-- Logo ---->

قطعنامه

خط مشي كمونيستي كارگري در جنبش طبقه كارگر

مظفر محمدي

١- بحران عمیق اقتصاد سرمايه داري جهانی فصل جدیدی را در روند مبارزه طبقاتي در ابعاد  بین المللی گشوده است. نظم انگلی سرمایه منطبق با خصلت پایه ای و دایمی استثمارگرانه خود، در راستای تامین سودآوری مجدد سرمایه، این بار هم در صدد است  بار بحران گسترده و عمیق خود را بر گرده طبقه کارگر جهانی تحمیل کند. شروع بیکارسازیهای وسیع و تعرض به سطح دستمزد و استانداردهای تثبیت شده تاکنونی شرایط کار کارگران در بزرگترین کشورهای صنعتی قبل از همه در آمریکا و اروپا و ژاپن و روسیه و گسترش دامنه آن به تمامی کشورهای جهان دوره ای از سبعانه ترین تعرض به سطح زندگی و معیشت طبقه کارگر در سطح جهانی ودر هر کشور را گشوده است.

 در برابر این تعرض وسیع بارقه های سنگر بندی جدی طبقه کارگر و مردم محروم مشاهده میشود. تظاهراتهای خیابانی و اعتصابات میلیونی کارگران فرانسه و اعتصابات کارگری و توده ای و طغیان اجتماعی میلیتانت یونان نمونه های برجسته تحرکی است که طبقه کارگردر سطح جهانی و در هر کشور به حکم دفاع از موجودیت و معیشت خود ناگزیر به دست بردن به آن است.       

 ٢- دامنه بحران جهانی سرمایه بر خلاف عوامفریبی های مصلحتی و سطحی  اولیه سران جمهوری اسلامی امثال خامنه ای و احمدی نژاد بسیار سریع گریبان سرمایه داری همیشه در بحران ایران را گرفت و بحران این سیستم را مضاعف کرده است. سقوط قیمت نفت و دیگر نتایج این بحران مضاعف، به افزایش سریع تورم و گرانی سرسام آور، قطع یارانه ها، زمزمه ثابت نگه داشتن دستمزدها، خطر گسترش وسیع بیکاری و فلاکت علیه طبقه کارگر ایران و مردم محروم تبديل شده است. جنبش طبقه کارگر ایران با موانع بزرگ ومصافهای تعیین کننده روبرو است. پیامدهای بحران اقتصادی جهان سرمایه مزید بر پیامدهای سه دهه حاکمیت استثمارگرانه سرمایه داران و رژیم فوق ارتجاعی اسلامی، چشم انداز دوره ای از تعرض بسیار وسیعتر و مضاعف به سطح زندگی ومعیشت و مبارزات کنونی طبقه کارگر ایران، از طرفي و تداوم تقابل و جنب و جوش مبارزاتی طبقه کارگر را در دفاع از استانداردهای زندگی و عقب راندن سرمایه داران ودولت مدافع آنها را از طرف ديگر،‌ ترسیم میکند.

 ٣- طبقه کارگر ایران در شرایط بسیار نامساعدی پا به صحنه کشمکشهای جدید و مصافهای سخت ایندوره  میگذارد. حاصل بیکاری میلیونی و بیکارسازیهای وسیع، موجب تحمیل کار ارزان و پایین آوردن سطح توقعات وانتظارات طبقه کارگرشده است.  تحميل يك قانون كار ضدكارگري كه حق تشكل و اعتصاب را براي طبقه كارگر برسميت نمي شناسد، كار با قراردادهاي موقت و حتي بدون قرارداد و نقش تفرقه افكنانه و ضد كارگري شوراهاي اسلامي و خانه كارگر...، آن موقعيت و شرايطي است كه طبقه كارگر در آن بسر ميبرد. شرايطي كه طبقه كارگر را تا آخرين حد ممكن به عقب رانده  و به گرسنگي و فلاكت كشانده است. لشكر بيكاران و گرسنگان كه جلو درب كارخانه ها صف ميكشند تا جاي كارگر شاغل و استخدامي ثابت را  با دستمزد كمتر و توقع كمتر و حتي بدون قرارداد كار و از امروز تا فردا بگيرند، ناامني شغلي را تشديد كرده است.  تورم، گراني و گرسنگي،‌ دستمزدهاي نازل و بيكاري ميليوني، تفرقه بين كارگر ازشاغل و بيكار، استخدام ثابت و قراردادي موقت، بومي و مهاجر و... را دامن زده است. فقر و ناامني، حفظ  و تامين شغل بهر قيمت، بخش وسيع كارگران را در طرح مطالبات سراسري براي بهبود وضع اقتصادي و معيشت  خود و يا دخالت در اوضاع سياسي محافظه كار و محتاط كرده است.

