چرا گارد آزادی

 گفتگو با مظفر محمدی

  

كمونيست :  تشکیل گارد آزادی بعنوان نیروی مسلح حزب، بعنوان یکی از سیاست های حزب، از چه ضرورت سیاسی، اجتماعی و جغرافیایی ناشی میشود.

 مظفر محمدي: در بعد کشوری و محلی، اوضاع سیاسی ایران، حاکمیت جمهوری اسلامی، بحران های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی متداومی که از آغاز روی کار آمدن این رژیم بهمراه داشته است ازطرفی و مبارزه و مقاومت توده های کارگر و زحمتکش و توده وسیع جوانان و زنان در مقابل فشارهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی این رژیم... مجموعه  شرایط و اوضاعی است که کمونیست ها را موظف به اتخاذ سیاست و راه حل هایی برای مقابله با این وضعیت کرده است. از جمله این سیاست و راه حل ها ایجاد گارد آزادی است.

در بعد بین المللی هم  در دنیای امروز سرمایه داری، مبارزه طبقاتی و فعالیت کمونیستی با شرایط به شدت متفاوت از سابق روبرو است. دولتهای قدرتمند تربورژوایی و در راس آنها دولت امریکا به عنوان تنها ابر قدرت بعد از فروپاشی بلوک شرق، با دخالتهای سیاسی و نظامی و سازماندهی جنگهای منطقه ای و دخالت در سرنوشت بشر در اقصی نقاط جهان دنیای نامتعارفی بوجود آورده است.

نتایج این دخالت و سیاست های سازماندهی شده بورژوازی بین المللی، علاوه بر تشدید فقر و گرسنگی برای میلیاردها کارگر و زحمتکش و مرگ و میر کودکان و گسترش اعتیاد و خرید و فروش کودکان و دختران نوجوان و غیره، بوجود آوردن تراژدی انسانی و کشتار جمعی در بخشهایی از جهان با ایجاد و دامن زدن تفرقه قومی، نژادی، مذهبی وعروج ناسیونالیسم، قوم پرستی و ارتجاع مذهبی بوده است. در نتیجه این سیاست ها، از جمله  برای تجزیه کشوری چون یوگسلاوی سابق با تقسیم مردم به دستجات قومی و مذهبی تحت نام صرب و کروات و بوسنیایی و... ،- مردمانی که تا دیروز به عنوان شهروندان یک کشور در کنارهم کار و زندگی می کردند- چنان تراژدی و فاجعه ای آفریدند که همین مردم شکم همدیگر را پاره کردند. قربانیان اینگونه سناریوهای سیاه از جمله در عراق و در این و آن گوشه جهان کم نیستند. 

 از نتایج دیگر این سیاست ضد انسانی و جنگ افروزی و تروریسم دولتی، حفظ و ایجاد کانون های بحران در جهان از جمله در خاورمیانه و عروج اسلامی سیاسی وتروریسم اسلامی در این منطقه به سرکردگی جمهوری اسلامی ایران است. همه این تلاش های  بورژوازی بین المللی برای توجیه و تثبیت نظام سرمایه داری به عنوان نظامی ازلی و ابدی در جهان تحت عنوان نظم نوین انجام شده و می شود.

حتی زمانی که سیاست "نظم نوین سرمایه داری" به سرکردگی بورژوازی و دولت امریکا شکست می خورد، در بخشهایی ازجوامع بشری از شرق اروپا تا جنوب شرقی آسیا و افریقا وخاورمیانه موجبات فروپاشی این جوامع و ایجاد سناریوهای سیاهی از جمله در افغانستان، عراق، فلسطین و غیره را فراهم آورده است.

این تصویر کلی از شمایل دنیای سرمایه داری امروز از طرفی و جمهوری اسلامی ایران با نسل کشی هایش و استبداد بورژوایی و مذهبی و آپارتاید جنسی و فشارهای همه جانبه سیاسی و فرهنگی و اجتماعی لجام گسیخته اش در منطقه و...، کمونیست ها  و طبقه کارگر را موظف به اتخاذ سیاست ها و راه حل هایی کرده است تا بتواند در مقابل این موج تعرض بورژوازی و وحشیگریها و افسار گسیختگی اش سدی ببندد. راه حل هایی که طبقه کارگر و مردم محروم و  تحت فشار استبداد و اختناق را  در مقابل تهاجم بورژوازی حاکم و استبداد و اختناق آن  صاحب اراده و اختیار و قادر به دفاع از خود کند. گارد آزادی یکی از این راه حل ها است.

