-- Logo ---->

قطعنامه در مورد اوضاع سیاسی ایران، و اولویتهای  حزب حكمتیست

مقدمه

  بحران اقتصادی جاری که بروز آن از سپتامبر ٢٠٠۸، با اوج گرفتن بحران سرمایه در آمریکا، نمایان شد، مانند هر بحران دوره ای سرمایه داری انعکاس  تشدید تناقضات ذاتى سرمایه ‌دارى است. این بحران امروز در سطح جهان ابعادی بسیار گسترده و بنیادی پیدا کرده است.

 تاثیرات این بحران در کشورهای به اصطلاح جهان سوم ابعاد مضاعف و ویران کننده ای به خود گرفته است. این کشورها، که در شرایط "متعارف" و غیر بحرانی حوزه صدور سرمایه و تولید فوق سود امپریالیستی هستند، امروز به حوزه سرایت بحران در اشکال حادتری بدل شده اند در حالیکه از امکانات کشورهای پیشرفته تر برای کنترل دامنه بحران محرومند. درنتیجه فقر و فلاکت، بیکاری وسیع، گرانی و تورم سرسام آور و عواقب سیاسی خانمان برانداز این بحران، در ابعاد وسیع تری گریبان طبقه کارگر و مردم زحمتکش این کشورها را میگیرد. این کشورها، بنا به موقعیت حاشیه ای تر خود در سیاست و اقتصاد جهانی سرمایه، همواره در معرض تبدیل شدن به "حیاط خلوت هایی" برای مانورهای سیاسی قدرت های اصلی سرمایه در جهان، و تبدیل شدن به وسیله ای برای اعمال فشار جهت تغییر توازن بین کمپ های اصلی سرمایه جهانی و رقابت فی مابین، قرار دارند. نمونه های غزه، عراق و افغانستان و دامن زدن به جنگ های قومی و ملی، در حاشیه تخاصمات اصلی بین قطب های اصلی سرمایه، میتواند به هر جامعه مشابهی تعمیم یابد.  

 ۱- سرایت بحران اقتصاد جهانی به کشورهاى کاپيتاليستى توسعه نيافته و از جمله به اقتصاد ایران، محصول جهانی بودن مقتضیات کارکرد سرمایه و امری اجتناب ناپذیر است. اقتصاد  پیشتر بحران زده ایران، در دل این اوضاع توان رقابت در بازار جهانی را نداشته و ندارد و  همزمان با کاهش قیمت نفت که ٩٠ درصد درآمد ارزی آن را تشکیل میدهد، دامنه تاثیرات بحران ابعاد عظیمی به خود گرفته و به سرعت میتواند به ورشکستگی کامل سیسم اقتصادی کشیده شود و حتی خود دستگاه دولتی را با  دورنمای فلج  کامل روبرو کند.

 ٢- تخفیف این بحران جز از راه یورش لجام گسیخته به زندگی طبقه کارگر ممکن نیست. یورش وسیع به سطح معیشت طبقه کارگر و زحمتکشان جامعه، تحمیل بیکار، گرسنگی و فلاکت باز هم بیشتر بر آنان که هم اکنون زیر خط فقر زندگی میکنند، به معنی فراخواندن آنان به جدالی بر سر مرگ و زندگی است. "راه حلهای اقتصادی"  با سرعت بیشتری جای خود را به سیاست های جلوگیری از شکست سیاسی میدهد، در نتیجه دست بردن به زور و سرکوب علنی تنها ابزار رژیم اسلامی برای حفظ و بقاء حاکمیت بورژوایی در مقابل مردم به جان آمده از فقر و فلاکت و اختناق اسلامی است .

 ٣- رژیم اسلامی در مسیر تشدید فشارهای اقتصادی بر طبقه کارگر و مردم زحمتکش برای عبور از بحران اقتصادی، حمایت ضمنی بورژوازی ایران و احزاب سیاسی رنگارنگ آنرا پشت سر خود دارد. اتحاد کل جبهه سرمایه داران برای برونرفت از بحران اقتصادی، رنگ طبقاتی تری به جنبش های اعتراضی در مقابل جمهوری اسلامی می زند و همزمان مبارزه در دفاع از معیشت طبقه کارگر و مردم محروم را به مهمترین عرصه اعتراض کارگر و مردم تبدیل میکند.

 ۴- روی کار آمدن اوباما در امریکا و فرعی شدن سلاح تهدید نظامی علیه ایران، تغییرات مهمی در آرایش سیاسی نیروهای درگیر در خاورمیانه و به تبع آن در درون رژیم اسلامی و در میان اپوزیسیون آن، ایجاد کرده است. متعاقب تغییر در سیاست خارجی آمریکا، سیاست ضد آمریکایی که همواره عامل تقویت خط "راست" در دسته بندیهای داخلی رژیم بود، به درجه بالایی خلع سلاح خواهد شد و جناح های هوادار سازش و عادی سازی روابط  با امریکا در درون حاکمیت ایران تحرک جدیدی را شروع خواهند کرد.