 در چنين موقعيت نامطلوبي براي طبقه كارگر، بلحاظ اقتصادي و سياسي و فكري و پراكندگي صفوفش، جمهوري اسلامي راه حل بحران عميق و گسترده اقتصادي سرمايه داري را كار ارزان تر براي جلب سرمايه و توسعه و پيشرفت و سوددهي بيشتر آن را  انتخاب كرده است. بيكارسازي هاي وسيع ، حذف رايانه ها و تقسيم پول نقد به جاي افزايش دستمزد كارگران و بيمه بيكاري، نتيجه بلافصل اين سياست ضد كارگري است.

 ٤- با وجود سرکوب خشن و تناسب قوای نامساعد و با وجود همه ترفندها وابزارهای مهار کننده و ضد کارگری، جدال روزمره کارگران ایران علیه سرما یه داران و جمهوری اسلامی، گاه نهان و گاه آشکار به قدمت تاریخ سی ساله عمر جمهوری اسلامی جریان داشته است. مبارزه علیه بیکارسازیها، علیه لایحه های مختلف  قانون کار ، برگزاری مراسمهای اول مه ، مبارزه برای افزایش دستمزدها و گرفتن دستمزدهای معوقه، جنب و جوش قابل توجه برای سازمانیابی توده ای کارگران و برپایی مجامع عمومی و اخیرا در مواردی  شکل گیری چند تشکل سندیکایی کارگری همگی اجزای یک تپش مبارزاتی همیشگی طبقه کارگر ایران است. تحرک مبارزاتی بالفعل و پتانسیل و قدرت تعیین کننده بالقوه جنبش کارگری خواب از چشم سران سرمایه و جمهوری اسلامی ربوده است. با وجود اين، پراکندگی اعتراضات و خصلت دفاعی مبارزات، شکل نگرفتن جنبش قدرتمند مطالباتی سراسری، کم تحرکی ویا بی تحرکی مراکز کلیدی کارگری، محروم بودن از حق اعتصاب و تشکل و دستگیری و فشار و سرکوب علیه رهبران و فعالین کارگری فاکتورهای مهم محدود کننده جنبش کارگری است.

 

رئوس يك خط مشي كمونيستي

 ١- گرايش كمونيستي در جنبش كارگري ايران بالقوه قوي ترين گرايش و ماتريال انساني ان بيشتر است. با وجود اين، امروزه به دليل موقعيت ويژه چپ ايران، و در غياي يك سياست روشن سوسياليستي كارگري،‌ بخش اعظم كارگران سوسياليست در كار سنديكا سازي هستند و حتي در گرايش سنديكاليستي قرار گرفته اند. بخشي نيز در كميته ها و شبكه هاي محافل كارگري دور هم جمع شده اند. در مقابل آشفتگي كنوني در طيف چپ درون كارگران، بايد شبکه کارگران سوسياليست و رهبران عملي کارگري را كه يک جزء داده طبقه کارگر است ازنفوذ گرايشات غيركارگري و غير كمونيستي و بوروكرات هاي متخصص و دلال كار و سرمايه، مصون نگه داشت و به سياستهاي كمونيستي و كارگري مسلح و مجهز نمود. اين وظيفه كارگران كمونيست در ميان شبكه هاي كارگران و رهبران عملي كارگري و حزب كمونيستي كارگران است.  اين پيش شرط عروج جنبش كارگري است.

تجارب چند هه مبارزه و تلاش طبقه كارگر براي دفاع از شغل و سطح معيشت خود نشان داده است كه در غياب يك سياست سوسياليستي كارگري و حزب كمونيستي كارگران، مبارزه طبقاتي بطور كلي و مبارزه اقتصاديش بطور اخص به نتيجه مطلوب نميرسد. حزب كمونيست كارگران بيش از هر چيز حزب کمونيست هاي درون اين شبکه هاي مبارزاتي و رهبران عملي کارگري  است.