راه حل های شناخته شده  و کلاسیک قاعدتا برای کمونیست ها فرض بوده و هست. تبلیغ و ترویج کمونیستی، کار آگاهگرانه و افشای سیاست و عملکردهای بورژوازی در استثمار طبقه کارگر و خودآگاهی طبقه کارگر به شرایط برده وار کار و زندگی، کار مزدی و تولید ثروت و سود برای سرمایه داران و محرومیت این طبقه از همه نعماتی که خود تولید می کند و بالاخره سازماندهی طبقه کارگر در تشکلهای توده ای وحزبی اش... همه از مباني و پايه هاي اساسي  فعالیت کمونیستی برای برانداختن سرمایه داری و سازماندهی انقلاب کارگری و کمونیستی و ایجاد جامعه ای برابر و آزاد است.

در شرايط نامتعارف كنوني، حتي به فرض اينكه خطر حمله نظامي دولتهاي امريكا و اسراييل منتفي شده باشد، اما در مقابل رژيمي كه تنها با توسل به زور اسلحه و سركوب خودش را نگه داشته است و در مقابل ده هانهاد و سازمان باند سياهي مسلح كه رژيم براي دفاع از خود در شرايط بحراني سازمان دداده است و بالاخره براي مقابله با خطر فروپاشي شيرازه جامعه در تخاصمات بورژوازي حاكم و نيروهاي نظامي و باند سياهي اش از طرفي و جريانات قومي و مذهبي كمين كرده براي سهم بري از قدرت و شقه شقه كردن جامعه  از طرف ديگر، سازماندهي گارد ازادي در ابعاد اجتماعي و توده اي و بوبژه در ميان جوانان ضروري و حياتي شده است. اين پاسخ ويژه به شرايط ويژه ونا متعارف كنوني است كه بورژوازي براي جامعه بشري فراهم كرده است.

 تصور كنيد كه در جريان سناريوي سياهي كه در عراق بوجود آورده اند در حالي كه جريانات قومي و مذهبي و عشيره اي هر كدام با زور اسلحه مناطق معين را براي خود قرق كرده اند و برجان و مال و سرنوشت مردم حاكم گشته اند و حتي براي اين توحش از نمايندگان خود دولت هم تشكيل داده اند، از كمونيست ها و طبقه كارگر توقع وانتظار كار روتين تبليغ وترويج و سازماندهي كمونيستي وتشكل وتجمع توده اي را داشتن، چقدر ساده لوحانه است! كمونيسم وكارگر و مردم آزاديخواه غير مسلح دز اين جامعه قرباني دست و پا بسته اي بيش نيست.

 

كمونيست:  تشکیل گارد آزادی آیا یک امر تاکتیکی است، یا نه. اگر نه، این سیاست کجای استراتژی حزب حکمتیست قرار میگیرد؟

مظفر محمدي: استراتژی کمونیستی و از جمله استراتژی حزب حکمتیست سازماندهی انقلاب کارگری و ایجاد جامعه  ای سوسیالیستی و آزاد و برابر است. تحقق این استراتژی راه همواری ندارد. الگوهای مبارزه کمونیستی و طبقاتی در جوامع طبقاتی و سرمایه داری و تجارب این مبارزات بسیار ارزنده اند. اما برای انقلاب کارگری و کمونیستی در ایران نسخه و الگویی از پیشی وجود ندارد.

