جدال بر سر ٨ مارس امسال!

 

مهرنوش موسوى

 

در تعدادى از مراسمهايى که به نام روز زن برگزار شد، آنقدر تلاش شده بود که سياست "رفراندوم" به فروش برسد، که ٨ مارس، از در ديگرى بيرون رفته بود. بر عکس، در بسيارى از مراسمهاى رزمنده و ٨ مارسى، اين روز در قامت و کاراکتر اصلى خودش به ميدان آورده شده بود. از فروش رفراندوم و بستر اصلى مکمل آن، يعنى قوم پرستى، ناسيوناليسم، مذهب و سنت، مماشات و ساختن با اوضاع، خبرى نبود. شور بود، اميد به تغيير اوضاع بود، ادعانامه عليه آپارتايد جنسى، عليه تبعيض و خشونت به زن، عليه قوانين اسلامى و خشونت بار حاکم بود. مراسمهاى ٨ مارس امسال را به همين خاطر بايد از جدال و از رنگى که افق و سياستهاى مختلف جنبشهاى اجتماعى، تلاش کردند به آن بزنند، قضاوت کرد.در يک کلام ميشود گفت که ما در ٨ مارس ٨٣ با تعدادى از تجمعات اعتراضى مواجه هستيم که عليه خشونت به زن و فى الواقع عليه نظام خشونت طلب و زن ستيز حاکم برگزار شد و از سوى ديگر با تعدادى مناسک هم تحت نام ٨ مارس مواجه هستيم که با فراخوان از دستور خارج کردن مسئله سرنگونى نظام و جايگزينى آن با رفراندوم و انقلاب مخملى برگزار شد. اينها آمده بودند تا اين بار به جاى دوم خرداد و بهانه "اصلاح نظام"، "تهديد نظامى" و فروش سياست "رفراندوم" را مبنايى براى تشويق مردم به دست شستن از مبارزه، کوتاه آمدن و آماده کردن زمينه براى بند و بست و سازش بکنند. چنان دم از تهديد نظامى آمريکا ميزدند و چنان نتيجه گيرى از اين موضوع ميکردند که گويى حقيقتا برايشان اين تهديد نظامى برکت است. بيهوده نيست که کل صف رفراندوم طلبان را شبکه ايى از نيروهايى تشکيل ميدهد که در يک تقسيم کار ولو خودبخودى، عليه منفعت مردم به دو گروه به ظاهر مجزا تقسيم شده اند. اولى به بوش نامه فدايت شوم مينويسد، عاجزانه از درگاه وى تقاضاى حمله نظامى ميکند، دومى خود بوش، تبليغات گروه اول و نفس وجود اين تهديد را به مردم نشان داده، تا بعدا روى تخم استيصالى که پاشيده ميشود، هر دو گروه به يک نتيجه گيرى واحد برسند که پس راهى بجز تسليم شدن، دست کشيدن از خواست سرنگونى کامل نظام به اين بهانه که نشدنى و "خشونت آميز" است نمانده و فقط با برگزارى رفراندوم ميتوانند به جايى برسند. ما اين پيش بينى را در باره جدالى که در ٨ مارس اتفاق خواهد افتاد، کرده بوديم. اين جدال از ماهها قبل شروع شده بود. در ٨ مارس به اوج خود رسيد. ناگفته نماند که نمايشهاى جريانات فرقه ايى و چاخانهايى که جملگى در باره پارک لاله و ... کردند هم خنده دار و ديدنى بود. مجاهد حتما در عمليات "مرصاد ٨" پشت يک درختى در پارک لاله عکس رئيس جمهورش را آويزان و ٨ مارس را برپا کرده بود، بقيه هم الگوى تبليغاتشان همين الگوى مجاهد بوده و هست. معلوم نيست عکس و شعارشان را اگر نميشود روز روشن دست کسى بدهند، چرا اصلا با اين مکافات روى يک کلوخى مى اندازند، عکسش را ميگيرند تا براى مصرف داخلى، صفوفشان را قوت قلب بدهند! اينها نقشى کلا در جدال اساسى که در ٨ مارس صورت گرفت نه قبل، نه در متن و نه بعدش نداشتند، جرياناتى به غايت غير اجتماعى و حاشيه ايى در يک متن اصلى هستند که ليست آرزوهايشان را به هم به عنوان "تلاش" نشان ميدادند و با هم سرگرم بازى رقابت بودند. اينها فقط ميتوانند به عنوان پارازيتهايى براى اذيت و آزار و خراب کردن صفحه مبارزه سازمان يافته جنبش اجتماعى ٨ مارس عمل کنند. جدال اصلى ميان افق و سياست چپ و افق و سياست راست در برخورد به سرنوشت جنبش حق طلبانه زن بر محور سرنگونى يا رفراندوم در جريان بوده و هست.