-- Logo ---->

 

اوضاع سیاسی،  احزاب و جایگاه حزب حکمتیست در تحولات آتی

 

طبقه کارگر و مردم زحمتکش، زنان و جوانان در ایران زیر شدیدترین فشار و سرکوب از طرف سرمایه داران و جمهوری اسلامی حامی آنها هستند که د ر چندین دهه اخیر بی سابقه بوده است. فعالین کارگری و رهبران آنها برای دفاع از حداقل خواستهای صنفی شان دستگیر و حكمهاي  سنگینی گرفته اند. حمله به کارگران از اخراج و بیکار سازی گرفته تا پایین آوردن دستمزدها تا زدن تامين اجتماعی تا عدم پرداخت حقوق کارگران، مدتهای متمادی است که تقریبا به امر روزمره این جانیان سرمایه تبدیل شده است. حمله به صف اعتراض کارگران و زندانی کردن و شلاق زدن فعالین آنها از طرف مزدوران سرمایه و سرکوب آنها و برسمیت نشناختن تشکلهای کارگری از طرف رژیم اسلامی چهره واقعي این جانیان علیه کارگران است. صد ها نفر از فعالین جنبش زنان، معلمین، تشکلهای مدنی و دانشجویان تنها به جرم دفاع از حق و حقوق انسانی به اعدام و یا زندانهای طولانی مدت محکوم شده اند و در زیر شدید ترین و وحشیانه ترین شکنجه ها و آزار مزدوران اطلاعات و سپاه پاسداران هستند. میتوان به این لیست دهها مورد دیگر از جنایات رژیم علیه بشریت از قبیل اعدامهای دستجمعی، سنگسار، قطع اعضاي بدن، پخش و توزيع  مواد مخدر از طرف مقامات رژیم  و غیره را آورد که بشریت باید از خودش شرم کند که در قرن 21 شاهد و نظاره گر آن باشد. سرمایه داران و حکومت حامی این جانیان برای تکمیل و پیشبرد پروژهای ضد انسانی شان خرافه و جهل را اشاعه داده اند . صدهها مرکز اسلامی و ملا های مفتخور را برای توجیه استثمار و جنایتشان را سازمان داده اند.