 ۵- شکست امریکا در عراق، تضعیف موقعیت قدرقدرتی اقتصادی و نظامی امریکا در جهان، عروج قطبهای دیگری چون روسیه و چین، سهم خواهی اروپا، بالانس قدرت را میان دول بزرگ امپریالیستی بهم زده است. تقسیم مجدد جهان به امری در جریان تبدیل شده است. در دل این اوضاع، و بر متن پیشروی و تحرک دوباره ارتجاع اسلامی در خاورمیانه که محصول حمله آمریکا به عراق است، جمهوری  اسلامی به یکی از دولتهای ذینفوذ در خاورمیانه تبدیل شده است. این موقعیت برای جمهوری اسلامی امکان مانور و سهم خواهی بیشتری در شکافهای جدید در صفوف سرمایه جهانی را، فراهم کرده است.   

۶- این شرایط، شکاف و انشقاق  در صفوف هیئت حاکمه ایران را بشدت تعمیق میکند و گسترش میدهد. اختلاف و رقابت درون اقشار بورژوازی و جناحهای جمهوری اسلامی بر سر چگونگی مقابله با بحران اقتصادی، بر بستر نگرانی همیشگی شان از گسترش اعتراضات مردم، و برای حفاظت از خود در مقابل شورش گرسنگان، اوج میگیرد. رقابت جناحهای جمهوری اسلامی و دسته بندیهای درون رژیم  در این شرایط بیش از پیش حاد میشود. 

 ۷- در عرصه مبارزه سیاسی، فوری ترین تاثیر وضعیت حاضر، ایجاد پلاریزاسیون در جامعه، تعمیق شکافهای طبقاتی و شکل گیری قطب های اصلی در رابطه احزاب و نیروهای سیاسی در جامعه است. فی الحال تغییرات مهمی در صفوف و سنگربندیهای جریانات اپوزیسیون رژیم، آغاز شده است و میرود که به صف بندیهای پایدارتری در رابطه جنبش ها و احزاب  سیاسی در ایران و رابطه آنها با هم و با هئیت حاکمه، شکل بدهد.   

 ۸- در این شرایط در یک سو، اپوزیسیون راست نگران از عروج چپ و کمونیسم، بدنبال یافتن راههای اتحاد میان صفوف طبقاتی خود و ایجاد سنگر بندی های سیاسی، ایدئولوژیک محکم تری در مقابل نفوذ و اعتبار کمونیسم و چپ است. در سوی دیگر، نیروهای طبقه کارگر، زنان، جوانان و اکثریت مردم که دستآوردهای دور قبل جنبش سرنگونی را با خود حمل میکنند، با پشت سرگذاشتن آخرین بارقه های توهم به یک دوره مبارزه همگانی برای خلاصی از شر حکومت اسلامی، برای دست یابی به مطالبات امروزشان، برای تامین یک زندگی قابل تحمل و انسانی راهی جز جمع شدن گرد قطب چپ، آزادیخواهی و برابری طلبی و حزب کمونیستی آن نخواهند داشت. در این شرایط نیز سرنگونی رژیم همچنان اصلی ترین محور رابطه مردم با  جمهوری اسلامی است و بر متن بحران اقتصادی تعمیق یافته، جامعه با دو قطب راست و چپ به مصاف اوضاع  خواهد رفت.  

 ٩- سیاست محوری نیروهای راست اپوزیسیون، همچنان، تبدیل کردن جنبش های اعتراضی مردم  به زائیده سیاست های  راست و آمریکا، برای اعمال فشار و معامله با جناحهای رژیم اسلامی است. اپوزیسیون ناسیونالیست پرو غرب و جریانات  قومی در شرایط عروج جنبش سرنگونی در دوره قبل، علیرغم حضور و دخالت چپ و جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی، توانستند با برافراشتن پرچم "سرنگونی رژیم با دخالت نظامی آمریکا"، جنبش سرنگونی را به بیراهه بکشند. این جریانات با بن بست دولت آمریکا  در عراق و عقب نشینی آمریکا از "پروژه" حمله نظامی به ایران، خود خلع سلاح شدند و بعلاوه مانع رویارویی نهایی مردم با رژیم و جنگ آخر مردم با رژیم اسلامی شدند.  

 ۱٠- این شرایط برای جمهوری اسلامی زمینه حمله به مردم را فراهم کرد.  جمهوری اسلامی با استفاده از فروکش کردن مبارزات سرنگونی طلبانه مردم، با هدف عقب راندن اعتراض رادیکال مردم، تعرض وسیعی را به جامعه سازمان داد. در این دوره طبقه کارگر و مردم محروم  تنها نیروهای فعاله در اعتراض به جمهوری اسلامی بودند.  در این دوره صف بندیهای روشن تر سیاسی و طبقاتی و ایجاد نوعی پلاریزاسیون در سطح جامعه را، شاهدیم.  راست و چپ جامعه روشنتر، با خواستها و مطالبات متفاوت و برنامه های سیاسی متفاوت، در مقابل هم قرار گرفتند. به اعتبار تجربه زنده مردم در شرایط خطر حمله آمریکا و تحولات بعد از آن، بر دوران توهمات "همه با هم" بودن در اذهان جامعه هم خط بطلان کشیده شد.   

