-- Logo ---->

رحمان حسین زاده

قطعنامه در مورد

جنبش طبقه کارگر ایران  و مصافهای تعیین کننده دوره آتی

 

1-     بحران عمیق اقتصاد کاپیتالیسم جهانی فصل جدیدی را در روند تقابل طبقاتی بین المللی  طبقه کارگر و طبقه سرمایه دار گشوده است. نظم انگلی سرمایه منطبق با خصلت پایه ای و دایمی استثمارگرانه خود، در راستای تامین سودآوری مجدد سرمایه، این بار  هم در صدد است بار بحران گسترده و عمیق خود را بر گرده طبقه کارگر جهانی تحمیل کند. شروع بیکارسازیهای وسیع و تعرض به سطح دستمزد و استانداردهای تثبیت شده تاکنونی شرایط کار کارگران در بزرگترین کشورهای صنعتی قبل از همه در آمریکا و اروپا و ژاپن و روسیه و گسترش دامنه آن به تمامی کشورهای جهان دوره ای از سبعانه ترین تعرض به سطح زندگی و معیشت طبقه کارگر در سطح جهانی ودر هر کشور را به جلو صحنه رانده است. در برابر این تعرض وسیع بارقه های سنگر بندی جدی طبقه کارگر و مردم محروم مشاهده میشود. تظاهراتهای خیابانی و اعتصابات میلیونی کارگران فرانسه و اعتصابات کارگری و توده ای و طغیان اجتماعی میلیتانت یونان نمونه های برجسته تحرکی است که طبقه کارگردر سطح جهانی و در هر کشور به حکم دفاع از موجودیت و معیشت خود ناگزیر به دست بردن به آن است.        

2-     دامنه این بحران جهانی سرمایه بر خلاف عوامفریبیهای مصلحتی و سطحی  اولیه سران جمهوری اسلامی امثال خامنه ای و احمدی نژاد بسیار سریع گریبان سرمایه داری همیشه در بحران ایران را گرفت و بحران این سیستم را مضاعف کرده است. از جمله سقوط قیمت نفت و دیگر نتایج این بحران مضاعف فورا به افزایش سریع تورم و گرانی سرسام آور، قطع یارانه ها، زمزمه ثابت نگه داشتن دستمزدهای متناسب با زندگی زیر خط فقر کنونی و خطر گسترش وسیع بیکاری و فلاکت علیه طبقه کارگر ایران و مردم محروم ترجمه شده است. جنبش طبقه کارگر ایران با موانع بزرگ ومصافهای تعیین کننده روبرو است. پیامدهای بحران اقتصادی جهان سرمایه مزید بر پیامدهای سه دهه حاکمیت استثمارگرانه سرمایه داران و رژیم فوق ارتجاعی اسلامی، از یک طرف چشم انداز دوره ای از تعرض بسیار وسیعتر و مضاعف به سطح زندگی ومعیشت و مبارزات کنونی طبقه کارگر ایران و از طرف دیگر تداوم تقابل و جنب و جوش مبارزاتی طبقه کارگر را در دفاع از استانداردهای زندگی و عقب راندن سرمایه داران ودولت مدافع آنها را ترسیم میکند.

3-      طبقه کارگر ایران در شرایط بسیار نامساعدی پا به صحنه کشمکشهای جدید و مصافهای سخت ایندوره  میگذارد. پراکندگی اعتراضات و خصلت دفاعی مبارزات،شکل نگرفتن جنبش قدرتمند مطالباتی سراسری، کم تحرکی ویا بی تحرکی مراکز کلیدی کارگری، محروم بودن از حق اعتصاب و تشکل و دستگیری و فشار و سرکوب علیه رهبران و فعالین کارگری فاکتورهای مهم محدود کننده جنبش کارگری است. یک عامل  مهم فایق آمدن بر این محدودیتها، تشخیص درست علت این وضعیت و ارائه راه حل موثر رفع این محدودیتها است. در توضیح علت این وضعیت، جریانات مختلف نقطه تاکیدهای مختلف دارند. از نظر ما پیامدهای سه دهه حاکمیت یکی از هارترین رژیمهای سرمایه عامل اول و اساسی تحمیل شرایط سخت مورد اشاره است. پیامدهای حاکمیت سرمایه اسلامی به دو شکل اساسی بر علیه طبقه کارگر ایران عمل کرده است. اولا : به شکل سرکوب مستقیم و عریان و تحمیل تناسب قوای به شدت نامساعد.  دوما به شکل کارکرد اهرمهای مهار از درون جنبش کارگری که طبقه کارگر و پیشروان آن برای مقابله و خنثی کردن این جنبه از وضعیت حساسیت لازم را نداشته اند. از جمله این اهرمهای مهار کننده عبارتند از:

الف – کار ارزان: حاصل بیکاری میلیونی و بیکارسازیهای وسیع اولین دهه عمر جمهوری اسلامی به شکل تحمیل کار ارزان و پایین آوردن سطح توقعات وانتظارات طبقه کارگرعمل کرده است.  

 ب- قانون کار اسلامی: یکی از حربه های موثر علیه جنبش طبقه کارگر "قانون کار" جمهوری اسلامی است. این  حربه در واقع پوشش "قانونی و رسمی" فروش کار ارزان در مراکز و رشته هایی است که قانون کار شامل آنها میشود. در شرایطی که نان سفره کارگر در ایران به گرو گرفته شده است، نفس تامین شغل "قانونی" و ظاهرا  مشمول "قانون کار" و با منطق "حفظ زندگی و بقاء خود و خانواده" به اهرم اصلی بی تحرکی بخشهای کلیدی کارگری تبدیل شده که شامل قانون کار میشوند.

ج- ممنوعیت حق اعتصاب وتشکل: ممنوع کردن حق اعتصاب و تشکل در قانونکار اسلامی، طبقه کارگر را دست خالی و بی ابزار به میدان کشمکش با سرمایه داران حواله داده است.   

د- تفرقه در صفوف کارگران: قانون کار بزرگترین تفرقه ممکن و در ابعاد میلیونی را در صفوف طبقه کارگر ایران به وجود آورده است. ما به ازای تقسیم طبقه کارگر ایران به دو بخش عمده "مشمولین قانون کار و محرومین از قانون کار" به این شکل طبقه ما را به اسارت کشانده، که مشمولین قانون کار را به "امکانگرایی و چسبیدن به قاچ زین" و محافظه کاری و لاقیدی نسبت به سرنوشت هم طبقه ایهای خود و بخش محروم از قانون کار را دست خالی با "قرار داد سفید" ظالمانه و حریصانه سرمایه داران و بی تامینی محض روبرو کرده است. شمشیر داموکلس صف میلیونی کارگر بی تامین و بیکار را روی سر شاغلین آویزان کرده است. لذا چاقوی دولبه قانون کار کل طبقه کارگر ایران را سلاخی کرده است. علاوه بر این، شکاف بر اساس ملیت و جنسیت در میان طبقه کارگر نیز مزید بر علت شده است. در  نتیجه تفرقه درونی طبقه کارگر از موانع مهم سد راه طبقه کارگر است.

ه- نقش خانه کارگر و شوراهای اسلامی به عنوان بازوهای پلیسی- سازمانی جمهوری اسلامی: این نهادهای ضد کارگری در شرایط بسته بودن هر فرجه سازمانیابی توده ای بر طبقه کارگر و با اتکا به ترفند پاسداری از "قانون کار" در جهت کانالیزه کردن محافظه کاری و پراگماتیسم موجود در میان لایه ای از کارگران لانه کرده اند. این ابزارها به نوبه خود چماق تحمیل شرایط کار ارزان و تحمیل قوانین سرمایه اسلامی در محیط کارگری بوده و مانع مهمی در مقابل  مبارزات کارگران  هستند.       