 واقعیت دیگر این است کارگر و  زحمتکش جامعه جنایات این رژیم و استثمار سرمایه دار را با رگ و پوست خود حس میکنند. انها سه دهه است که با این جانیان وحشی زندگی و علیه آنها مبارزه میکنند. به خوبی آگاه هستند که زندگی، آسایش و امنیت آنها از طرف این سیستم و حکومتش بر باد رفته است. به همین دلیل ساده است که کارگران، زنان، دانشجویان و جوانان در مقاطع و شرایط های متفاوت برای رهایی از استثمار وحشیانه و مقابله با سرکوب شدید جنایتکاران اسلام و سرمایه علیه این جانیان مبارزه سخت و خونینی را کرده اند و دارند ادامه میدهند. ما در مدت حاکمیت 30  جمهموری اسلامی شاهد دهها و صدهها ،  اعتصاب و اعتراضات وسیع خیابانی، در کارخانه، محلات، دانشگاها بوده ایم و این اعتراضات هنوز ادامه دارد. آیا کسی 6 روزی را که ایران را تکان داد را فراموش کرده است آیا کسی هست که تظاهراتهای شهرهای مشهد، اهواز، سنندج و... را فراموش کرده باشد. ولی علیرغم تمام این مبارزات و اعتراضات و این جنگ خونین که سرمایه داران به مردم فقیر و زحمتکش تحمیل کرده اند و از خود گذشتگیها يي که کارگران و زحمتکشان از خود نشان داده اند، بدلیل سکاندار نبودن و عدم رهبري کمونیستها و رهبران راديكال کارگری و نبودن نقشه برای به پیروزی رساندن اعتراضات و مبارزاتشان، جمهوری اسلامی توانسته هر بار این اعتراضات را به خون بکشد و کارگران و مردم آزادیخواه و حق طلب را با دادن تلفات وادار به عقب نشینی کند. جمهوری اسلامی همچنان رو پای خود ایستاده و بدون ترس جدی از قدرت مردم دارد به سرکوبها و جنایات خود ادامه میدهد. آیا باید سرنوشت ما در این جامعه این باشد؟ یا راه دیگری نیست؟ آیا زمان آن نرسیده که کمونیستها و سوسیالیستهای جامعه و رهبران کارگری و بقیه جنبشهای اجتماعی با درس گرفتن از تجارب چندین ساله مبارزات خود، آگاهانه و هدفمند و بدون متاثر شدن از انواع ناسیونالیسم و  چپ بی خاصیت سنتی که كارش  فقط بازی با کلمات از طریق انترنت و دنباله روي از تمامی جنبشهای دیگر به غیر از جنبش کارگری است، برنامه ریزی کرد و خود را نوع  دیگری آرایش داد. شاید برای بعضی از جریانات که طرفدار کار" آرام سیاسی" هستند، مشکلی نباشد و تعجيلي هم نکنند. حق هم دارند زیرا فکر میکنند که 30 سال در مقیاس تاریخ و تحولات در جامعه طبقاتی مدت زمان زیادی نیست. ولی برای کارگری که بیکار است و روزانه دارد از طرف سرمایه داران تحقیر میشود هر روز شاهد سفره خالی خود و خانواده اش است و صاحب هیچ نوع کرامت، احترام و حق و حقوقی نیست براي تغییر در این جهنم که اسمش را جامعه گذاشته اند یک ساعت تاخيرهم زياد است تا این نظام وحشی و بدون ترحم را زیر و رو کند و نظامی را جایگزین کند که انسان صاحب قدرت باشد و امکاناتی را که با دستهای خود فراهم میکند قابل دسترس برای همه باشد. برای زنی که هر روز تحقیر میشود و مورد تجاوز و بی حرمتی قرار میگیرد تاخیر بردار نیست. برای کودکی که آرزوهايش در اين جامعه دست نيافتني است وسواستفاده های جسمی و جنسی از او میشود و دوران کودکیش و نوجوانیش پر از شکنجه و نداری است تاخیر بردار نیست. برای جوانانش برای سالخورده اش و... تاخیر بردار نیست. واقعیتش این است کساني و جریاناتی که برای تغییر در جامعه و انقلاب کارگری تعجيلي ندارند، تحت هر نامی هم فعالیت کنند اگر سوپر چپ هم باشند ربطی به کارگر و جنبش کارگری ندارند. زیرا که خود هیچ کدام از مصائب و فشارهایی را که در بالا به آن اشارشد متحمل نمیشوند. به همین دلیل هم فکر میکنند که نه یک روز و يك ماه ويك سال بلکه 30 سال در مقیاس تاریخ چیزی نیست و کارها درست میشوند. به همين دليل است که کارگر و کمونیستی هم که برای تغییر و انقلاب تعجيل دارند میلیتانت و ماکسیمالیست عمل میکنند درنزد اينان آوانتوریست، راست و کاغذی میشوند.

 واضح است که يكي ازدلايل  پیروز نشدن  کارگران و مردم آزادیخواه و برابری طلب در اعتراضاتشان سرکوب شدید آن از طرف مزدوران سرمایه میباشد.  صنفی و پراکنده بودن آن هم خود یکی از معضلات و دلیل ديگرعدم پیروزی اعتراضات و اعتصابات بوده ولی واقعیت دیگری را باید به موارد بالا اضافه کرد آن هم این است، متاثر بودن کارگر کمونیست و رهبران این حرکتها از جنبشها و سیاست هایی است که اصلا ربطی به منافع و پیروزی کارگران نداشته و متاسفانه جبهه ارتجاع و راست را تقویت  ميكند. جنبش اعتراضی و رادیکال کارگران، زنان و جوانان را به نیروی  ذخیره این جنبشها تبدیل کرده و به تخته پرش و تقویت جنبشهای راست و سرمایه داری تبدیل کرده است. در نتیجه اعتراضات کارگران و زحمتکشان قربانی اهداف جنبشهای دیگر شده است. در این رابطه میتوان به دهها نمونه، در ظرف این سه دهه اشاره کرد از شکل گیری حکومت اسلامی و توهم به آن تا جنبش اصلاحات و رفرم بوسیله خاتمی تا جنگ امریکا علیه ایران و غیره که هیچ سنخیتی با جنبش کارگری ندارد نام برد. آیا رهبران کارگری و فعالین آن و کمونیستها و سوسیالیستها جامعه تصمیم به تقابل جدی  در مقابل ان را دارند و میروند آگاهانه سیاست دیگری را اتخاذ کنند و با مرز بندی با تمامی این جریانات و با درسگیری از تجارب مبارزات خود نوع دیگری از مبارزه و اعتراض را سازمان دهند و سیاستهای احزاب را چه در داخل و چه در خارج زیر زره بین بگیرند و سر راست و روشن دست رد به سینه آنها بزنند؟