قبلا گفتم، این دوره از تاریخ مبارزه طبقات و موقعیت بورژوازی و طبقه کارگر با گذشته به شدت متفاوت است. از جمله در ایران دشمنان متعددی از درون و بیرون، طبقه کارگر را احاطه کرده است. از  طرفی تهدیدات بورژوازی بین المللی و جنگ افروزی هایشان را باید خنثی کرد. از طرف دیگر باید جلو عروج و میدانداری ناسیونالیسم، قوم پرستی و ارتجاع رنگارنگ را گرفت. و همزمان باید تلاش کرد تا توهمات توده های مردم از جنبشهای بورژوایی و جناح هایش را زدود... همه این کارها را باید کرد تا بتوان شرایطی فراهم کرد تا طبقه کارکر و مردم آزادیخواه با ایجاد صفی مستقل از دخالتهای بورژوازی بین المللی و جنبشهای ارتجاعی از جمله همین جنبش سبز، دولت بورژوازی درایران- جمهوری اسلامی- را سرنگون کنند.

در این رابطه و در نتیجه، گارد آزادی یک راه حل تاکتیکی برای انجام یک فعالیت و ماموریت دوره ای یا یک آكسيون و مانورنظامی نیست. گارد آزادی سازماندهی بخشی از نیرو و  توان توده های مردم و بخصوص جوانان برای دفاع از خود در مقابل ارتجاع و استبداد و كمك به تغییر توازن قوا به نفع طبقه کارگر و زنان و جوانان علیه آپارتاید جنسی، فرهنگ مردسالار و علیه ارتجاع مذهبی و دخالت در زندگی مردم و برای خلاصی فرهنگی جوانان و ایجاد فضایی به نفع انسانیت و تمدن و حرمت انسان های جامعه است. توده های کارگر وزحمتکش و زنان و مردان برابری طلب و جوانان آزادیخواه که تشنه آزادی و بازیافتن حرمت انسانی شان هستند، تا کنون با چنگ و دندان در مقابل استبداد و اختناق دولتی و ارتجاع مذهبی و قومی از آزادی و حرمت انسانی خود دفاع کرده اند. این تلاش را باید سازمان داد. گارد  ازادی یک راه  دفاع قدرتمند و سازمانیافته مردم است.

بورژوازی ایران و دولت اسلامی اش تا دندان مسلح است. علاوه بر ارتش و سپاه و بسیج، ده ها سازمان نظامی و شبه نظامی و پلیسی و تروریستی و صدها شعبه از نیروهای سیاه علنی و  مخفی برای کنترل مردم ودخالت روزمره در زندگیشان را ایجاد کرده است. علاوه بر این ها، سازمان ها و احزاب ارتجاعی قومی و مذهبی علنی و مخفی از کردستان تا بلوچستان و اهواز و آذربایجان برای دخالت در سرنوشت مردم در اوضاع وا حوال بحرانی سازمان یافته اند و توسط دولتهای بورژوایی با مدیا و پول و اسلحه تجهیز شده اند. نغمه شوم فدرالیسم قومی و شقه شقه کردن ایران به ملیت های متخاصم از گوشه و کنار این مملکت بلند است. بگذریم که فرهنگ ارتجاعی و مردسالار و ضد زن و ضد جوان و ضد تمدن و مدرنیته مدام در جامعه تغدیه و باز تولید میشوند. کیست نداند که کشتن زن و دختر خانواده  در فرهنگ ارتجاعی جامعه و در قانون جمهوری اسلامی جرم نیست!

هدف گارد آزادی  و وظیفه اش این است که نگذارد توده های مردم  در مقابل این همه  زورگویی و قلدری و هتک مداوم حرمت انسانی شان بی دفاع بمانند.

این توان دفاع از خود بالقوه و در عمل در بخش وسیعی از مردم ازادیخواه و بویژه در میان جوانان وجود دارد. این قدرت را باید سازمان داد. از همین حالا و از همین امروز باید سازمان داد. گارد آزادی قدرت سازمانیافته این مردم برای دفاع از خود چه در شرایط کنونی و در مقابل دشمنان طبقه کارگر و زنان و جوانان و چه در شرایط تعرض نهایی برای یکسره کردن کار رژیم اسلامی توسط یک انقلاب توده ای کارگری و چه دفاع از پیروزی طبقه کارگر در مقابل دشمنان رنگارنگ از بقایای جمهوری اسلامی تا گروه های ضد کارگر و ضد کمونیست و هر گونه تهاجم از بیرون ودرون به این پیروزی است. گارد آزادی نیروی سازمانیافته و توده ای مردم و بویژه جوانان برای دفاع از خود در همه این شرایط و اوضاع و احوال است. به این معنا گارد آزادی یک ابزار مهم  طبقه  کارگر و کمونیسم برای تحقق استراتژی کمونیستی و استراتژی حزب حکمتیست است.

