بازگشت به ليست

مصاحبه با کورش مدرسى

درباره بیانیه حقوق جهانشمول انسان

مصوب کنگره چهارم حزب

هفتگى: اهمیت سند "بیانیه حقوق جهانشمول انسان" و ضرورت امروز انتشار آن چیست؟

کورش مدرسى: من فکر میکنم این سند بلحاظ ابعاد و دامنه مسائلى که در بر میگیرد مهمترین مصوبه کنگره است. به این دلیل که ساده که ما بیانیه حقوق جهانشمول انسان را در مقابل بیانیه حقوق بشر اعلام کرده‌ایم. متفکرین، مبلغین و سیاستمداران بورژوا مدعى هستند که بیانیه حقوق بشر کلام آخر در بیان حق انسان است و گویا آزادی بشر در گرو آنست که دولت‌ها بیانیه حقوق بشر را اجرا کنند. حتى اکثریت انسانهای آزادیخواه و برابری طلب بیانیه حقوق بشر را مانیفست دنیای رویائى یا دنیای ممکن خود میدانند و حول آن به جنگ با وضع موجود میروند. ما معتقدیم که بیانیه حقوق بشر تعریف درستى از حق انسان را بدست نمیدهد، بعدا به این مساله بر میگردیم. بیانیه حقوق بشر همانقدر در دنیای امروز ما بیان نیاز انسان دنیای ماست که مگناکارتا میتوانست در آستانه انقلاب فرانسه یا استقلال آمریکا به عنوان بیانیه حقوق بشر تعریف شود. روشنگری در مورد بیانیه حقوق بشر لازم است ولى کافى نیست. باید با سندی در همان حد تجرید به مقابله با آن رفت. بیانیه حقوق بشر یک برنامه سیاسى یا حزبى نیست. بیانیه حقوق بشر، به زبانى ساده و بسیار موجز، در چندین بند، بدون وارد شدن به پیش شرط‌ها و نحوه تحقق این حقوق، آنچه که حق انسان است را اعلام میکند. این نحوه بیان نقطه قدرت بیانیه و بیانیه‌های مشابه آن (مانند بیانیه استقلال آمریکا، بیانیه حقوق ویرجینیا و غیره که متقدمین این بیانیه هستند) است. این بیانیه‌ها پیچیدگى‌های تحقق این حقوق را کنار میگذارند و با اتکا به آزادیخواهى و برابری طلبى انسانها سیستم ارزشى معینى را در مقابل جامعه قرار میدهند، سقف پرواز آزادیخواهى و برابری طلبى را تعیین میکنند. در مقابل این تصویر مجرد و موجز و در همان حال ساده و قابل لمس باید تصویر آلترناتیو قرار داد.

مشکل این است که سوسیالیسم امروز بیش از هر چیز با مفاهیم نا مربوط (و در بسیاری اوقات نامانوس) مانند رشد نیروهای مولد، روبنا - زیر بنا، نادیده گرفتن حقوق فرد، اصالت جامعه در مقابل انسان و دخالت دولت در همه شئونات زندگى، بوروکراسى، سرکوب، استالین، مائو و غیره تداعى میشود. در مقابل، با قبول همین داده‌ها، به اصطلاح سوسیالیست‌های ما به دمکراسى قسم میخورند و افقهای دنیای خود را همان افقهای دنیای بیانیه حقوق بشر اعلام میکنند. بهر حال در دنیای ما، بجز در دایره‌های محدودی، سوسیالیسم یا به انسان و رهائى و برابری او مربوط نمیشود و یا یک اتوپى دست نیافتنى است. من اینجا به دلایل این وضعیت نمیپردازم اما در مقابل این سوسیالیسم وارونه، سنت ما و سوسیالسیم ما، بقول منطور حکمت، جنبش بازگرداندن اختیار به انسان است. جنبش فکری، سیاسى، و عملى بازگرداندن عنصر انسان به سوسیالیسم و باز گرداندن عنصر اراده انسان به جنبش سوسیالیستى و اعلام حق تغییر دنیا برای انسان است. حزب کمونیست کارگری کوهى ادبیات، بیش از همه به قلم منصور حکمت، را در این رابطه تولید کرده است و بلحاظ فکری و عملى پایه‌های یک جنبش سوسیالیستى آرمانها خواه، آزادیخواه و برابری طلب را پایه گذاشته است. این حزب امروز به جائى رسیده که بر شانه‌های همه این دست آوردها میتواند و باید بیانیه حقوق جهانشمول انسان را صادر کند. این بیانیه نه ایرانى است و نه مربوط به شرایط کشور خاصى است. همانطور که از عنوان آن بر مى آید این بیانیه حقوق جهانشمول انسان است که حق همه و هر انسانى در هر جای جهان است. بیانیه‌ای است با دایره برد بیانیه حقوق بشر. این بیانیه به جنبش ما در سراسر جهان باید یک ابزار جدید و مهم در مقابله با سیستم ارزشى بورژوازی بدهد.