 در این شکی نیست که جامعه ایران در حال تحول است و بخصوص بعد از بحران اخیر سرمایه داری جهانی، ایجاد تغیر و تحول را در جامعه صد چندان کرده است.

 پیش بینی اینکه چه اتفاقی خواهد افتاد ساده نیست. ولی هر اتفاقی بیافتد کارگر کمونیست و سوسیالیست باید همانند سرمایه دار و احزاب وابسته به آن که دارد برای فایق آمدن بر این بحران قدم به قدم آن را رو گرده کارگر و زحمتکش سر شکن و سفره کارگر را خالی تر میکند و در یک جمله از سر گذراندن بحران را در گرو حمله به معیشت کارگر میداند و برای آن نقشه میکشد و روزانه هزاران نفر را بیکار میکند. کارگر هم باید برای پیروزی و عقب راندن سرمایه داران و دولت حامیش باید نقشه داشته باشد و هدفمند عمل نماید.

 احزاب سیاسی هم با توجه به این بحران و تغییر دارند سیاستهای خود را باز تعریف میکنند. تنفر بی حد و حصر مردم زحمتکش از کل ج.ا و بخصوص بعد از قدرت گیری جریان اصولگرا به رهبری احمدی نژاد و خامنه ایی بار دیگر جریانات فسیل اصلاح طلب را به صحنه سیاست ایران پرت کرده است و دارند از این وضعیت بهره برداری میکنند و عوام فریبي شان برای انتخابات ریاست جمهوری شروع شده است. به روال دوره انتخابات خاتمی، احزاب ناسیونالیست و سلطنت طلب از جمله اکثریت، جمهوری خواهان، حزب دمکرات و بقیه قوامپرستان را به دنبال خود میکشند و مدتی است که سیاستهای خود را دارند با انها هماهنگ میکنند. حزب دمکرات بخشا برای جواب دادن به این تغییرات است که اتحادیه ملایان را ایجاد کرده است. در عین حال همچنانکه قبلا هم در این رابطه توضیح داده شده است سازمان دادن اتحادیه ملایان از طرف حزب دمکرات یک اعلان رسمی جنگ علیه کمونیستها علیه جبهه آزادیخواهی و مبارزه حق طلبانه کارگران و زنان آزادیخواه و جوانان جامعه است. از طرف دیگر جریان نئو توده ایستی که با نام سوسیالیست و کارگر فعالیت میکنند در حال شکل گیری است. اين جريان درحال حاضرهمگام با  وزارت اطلاعات برای لو دادن و محکوم کردن فعالیتهای دانشجویان آزادیخواه و فعالین کارگری فعاليت ميكند و جز بی تاثیرترین و بی خاصیت ترین جریان نه تنها در این سه دهه حکومت جانیان اسلامی بلکه در طول عمر جنبش کمونیستی هستند. این جریان بدرستی از طرف تعداد زیادی از  سازمانها و شخصیتهای سیاسی و اجتماعی طرد و منزوی شدند. چیزی که جای نگرانی جدی و زنگ خطر برای جامعه و جنبش کارگری است همچنانکه در بیانیه حزب حکمتیست در این رابطه آمده است لانه کردن این جریان در کومه له و بخشی از رهبری آن و میدان دار شدن آنها در کومه له میباشد. هر چند اخیرا صداها و اعتراضاتی در کومه له در حال شکل گیری میباشد ولی ضعیف است. گرایشی که در حال حاضر در صفوف کومه له و بخصوص در رهبری آن در حال شکل گیری است به لحاظ سیاسی پاسیفیسم را تبلیغ میکند و مبارزه رادیکال و میليتانت را در مبارزه روزانه جنبشهای اجتماعی نفرین میکند و علیه آن پاپوش درست میکند و شیوه کار پلیسی علیه جنبشهای کارگری و دانشجویی .و بقیه جنبشها را پیشه کرده است. علاوه بر این کومه له در تمام اعتراضاتی که در چند ساله اخیر در شهرهای ایران از جمله تهران،اهواز، تبریز و بقیه جاهای دیگر شکل گرفت کلا با ناسیونالیستها همراهی كرده است. اگر سیاستها و پروژه های این جریانات در دوره شکل گیری جریان اصلاحات و رفرم خاتمی تا مسئله حمله امریکا به ایران دخالت و جهتگیرهای این جریانات را که اکنون کمی از آن فاصله گرفته ایم را بار دیگر مرور کنید، متوجه می شوید اینها هیزم بیار گرم و شعله وار کردن تنور این معرکه بوده اند. در نتیجه خارج از سرکوب وحشیانه اعتراضات و مبارزات کارگری، زنان و دانشجویان، احزاب بور‍وايي چپ وراست  هم در به بیراهه بردن این مبارزات نقطه مقابل جنبش آزادیخواهانه و حق طلبانه ما بوده اند. با وجود تمام این تجاربی که در بالا مختصرا به آن اشاره شد ما کمونیستها هم باید برای پایان دادن به فقر و فلاکت و داشتن زندگی انسانی  نقشه داشته باشیم و در راه اتحاد بیشتر خود و داشتن سیاستی که اساسا انسان و رهایی انسان هدفش است خود را متحد کنیم و ضمن مبارزه هدفمند با سرمایه داران و دولت حامیشان باید با صراحت و شفافیت در مقابل احزاب و جرایاناتی که جنبشهای دیگری را نمایندگی میکنند ایستاد.  فعال کمونیست و کارگر و انسانهایی که مشغله شان پیروزی آزادیخواهی و برابری طلبی در جامعه است به شیوه اي دیگر از مبارزه نیاز دارند و زمان آن رسیده که بدون قلم گرفتن و سر راست آلترناتیو کمونیستی و ابزار آن يعني حزب حکمتیست را براي پیشبرد این مبارزات انتخاب نمایند.