 

كمونيست:  آیا گارد آزادی سیاستی تنها مربوط به کردستان است یا مربوط به سراسر ایران. اگر سیاستی سراسری است، شکل کار و فعالیت آن در سایر نقاط ایران با کردستان چه تفاوتی دارد؟

مظفر محمدي: گارد آزادی راه حلی برای معضلات محلی و موقتی و یا این و آن گوشه جامعه نیست. اعلام يك آكسيون نظامي درجايي نيست. گارد آزادي راه حلی انسانی برای کل جامعه و برای قدرتمند کردن مردم در مقابل کل بورژوازی حاکم و ارتجاع قومی و مذهبی درون و بیرون این حاکمیت است. در بحران های اجتماعی این دوره تاریخ ایران گاها فاصله و تفاوت پوزیسیون و اپوزیسیون قابل مشاهده نیست و به سرعت جایشان را عوض می کنند و یا با هم كنار مي آيند. طبقه کارگر و کمونیسم امروز با چنین پدیده پیچیده ای از شرایط و اوضاع و احوال روبرو است.

اگر قرار است طبقه کارگر در مقابل بورژوازی و ارتجاع چه در حاکمیت و چه در اپوزیسیون سدی ببندد و صفی ایجاد کند، این یک صف محلی و یا بر اساس جغرافیای معینی نیست. گارد آزادی راه حلی سراسری در مقابل وضع موجود در ایران است. گارد آزادی میتواند وباید همزمان در سراسر ایران تشکیل گردد. شبکه های جوانان مبارز و میلیتانت در همه شهرها و محلات و در مدارس و دانشگاه ها وجود دارند. این توده وسیع جوان به ابزارهای موثر مبارزه نیاز دارند. تلاش براي تغيير و بهبودي در زندگي، از طريق روابط طبیعی بین جوانان و بخشا خودبخودي سازمان مي يابد. از جمله گروه های کوهنوردی و ورزش و تفریح، جمع هایی حول هنر و موزیک و ادبیات و غیره. و يا در تجربه سالهای اخیر، نهادهای متعدد حول مطالبات صنفی و رفاهی و ازادیخواهانه مردم و جوانان تحت نام ان جی اوها، وبلاگ نویسان، نشریات فرهنگی و سیاسی و غیره بوجود آمده اند.

تصورش را بکنید که تنها در شبکه ارتباطات اینترنتی از جمله در فیس بوک تعداد جوانانی که با هم در ارتباط هستند و بعضا به دوستان همدیگر تبدیل شده اند چند ده هزار نفرند. از جنبه تفریحی مساله که بگذریم، بخش عمده مشغله ها و مسایل فیمابین این شبکه های جوانان، مسایل اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و آگاه کردن همدیگر از اخبار مهم و پیشرفتهای بشر امروز است.  گاها جوانان در همین روابط مجازی هم به خواستها و احساس و پیوندهای مشترکی مي رسند. اما این ابزارها صرفنظر از اهمیتشان، ابزارهای  یک مبارزه سازمانیافته آگاهانه و پايدار برای حصول دستاوردهای معینی نیستند. گاها گذرا و مقطعی اند. سرنوشت ان جی اوها هم با وجود  جدیت معین و محتوای سیاسی فعالیت آن ها یک نمونه است که به نظر می رسد عمرشان به سر رسیده و امروز کسی در  ان جی او احساس قدرت نمی کند.

