نشستن روي بمب خطا است

در رابطه با انتخاب جلال طالباني به رياست جمهوري عراق

مصاحبه نشريه کمونيست با کورش مدرسي

 

 

کمونيست: جلال طالباني رئيس جمهور عراق شد، آيا اين پيروزي يک جنبش عليه ديگري است؟ آيا ميتوان ادعا کرد که اسلام سياسي باخت؟

 

کورش مدرسي: اصلا چنين ادعائي را نميشود کرد. رئيس جمهور شدن طالباني يک ڀديده موقت و نمايانگر يک تناسب قواي موقت است. ناسيوناليسم کرد به عکس جريانات اسلامي و ناسيوناليسم عرب، ادعا و ظرفيت سياسي و ايدئولوژيک حکومت بر عراق را ندارد. جلال طالباني در عراق نماينده هيچ جنبش سراسري نيست و رئيس جمهور شدن ايشان هم علامت پيروزي بر يک جنبش سراسر، يعني جرياني مثل اسلامي ها، نيست.   طالباني نماينده يک زير مجموعه از ناسيوناليسم کرد (اتحاديه ميهني کردستان) است، که خود در يک تناسب قواي شکننده با ساير اجزاي آن به سر ميبرد. جناح هاي مختلف ناسيوناليسم کرد، به کرات در رقابت با هم با دولت عراق عليه ديگري متحد شده اند. رياست جمهوري طالباني يک تناسب قواي موقت است. اگر وضع همينطور ڀيش برود متاسفانه فاجعه اصلي در عراق هنوز در راه است.

 

انتخاباتي که آمريکا در عراق سرهم بندي کرد، همانطور که ڀيش بيني کرده بوديم منجر به يک پيروزي براي اسلام سياسي شد. جنوب عراق رسما تحويل جريانات اسلامي داده شد، رسما بعنوان نيروي اصلي سياسي عراق به رسميت شناخته شدند. امروز حاضر به پذيرش يک سازش موقت با ناسيوناليسم کرد شده اند. مهمترين دلايل موقت بودن اين سازش اينست که اولا موقعيت کنوني عراق محصول يک تناسب قواي ميان نيروهاي سياسي عراق نيست. محصول حضور آمريکا در عراق است و اين حضور نه ميتواند دائمي باشد و نه اوضاع و احوال نشان ميدهد که دائمي خواهد بود. عراق نميتواند طولاني مدت يک کشور اشغال شده باقي بماند. در نتيجه دير يا زود جامعه عراق طي يک دوره متلاطم ديگري به سمت شرايط پايدار تر سوق خواهد کرد.

 

فدارليسم قومي در عراق، در کشوري که، به "همت" ناسيونالسيت هاي کرد و عرب هر "قوم" "خوشبختي" خود را بر اساس ذلت ديگري استوار کرده است، يک ڀديده نا ممکن است. آنچه امروز در عراق حاکم است نفرت قومي است. نفرتي که هيچگاه به اندازه امروز عميق، سياه و خون آلود نبوده است. ناسيوناليسم عرب سالها کردستان را به خون کشيده است و ناسيوناليسم کرد، در زجر و کشتن تدريجي مردم عراق طي محاصره اقتصادي در ده گذشته و بالاخره در جريان اشغال عراق توسط آمريکا شريک بوده است. هر دو ناسيوناليسم کل مردم بيگناه "طرف ديگر" را مسئول اعلام ميکنند. امروز رسما در بسياري از مناطق عراق اگر بدانند کرد هستيد ميکشند تان و در مناطق ديگري اگر بدانند عرب هستيد اين بلا را سرتان در مي آورند.

