-- Logo ---->

لزوم درک دوباره یک ضرورت

 ارائه دهندگانشهرام آذر / کامیار احمدی

 حمایت کنندگان از ایران  : کامران احمدی پور /  حمید ابراهیمی / آنیتا نیکجو / مهرداد امیدی / شیوا کریمی / احسان عبدالهی / ملینا آذر / آزاد محمدی / امید رها / وریا ملاک

 حمایت کنندگان از نروژ  کمال آویهنگ / آرام خوانچه زر / ملکه عزتی

حمایت کنندگان از انگلیس بختیار پیرخضری

 

  «...اين طرز تلقى که "کار تئوريک" را آلترناتيو "کار عملى" در تخصيص انرژى رهبرى حزب قرار ميدهد، نگرشى ايستا و کوته نظرانه است. نه تنها درک مارکسيستى از جايگاه تئورى انقلابى در پراتيک کمونيستى، بلکه امروز حتى تجربه عملى ٥ - ٦ سال اخير خود جريان ما چنين تصور و برداشتى را باطل ميکند. تجربه زنده مارکسيسم انقلابى، بويژه در اوج فشارهاى بورژوازى در سالهاى اخير نشان داده است که هر زمان سازمان پرولترى از لحاظ نظرى نقش پيشتاز خود را ايفا ميکند، به استقبال موانع آتى جنبش ميرود و مسائل نظرى هر دوره از مبارزه طبقاتى را بدرستى تحليل ميکند، امور اجرايى و سازمانى و فعاليت روزمره بدنه حزب و مجموعه نقشه عمل ها با سهولت و راندمان بسيار بيشترى پيش ميرود، و هر گاه رهبرى در چهارچوب محدود "مسائل عملى امروز" محبوس ميشود، همين مسائل به هيولاهاى سيرى ناپذيرى تبديل ميشوند که هر ثانيه کوهى از انرژى انقلابى را ميبلعند و رفع زحمت نميکنند. پيشتازى حزب و حضور حزب در صف مقدم مبارزه براى تحکيم بنياد مارکسيسم انقلابى، پاسخگويى به مسائل نظرى جنبش کمونيستى، اعم از مبارزه بر عليه رويزيونيسم در جبهه هاى مختلف و يا پرداختن به مسائل جديدى که اوضاع کنونى جهان سرمايه‌دارى در انتهاى قرن بيستم پيشاروى ما قرار داده است، شرط حياتى و انکار ناپذير شادابى، تحرک و چالاکى تشکيلات حزب است... »

بسوى سوسياليسم دوره دوم - شماره ١

منصور حکمت

 فرهنگ آکادمیزه کردن مارکسیسم در غرب، بر پراتیک کمونیستی-مارکسیستی اصیل استیلا یافته است و سنت انقلابی و دخالتگری، در هسته های دینامیک جامعه جای خود را تماما به جدل های فیلسوف مأبانه بر روی کاغذ ها و در میان ناشران و تیراژ و فروش کتاب و ... داده است و جایگاه پرولتاریا به مثابه موتور محرکه انقلاب سوسیالیتی، نه اهمیتی در بحثهای غالب نظریه پردازان غرب دارد و نه در تحقیقات تجربی شان. در میدان ستیزه ی این نوع مارکسیسم، در حاشیه زندگی و مبارزه جاری و روزمره میلیونها پرولتر در بند ناعدالتی ها و قتل و غارت و تاراج  سرمایه، توصیف و تجزیه و تحلیل دنیا و معضلاتش، مشغولیتی اذلی و ابدی جلوه می کند. این فرهنگ می رود تا آرام آرام نظر جنبشهای زنده و متوقع کمونیستی را در نقاط دیگر دنیا به خود جلب کند و بخش پیشرو این جنبشها را با مارکهای مبتذل خود تعریف کرده و مابقی را به خانه نشینی و در انتظار  معجزه ماندن، تشویق کند.

 ایستا بودن و در جا زدن این فلاسفه و روشنفکران گردشان، نه از سر بد جنسی و غرض ورزی به طبقه کارگر است و نه خوانشی اشتباه از مارکسیسم، بل بلاهت محض و تسلیم شدن و افتادن در دام آموزه های سرمایه مبنی بر دموکراتیک بودن مبارزات و محکوم کردن مارکسیست ها و رزمندگان میدان جنگ با سرمایه به آوانتوریسم و جنگ طلبی و ... است.