گارد آزادی یک  ابزار جدی و موثر مبارزه مردم و جوانان است که اهداف انسانی هم فوری و هم استراتژیکی را مد نظر دارد. تصور و يا توقع اين است كه بخشی از همین جوانان بطور طبيعي و حتي  بدون اینکه  از همان آغاز لزومی به ارتباط با حزب حکمتیست داشته باشند به ایجاد چنین شبکه های ارتباط با هم – حضوری و نه مجازی- دست بزنند. هزاران جوان در هر شهری در گروه های داوطلبانه و به نام گارد آزادی سازمان یافته و عرصه را به ارتجاع محلی تنگ کرده و میدان را بر دخالت و فشار پلیسی رژیم محدود و تنگ کنند. جوانانی که در مدارس با هم هم کلاسی اند، در محله با همند، درفعالیتهای ورزشي و هنری و فرهنگی و تفریحی با همند. جواناني كه درهمين روابط طبيعي انساني توافق مي كنند كه شبکه های  گارد آزادی را سازمان دهند. شبکه ای که با اسم و رسم سازمان دهندگانش علنا به جامعه و مردم اعلام نمي شوند، اما عقايد آزاديخواهانه و برابري طلبانه، ارتباطات انسانی و  مدرن و متمدن  و رفتارشان با مردم، عمل انقلابي و  دفاعشان از آزادی و حرمت انسانهاي دوروبرشان در محل هاي كار و زندگي، نشان می دهد که این تیبپ و نوع و جمع و شبکه انساني از جنس دیگر اند. اين ها گارد آزادي اند و همه جا هستند. اين ها دوستان مردم در خانواده ها و در محلات و كارخانه و دانشگاه اند. اينها خود مردم اند.

ایجاد گارد آزادی به این معنا به همان اندازه که در تهران و آبادان و کرمانشاه و در دانشگاه شیراز و محلات تبریز و اصفهان و ارومیه ممکن و مطلوب است که در سنندج و دانشگاه ازاد و محلات مهاباد و شهر و روستاهای مریوان و کامیاران و غیره...

در اینجا لازم  به توضیح است که وقتی از گارد آزادی نام برده می شود، بطور عادی و عرفا، فوری نام و پای اسلحه به میان می آید. گویا حزب حکمتیست کفش و کلاه کرده و از غرب تا شرق و شمال وجنوب ايران کلور کلور اسلحه در میان جوانان توزیع می کند و در نتیجه  در تدارک یک جنگ نظامی اراده گرايانه با دشمنان مردم است. این عادت و سنت را نمی توان به سادگی از اذهان جامعه پاک کرد. بخصوص کینه و نفرت مردم از جمهوری اسلامی چنان گسترده و شدید است، اکثرا ارزو می کنند و یا فکر می کنند این رژیم را تنها با زور اسلحه مي توان پایین کشید. در نتیجه وقتي از گارد آزادی با چنين اهداف و وظايفي بخصوص در شرايط كنوني حرف زده مي شود كه الزاما و بدوا مسلح نيست، ممکن است از اهمیت و جذابیت این راه حل و قدرت مردم بکاهد.

اما قدرت گارد آزادی، جذابیت  و مطلوبیت آن و ضرورت آن در حال حاضر نه از اسلحه اش بلکه در وهله اول در بهم پیوستگی شبکه های مردم و جوانان حول این راه حل، در شیوه های مبارزه آن، در میلیتانتیسم این شیوه مبارزه و اهدافی است که نهایتا بايد به ابزار قدرت مسلح توده اي در مقابل زورگویان حاکم و ارتجاع اپوزیسیون، بينجامد.

اما اینکه گارد ازادی فورا با اسلحه تداعی می شود نیز، یک واقعیت را در خود دارد و آن این است که امروز بخشی از گارد آزادی تا آنجا که ممکن است و ملزوماتش فراهم شده است، از جمله در كردستان، مسلح است. بنا براین گارد ازادی بخشا و از همین حالا اسلحه اش را دارد. میگویم بخشا، چرا که این بخش از ضرورت کنونی آن و از امکانات و ملزومات و شرایطی که ابراز وجود مسلحانه را ضروری کرده است در آمده است. ضرورت و امکان پذیری که امروز در کردستان وجود دارد اما در خارج از کردستان و در ابعاد سراسری در تهران و جنوب و شمال و شرق موجود نیست.

بنا بر این برای همه کسانی که راه حل گارد آزادی را درست می دانند و از ایجاد آن احساس قدرت می کنند و نیاز به آن را احساس می کنند از همین حالا باید جواب این سوال را که مساله اسلحه چه می شود را داشته باشند. گارد آزادی بخشا و در جایی که امکان پذیر و ضروری است و ملزوماتش فراهم است مسلح می شود.  و این از دو سه سال پیش در کردستان شروع شده است. گارد آزادی بخش علنی و بخش مخفی اش در كردستان سازمان يافته و تجاربي را هم پشت سر نهاده است.

