-- Logo ---->

چند نکته ظاهرا بدهي

 

در اين نوشته بيشتر سعي کرده ايم که کنگره را متوجه اين جنبه از بحث کرده باشيم که ما بعنوان حزب يک جنبش خاص چه مي گوييم. تصويرمان بايد چه باشد و چرا هر تصويري کمتر از اين نسخه شکست ما است. اگرما تصوير يک حزب انترناسيوناليست مارکسيست، مستقر در جنبش کارگرى و متشکل کننده بخش سوسياليست و راديکال اين جنبش، مدعى، دخالتگر و بشدت روشن بين و مسلط به جنبه هاى نظرى فعاليت خويش، و طبعا منضبط و خوش بين را ماديت نبخشيم کار جدي و ماندگاري صورت نخواهيم داد. قرار اين است که بر واقعيات اجتماعي بيرون خود تاثير بگذاريم و راهي جز نزديک کردن خودمان به اين تصوير نداريم. اينجا روى چند نکته بعنوان کمبودها و نواقص امروزمان اشاره خواهيم کرد.

مرجع و اتوريته فکري

در این دوره بحراني و متحول و با مسائلی که دنیا از سر میگذراند و بخصوص با بی‌اعتباری عمومی تبيين هاي بورژوازي از بحران اقتصادي کنوني و بي افقي و سکوت احزاب چپ اروپايي در سطح جهاني، ما بيش از پيش به یک مرکزیت نظری – تئوريک قوی کمونيستي در عرصه بین‌المللی احتياج داريم. مرجعي که بتواند در عرصه جهاني بخصوص در کشورهاي پيشرفته جايی که جنبش کارگری در صحنه سیاسی در سطح بالا، تلاش فکری قوی‌ای دارد تشکيل شود. ما انترناسيوناليست هستيم و بالاخره هرکس امروز اين را فهميده است که سرنوشت جوامع در يک مقياس جهانى تعيين ميشود. راه حل ما و استراتژى ما هم بايد جهانى باشد. آلترناتيوهايى که ما در هر عرصه مبارزه ارائه ميکنيم بايد خصلتى جهانى داشته باشد. پاسخ ما به مساله وحدت بين المللى طبقه کارگر در سطوح مختلف چيست؟

از نظر ما، "کانون" کمونيسم بايد وسعت بيشتري يابد و از نظر عملي ما ميبايست اينکار را که تنها محدود به حزب حکمتيست نيست براي نمونه با انتشار نشريه اي تئوريک به زبان انگليسي شروع کنيم. قدم بعد اين است که حول این نشریه و فعالیتهای کانون، سخنرانیها، کنفرانسها، پلمیکها در یک آینده دراز مدت را شکل داد. اين يکي از طرقي است که ميتوان صداي مارکسيسم را در گوشه اي از جهان بلند کرد و چپهاي ساير اقصي نقاط جهان نيز بدان استناد ورزند. اين حرکت همراه با نشريه اش مي تواند به پرچم اصلی کسانی که میخواهند از یک موضع مارکسیستی به مسائل جامعه نگاه کنند، تبدیل بشود. الان، براي راديکال سوسياليست ما و طبقه کارگر که بايد رابطه شان با پيرامون خود بر تحکيم انتقاد مارکسيستي قرار گيرد، نه چنين نشريه اي وجود دارد و نه چنين مرکزي که بخواهد به معضلات جهان و مسائل جديدي که طرح شده اند از موضع مارکسيستي پاسخ دهد. اگر ما اين پروسه را شروع کنيم قدم بعد ملحق شدن متفکرین سطح بالاتر جنبش بین‌المللی کارگری به اين مرکزيت است که بدون پيوستن آنها تضمين ادامه اينکار مشکل است. ملزومات قدم دوم چيست؟ در بخشهای پیشرفته طبقه کارگر بشدت فعال باشیم و به عنوان یکی از فعالين آن جنبشها، مستقیم دخالت داشته باشیم. جنبش کارگری اروپا و آمریکا کلیدی‌اند، بحثها و پلمیکها و موضع اين بخش تعیین کننده است. خود ما باید به این جنبشها متعلق باشیم و از موضع اتوریته در این جنبشها ظاهر شویم. چطور؟ آمیختگی با جنبشهای کارگری و جنبشهای فکری اروپا و آمریکا. این یک رابطه جنبشی است که انتقاد مارکسیستی به جهان معاصر را به آن جنبش منتقل کند و حتما شيوه هاي پراتيک خود را نيز نشان خواهد داد.