در ٨ مارس امسال، در صف منتظرين تغييرات مخملين از بالا، نمايندگان "زنانه" رفراندوم آمده بودند تا جبران بى رونقى رفراندوم در ماههاى اخير را بکنند. البته فرصت خوبى هم براى جلو زدن از همديگر پيدا کرده بودند. نوشين احمدى خراسانى و يارانش در پلى تکنيک اصرار عجيبى دارند به کسى؟! ثابت کنند که اصلا اينها و جنبش "زنانه" اينها مدعى و مبتکر طرح رفراندوم است!! نه جنبش دانشجويى. جمع بنديشان اين بود که در کارزار چند ماهه اخير سر اينها بى کلاه مانده است. سازگارا و نوريزاده و پهلوى خيلى سابقه شان کار دست مهرانگيز کار و امثال خراسانى داده است. البته بهتر است يادشان بيندازيم که قبلتر از اينها، رفسنجانى و سرحدى زاده رفراندوم طلب بودند!از نقطه نظر ما اين مراسمى که به نام ٨ مارس جا زده شد، ربطى به جنبش ما ٨ مارسيها ندارد. ما هم به عنوان يک جريان مسئول، تهديد نظامى آمريکا و خطر تحميل سناريوى سياه بر جامعه ايران را مى بينيم. هم راه شدنى و ممکن براى جلوگيرى از آن را پيش پاى مردم گذاشته ايم. هر کسى ريگى در کفش ندارد و ميخواهد جلو تحقق سناريوى سياه را در جامعه بگيرد، ئنا در تحقق منشور سرنگونى و سناريوى سفيد ارائه شده از سوى ما ذينفع است. بايد از اين منشور حمايت کند.ما ميگوييم تهديد نظامى آمريکا را نميتوان به مردم نشان داد، براى اينکه لولوى ديگرى به نام "رفراندوم" را به آنها قالب کرد. قانون اساسى را نميتوان بدون پايين کشيدن قانونگذاران فعلى و منحل اعلام کردن کل دم و دستگاه قضايى، حقوقى، اجرايى، سياسى و دولتى اسلام سياسى تغيير داد. اين سياست رياکارانه است. دروغ است. جمهورى اسلامى ذوب شدنى نيست. جمهورى اسلامى را نميشود با تغيير چند مهره و با کمک آمريکا و دول غربى استحاله کرد. اين سياست فريب، خود جزو فاکتورهاى سناريوى سياه است. نيرويى که به هر بهانه ايى اسلام سياسى را از زير دست و پاى مبارزه و اعتراض مردم بيرون بکشد، به ماندن اسلام سياسى در صحنه به عنوان يک عامل اصلى تهديد نظامى و ساختن بمب اتمى و جنگ داخلى کمک ميرساند. مردم ايران را و زنان ايران را که مترصد دستگيرى و محاکمه سران نظام به جرم جنايت عليه بشريت و خشونت ٢٥ ساله عليه زن هستند، جريتر ميکند. ما ميگوييم و اعلام ميکنيم که مردم ايران بايد بدانند که اگر سرنگونى و تصويرى که ما در منشور خود از سرنگونى نظام داده ايم از دستور کار آنها خارج شود، احتمال ورود سناريوى سياه به صحنه بسيار زياد است. رفراندوم از نظر ما به همين خاطر، خود جزو بستر سازى اين سناريو و سياست عراقيزه کردن ايران است. جنبش برابرى طلبى زن به شرطى به خواستهاى خود دست مى يابد که در کنار جنبشهاى اصيلتر جامعه و کنار آلترناتيو سرنگونى نظام قرار بگيرد. حجاب اجبارى را نميشود لغو کرد بدون اينکه سران نظامى را که با حجاب از طريق اسيد و دشنه به سر کار آمدند پايين کشيد. اين تبليغات ربطى به جنبش ٨ مارس ندارد. ما مناسکهايى چون مراسم پلى تکنيک تهران و دانشگاههايى که تلاش کردند روى دوش ٨ مارس، سياست رفراندوم را بيارند و ببرند مردود اعلام ميکنيم. اين مناسک ربطى به روز جهانى اعتراض نسل ما و جنبش ما به تبعيض و خشونت نداشتند. ما دانشجويان مبارز دانشگاه پلى تکنيک، علوم تربيتى تهران، شيراز و.. را دعوت ميکنيم صندلى زير پاى ٨ مارس بگذارند، صندلى زير پاى منشور سرنگونى نظام بگذارند. دانشگاه سنگر آزادى و برابرى است نه لانه مخالفين و دشمنان آزادى و برابرى! دانشجويان مبارز دانشگاههاى ديگر و قطعنامه هايشان را الگوى خود کنند! ما از فعالين جنبش برابرى طلبى دعوت ميکنيم که به تلاش ما براى تامين، تقويت و ترميم صف رهبرى انقلابى در جنبش برابرى طلبى هم در سطح سراسرى و هم در محل بپيوندند و کمک کنند. جنبش ما رهبران صالح خود را ميخواهد. منشور سرنگونى پلاتفرم اين رهبرى در شرايط حاضر است. جنبش بايد اين رهبرى و اين سياست را انتخاب کند.