این ضرورت و امکان پذیری که گفتم در کردستان وجود دارد، ناشی از تفاوت و ویژگی های این منطقه است. در کردستان ایران به دلایل تاریخی و تجارب مبارزه مسلحانه، حضور احزاب و جریانات مسلح چپ و راست و نفوذی که  کمونیسم و از جمله حزب حکمتیست در این منطقه از ایران دارد، شرایطی فراهم آمده است که سازماندهی بخش مسلح گارد آزادی را ممکن و ضروری کرده است. می گویم ضروری، چرا که در كردستان علاوه بر نهادهاي سركوب رژيم، احزاب و جریانات قومی و مذهبی و تروریستی مسلح اند و به فعالیت و زورگویی مسلحانه در میان مردم مشغولند و هر کدام برای قدرت گیری چه ازطریق سازش با جمهوری اسلامی و یا جناحی از آن و چه از طریق نقشه برای ایجاد کردستان فدرال در کمین نشسته اند...

در چنین شرایطی هیچ حزب و جریان سیاسی و تشکل توده ای کارگران و مردم شانس قدرت گیری را ندارد مگر اینکه از همين حالا از پتانسيل نظامي معيني برخوردار بوده و از همین حالا تدارک مسلح شدن و سازماندهی در گارد آزادی و آمادگی برای دفاع از خود و دفاع از آزادی و برابری را كسب كرده باشند. گارد آزادی این شانس کارگران و مردم است که هم در مقابل زورگویی و پایمال شدن ازادی و حرمت انسان های جامعه از طرف نهادهای سرکوبگر جمهوری اسلامی صفی محکم تشکیل دهند و هم در مقابل توطئه وتفرقه اندازی های قوم پرستان و گروه های مذهبی شیعه وسنی و سلفی و غیره سدی ببندند.

 

كمونيست:  برخی ادعا میکنند که گارد آزادی در کردستان در ادامه  سنت قدیمی پیشمرگ و نیروی مسلح احزاب سیاسی در کردستان است. آیا در این ادعا حقیقتی وجود دارد؟ از نظر سیاسی و سبک کاری تفاوت گارد آزادی با نیروی سنتی پیشمرگ مسلح چیست؟

مظفر محمدي: خير. در این ادعا حقیقتی وجود ندارد. اولا اجازه بدهید که در اینجا یاد آور شوم که اساسا منظور این ادعا و توجهش تنها به گارد آزادی بخش مسلح است نه کلا راه حل گارد ازادی به عنوان ابزار اتحاد و قدرت دفاع از خودم مردم و جوانان در مقابل دشمنانشان. این مدعيان یا فلسفه وجودی گارد آزادی را نمی فهمند یا نمی خواهند بفهمند که گارد آزادی میتواند نیروی وسیعی از مردم و جوانان را در بر گیرد که ا لزاما و از همان آغاز مسلح نیستند و قدرت شان  بدوا در داشتن اسلحه شان نیست.

اما تا انجا که به کردستان و بخش مسلح گارد بر می گردد، در اینجا هم اگر آن ادعا درست بود ما میبایست اکنون در نقطه ای از کردستان عراق اردوگاه نظامی گارد ازادی تاسیس می کردیم و یا در کوه های قندیل به دنبال سوراخ سمبه ها و سرپناه هایی برای گارد می گشتیم. گارد آزادی نه در شکل و نه در محتوا هیچ شباهتی با نیروی سنتی پیشمرگ ندارد. گارد آزادی از انسان هایی که از محل کار و زندگی شان کنده شده و در نقطه ای به نام اردوگاه ها و نقاط کوهستانی جدا از مردم به امید روزی که مجالی برای خودنمایی پیدا کنند اسلحه هایشان را روغن کاری می کنند، تشکیل نمی شود.