 تو گویی این مارکسیستها بودند که در یوگوسلاوی و ویتنام و کابل و بغداد، صدها هزار کودک و زن و پیر و جوان را به کام مرگ کشیدند و به تظاهرات هزاران پرولتر در فرانسه و ایران و یونان و ... حمله کردند و آنها را به بند و شکنجه و اعدام کشیدند.

 اینها اما فقط ابله نیستند و خنثی. در خوشبینانه ترین تعریف از اینها می توان خنثی و یا نا آگاه خواندشان، اما زمانی که در ژست علامه های مارکسیست ظاهر میشوند و در تلاقی با مبارزات جنبشهای اجتماعی و در بزنگاه های انقلابی و یا تعیین کننده، می توانند فاجعه آفرین باشند، می توانند در کنار سرمایه و علیه طبقه کارگر شمشیر بگردانند و برای عداوتشان تئوری ها بسازند و می توانند به راحتی در جبهه جنگ سرمایه و کار، در خط مقدم و در برابر کارگر بایستند.

 بنا بر این آوردن نام " مارکسیسم استاتیک " برای تعریف فلسفه اینها به دلیل تصوری غلط  که از مارکس انقلابی دارند نیست و این نام فلسفه ای است که هم عمر با مارکس و مارکسیسم، قصد تحریف و تحمیل عقب گرد به سنتی انقلابی را دارد که مارکس تئوریزه اش کرد و لنین به جنگ تزار برد و قدرت سیاسی را تسخیر کرد و منصور حکمت به جنگ تبلیغات سرمایه علیه کمونیسم برد و نشان داد که فریاد سرمایه مبنی بر مرگ انسانیت و آمال انسانی چیزی جز وحشت روز افزونش از جوش و خروش مبارزات پرولتاریا در جای جای ممالک تحت سلطه اش نیست. همان فلسفه ای که امروز سرمایه، مارکسیسم میخواندش و در دانشگاه ها و کتابخانه ها و رسانه هایش و هر جایی که بخواهد از مارکس نامی برده باشد، " اینها" را و تئوریسینهایشان را جلو می فرستد و می داند که بهترین ابزارش برای مبارزه با کارگران همین انگل های رام و حلقه به گوش و بی دردسر هستند. آن جا که کمونیستها برای تعیین و تغییر قدرت اجتماعی و توازن قوایشان گام برداشتند، در فرانسه و یونان و ایران و... همین اراذل بودند که کارگران را اوباش و هرج و مرج طلب و ماجراجو نامیدند.

 شناخت تاریخ و ماهیت سردمداران فلسفه تسلیم و یاوه گویی به زبان و ادبیات تئووریک نیم بند که تماما وام گرفته از فرهنگ شاه زاده ها و درباریهای قرون وسطی است، سخت نیست. نوشتن و گفتنشان چنان فخر فروشانه است که گویی کنت زاده های سده های میانه ی انگلیس که امکان تحصیل علم داشتند، هستند و مخاطبشان مردم زحمتکش و بی امکان!

 در طرف مقابل جبهه یاوه گویان و سرمایه اما، مارکسیستهای انقلابی همواره بوده، هستند و خواهند بود. بزرگ انسانها و رزمندگانی که در دو عرصه ذهن و عین در بطن مبارزات طبقاتیشان به جنگ سرمایه و ابزارهای هزار رنگ و هزار اسمش رفته اند و اضافات تئوریک شاهزاده گان را دندان شکنانه جواب گفته اند و دوشا دوش همرزمان و همسنگرانشان مبارزه را در عرصه های گوناگون جامعه تجربه کرده و پیش برده اند و حزب کمونیستی-انقلابی ساخته و قرص و محکم قدرت سیاسی و رهایی بشر از استثمار و خودکامگی را پیش روی طبقه ی خود و جنبش کمونیسم کارگری گذاشته اند. تا این رزمندگان هستند، امید بشر به رهایی هر چه زود تر و با اتکا به قدرت طبقه، زنده تر و بالفعل تر خواهد بود.

 اما در صفوف ما کمونیستهای انقلابی، برای مبارزه با سرمایه و فلاسفه کودنش باید جدی تر بود و به مبارزات تئوریک تا امروز علیه آنها بسنده نکرد. حزب طبقه و چهره های طبقه باید از هیچ تلاشی برای هر چه بی آبروتر کردن تئوریسین های سرمایه فرو گذار نکنند. باید با به کار گیری مکانیزمی صحیح، پرچم داران جنبش را یاری رساند که خود و در درون جامعه و در مبارزه روزمره در محل کار و زندگیشان از پس حرافی و یاوه سرایی اینها بر آیند و سر جایشان بنشانند. برای واکسینه کردن جنبشهای کمونیستی از این ویروس ها، آگاه ساختن مبارزین کمونیست اصل است و در سطحی فراگیر تر، رهبران و چهره های حزب کمونیست، باید به ازای هر جزوه ی پر از خضعبلات تئوریزه شده اینها جزوه ها و کتاب ها بنویسند و به دست فعالین و رهبران اجتماعی-سیاسی برسانند تا کوچکترین نگرانی از نفوذ راذل در میان طبقه وجود نداشته باشد.