با توجه با فاکتهای که در بالا به آن اشاره شد در حال حاضر تنها حزب حکمتیست است بعنوان ابزار رادیکال و داشتن سیاستهای قابل فهم و شفاف و عملی برای به سرانجام رساندن انقلاب کارگری این رسالت را عهده دار شده است. این حزب در همین مدت به هر میزان قادر شده که سیاستهایش را ناظر  بر جنبشهای اجتماعی از جمله کارگران، دانشجویان، زنان و جوانان  کند به همان میزان هم توانسته است که افق و امید و اتحاد را در دل این جنبشها بوجود بیاورد و به نقطه اتکا این جنبشها تبدیل شود. این را خیلی به راحتی میتوان از موقعیت و اتوریته ایی  که این حزب در جامعه دارد کاملا مشاهده کرد. جای پای  این حزب در دو سال اخیر را شما براحتی میتوانید در جنبشهای اجتماعي  کارگران زنان، دانشجویان و جوانان را مشاهده كنيد. دخالت فعال در اعتراضات دانشجویی در چند سال اخیر، شرکت و سازمان دادن اول ماه مه ها و 8 مارسها، حضور نظامی و غیر نظامی  حزب حکمتیست از طریق گارد آزادی و نقش این سازمان در بوجود آوردن افق و امید به پیروزی و برگرداندن اعتماد و قدرت به خصوص در میان جوانان. افشاگری در رابطه با سیاستهای ارتجاعی احزاب ناسیونالیست پرو غرب و قوم پرست در رابطه با جنگ امریکا علیه ایران، به شکست کشاندن سیاستهای روزه ی سیاسی قوم پرستان، و جدا سازی زندانیان سیاسی کرد، افشاگری و تقابل برای به  میدان آوردن توده کارگر و زحمتکش زیر لوای شعارها و پرچمهای ناسیونالیستی و قوم پرستانه در شهرهای مختلف ایران، افشا و منزوی کردن نئو توده ایستهای لانه کرده در داخل بخشی از رهبری کومه له و کمپین علیه سازمان اتحاديه ملايان حزب دمکرات که قرار است ابزار سرکوب و تحمیق دست این حزب در حل حاضر و آینده علیه کارگران و زنان و مردم آزادیخواه و حق طلب شود، بخشهایي از دخالتگری و جهتگیرهای اصولي این حزب در این مدت بوده است. به همین دلیل حزب حکمتیست را به حزبی مطرح و قابل اتکا در سطح جامعه تبدیل کرده است و امید را در دل تمامی کسانی که از مصلحت های سیاسی و یا شخصی  به دور هستند بوجود آورد ه است.        