به لحاظ اهداف و وظايف هم گارد آزادی متشكل از  کارگران و جوانانی است که به طور طبیعی در جامعه مشغول کار و زندگی اند. به این اعتبار گارد  ازادی ناجی مردم در بیرون از محیط طبیعی کار و زندگیشان نیست. قهرمانانی نیستند که فردا از کوه های کردستان سرازیر می شوند و مردم را نجات می دهند. گارد آزادی خود مردم است. مردم متشکل در گارد آزادی خود ناجی خود اند.

 

كمونيست:  آیا گارد آزادی شباهتی به نیروی چریکی سازمانهای چپی دارد؟ اگر نه تفاوت ها کجا است؟  

مظفر محمدي: نه، چنین شباهتی هم وجود ندارد. گارد آزادی بنا به تعریف و وظایف و اهدافی که در اسناد آن امده است و بخشا در بالا گفتم گروه های مسلح چریک و متشکل از ادم هاي مخفی و با اسم و رسم مستعار و در خانه های تیمی و چریکی نیستند. چریک همیشه در کمین است تا از مخفی گاه در آمده و کسی و یا نقطه ای را بزند. به این معنا مشغله و کار همیشگی اش نوعی جنگ و گریز است. اما محل جنگ و جدال گارد آزادی همان محل های کار و زندگی و توسط ادم های شناخته شده و محبوب وخوشنام و دوست و دلسوز مردم است. کسانی که همیشه در درسترس مردم اند و در مبارزاتشان در پیشاپیش قرار می گیرند. گارد آزادی دریچه ای از قدرت مردم را از همین حالا به رویشان می گشاید. مردم متشکل در گارد ازادی و با وظایف و اهدافی که دارند منتظر هیچ ناجی ای نیستند. چریک ها می خواستند نقش قهرمانان و ناجیان مردم را بازی کنند. به این معنا گارد ازادی ضد انتظار ضد توهم و خرافات است. مردم متشکل در گارد آزادی منتظر ناجی ای چون دولت بوش نیستند، به جناحی از رژیم که گویا بهبودی در زندگیشان بوجود می اورد متوهم نیستند و خرافات قهرمان، شاه، خدا و بهشت و جهنم را کنار نهاده اند.

 

كمونيست: منتقدین حزب حکمتیست، این حزب را متهم میکنند که بدون در نظر گرفتن توازن قوا، مسئله تشکیل گارد آزادی را مطرح  کرده است، بنوعی آن را زودرس، ولونتاریستی و ماجراجویانه میدانند. پاسخ تان به این دست از منتقدین سیاست گارد آزادی چيست؟

مظفر محمدي: این انتقاد یا به قول شما اتهام، اساسا از جناح چپ و در میان جریانات و احزابی است که خود را چپ می دانند.

.چپي كه جنبش هاي استغاثه و دعاي كميل و روز قدس  و راه اميد سبز او را  به وجد مي آورد، طبيعي است  گارد آزادي را ماجراجويي بنامد.

اين ها ظاهرا از سردلسوزي به كارگر وزحمتكش هم اين را مي گويند. كه بگذاريد مردم كارشان را بكنند، خودشان بلدند، شلوغ نكنيد، الان زود است، توازن قوا را رعايت كن و از اين قبيل حرف هاي به ظاهر "معتبر" و شيرين! اين ها خود قدرت را دوست دارند اما قدرت بايد خودش بيايد و يا ديگران شرايطش را فراهم كنند...

با اين استدلال گارد آزادي هم، امري است كه بايد به دوره قيام وانقلاب كه بالاخره مردم خودبخود مسلح مي شوند محول كرد. يا اساسا هيچوقت نيازي به اين كار نيست چون مردم انقلاب مي كنند و اين انقلاب انقلاب مخملي و سبز و از اين قبيل است و نيازي به قيام مسلحانه نيست، همه چيز از بالاحل وفصل ميشود و همه چيز به خوبي وخوشي تمام ميشود و رهبران اينگونه تحولات هم به حكومت مي رسند در نتيجه نيازي به آماده شدن طبقه كارگر و حزبش براي انقلاب كمونيستي و كارگري و به گارد آزادي و قيام مسلحانه هم نيست. از الان لازم نيست كاري و اقدامي در دستور قرار بگيرد.