 

عراق براي قوام گرفتن و خاتمه گسيختگي کنوني جامعه چند راه بيشتر در مقابل خود ندارد. شرايط پايدار در عراق را جنبشي ميتواند به وجود آورد که راه حل پايداري براي عراق دارد. اين راه ها اينها هستند: اول سلطه مجدد جريان ناسيونال فاشيستي عرب (بعثي ها چيزي شبيه آنها). اينها بالقوه ميتوانند مانند دوره صدام با سرکوب و قتل عام مردم در عراق و در کردستان مجدد عراق را "يکڀارچه" کنند و اوضاع با ثبات تري را بوجود آورند. امروز به دنبال شکست اين جريان در مقابل آمريکا و نفرت مردم از حکومت صدام اين نيرو ضعيف است اما در شرايط  استيصال ناشي از گسيختگي اوضاع بنايد طولاني مدت روي اين ضعف حساب باز کرد. راه حل دوم – تاسيس يک جمهوري اسلامي در عراق است. اين يکي به سبک جمهوري اسلامي ايران با سرکوب خونين مردم ميتواند، ايضا بالقوه، حکومت خود را بر تمام عراق تحميل کند. اگر امروز به اين کار اقدام نميکند هنوز آمادگي کافي را پيدا نکرده است. هنگامي که اين آمادگي پيدا شود، يعني تناسب قوا تغيير کند، جريان اسلامي هيچ قراردادي را به رسميت نخواهد شناخت. قدرت مثل هميشه از لوله تفنگ در مي آيد. جريان اسلامي به شدت و به سرعت خود را براي اجراي اين امکان آماده ميکند. راه سوم – حاکميت يک دولت غير قومي، غير مذهبي، آزاد است که بنياد خود را بر دخالت مستقيم مردم در حکومت و کوتاه کردن دست آمريکا، ناسيوناليسم عرب و کرد و همينطور جريانات اسلامي از زندگي مردم عراق گذاشته باشد. اين هم يک جنبشي است که ميتواند کل عراق را به يک ثبات برساند. بالاخره راه ديگر جدا شدن کردستان از عراق و کلا تغيير جغرافياي قومي عراق است. در اين مسير هم مردم در کردستان عراق و در بخش عرب نشين عراق بايد هريک تکليف خود را با ناسيونالسيت هاي خود روشن کنند. اين امکان بوجود مي آيد که نفوذ ناسيوناليسم بر مردم کاهش يابد، جدال، کشمکش و تهديدات قومي کاهش يابد و مردم هريک از بخش هاي عراق بتوانند در تعيين سير آينده خود دخالت کنند. 

روي اين موزائيک سياسي – قومي در عراق،  جلال طالباني نماينده پيروزي کسي نيست. نماينده يک تناسب قواي موقت است که بازيگران اصلي  جامعه به سرعت در حال تغيير آن هستند و اين تناسب قوا به زودي تغيير ميکند.      

 

کمونيست: آيا جلال طالباني امکان يکپارچه کردن دولت عراق تحت پوشش ناسيوناليسم کرد را دارد؟ اين امکان پذير است؟

 

کورش مدرسي: اشاره کردم که ناسيوناليسم کرد بنا به تعريف نميتواند عراق را "يکڀارچه" کند. براي اين کار ناسيوناليسم کرد بايد ادعا کند که بصره و بغداد "مال" "کردها" است. اين ادعائي است که ناسيوناليسم عرب بر سليمانيه و هولير دارد. ناسيوناليسم کرد جنبش و ايدئولوژي براي حکومت بر عراق نيست. جنبش و ايدئولوژي شريک شدن در قدرت است. همين. حتي امروز در کردستان جرات طرح استقلال کردستان را هم ندارد. اگر آمريکا و جنگ خليج نبود امروز طالباني و بارزاني در تهران يا جاي ديگري دور از عراق بودند.  ناسيوناليسم کرد دارد به سياق هميشه لاي شکاف دولت هاي منطقه، که امروز آمريکا هم به آن اضافه شده، زندگي ميکند. اين شکاف ها باز و بسته ميشوند و همراه آن ناسيوناليسم کرد بالا و پائين ميرود. موقعيت امروز اين يک موقعيت گذرا است.

 

کمونيست: ميگويند بعد از انتخاب جلال طالباني ديگر استقلال کردستان عراق لازم نيست. شما چه ميگوييد؟ اگر اوضاع کنوني موقت است، چه آلترناتيوهائي در مقابل مردم عراق قرار دارد؟

 

کورش مدرسي: توضيح دادم که معتقدم اوضاع کنوني موقت و تناسب قواي کنوني نا پايدار است. اتفاقا در متن اين نا پايداري مساله استقلال کردستان از اهميت بيشتري برخوردار است. کسي که به فکر مردم چه در کردستان و چه در ساير قسمت هاي عراق باشد بايد بر برگزاري رفراندم براي استقلال کردستان تاکيد بيشتري داشته باشد. مادام که ناسيوناليست ها و اسلامي ها در عراق قوي هستند مساله استقلال کردستان مهم است. 