 4-     جدال دایمی طبقه کارگر: با وجود سرکوب خشن و تناسب قوای نامساعد و با وجود همه ترفندها وابزارهای مهار کننده و ضد کارگری، جدال روزمره کارگران ایران علیه سرما یه داران و جمهوری اسلامی، گاه نهان و گاه آشکار به قدمت تاریخ سی ساله عمر جمهوری اسلامی جریان داشته است. مبارزه علیه بیکارسازیها، علیه لایحه های مختلف  قانون کار ، برگزاری دوفاکتوهای مراسمهای اول مه ، مبارزه وسیع چند ساله اخیر برای افزایش دستمزدها و دستمزدهای معوقه، جنب و جوش قابل توجه برای سازمانیابی توده ای کارگران و برپایی مجامع عمومی و اخیرا در مواردی  شکل گیری چند تشکل سندیکایی کارگری همگی اجزای یک تپش مبارزاتی همیشگی طبقه کارگر ایران است. تحرک مبارزاتی بالفعل و پتانسیل و قدرت تعیین کننده بالقوه جنبش کارگری خواب از چشم سران سرمایه و جمهوری اسلامی ربوده است. با وجود این واقعیت مهم، علاوه بر عامل تناسب قوای نامساعد و ترفندهای سرمایه داران ودولت اسلامی، عامل مهم دیگری که باعث شده مبارزات وسیع و گسترده و مداوم طبقه کارگر ایران چه در بعد اقتصادی و مطالباتی و دفاع از زندگی و معیشت و حقوق روزمره خود و چه در جدال سیاسی جامعه از مقطع انقلاب 57 تاکنون نقش تعیین کننده و موثر خود را ایفا نکند، عروج نکردن سیاست سوسیالیستی و حزب کمونیستی این طبقه به عنوان سیاست و سازمان هدایت کننده و موثر و نیروی فعاله سمت و سو دهنده مبارزات مستمر طبقه کارگر است.

5-     موقعیت کنونی گرایش سوسیالیستی و تحزب کمونیستی طبقه کارگر: جریان سوسیالیستی  طبقه کارگر، پدیده ای زنده و واقعی وموجود در هر محیط و رشته کارگری در ایران است که بی تردید طیف وسیعی از فعالین و محافل کارگران کمونیست و رادیکال را در بر میگیرد، اما این گرایش،پراکنده، غیر منسجم و تحزب نیافته و فاقد افق و تصویر دخالتگرانه متمایز ومتفاوت در مبارزات اقتصادی و جاری کارگری و در جدال و کشمکشهای  سیاسی جامعه ایران است. در همین مبارزات سالهای اخیر نقشه دخالتگرانه در هدایت مبارزات روزمره حول افزایش دستمزدها و یا دستمزدهای معوقه نداشته و در بعد سازمانیابی توده ای کارگری هم فاقد ابتکاربوده است. نقش نظاره گر و دنباله رو گرایشات دیگر را داشته ودر مقابل کارکرد گرایشات بازدارنده سد محکمی ایجاد نکرده است. این واقعیت تلخ پاشنه آشیل مبارزات و جانفشانیهای طبقه کارگر در سه دهه اخیر است، که با چشم باز باید آن را دید و نقشه فایق آمدن بر این مشکل را داشت. در غیاب حضور فعال و صاحب ابتکار و هژمونی گرایش سوسیالیستی و حزب آن است که گرایشات ترمز کننده مبارزات کارگری بعضا فرصت عرض اندام پیدا میکنند. لذا محور تعیین کننده ایجاد تغییر امید بخش در جنبش کارگری، به عروج گرایش کمونیستی و حزب کمونیستی آن در نبردهای تعیین کننده پیش رو گره خورده است. موقعیت حزب حکمتیست به عنوان تجسم حزبی جنبش سوسیالبیستی کارگری جدا از موقعیت گرایش سوسیالیستی درون طبقه کارگر نیست. به همان نسبت که سیاست سوسیالیستی و گرایش رادیکال و کمونیست در جنبش کارگری نقش موثر ایفا نکرده، سیاست و پراتیک ما هم در جنبش کارگری کم تاثیر بوده است.  حزب ما هنوز با جنبش جاری کارگری و لایه فعالین و پیشروان درون آن عجین نشده است. هنوز نتوانسته موقعیت منسجم کننده، خط دهنده و سمت و سو دهنده را پیدا کند. پر کردن این خلاء تغییرات مهمی را در اولویتها و مشغله ها،روشها و  ابزارهای کار ما در جنبش کارگری را میطلبد. دیدن خلاء موجود گرایش سوسیالیستی کارگری و موقعیت حزب ونقد موانع بازدارنده سد راهمان و ارائه آلترناتیو کمونیستی وکارگری مولفه های ایجاد تغییرات اساسی است که رهبری حزب آن را باید تضمین کند. 