ولی با وجود تمامی این دستاوردها و موقعیتی که حزب در داخل جامعه کسب کرده است، ،  هنوز با اهدافي كه از قبل براي حزب تعريف شده است فاصله دارد و لازم است ابزارهای پیروزی را دقیقتر و عملی تر نماید.

 که به مهمترین موارد آن یعنی گارد آزادی  کمیته های کمونیستی، تشکل های کارگری ، و رهبری اشاره خواهم کرد:

 

گارد آزادی

 مطرح شدن گارد آزادی مربوط به دوره ایی است که خطر جنگ امریکا علیه ایران و از هم پاشیدن جامعه و سناریو سیاه در جامعه بر بالای سرمردم دور میزد. در آندوره رهبری حزب حکمتیست بدرست در تقابل با احزاب دیگر که افق خود را به این جنگ و دخالت امریکا و خواب سناریوی سیاهی که برای جامعه  دیده بودند گره زده  بودند،  گارد آزادی را بعنوان آلتیرناتیو قابل دسترس، در اختیار مردم قرار داد. سازمان دادن گارد آزادی نشان احساس مسئولیت این حزب در مقابل جامعه و برای جلو گیری از سناریو سیاهی که امریکا، رژیم و احزاب سیاسی برای جامعه ایران دیده بودند. این حزب تصمیم داشت با اتکا به تودهای کارگر و زحمتکش جلوی این فاجعه انسانی را(که تا آنموقع ما موارد آن را در یوگسلاوی سابق، افغانستان و عراق دیده بودیم )بگیرد. در عین حال گارد آزادی سازمان دفاع از کرامت، حرمت و برگرداندن اعتماد و قدرت به مردم از طریق راه انداختن جنبشهای اعتراضی چه بشکل مسلح یا غیر مسلح در مقابل با زورگویهای رژیم و عقب راندن و کوتاه کردن دست جنایتکاران رژیم از زندگی  مردم بود. در مدت زمان کوتاهی علیرغم آنکه گارد آزادی و سازمان آن با آنچه که فلسفه سیاسی آن بود فاصله زیادی داشت به نیروی جدی مبدل شد و امید و افق به پیروزی زیادی را در بین مردم تشنه آزادی و برابری در جامعه را دامن زد. گارد با حضور رهبران کمونیست در میان مردم پا گرفت و بعدا واحد های مسلح را در محل کار و زندگی سازمان داد. این واحدها در مدت زمان کوتاهی در شهرهای سنندج، مریوان، کامیاران، مهاباد، نقده و اشنویه و غیره شکل گرفت. این واحدها درمحلات  شهرها و جاده ها در میان مردم حضور مسلحانه پیدا کردند و برای مردم سخنرانی، اهداف گارد آزادی را توضیح دادند، هزاران نسخه از اوراق تبلیغی حزب را در میان مردم پخش کردند، به مزدوران محلی رژیم که برای مردم مزاحمت درست میکردند و یا از عوامل رژیم در پخش مواد مخدر بودند اخطار کردند. تمام این تحرکات نظامی با ابتکار جوانان پرشورو متنفر از جانیان رژیم و تشنه آزادی با جسارت و کاردانی آنها انجام شد و لازم است از آنها قدر دانی شود، گارد را به نیروی جدی تبدیل کرد. ولی با این وجود این تنها بخش خیلی کوچکی از وظایفی گارد است که در وظایف آن آمده بود.