۱۱- در این شرایط جامعه شاهد عروج جنبش چپ، جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی، است که پرچم آن در دانشگاهها به اهتزاز در آمد. این جنبش با ابراز وجود مستقل خود، مستقل از همه دشمنان مردم، پا به عرصه سیاست نهاد. این چپ با پرچم مستقل و امیال انسانی که دنبال کرد توانست بر فضای سیاسی جامعه تاثیر بگذارد، توجه ها را به خود جلب و  وسیعترین سمپاتی را در میان مردم ایجاد  کند، مهر خود را بر اعتراض رادیکال مردم بزند و به نقطه امیدی در سیاست ایران تبدیل شود. این چپ طی یک سال مبازه به سرعت به نماینده و سخنگوی هر اعتراض رادیکالی در جامعه  تبدیل شد

 ۱٢- چند دهه تلاش جناح های مختلف بورژوازی حاكم، برای در انتظار اصلاحات  و عدالت نگاهداشتن مردم، تلاش نیروهای راست اپوزیسیون برای تبدیل جنبش مردم برای سرنگونی رژیم به زائده سیاستهای امریكا، همگی با شكست مواجه گشته است.  پرچمهای ارتجاعی هویت قومی و مذهبی برای ایجاد تفرقه و تضعیف جبهه مردم، بیش از پیش رسوا و راست مترصد استفاده از این تحرکات ارتجاعی، مستاصل شده  است. در این شرایط  چپ، جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی، و عدالتخواهی طبقه کارگر، و کمونیسم و تحزب اش در ایران، به تنها سنگر مقاومت و مبارزه علیه جمهوری اسلامی تبدیل شده است. 

 ۱٣- امروز طبقه کارگر ییش از همیشه به یک کمونیسم متشکل و حزب کمونیستی خود نیاز دارد. ضامن ایجاد هر نوع تغییر اساسی به نفع طبقه کارگر و دیگر مردم زحمتکش در ایران در این دوره در گرو شکل دادن به یک آلترناتیو کمونیستی است که در آن توده کارگر و دیگر مردم زحمتکش و زنان برابری طلب و جوانان سکولار و آزادیخواه جامعه ایران زیر پرچم آن جمع شوند.  پیشبرد این امر، به بلند کردن پرچمی پرولتری، سوسیالیستی، به عروج یک آلترناتیو کمونیستی قدرتمند حول حزب کمونیستی طبقه کارگر که حضور آن در جامعه ملموس باشد و جامعه و مردم آن را به عنوان قدرت به رسمیت بشناسد، گره خورده است.

 ١٤- امروز بیش از هر زمانی بر افراشتن پرچم سرنگونی رژیم اسلامی، بر دوش طبقه کارگر و حزب کمونیستی آن قرار گرفته است، تا با پرچم آزادی - برابری سرنگونی جمهوری اسلامی را به یک انقلاب سوسیالیستی تمام عیار علیه سرمایه داری، هدایت کند.

 حزب حکمتیست در این راستا اولویتهای زیر را در دستور خود قرار میدهد:

 الف: تلاش برای ایجاد اتحاد در صفوف طبقه کارگر با هدف ایجاد سنگربندی در مقابل تعرض بورژوازی به سطح معیشت و دستاوردهای تا کنونی این طبقه و مردم محروم و تضمین دخالتگری آن.

 ب: تلاش برای هرچه وسیع تر و قدرتمندتر کردن جنبش آزادیخواهانه که امروز با پرچم "آزادی و برابری" شناخته میشود.  تلاش برای تبدیل " آزادی و  برابری"  به خواست و پرچم اعتراض همه مردم محروم و دردمند در ایران.

 ج: سازمان دادن گارد آزادی به عنوان ابزار اعمال قدرت و دفاع مردم از خود، در چهارچوب سیاستهای اعلام شده حزب حکمتیست.

 د: حزب حکمتیست در این دوره  تمام ظرفیت و توانایی،  امکانات و نفوذ و اعتبار خود را وثیقه سازمان دادن مبارزه متحدانه کارگران و مردم و به سرانجام رساندن جنگ آنها علیه جمهوری اسلامی و شکل دادن به قطب انسانیت، چپ، عدالتخواهی طبقه کارگر در مقابل راست در هر شکل و شمایلی، قرار خواهد داد .

 حزب حکمتیست برای پیشبرد وظایف خطیر این دوره،  طبقه کارگر و مردم به جان آمده از فقر و فلاكت و اختناق جمهوری اسلامی را به مبارزه  متحد و متشکل و پیوستن به صف جنبش آزادیخواهی وبرابری طلبی و به صف خود برای سرنگونی کلیت جمهوری اسلامی و رهایی کامل از نظام بردگی مزدی  فرامیخواند.

 

ثریا شهابی، امان ڪفا٬خالد حاج محمدی، محمد فتاحی، آذر مدرسی

فوریه ٢٠٠٩