 6-       نقش گرایشات دیگر در جنبش کارگری: طبیعی است علاوه بر گرایش سوسیالیستی، گرایشات دیگری در جنبش کارگری ایران حضور دارند. استبداد خشن و سرکوب نه تنها بر دست و پای سوسیالیستها بلکه بر دست و پای گرایشات دیگرهم در جنبش کارگری سنگینی کرده است. به همین دلیل نه تنها گرایش سوسیالیستی بلکه گرایشات دیگر هم هنوز مجال عرض اندام اجتماعی و موثر را پیدا نکرده اند. در جنبش کارگری ایران علاوه بر گرایش سوسیالیستی، گرایش قابل اعتنای دیگر سندیکالیسم است. سندیکالیسم در جنبش کارگری ایران علیرغم سابقه قدیمی تر و اتکای آن به سنتها و موقعیت عمومی آن در سطح جهانی،  هنوز نیروی موثر و سمت و سو دهنده نیست. هنوز نه سنگربندی مهم و تعیین کننده ای در دفاع از منافع کارگران به نام آن ثبت است و نه آنطور که در جنبش تردیونیونیستی کشورهای صنعتی و غربی باب است مزاحمت و سازشی با سرمایه داران به نام آن ثبت شده است. در دل انقلاب 57 و به میدان آمدن طبقه کارگر هم جنبش کارگری نه به سندیکالیسم بلکه به سنت شورایی و مجمع عمومی توجه نشان داد. اما صرفنظر از موقعیت فعلی، این جریان با اتکا به حمایت  سنت بین المللی تریدیونیونیسم به مثابه گرایش جناح چپ بورژوازی در میان کارگران، قابل تحمل بودن سیاست و سنتهای آن برای بورژوازی حاکم ایران، ظرفیت بالقوه گسترش و رشد را دارد. لذا یک مصاف تعیین کننده جریان سوسیالیستی کارگری در دوره آتی در برابر این گرایش خواهد بود. گرایش سوسیایستی مداوما موظف است تمایز سیاست و پراتیک خود را با سندیکالیسم و گرایشات دیگر درون جنبش کارگری ترسیم کند. به طور زمینی و مستدل و نه فرقه ای و سکتی فعالیت و حرکت و افق محدود و غیر رادیکال سندیکالیسم را نقد کند.

به علاوه در جریان مبارزات کارگری سالهای اخیر و در حاشیه تحرک گرایشات اصلی جنبش کارگری، فعالیت حاشیه ای و غیر موثر شبکه هایی از فعالین کارگری و یا مدافع حقوق کارگر تحت نام کمیته های مختلفی، چون "کمیته هماهنگی، کمیته پیگیری ویا لغو کار مزدی و ...."   شکل گرفته است. علیرغم نیت فعالین این کمیته ها که عمدتا خود را چپ و سوسیالیست میدانند، کارکرد این نهادها نه تنها نتوانسته است تاثیرجدی در جنبش کارگری ایجاد کند، بلکه به سنتها و روشهای سکتی و فرقه ای و دور از مکانیسم واقعی مبارزه کارگری متکی بوده است. راه موثر ایجاد سازمانیابی کارگری را مخدوش کرده است. تفرقه و پراکندگی را موجب شده است. دنباله روی از وضع موجود وگرایشات غیر ردایکال را دامن زده است. دوری کردن از این شیوه کار و نقد روشن  این روش و سیاستهای به دور از مکانیسم و محیط واقعی مبارزه و سازمانیابی کارگری، یکی  از ملزومات چرخش به سمت فعالیت موثردر مبارزات جاری و تلاش برای سازمانیابی توده ای کارگری واقعی در مراکز و محیط های کارگری است. 

7-      جنبش طبقه کارگر و خط مشی کمونیستی کارگری

   تغییر اساسی در موقعیت فعلی جنبش کارگری در گرو قد علم کردن سیاست کمونیستی در راس مبارزات اقتصادی و سیاسی طبقه کارگر است.  از نظر ما محورهای اصلی سیاست کمونیستی کارگری را در ایندوره حساس مبارزه طبقاتی، بندهای زیر تشکیل میدهند. 