 ٢- مبارزه اقتصادی طبقه کارگر سنگ بنای آگاهی طبقه کارگر نسبت به خود بعنوان یک طبقه است. طبقه کارگر در جریان این مبارزه است که به موقعیت ممتاز خود در رابطه اش با سرمایه، جایگاهش در تقسیم کار اجتماعی و موقعیت ویژه خود در  نظام سرمایه داری پی میبرد. تحقق مطالبات اقتصادي طبقه كارگر در شرايط فلاكتبار كنوني براي پيشروي هاي بعدي اين طبقه حياتي است. كارگران سوسياليست و كمونيست، رهبران عملي كارگري و حزب حكمتيست بايد قابليت تحقق اين مطالبات را داشته باشند. اين كار در گرو يك سياست راديكال و دور از سازشكاري و محافظه كاري گرايشات بورژوايي در جنبش كارگري از طرفي و برپايي مجامع عمومي كارگري در همه مراكز كليدي و بزرگ و كوچك كار از طرف ديگر است.

 اين دو محور، يكي، فاصله گرفتن از صنفي گري سنديكاليستي و تاكيد و تكيه بر خصلت طبقاتي و سراسري مبارزه طبقه كارگر  و دوم تاكيد  و تكيه بر جنبش مجامع عمومي كارگري، شالوده يك سياست كمونيستي در جنبش طبقاتي كارگران بطور كلي و مبارزه اقتصادي طبقه كارگر بطور اخص در اين دوره  است.

در همان حال  ازتلاش هاي كارگران براي ايجاد سنديكا بايد حمايت كرد. سنديكاليسم با سنديكا فرق ميكند. ايجاد سازمانهاي كارگري امر خود كارگران است.  بايد تلاش كرد تا سنديكا را  از ساختمان بوروكراتيك اتحاديه اي به مجامع عمومي كارگران و بر دمكراسي اعمال اراده مستقيم كارگران متكي كرد. شركت در اتحاديه هاي كارگري مستقل، تقويت رهبري كارگران كمونيست و متحد كردن خط كمونيستي در اتحاديه ها امري حياتي و ضروري است.

 ٣- بيكاري ركن اساسي تحميل فلاكت به طبقه كارگر است. بيكاري  فقط معضل كارگر بيكار نيست. خطري است كه هر كارگر شاغل را نيز تهديد ميكند. سازمان دادن  اتحاد كارگري عليه بيكاري شرط اساسي مهار كردن اين  اهرم قدرت سرمايه داران بر سرنوشت كل طبقه كارگر است. سازماندهي اتحادي از كارگران شاغل وبيكار عليه بيكاري حول خواست سر راست بيمه بيكاري مكفي براي همه افراد بالاتر از ١٦ سال و افزايش دستمزدها وظيفه فوري رهبران كارگري است.

 ٤- جنبش كارگري، جنبش طبقه كارگر در تمام ابعادش است. يك مبارزه طبقاتي تمام عيار با مبارزه اقتصادي ، مبارزه سياسي ، جنبش كمونيستي و حزب كمونيستي اش است. جنبش كارگري از نظر گرايشات غيركارگري، محدود به مبارزه اقتصادي و رفرميستي كارگر و تهي از عنصر و نطفه مبارزه طبقاتي براي تغيير و رهايي است. در اين تفكر و سياست، هنوز وجود مناسبات سرمايه داري مفروض است. براي كارگر كمونيست و حزب كمونيستي كارگران، پشت هر اعتراض و مبارزه طبقه كارگر و پشت جنبش كارگري ، ماركس و مانيفست قرار دارد. سوسياليسم پرچم علني و دايما برافراشته طبقه كارگر در مقابل پرچم  طبقات ديگر از ناسيوناليسم و قوم پرستي تا ليبراليسم و دمكراسي خواهي و رفرميسم و بازار آزاد و مالكيت خصوصي  و كار مزدي و براي طرد و لغو آ‌نها است. رهايي از بردگي مزدي و كسب قدرت از جانب طبقه كارگر بدون حزب كمونيستي كارگري اش غير ممكن است. جريانات و گرايشاتي كه طبقه كارگر را از سياست و دخالت آگاهانه در جدالهاي اجتماعي و از حزب سياسي كمونيستي اش برحذر ميدارند، دوستان دروغين طبقه كارگر اند. اين رياكاري نسبت به طبقه كارگر را بايد افشا و طرد كرد. جنبش كمونيستي بخش واقعي از جنبش طبقه كارگراست. 

حزب كمونيست كارگري- حكمتيست، كارگران كمونيست و رهبران عملي كارگري را فرا ميخواند تا به حزب كمونيست كارگري حكمتيست بپيوندند و كميته هاي كمونيستي در كارخانه ها را سازمان دهند.  پايان