 گارد آزادی قرار بود که به نیروی راه انداختن جنبشهای اعتراضی در جامعه تبدیل شود که در محل کار و زندگی مردم حضور دائمی دارد. هر نوع تعرض به زندگی مردم از طرف رژیم را عقب میراند. جنبش اعتراضی مسلحانه و یا غیر مسلحانه مردم در دفاع و تعرض  به مزدوران رژیم و یا هر نیروی که علیه منافع آنها عمل میکند در محل کار و زندگیشان باشد. قرار بود گارد ازادی جنبش نوع انتفاضه را که سیاستهای سوسیالیستی و ادامه دار بر آن ناظر است سازمان دهد که بنا به موقعیت و شرایط خاص ابزار دفاع و تعرض خود را سازمان خواهد داد. این ابزار در مواردی میتواند با چوپ و سنگ و اسلحه سرد باشد و در مواردی میتواند با اسلحه گرم باشد. گارد آزادی قرار بود جنبش سازمان دادن ابتکارت و خلاقیت تودهای به تنگ آمده مردم در محل کار و زندگی شان باشد. در نتیجه فعالیت گارد محدود شد به حضور واحدهای نا منظم آن هم با اهداف محدود و فاصله زیادی داشت  با وطایفی که برای گارد آزادی تعریف شده بود.

در نتیجه گارد ازادی ضمن اینکه لازم است که فعالیتهای تا کنونی خود را یعنی گسترش واحدهای نامنظم و تامین حضور نظامی این واحد هاست ، اساسا باید متکی شود به سازمان دادن جنبشهای اعتراضی توده ایی در محل کار و زندگی مردم.

 حضور نظامی و سازمان واحدهای مسلح نامنظم گارد فعلا در کردستان به دلیل سابقه تاریخی و وارد شدن اسلحه درسیاست که بارها ما در مورد آن صحبت کرده ایم در حال حاضر مطرح میباشد.

 با توجه به وضعیت بحرانی رژیم، تنفر و انزجار بیش از حد مردم از ج.ا، بی افقی احزاب و بی ربط شدن سیاستهای آنها به بهبود زندگی مردم و جرح وتعدیل سیاستهایشان در راستای اصلاحات و غیره ضرورت گارد آزادی را در جامعه ایران صد چندان کرده است. در این رابطه دو مسئله اساسی است که باید به آن جواب داده شود:

 1- آیا کمونیستها برای رهایی کارگر و زحمتکش در ایران حاضر هستند که این ابزار را بطور جدی از آن خود کنند و آنرا به جلو در هر خانه و محله، خیابان و محل کار مردم ببرند و با سازمان دادن آگاهانه و نقشه مند اعتراضات مردم در مقابل مزدوران ج.ا، امید به به پیروزی را تضمین کنند یا نه؟  آیا حاضرند که با بکار گیری این سازمان میلیتانت در داخل شهرها و محلات آن "بحران سازی " کنند و هر مرتجع و مزدوری را که علیه مردم زورگوی میکند سر جای خود بنشاند. کمونیستها آیا این را برسمیت میشناساند که گارد آزادی یکی از ابزارهای اصلی پیروزی و تداوم، و حفظ دستاوردهای هر قدم از پیشروی ما علیه ج.ا است و هر سازمان و تشکلی که علیه منافع کارگر و زحمتکش عمل میکند؟

 2- حزب حکمتیست لازم است گارد آزادی را بعنوان یکی از ابزارهای پیروزی فوری و بلاواسطه، آنرا در دستور اولویتهای خود قرار دهد. شاخصهای پیشروی، ملزومات عملی  آنرا تعریف کند و آنرا مرحله بندی نماید. شهرها و یا محلاتی از شهر هایی را که امکان عملی آن آسانتر است رامشخص کند و غیره. در آین صورت شانس اینکه این به ابزار اعتراضات توده ایی تبدیل شود هست در غیر اینصورت نمیتواند هدف را تامین نماید.

