنت را باید چسپید. این نوع نمایندگی و رهبری را باید تامین کرد و این روش مبارزه یعنی اعتصاب را باید انتخاب کرد. پای پیاده به بارگاه شاهان و گله آیتالله و وزرا و وکلا  و غیره،  روش بردگان قرون  وسطا است. روش مبارزه موثر و کارا اعتصاب است و سازماندهی و رهبری اعتصاب و تامین اتحاد کارگران و متشکل کردنشان در مجامع عمومی و  شوراها و اتحادیه ها و هیاتهای نمایندگی است.

 

دوم - نقطه ضعف دیگر ما نجنبیدن و با بهتر است بگویم دیر جنبیدن در کسب حمایتهای مادی و معنوی مردم، در وهله اول در شهر سنندج است. کارهایی زیادی میشد کرد. میشد قلکها و صندوقهای کمک مالی نقدی و جنسی را در خیابانها و جلو مغازه ها و در محلات و در میان مردم گرداند و کمک قابل توجهی را جمع آوری کرد. میشد تومارهای چند هزاری و چند ده هزاری در شهر گرداند و به امضا رساند. میشد نامه های اعتراضی وسیعی به تعرض کارفرمای نساجی به حقوق کارگران نوشت و به مقامات رژیم فرستاد. میشد صفحات مدیا را از نامه ها و پیامهای کارگری ،زنان، دانشجویان، و مردم آزادیخواه در حمایت از کارگران نساجی پر کرد. میشد برای کارگران اعتصابی و بخصوص 6 کارگری که زیر چادر سرد نشسته بودند، اشپزخانه مردمی گذاشت و توسط هیاتهای مردم و یا اعضای خانواده کارگران غذای گرم برایشان فرستاد. میشد تجمعات بزرگی شامل فرهنگیان، هنرمندان، روشنفکران و ... در حمایت از کارگران اعتصابی تشکیل داد. و خیلی کارهای دیگر و این کار ما بود. کار روشنفکران چپ و رادیکال، کار دانشچویان و جوانان و کار زنان آزادیخواه بود. کار مدافعان حقوق بشر، حقوق کودک و حقوق زن بود.

 همه میدانید که این اعتصاب تنها بیش از 400 کارگر اعتصابی را در بر نمیگرفت بلکه چند برابر کارگران را همسران، مادران، خواهران و کودکان آنها تشکیل میداد که روزهای سخت و دردناکی را گذراندند. نمیتوان مدافع حقوق کودک بود و از چند صد کودکی که سفره غذایشان خالی و چشمانشان نگران پدرانشان است چشم پوشی کرد یا مدافع حقوق زن بود اما از آن همسران و خواهران و مادران و خانواده کارگران چشم پوشید و همه اینها کار ما بود و کار مردم شریف و آزادیخواهی که از درد همدیگر دلشان به درد میآید.

سوم-  نقص و کمبودهای کار ما به داخل ایران محدود نمیشود، در ابعاد بین المللی هم اگر ما خوب میجنبیدیم، نمونه نامه اعتراضی فدراسیون اتحادیه های کارگری نفت و انرژی و معادن نروژ با بیش از 4 میلیون عضو به خاتمی و دولت ایران زیاد میداشتیم. بوفور میداشتیم. واین جلوه های همبستگی کارگری بین المللی را باشکوه تر به نمایش در میآوردیم. وقتی نمایندگان میلیونها کارگر اروپایی به  دولت ایران میگویند، حمله شما به کارگران ایران حمله به همه کارگران جهان و حمله به حقوق بشر است. این تنها جلوه ای از یک همبستگی بسیار وسیع و عظیم تر کارگری و انساندوستانه است که ما  را فرا میخوانند. این ماییم که باید به  سراغش برویم و به حرکت و صدا درآوریم ...

درخاتمه، بار دیگر اتحاد و پایداری کارگران نساجی در مبارزه برای احقاق حقوقشان را تبریک بگویم و دست همه کسانی که در آن روزهای سخت نبضشان با نبض کارگران اعتصابی نساجی کردستان و همسران و فرزندان و خانواده هایشان میزد را به گرمی میفشارم.

زنده باد اعتصاب

زنده باد همبستگی و انساندوستی

مظفر محمدی

18 دیماه 83(7 ژانویه  2005)