 حزب ما نیز بدون شک باید بیش از پیش در حفظ و تقویت جایگاه خود به مثابه حزب پیشرو و رهبر طبقه، کوشا باشد و این امر مستلزم تلاشی همه جانبه از سوی تک تک اعضا و کادرهای حزب در هر پست و مکانی است. باید یک یک کادرهای رهبری حزب مراجعی معتمد و تئوریسینها و پراتیسینهای جنبشها و هزاران انسان مبارز که چشم به سوی رهبرانشان دارند، باشند. تردیدی نیست که این پتانسیل در رهبری حزب ما و در میان کادرهای استخوان شکسته و با تجربه ما وجود دارد و باید با مکانیزمی صحیح این توان بالقوه، بالفعل شود. امید ما این است که با درک این ضرورت گامهایی اساسی در راستای رسیدن به حزبی که ادبیات رهبرانش در کتابخانه های کمونیستی آرشیو میشود و بهترین مراجع برای رهبران مبارزات اجتماعی – سیاسی، نظرات و نوشته ها و گفته های کادرهای ما باشند، برداریم و همین امروز و بی وقفه کارمان را آغاز کنیم.

 

***

 در حال حاضراین بزرگترین دلیل برای ارائه قرار آموزش و ساخت مدرسه مارکسیستی است وگرنه آموزش یکی از بدیهی ترین و پایه ای ترین اصول مبارزاتی یک حزب مارکسیستی است.

 مارکسیسم یک علم است و پراکتزیزه کردن آن نیز توسط مارکسیستهای انقلابی هم، متد و روشی علمی است.هر اقدام انقلابی برای تغییر در نظم موجود بدون آگاهی از متد مارکسیستی در خوشبیناترین حالت خود به آنارشیسم انقلابی ختم میشود. به همین دلایل ساده آموزش و پرورش کادرها همواره باید در دستور کارهرحزب مارکسیستی باشد.

 در این شرایط متفاوت با توجه به مباحثی که در اول بحث آورده شد، ما بار دیگر قرارآموزش و مدرسه مارکسیستی را همانند کنگره اول قرار(مدارس مارکسیستی) مطرح کرده به امید اینکه (نه بمانند آن کنگره) این قرار تصویب شده و متعاقبا به اجرا درآید.

 به گمان ما یکی از مهم ترین مسائلی که میتواند این حزب را با مشکلات جدی روبرو کند عدم توجه کافی به امر آموزش کادرها و عدم آگاهی بسیاری از اعضای این حزب به مبانی اولیه مارکسیسم و کمونیسم کارگری (منصور حکمت) است

« ... عدم ايفاى نقش پيشتاز و فقدان آينده نگرى و درک مسائل آتى جنبش و غرق شدن رهبرى در مسائل جارى جنبش و تشکيلات نيز بنوبه خود به درجا زدن و در خود فرورفتن سازمان و فعاليت حزبى، جدائى تدريجى تشکيلات از نقش رهبرى کننده خويش در جنبش بطور کلى و ناتوانى سازمان کمونيستى در پاسخگوئى به نيازهاى جنبش رو به رشد طبقاتى منجر ميگردد...»

بسوى سوسياليسم دوره دوم - شماره ١

 ***

قرار آموزشی

 ساخت مدرسه مارکسیستی در داخل و خارج کشور

١ تشکیل  کمسیون آموزشی در دفتر سیاسی حزب :

الف) تهیه پکیج آموزشی و تدوین مبانی آموزشی

 ب) تعیین زمان و طول دوره آموزشی

 

 فرض ما :

طول دوره آموزشی یک سال ، اجرای جلسه آموزشی هر ٣ هفته یک جلسه (طبق مبانی ارائه شده توسط کمسیون آموزشی(

ج) بازسازی انجمن‌های مارکس - حکمت برای تمام کمیته‌های خارج کشور

 ٢تشکیل یک هیات اجرایی:

الف) برای نظارت بر اجرا آموزش در تمام کمیته‌های خارج کشور و داخل کشور‌

 ب)  برنامه ریزی برای تامین منابع مالی آن  

ج)  برپایی کتابخانه در کمیته ها