بايد بسيار ظريف و آگاهانه بعنوان يک طيف از کمونيستهاي اين دوره و زمانه  – اگر حتي حزب حکمتيست اين حرکت را در برنامه عمل خود قرار ندهد – در جنبش کارگري اروپا و آمريکا طرح و نقشه داشت و در اين جنبشها صاحب حرف باشيم. ناظر خارجي بدرد نميخورد، بايد بعنوان نيروي حاضر در صحنه و طرف حساب مسائل و معضلات آن کشورها ظاهر شد. (الگويي که رفيق سيوان رضايي در سوئد و در کارخانه VOLVO بدست داد از اين نوع شيوه کارها است) و بلاخره فعالین قدیمی ‌تر جنبش کارگری و محافل رادیکال پیدا میشوند که حاضر باشند با ما در "کانونهايی" برای این پروژه کار کنند و آلترناتیو کمونيستي ما را بدرون جنبش ببرند.

کار سختي است اما شدني است. کافي است که به يک قطب فکري در يکي از اين کشورها شکل داد تا به ملزومات عملي متشکل نگهداشتن بخشهاي مختلف جنبش طبقاتي جامه عمل پوشانيد. اگر ميخواهيم کسي در اين جنبشها تحويلمان بگيرد، اين مرجع و اتوريته فکري چاشني به سرانجام رساندن چنين کاري است. 

بازهم درباره مبرميت نشريه کمونيست

این دوره، دوره حرفهای اساسی است. حزب بدون نشريه، کشيش بدون کليسا است. کميته مرکزي بايد تضمين کند که نشریه کمونيست یک نشریه خواندنی بشود، که حرفهای اساسی کمونیستی، چه تاکتیکی و چه برنامه‌ای، را بشود در آن پیدا کرد. یک نشریه معتبر و محترم، صاحب حرف کمونیستهای ایران. تا زماني که کمونيست بعنوان يک نهاد مستقل، مکانيسم مهيا کردن هزينه چاپ خود را نيافته، تضمين چاپ نشريه کمونيست به عهده کميته مرکزي حزب باشد.

آموزش مارکسيسم، دسترسي به طبقه کارگر

بنظر ما بافت عمومى حزب از بالا تا پائين، در قياس با انتظارات و نيازهاى مبارزه، کم مارکسيست است. فعال حزب ما بايد کسى باشد درگير در جنبش کارگرى و کاملا متفاوت با تيپ فعاليت چپ راديکال. (لااقل مباحثات دو دهه کمونيسم کارگري اين را ميگويند.) اگر ما به اندازه کافى مارکسيست نباشيم و هر فعال حزب حکمتيست يک فرد مسلط به نگرش انتقادى مارکسيستى به جامعه نباشد که به قطب فکرى در محيط فعاليت خود تبديل ميشود، گرايشات غير سوسياليستى ريشه دار در جنبش کارگرى نيرويى را که ما امروز در اين جنبش فعال ميکنيم را خواهند بلعيد. اگر مارکسيست نباشيم، اگر جريانى نباشيم که فعالين آن عميقا به يک آلترناتيو وسيع تر و يک نقد بنيادى تر از جامعه معتقد و مسلط هستند، آنوقت کار ما در درون طبقه کارگر جز کادر تربيت کردن براى جناح چپ جنبش اتحاديه اى به چيزى منجر نميشود. فى الواقع شواهدى از اين روند را هم اکنون ميشود ديد. اين يک روش جنبش اتحاديه اى است که کارگر سوسياليست پرشور را از جنبش کمونيستى بگيرد، مهار کند و گوشه اى از فعاليت خود را روى دوشش بگذارد و تمام آرمانها و اعتقادات راديکال تر او را جايى بايگانى کند. اگر ما نسبت به هويت کمونيستى خود در جنبش کارگرى حساس نباشيم. اگر به بردن ديدگاه خود در اين جنبش مصر نباشيم، آنوقت جنبش اتحاديه اى فعالين ما را ميبلعد. کمونيسم کارگرى و حزب حکمتيست مستلزم وجود يک نگرش پخته و عميق مارکسيستى به دنيا و توانايى جدى براى متحول کردن ذهنيت کارگران است. بدون اين، سنتهاى ريشه دار غير سوسياليستى در جنبش کارگرى به سهولت فعالين چپ در جنبش کارگرى را مهار ميکند و به رنگ خودش درمياورد. اين را بايد بفهميم که ما حتى در جنبش کارگرى و در مقايسه با ساير گرايشات درون اين جنبش، يک نيروى خلاف جريان هستيم. پيروزى هر گرايش خلاف جريان در گرو استحکام نظرى و اعتقادى و پختگى و وسعت افق سياسى اش است. اين را بايد بدست آورد و کليد اين، توجه هرچه بيشتر کادرهاى اين حزب به مارکسيسم است.

 
اگر حزب از طيفى از کادرها و فعالين روشن بين و با افق تشکيل شده باشد، تنگناهاى مادى و عملى در سير حرکت ما رفع ميشود. پيروزى و شکست ما را نه فاکتور هاى عملى، بلکه توانايى و عدم توانايى ما در بردن يک انتقاد اجتماعى عميق مارکسيستى و يک افق سوسياليستى شفاف به درون طبقه کارگر تعيين ميکند.

به اميد کنگره اي پربار

فواد عبداللهي

بختيار پيرخضري