علاوه بر این حزب کمونیست کارگری ایران، بعنوان یکى از احزاب سیاسى اصلى جامعه در کار بسیج و سازماندهى مردم ایران برای سرنگون کردن جمهوری اسلامى، کسب قدرت سیاسى و بنای نطام سوسیالیستى است. این حزب باید مبانى نظامى که بجای جمهوری اسلامى مستقر خواهد کرد را به روشنى بیان کند. ما بجای نوشتن قانون اساسى یا قوانین مختلف اجتماعى و اقتصادی باید مبنای همه قوانین یعنى فلسفه پشت همه قوانین را اعلام میکردیم. جامعه در شرایط گوناگون به قوانین مختلفى احتیاج دارد؛ قوانین جامعه و همچنین سازمان اداری جامعه و رابطه ارگانهای مختلف بسته به شرایط میتواند تغییر کند اما در هر حال جامعه بر اساس اصول و حقوقى استوار است که هیچ قانونى نمیتواند ناقض آنها باشد. این شکل از سیستم قانونى را به نحوی در آمریکا هم دارید. بیانیه حقوق (Bill of Rights) را دارید که همه قوانین باید در انطباق با آن باشند. این بیانیه تصویری روشن از حکومت کارگری را بدست میدهد.

هفتگى: گذشته از ترازنامه عملى سرمایه داری، آنجا که بورژوازی از آزادی و برابری و حق انسان حرف میزند، به بیانیه حقوق بشر مفتخر است. مبانى اساسى تفاوتهای بیانیه حقوق جهانشمول انسان و بیانیه حقوق بشر کجاهاست؟

کورش مدرسى: تفاوت‌ها زیادند. میتوانید بندهای مختلف بیانیه حقوق جهانشمول انسان را با بیانیه حقوق بشر مقایسه کنید. اما بعلاوه در کلیات و مبنا هم تفاوت‌ها اساسى وجود دارد. مثل تفاوت در مورد تعریف حق انسان و تفاوت در انگشت گذاشتن ما بر استثمار و انقیاد اقتصادی. یا اختلاف در مورد وظیفه جامعه در قبال فرد، دامنه شمول این حقوق و همچنین جایگاه مذهب و ملیت و قومیگری.

دو مورد تعریف حق انسان، بیانیه حقوق بشر و بیانیه حقوق جهانشمول دو دایره کاملا مختلف و دو تعریف کاملا متفاوت از حق را در مقابل خود قرار میدهند. حق بشر یک مفهوم ابدی، مطلق، یا الهى نیست که از در طول تاریخ ثابت باشد. فلسفه جامعه، جایگاه انسان در این فلسفه و در نتیجه حقوقى که برای انسان به رسمیت شناخته میشوند بستگى تمام به سیستم اجتماعى- اقتصادی و جنبشهای اجتماعى یک دوره پیدا میکند. حق بشر در دوره برده داری با امروز تفاوت دارد. بهمین ترتیب در فلسفه اسلامى حق بشر نوعى تعریف میشود و در واقع تعریف نمیشود و در فلسفه لیبرالى نوع دیگری. تفاوت بیانیه حقوق جهانشمول انسان با بیانیه حقوق بشر در همین است. در بیانیه حقوق بشر آزادی در اساس (با هزار قید و شرط) به آزادی بیان، آنهم به معنى حرف زدن((Speech، آزادی تردد در یک کشور، و امنیت ملکى محدود است. و برابری تنها به برابری در مقابل قانون معنى میشود. البته همه اینها نسبت به استبداد قدمى به جلو است و زندگى انسانى‌تری را تامین میکند اما وقتى به کنه بیانیه حقوق بشر نگاه میکنید متوجه میشوید که در واقع دارد اعلام میکند که آدم آزاد است استثمار شود و استثمار کند. برای ما آزادی و برابری معنای کاملا متفاوتى دارند. ، همانطور که در مقدمه بیانیه حقوق جهانشمول آمده است برای ما آزادی تنها آزادی حرف زدن نیست. حتى فقط آزادی بیقد و شرط بیان ( (expression فراتر از اینها آزادی برای ما آزادی از سرکوب و اختناق سیاسى، آزادی از اجبار و انقیاد اقتصادی، آزادی از اسارت فکری، آزادی در تجربه ابعاد مختلف زندگى انسانى، آزادی در شکوفائى خلاقیت‌های بشری و آزادی در تجربه عواطف انسانى است. برای بیانیه حقوق جهانشمول انسان برابری تنها برابری در مقابل قانون نیست، برابری بعلاوه برابری در برخورداری از امکانات و نعمات مادی و معنوی جامعه. برابری در حرمت و ارزش همه انسانها در پیشگاه جامعه است. اگر این مقدمات یا این تعاریف را در مقابل خود قرار دهید به یک سری حقوق کاملا متفاوتى از بیانیه حقوق بشر میرسید که بیانیه حقوق جهانشمول رسیده است.