 

ببينيد، به زودي، با کاهش نقش آمريکا و خاتمه عملي يا رسمي اشغال عراق  تناسب قوا به نفع اسلامي ها و ناسيوناليست هاي عرب به هم خواهد خورد. اينبار بر متن نفرت قومي و مذهبي که در تاريخ عراق سابقه نداشته است آنچه که در رواندا اتفاق افتاد در مقابل آنچه که ميتواند در عراق اتفاق بيفتد يک بازي کودکانه بيش نخواهد بود. مردم عراق روي يک بمب نشسته اند. بمب نفرت و شکاف قومي و مذهبي. فتيله اين بمب دارد به سرعت ميسوزد و اين بمب دير يا زود منفجر خواهد شد و همراه آن مردم بسياري در عراق قرباني خواهند شد. استقلال کردستان يک راه قطع کردن اين سير است. ناسيوناليست هاي کرد و عرب و جريانات اسلامي،  در تعقيب اهداف حقير خود دارند اين آتش را باد ميزنند. 

 

حزب کمونيست کارگري عراق و کنگره آزادي عراق تمام تلاش شان را بر تغيير اوضاع به نفع مردم، براي کوتاه کردن دست آمريکا، جريانات اسلامي و ناسيوناليست هاي  کرد و عرب و از زندگي مردم در عراق متمرکز کرده اند. تمام تلاش ما بر قدرتمند کردن مردم و حاکم کردن آنها بر مقدرات و زندگي شان، ايجاد يک قدرت عظيم مردمي براي در هم کوبيدن همه اين بازيگران بدبختي مردم عراق متمرکز است. اما زمان به سرعت در حال گذشتن است و کل انتخابات و انتخاب جلال طالباني به رياست جمهوري عراق ڀرده دودي است براي اينکه مردم عراق و دنيا متوجه فاجعه اي که در حال تکوين است نباشند.    

 

 

کمونيست: اپوزيسيون راست ايران ميگويد، انتخاب طالباني به نفع قدرت گيرى غير معمم هاي پرو غرب درون حکومت ايران در انتخابات آتي است، شما چه ميگوييد؟

 

کورش مدرسي: در غياب نيرويي نظير حزب کمونيست کارگري عراق و کنگره آزادي عراق که دست آمريکا و جريانات ناسيوناليست و اسلامي را از زندگي مردم کوتاه کند و روي زمين واقعي با قدرتمند کردن خود و مردم قدرت اينها را محدود نمايد، به عکس آنچه که اپوزيسيون راست ايران  ادعا ميکند، انتخاب طالباني در عراق ڀيش در آمد قدرت گيري جريانات اسلامي در آن کشور خواهد بود. تحولي که هر لحظه آن با خون و زجر مردم عراق از عرب و کرد و ترک عجين خواهد بود. اين يک دور نماي مهيب در مقابل مردم عراق است.

