-- Logo ---->

در دفاع از از بند  ۱ قطعنامه کمیته سازمانده در باره "

موقعیت طبقه کارگر و وظایف کمونیستها"

 

کامیار احمدی

دو نکته در آغاز:

نکته اول: باید متذکر شد که این قطعنامه بگمان من یک قطعنامه سیاسی نیست و خود نیز این ادعا را نداشته است. بلکه یک تحلیل مشخص از وضعیت حال حاضر طبقه کارگر در ایران است و"وظایف کمونیستها" را بر اساس همین تحلیل و توضیح موقعیت، سعی کرده است نشان دهد. و همچنین برای من  "وظایف کمونیستها " هنوز همان "نزدیک ترین اهداف کمونیستها" مشخص می کنند که مارکس در مانیفست می آورد:

" نزدیک ترین هدف کمونیستها همان است که احزاب پرولتری در پی آنند: متشکل ساختن پرولتاریا به صورت طبقه، سرنگون ساختن سیادت بورژوازی و احراز قدرت حاکمه پرولتاریا."

نکته دوم: این نوشته قصد دارد به دفاع از بند آغازین قطعنامه  به پردازد که اساسی ترین بند قطعنامه است و بنا به مقاومتهای بعضی از رفقا که در این مورد صورت گرفت، بیم این می رود این بند حذف و یا جرح و تعدیل شود.

بند آغازین قطنامه:

"آنچه که ادامه  حاکمیت سرمایه و دولت نماینده آن در ایران را تضمین میکند، پراکندگی، عدم آگاهی و غیرمتشکل بودن طبقه کارگر درا یران است. "

ما قبل از هر چیز به مثابه یک مارکسیست تحلیل می کنیم. "ماتریالیسم دیالکتیک" اساس تحلیل ما است.  

یک حکم کلی و بدون جای بحث، نظام جمهوری اسلامی یک نظام بورژوایی است و دولت برآمده آن نیز حافظ منافع سرمایه است.

دولت نماینده و حافظ منافع سرمایه داری می تواند خصلت های متفاوت داشته باشد، دیکتاتوری، مذهبی، لیبرال، نظامی، مستبد و غیر مستبد و ... این اصل و پایه هر تحلیل ما خواهد بود.

اگر به سوال " چرا حاکمیت سرمایه هنوز ادامه دارد؟" حال در یک کشور مشخص به نام ایران، پرداخته شود. از سویه های مختلفی می شود جواب داد. اما اگر ما این اصل و حکم بالا پذیرفته باشیم و دولت را در آغاز نماینده سرمایه داری بدانیم نه نماینده آخوندها، پاسدارها، آدم خوارها، ضحاک ها و یا نه نماینده دمکرات ها و یا جمهوری خواه ها و یا نه نماینده شهروندان و یا نه حکومت فاشیستها و غیره...، آنگاه تنها می تواند یک جواب داشته باشد و آن این است: ضعف "آنتی" آن که همان طبقه کارگر است و بس. من را ببخشید برای آوردن بدیهیات.

پس مادامی که نظام جمهوری اسلامی را نظام طبقه ی سرمایه دار و یک نظام بورژوایی می دانیم ادامه حاکمیت آن را ضعف طبقه کارگر خواهیم دید. اما این ضعف ها کدامند:

با ترقی و پیشرفت صنعت و کمتر شدن پراکندگی طبقه کارگر، تمرکز و تجمع وسیع کارگران و جمعیت های وسیع کارگری روز به روز بیشتر شده است و ایران هم از این قاعده مستثنی نیست. پس طبقه کارگر متمرکز هم در ایران موجود است. با رجوع دوباره به مارکس یک عامل اساسی ضعف طبقه کارگر را می توان برشمرد و آن "غیر متشکل بودن" است، چون اساس قدرت این طبقه تنها در متشکل بودن آن است. عاملی که این معضل را بوجود می آورد "عدم  آگاهی" است.

از بر شمردن مقوله "آگاهی طبقه" به بعد ما پا به یک عرصه دیگر می گذاریم و بسیاری از روبنا ها را به میان می آیند. و دقیقا باید با یک درجه تاخر این عوامل را برشمرد. اما نکته قابل تامل دیگر این است حتی در این مرحله هم  خفقان و استبداد، که در نوشته رفقایی که بر این قطعنامه ملاحظاتی داشتند آمده بود، را نمی توان مستقیما بر ادامه حاکمیت سرمایه مرتبط دانست، می شود آنرا بر ماندگاری جمهوری اسلامی و یا مذهب و .. موثر دانست اما با این فرض که اگر عامل استبداد برداشته شود و حکومت جمهوری اسلامی انداخته شود، که هنوز حاکمیت سرمایه به قوت خود باقی است!!  عامل سرکوب و خفقان باز هم اگر از دیدگاهی طبقاتی به آن نگریسته شود باید گفت این هم خود عاملی است  تا به درجه ای غیرمتشکل بودن طبقه کارگر  تشدید بخشد.

عدم آگاهی برای مارکس نه یک مقوله انتزاعی و فردی، که مورد اشاره یکی از رفقا بوده، بلکه خود آگاهی طبقه کارگر خود یک پروسه اجتماعی تاریخی است. آگاهی طبقه کارگر تنها در امر هر روزه  مبارزه صورت می گیرد. اینکه حزب کمونیستی یکی ابزارهای دادن خودآگاهی به طبقه کارگر است شکی نیست. اما همواره یکی از عوامل است، اگر قائل به انتزاعی بودن "خودآگاهی" طبقه کارگر نباشیم.

این جاست که به درست با تاخر می توان روبنا ها برشمرد و تاثیرات متقابل زیربنا/روبنا را هم از یاد نبرد. این دیگر نه رابطه نامفهوم "علت معلولی" است نه مثال بی ربط " مرغ و تخم مرغ...". راه  ورود به بحث ما همواره "ماتریالیسم دیالکتیک" خواهد بود. اما بعضا در این حزب یادمان می رود و سریعا از سر سیاست و جدالهای سیاسی و روبناها اجتماعی و المانهای دیگر ... وارد بحث می شویم و پدیده های مادی جامعه ی  مورد نظر را بررسی می کنیم.

نه بند یک و نه حتی کل این قطعنامه هرگز مخالف سرنگونی حکومت استبدادی در ایران نیست. یادمان نرود کمونیستها همیشه در طول تاریخ از پیش قراولان جنبش های آزادی خواهانه و رهایی بخش انسان از یوغ استبداد و مذهب و ... بوده اند. اما اگر از این سر تحلیل کنیم و تند و تند موقعیت طبقاتی خویش را نادیده بگیریم، فعلیت برآمده از این تحلیل، ما را تنها به مبارزانی شریف در مقابل استبداد و مذهب و فاشیسم و اعدام و... تبدیل خواهد کرد.

به امید پرپایی کنگره ای موفق