الف - پیامدهای بحران جاری سرمایه جهانی و بحران مضاعف سرمایه داری ایران، مبارزات اقتصادی کارگران در دفاع از زندگی و معیشت را در این دوره به بستر حیاتی مبارزه و اتحاد و تشکل کارگری تبدیل کرده است. بر این اساس گرایش کمونیستی کارگران میتواند مبتکر جنبش مطالباتی قوی برای عقب راندن و ناکام گذاشتن تعرض سرمایه داران به معیشت کارگران باشد. اجزای این جنبش مطالباتی فوری چنین است:

- مبارزه علیه فقر و فلاکت دامنگیر طبقه کارگر و کل جامعه .

- مبارزه برای افزایش مداوم دستمزدها به نسبت تورم و علیه حربه  دستمزدهای معوقه

-مبارزه متحدانه کارگران شاغل و بیکار علیه بیکاری و بیکارسازیهای در جریان ، با خواست کار یا بیمه بیکاری مکفی

- خواست به رسمیت شناخته شدن حق اعتصاب و تشکل

 ب - گسترش جنبش مجمع عمومی بعنوان کارسازترین و عملی ترین الگوی خودسازمانیابی توده ای کارگران و پایه جنبش شورائی.

 ج - ایجاد اتحاد کارگری علیه بیکاری به عنوان ظرف مشترک مبارزه کارگران شاغل و بیکار علیه بیکاری

 د- مقابله با امکانگرایی موجود و گرایش " به کلاه خود چسبیدن " در بخشهای کلیدی کارگری، مقابله فشرده و دائم و بی امان علیه قانونکاراسلامی و همه قوانین و موازین وسوپاپ اطمینانها و  ترفندهای روزمره کار فرمایان و دولت حامی ، انحلا ل خانه کارگر و شوراهای اسلامی   

 ه-  نقد مداوم گرایشات بورژوائی اکتیو در جنبش کارگری، مبارزه قاطع با حزب گریزی در جنبش طبقه کارگر، نقد افق و سیاست سندیکالیستی، منزوی کردن چپ سنتی و روشهای مضر و غیر اجتماعی آن   

 و- تدوین افق و راه حل سوسیالیستی در قبال تحولات بحران جهانی سرمایه، تدوین پلاتفرم عملی در قبال تحولات مهم  اقتصادی و سیاسی ایران و معنی کردن پیامدهای آن در جدال طبقاتی موجود،سوق دادن طبقه کارگر به ایفای  نقش فعاله و تغییر دهنده ورهبری کننده در جدالهای اجتماعی.

ز- تلاش برای ایجاد بیشترین اتحاد و همبستگی پرولتری با مبارزات کارگری که در دوره حاضر در کشورهای مختلف در جریان است. انترناسیونالیسم کارگری در دوره کنونی بحران جهانی سرمایه و تاثیرات مخرب آن بر زندگی و مبارزه طبقه کارگرجهانی و کشوری از هر دوره ای حیاتی تر است.

ح- گسترش تحزب کمونیستی در میان کارگران: تجربه انقلاب 57 و سه دهه مبارزه کارگران علیه سرمایه این حقیقت را دوباره تاکید میکند، که جنبش طبقه کارگر بدون عروج سیاست سوسیالیستی و بدون داشتن حزب کمونیستی قوی نمیتواند، اهداف طبقاتی خود را متحقق کند. وظیفه عاجل گرایش سوسیالیستی کارگران و پیشروان آن و حزب حکمتیست به عنوان تجسم حزبی گرایش سوسیالیستی قابل دسترس کردن سیاست کمونیستی و حزب کمونیستی دخالتگر در جنبش ومبارزات جاری در این دوره حساس است.  ما میتوانیم و موظفیم در فعالیتی همه جانبه و مبتکرانه سیاست و تحزب کمونیستی را به الهام بخش مبارزات کارگران و لولای اتحاد و تشکل طبقه کارگر تبدیل کنیم.

  حزب حکمتیست توجه طبقه کارگر ایران و پیشروان کمونیست آن را به نقش مهمی که طبقه کارگر ایران در جدال طبقاتی ایندوره علیه  جبهه سرمایه و دولت جمهوری اسلامی میتواند ایفا کند، جلب میکند. ضامن تحقق این رسالت مهم ، به دست گرفتن خط مشی کمونیستی و کارگری روشن در نبردهای طبقاتی تعیین کننده پیش رو است.

***