اما اينکه، به عکس عراق، انتخاب طالباني در انتخابات آتي ايران نتيجه سرکار آمدن يک مکلاي اسلامي در مقابل يک نوع معمم آن را دارد ديگر يک خوش خيالي ناشي از استيصال است. اپوزيسيون راست به اين اميد زنده است که هرچه سريعتر "همتاي"  خود در دستگاه جمهوري اسلامي را بيابد تا بتوانند از طريق آن با دستگاه دولت جمهوري اسلامي به سازشي براي کنار گذاشتن عنوان جمهوري اسلامي و احيانا چند آخوند و نگاه داشتن کل دستگاه جنايت و دزدي جمهوري اسلامي برسد. اپوزيسيون راست براي حفظ "حکومت نظم و قانون" بر مردم به اين دستگاه دولتي حاضر و آماده احتياج دارد. ديروز اميد داشت معمم ها خندان از جنس خاتمي اين کار را انجام دهند امروز اميدش را به مکلا هاي همان جنس بسته است. به اعتقاد من اين تصور غلط، مردم فريبانه است. ميخواهند به مردم بگويند که شلوق نکنيد دارين همراه آمريکا کاري ميکنيم که احتياج به "زحمت" و "هزينه" شما نداشته باشد. و گرنه بعيد است عقل سليم به پذيرد که درست در حالي که دو خرداد از بين رفته، در حالي که آمريکا در عراق گير جمهوري اسلامي است و حتي نميتواند مجبورش کند که دست از توليد سلاح هسته اي بردارد، و در حالي که انتخابات سر هم بندي شده عراق صحنه را به نفع جريانات اسلامي برگردانده است، جمهوري اسلامي به اينها روي خوش نشان بدهد. اين ادعاي اپوزيسيون راست تحليل نيست. يک کمڀين سياسي است. کمڀيني است براي دور نگاه داشتن مردم از عمل حاد و احيانا دست بردن به قيام، و براي قانع کردم مردم به تن دادن به سياست انتظاري است که به يک مصيبت همه جانبه براي مردم منجر خواهد شد. ما اين وضع را به تفصيل در بيانيه کميته مرکزي در مورد رفراندم، جنگ و سرنگوني جمهوري اسلامي توضيح داده ايم.

 

 

کمونيست: راست اپوزسيون ميگويد اگر با کمک آمريکا ميشود طالباني را سر کار آورد، پس ميتوان در ايران هم چنين کرد، شما چه ميگوييد؟

 

کورش مدرسي: با کمک آمريکا ممکن است بشود خيلي کارها کرد. ممکن است بشود دبير اول حزب دمکرات کردستان ايران را رئيس جمهور کرد، ممکن است بشود رضا ڀهلوي را هم شاه اعلام کرد، ممکن است جمهوري مشروطه!! درست کرد. سوال اين نيست که چه کسي ممکن است به قدرت برسد. ميشود يک بمب اتمي به تهران زد حتما جمهوري اسلامي فورا تسليم ميشود. سوال اين است که سر مردم چه مي آيد؟ اگر پروژه کسي مثل طالباني رئيس جمهور شدن و شاه شدن باشد اين هم مثل زدن بمب اتمي به تهران راهي است. اما براي مردم قدرت گيري طالباني بر متن سيه روزي مردم عراق ممکن شده است. ما، در همان بيانيه اي که به در سوال قبل به آن اشاره کردم، توضيح داده ايم که چرا دخالت نظامي آمريکا شيرازه جامعه را در ايران از هم ميپاشد. چنين راهي راه عراقيزه کردن ايران است. در اين مسير لابد کساني به نان و نوايي ميرسند، شاه، رئيس جمهور و وزير و وکيل ميشوند. اما اين نسخه بيچاره کردن مردم ايران است. تنها راه در رفتن از فاجعه اي که در کمين مردم ايران نشسته است قيام مردم عليه جمهوري اسلامي و بدست گرفتن سرنوشت خود است.

 

کمونيست: آيا رياست جمهوري طالباني تغييري بر موقعيت کمونيسم کارگري در عراق دارد؟

 

کورش مدرسي: بر متن تبليغات ناسيوناليست هاي کرد، ممکن است بخشي از مردم کردستان اين را پيروزي خود بدانند. يا ناسيوناليست ها بتوانند آنها را قانع کنند که بايد همان سياست زندگي لاي شکاف دولت ها را ادامه داد و از "برکات" آن بهره برد و وزير و کيل شد. طالباني اوج آرزوي ناسيوناليسم کرد در شريک شدن در قدرت را نمايندگي ميکند و امروز بيش از هر کس قهرمان اين ناسيوناليسم، بويژه تحصيلکردگان کرد است. اما اين موقعيت ناپايدار است و فاجعه در کمين نشسته است. اين وضع حتما بر کار حزب کمونيست کارگري عراق تاثير منفي دارد و کار ما را زياد ميکند. اما اين تاثير ميتواند کوتاه مدت باشد. آينده عراق امروز بيش از هر چيز به نتيجه تلاش ما براي سازمان دادن کنگره آزادي عراق گره خورده است. اين کاري است که به آن مشغوليم.