در مورد مساله انقیاد اقتصادی، بیانیه حقوق بشر یک نوع از انقیاد یعنى بردگى را رد میکند اما در همان به شکل دیگری بردگى، یعنى بردگى مزدی، که مبنای تمام اقتصاد جهان ماست مهر تایید میگذارد. اگر برده و برده‌دار میتوانند به یکسان آزاد باشند و واقعا درمقابل قانون یکسان باشند؛ انوقت کارگر و سرمایه دار هم میتوانند از موقعیت یکسانى برخوردار باشند. ببینید همین چندی پیش در مهد دمکراسى، یعنى انگلیس، ب‌ام‌و تصمیم گرفت کارخانه‌ای را در انگلیس ببندد و نزدیک به ١٠ هزار نفر بیکار شدند. با احتساب خانواده‌های اینها کاخ روایاها و زندگى بیش از ٥٠ هزار نفر بر باد رفت. کسانى که اکثرشان سالهای سال بود که در این کارخانه کار میکردند و بعد از آن در بازار کار شانس پیدا کردن کار دیگری را عملا ندارند. بستن این کارخانه و بیکار کردن همه این انسانها و ویران کردن زندگى آنها کاملا قانونى، در چارچوب حقوق بشر و دمکراسى است. کل آن ٥٠ هزار نفر قدرتى در مقابل شرکت ب‌ام‌و نداشتند. امروز چه حق سفر داشته باشند یا نداشته باشند امکان استفاده از این حق را ندارند. سیستم رای، دمکراسى پارلمانى و آزادی بیان و غیره ابداع امروزی نیست. در یونان باستان هم به نوعى وجود داشته است. اما آنجا و در آن زمان رسما تنها آزادها (غیر بردگان) از آن برخوردار بودند. امروز ظاهرا همه از آن برخوردارند اما در واقع دایره شمول آن همان محدودیت را دارد. بیانیه حقوق جهانشمول همانطور که بردگى را ممنوع اعلام میکند، هرگونه انقیاد اقتصادی دیگر و بویژه کار مزدی را ممنوع اعلام میکند. ممنوعیت استثمار و کار مزدی شرط تحقق آزادی است. بیانیه حقوق بشر با رسمیت دادن به انقیاد اقتصادی اکثریت عظیم مردم جهان، آنها را عملا برده دوران معاصر نگاه میدارد.