 مردم در حال حاضر در اشکال متفاوت در حال جنگ خونینی با مزدوران رژیم هستند.این اعتراضات را ما روزانه در محل کار و زندگی مردم شاهد هستیم. مردم معترض روزانه درگیر با این جانیان هستند. کارگرانی که در حال اعتصاب برای رسیدن به خواسته هایشان هستند تقابل زنان آزادیخواه که حاضر به رعایت مزخرفات اسلامی نیستند از پوشش لباس گرفته تا مبارزه برای برابریشان در کلیه شئونات زندگی تا حق برابر در اشتغال، طلاق و غیره. مبارزه دستفروشان و حمله وحشیانه ماموران شهرداری به آنها. مبارزه جوانان با مزدوران به مناسبتهای مختلف. مبارزه با اعتیاد. مبارزه کسانی که به کسب و کار قاچاق در مرزها و داخل شهرها برای تامین امرار معاش خود مشغول کارهستند. حمله مرتجعین محل به زنان و جوانان و تنگ کردن فضا به آنها از طرف این مرتجعین. مبارزه مردم علیه اعتیاد. مبارزه علیه بسیجگیری رژیم و دهها نمونه دیگر عرصه هایی هستند که روزانه مردم با جانیان رژیم به طور روزمره درگیر هستند. مردم معترض بطور خودبخودی و یا با تجربه گرفتن از گذاشته ابتکاراتی در مبارزاتشان بکار میگیرند. ولی معمولا به دلیل نبودن سازمان و سیاست روشن این اعتراضات از طرف رژیم سرکوب میشود یا دستاورد آن خیلی محدود میباشد. گارد آزادی میتواند  در تقویت و گسترش و سازمان دادن این اعتراضات  نقش جدی را ایفا کند. اگر گارد آزادی بتواند در دو الی سه مورد پیروزی مردم را تضمین کند بطور قطع تودایی شدن خود را تضمین خواهد کرد. امید و پیروزی را به دم در خانه مردم خواهد برد. مزدوران رژیم را در تعرض به مردم دست به عصا میکند.

 اجازه دهید به نمونه های اشاره کنم. همه میدانیم که روزانه اعتصابات و اعتراضات کارگران در ایران در جریان است و معمولا از طرف کارفرمایان  و مزدوران سرکوب میشوند. برای نمونه، مدت زمان زیادی است کارگران پریس برای برگشت به کار و پرداخت حقوق معوقه شان ما هها است در حال اعتراض و اعتصاب علیه کارفرما و دولت هستند و تاکنو ن علیرغم متشکل بودن اعتراض آنها از طرف کارفرما جوابی نگرفته اند. واحدی از گارد آزادی میتوانست کارفرما را از خانه اش بیرون بکشید و او را وادار کند که به خواست کارگران گردن نهد. یا زنانی که به خاطر رعایت نکردن پوشش اسلامی مورد تعرض مزدوارن قرار میگیرند واحدی از گارد آزادی از آنها  دفاع  کند به طور قطع اعتراض وسیعی را علیه این مزدوران دامن خواهند زد و رژیم هیچ راهی نخواهد داشت و مجبور به عقب نشینی خواهد شد. در مورد دستفروشان و حضور و دفاع گارد به همین صورت و عقب راندن مزودران نیروی انتظامی با اتکا به اعتراضات آنها در محل.  یا علیه مزدورانی که عامل پخش مواد مخدر گارد میتواند فعالیت  ]نها را محدود کند ، یا وقتیکه نیروهای مزدور رژیم به محله ایی وارد میشوند و یا در تعقیب برای دستگیرس کسی هستند به این مزدوران اعتراض کنند و با پخش میخهای چند زبانه بر سر راه ماشین آنها مانع دستگیری ان فرد شوند به این لیست میتوان دهها نمونه دیگردر میدانهایی که مردم تشنه آزادی و برابری با رژیم درگیر هستند را اضافه کرد. اینها عرصه هایی خواهند بود که گارد ازادی باید در آن فعال شود و قدرت گیرد و جنبشهای اجتماعی علیه رژیم را تقویت نماید. در نتیجه این آن عرصه هایی است که گارد آزادی در جوار حضور نظامی واحدهای نامنظمش لازم است به آن فکر کند و برای آن نقشه بریزد. در جوار این فعالیتها باید به فکر تامین مالی و لوجستیگی خود از امکانات موجود در جامعه باشد. حزب حکمتیست و کمونیستها برای سازمان دادن و تبدیل کردن گارد آزادی به نیروی اجتماعی و قابل دسترس در این راستا همچنانکه در بالا به آن اشاره شد نقشه عمل خود را دقیق کنند و راه پیروزی آن را تامین نمایند.

رحمت فاتحی

05-02-2009