در مورد رابطه فرد با جامعه هم اساس فلسفه سیاسى بیانیه حقوق بشر با بیانیه حقوق جهانشمول انسان متفاوت است. در بیانیه حقوق جهانشمول فرد تنها صاحب حق نیست. جامعه باید امکان تحقق آن حق را تامین و تضمین کند. اگر من حق رای داشته باشم و نزدیک ترین صندوق رای خارج از دسترس من باشد داشتن حق رای با نداشتنش فرقى ندارد یا اگر من حق آموزش و باسواد شدن را داشته باشم ولى چه به لحاظ مالى و چه به لحاظ فاکتورهای دیگر امکان درس خواندن نداشته باشم یا اصلا مدرسه‌ای برای درس خواندن نباشد، من حق آموزش ندارم. همانطور که امروز ما پذیرفته‌ایم که جامعه باید امکان آموزش همگانى را فراهم کند و در واقع حق آموزش را تامین و تضمین کند؛ همه حقوق بیانیه ما باید توسط جامعه تضمین شود. دولت و نهادهای اداره جامعه کارشان تامین و تضمین این حقوق برای همه است. میبینید که بعکس آنچه که ادعا میشود برای ما کمونیست ها اصل حق انسان است. اصل این است که جامعه باید بتواند این حقوق را تضمین کند. اجتماع انسانى اساسا برای تضمین رفاه آحاد خود است. به اعتقاد من فرد همان قدر به جامعه احترام میگذارد که جامعه به فرد. درنتیجه در جامعه‌ای که بیانیه ما مبنای آن باشد فرد بیشترین احترام را برای جامعه و برای دیگران قائل خواهد بود. در فلسفه بیانیه حقوق بشر فرد بعنوان اتم مبنا است. خود مسئول سرنوشت خود است و در کل جامعه وظیفه زیادی در قبال او ندارد. جمله مشهور جان کندی "نپرسید که آمریکا برای من چه میکند، بپرسید من برای آمریکا چه میکنم؟" همین رابطه را تصویر میکند.

دامنه شمول حقوق انسان موضوع مهم دیگر است که بیانیه حقوق بشر با بیانیه حقوق جهانشمول در آن متفاوت است. بیانیه حقوق بشر همان مینیمم حقى را هم که برای انسان قائل است مشروط و محدود به فرهنگ، مذهب، قومیت و ملیت میکند. حق شما بستگى به مذهبت و ملیتت و حتى دولتتان دارد. حق بشر در فرهنگ، مذهب، ملیت، قدرت دولت و بالاخره دیپلماسى دولتها ضرب شده است. درست در همین راستا بیانیه حقوق بشر علیرغم نقش مخرب مذهب و قومیگری و ناسیونالیسم در سلب هویت انسانى و کل جنایاتى که در حق بشریت میکنند این دو پدیدیه را در خود پذیرفته است. گر زن اهل سودان یا عرب اهل فلسظین باشید چیزی از این حقوق در جیبتان نمیماند. از زاویه بیانیه حقوق جهانشمول اما، این حقوق همانطور که واقعا جهانشمول است. هیچ و مطلقا هیچ قید و بند و شرط و شروطى بر نمیدارد. مطابق مدخل این بیانیه حقوق اعلام شده "حقوق جهانشمول و انکار پاپذیر انسان است. هیچ قانون، سیاست و مقرراتى در جامعه نمیتواند حقوق و بندهای این بیانیه را نقض کند. هیچ فرد یا بخشى از جامعه را از هیچ یک از حقوق این سند نمیتوان محروم کرد یا مورد تبعیض قرار داد. دولت و ارگانهای اداره جامعه موطف به تضمین تحقق این حقوق و بندهای این بیانیه هستند."

هفتگى: در بندهای ٢ و ٣ بیانیه به ممنوعیت استثمار و مالکیت خصوصى بر ابزار کار و تولید اشاره میشود و این تحقق کلیت این بیانیه را به مبارزه برای نابودی نظام سرمایه داری منوط میکند. سوال اینست که نقش این بیانیه در جامعه موجود چیست؟

کورش مدرسى: در جواب سوال اول اشاره کردم قدرت بیانیه حقوق بشر و بیانیه حقوق جهانشمول هردو در این است که هرکدام بر مبنای یک افق و یک فلسفه اجتماعى حق انسان را از نظر خود ترسیم میکنند و خود را درگیر پیشرط‌ها و ملزومات تحقق این حقوق نمیکنند. افق، خواست و سهم انسان از دنیا را ترسیم میکنند و به این اعتبار به جنبششان خود آگاهى و افق میدهند. تعیین ملزومات تحقق این حقوق کار برنامه احزاب سیاسى است. بعلاوه دست یافتن به بندهای این بیانیه هرکدام میتوانند و باید موضوع مبارزه باشد. در مورد لغو مالکیت خصوصى هسته اساسى بحث همان ممنوعیت استثمار و کارمزدی است که پیشتر به آن اشاره کردم. در متن پیشنهادی به کنگره باند مالکیت نبود و شخصا فکر میکنم با همین منطقى که اینجا توضیح دادم وجود آن لازم نیست. اما کنگره آنرا تصویب کرد و بنظر من تغییر جدی در قدرت این سند نداد.

.

هفتگى: در بند ١٢ اشاره میشود که "دولت، ارگانهای اداره امور یا مقامات مختلف به خودی خود هیچ حقى در مقابل مردم، چه بصورت فردی و چه بصورت جمعى، ندارند مگر اینکه مردم این حق را به صراحت به آنها داده باشند." در جوامع موجود، دولتها، مثلا از طریق تصویب قانون اساسى با رای مردم، حقوقى را به خود اختصاص داده اند که مستقیما علیه مردم عمل میکند و دولت میتواند بگوید که مردم این حقوق را از طریق رایشان بما داده اند. با توجه به این، توضیح شما در مورد نکته انتهای این بند چیست که از حقى برای دولت و ارگانهای امور حرف زده زده که مردم به آنها داده اند؟

کورش مدرسى: این بند اشاره به یک موضوع دیگر دارد. این بند در مورد رابطه مردم بصورت فردی یا جمعى با دولت، ارگانهای ادراه امور و مقامات دولتى است. در بسیاری از جوامع دولت هر حقى دارد مگر اینکه آن حق را به او نداده باشند. در نتیجه دولت و مقامات دولتى میتوانند با توسل به اینکه کار یا رفتاری "غیر قانونى اعلام نشده" فرد یا جمعى را مورد این رفتار قرار دهند، حق انسان، حتى همانهائى که در قانون آمده است، را سلب کنند. این بند میگوید دولت، مقامات دولتى و نهادهای دولتى چنین حقى را ندارند. دولت و مقامات دولتى بخودی خودی در مقابل من و شما هیچ اجازه و حقى را ندارند مگر این حق به صراحت به آنها داده شده باشد. اینکه ممکن است این حق در سیستم امروز خلاف منفعت مردم به این ارگانها داده شود هنوز ضرورت وجود این بند را کم نمیکند. درست مثل این است ما میگوئیم افراد باید در مقابل قانون برابر باشند، قانون هرچه که باشد. این یک اصل در رابطه مردم با دولت است.

هفتگى: در بیانیه از حقوق کسانى که در جامعه موجود به آنها "اقلیت" گفته میشود و جنبش های متعددی هم برای آنها وجود دارد اشاره ای نشده، چرا؟

کورش مدرسى: "اقلیت" معمولا به فرقه‌ها و دارودسته های مذهبى یا قومى اطلاق میشود و حقوق اقلیت فرمولى است برای شریک کردن این دارودسته ها در حکومت بر مردم. در بیانیه حقوق جهانشمول شما احتیاج به این مفهوم ندارید. همه از این حقوق برخوردارند به کسى چیزی اضافى از سر اینکه اکثریت است داده نشده تا به کس دیگری از سر اقلیت بودن چیز دیگری داده شود. این بیانیه در مورد انسان مستقل از ملیت و مذهب و جنسیت و قوم و قبیله اوست.

هفتگى: بطور کلى در این بیانیه مبنا بر اساس حق انسانها بعنوان فرد است. درباره حق اجتماعاتى از انسانها چه میگوئید؟ مثلا آنجا که فرد با استفاده از حق خود به منفعت جمعى از افراد دیگر ضرر بزند چه میشود؟

کورش مدرسى: این بیانیه حق انسان است. کل بحث بر سر این است که جامعه را باید طوری سازمان داد که حق جمعى و فردی در مقابل هم قرار نگیرند. بحث ما و بحث این بیانیه این است که جامعه باید این حقوق را تضمین کند. اگر جامعه‌ای فردا اعلام کند که لغو استثمار به ضرر جامعه است و من و شما باید دوباره بندگى مزدی را قبول کنیم، اشکال از آن جامعه است نه از فرد یا این حقوق. بنظر من فرد با استفاده از حقوقى که در این بیانیه آمده نمیتواند به منفعت جمع ضرر بزند. اتفاقا به عکس منفعت جمع در این است که این حقوق تضمین شوند.

از نشریه انترناسیونال هفتگى شماره ١٩٤ - ١٦ ژانویه ٢٠٠٤- ٢٦ دی ١٣٨٢