اما براي حزب ما چيزي كه  امر سازماندهي اين راه حل انساني وانقلابي را ضروري ساخته است، علاوه بر اينكه كل جوامع بشري امروز را ميليتاريسم عنان گسيخته، قدرت نظامي و اسلحه، جنگ وبمباران و ترور و آدمكشي ... تهديد مي كند، خود جمهوري اسلامي به عنوان تهديد بزرگ جامعه انساني ما است. رژيمي كه از آغاز موجوديتش توسط دستجات مسلح اسلامي و گروه هاي متعدد باند سياهي و سازمان هاي عريض و طويل نظامي (ارتش، پاسدار، بسيج، حزب الله، لشكر استشهاديون و شبكه زندان هاي مخوف ودادگاه هاي شرعي و ...) تهديد جدي و خطرناكي براي جامعه بوده است. اين ظرفيت مدام در حال اقدام بوده و اگر خطرفشار طبقه كارگر و مردم را بطور جدي احساس كند، با تمام توان و فقط با زور اسلحه و كشتار جمعي جواب خواهد داد. كارگران خاتون آباد فقط حقوق معوقه شان را خواستند كه به گلوله بسته شدند. اين ميليتاريزم عنان گسيخته در شرايط بحراني، چنان سناريوي سياهي درست مي كند كه نمونه عراق امروز در مقابلش بسيار كوچك خواهد بود. جمهوري اسلامي مثل رژيم شاه از بين نمي رود، رژيم شاه فقط ارتش را داشت كه با اولين تزلزل در صفوف آن حتي امكان كودتا و حفظ موقتي اش را از دست داد. اما دستجات اسلامي و حزب اللله و لشكراستشهاديون و غيره كه به خود بمب مي بندند يك شبه از بين نمي روند...

جريانات چپ و راستي كه فكر مي كنند با چند تظاهرات خياباني و يا با تبديل شدن به سياهي لشكر جنبش سبز، جمهوري اسلامي مي رود، افق و تاكتيك هايشان همان افق جنبش سبز است كه مي خواهد احمدي نژاد برود و موسوي جايش بنشيند و نهايتا ممكن است  گشايشي فرهنگي  به نفع روشنفكران و اقشار متوسط جامعه هم ايجاد شود. اما اين هيچ دردي از طبقه كارگر و جامعه و استثمار و كار ارزان و فقر و بيكاري و فلاكت را درمان نمي كند.

  زودرس، ولونتاریستی و ماجراجویانه دانستن این راه حل، فلسفه و تئوری چپ های منتظر اتفاقات خارج از اراده مردم است. هدف گارد آزادی در حال حاضر سازماندهی جنگ و مبارزه مسلحانه علیه جمهوری اسلامی نیست تا زودرس ويا ماجراجويانه ناميده شود. هدف سازماندهی اراده و اختیار مردم وجوانان برای دخالت در سرنوشت همین امروز و دفاع از ازادی و حرمت انسانی شان است. گفتم این حرکت انسانی بدوا از اسلحه شروع نمی شود، هرجا هم گارد آزادی مسلح است مانند کردستان، تلاش خواهد کرد به سرکوبگران مبارزات مردم و به ارتجاع بفهماند که به آسانی نمی توانند بهر کاری دست بزنند. تلاش می کند بفهماند که  دست اندازی به ازادی  و حقوق مردم، زن آزاری و پایمال کردن حرمت انسان ها، تعرض به کارگر و به زن و به جوان تاوان دارد. مي خواهد بگويد و عملا نشان دهد كه دست درازي به حقوق زن و جوان عواقب دارد. ميخواهد بگويد و بفهماند كه برپايي مراسم سنگسار، اعدام در ملا عام و كشتن زن به بهانه ناموس پرستي قابل قبول نيست و گارد آزادي جلو آن را مي گيرد و مسببين را تنبيه خواهد كرد. بخش مسلح علني و مخفي گارد ازادي در كردستان امروز ميتواند اين كارها را بكند.

   

كمونيست:  تشكيل گارد آزادی کجای سیاست حزب در کسب قدرت سیاسی قرار میگیرد؟

مظفر محمدي: گارد آزادي جزيي از نقشه حزب براي كسب قدرت سياسي و بويژه دفاع از هر اندازه پيشروي و پيروزي در مقابل قلدري نظامي و زورگويي بورژوازي و ارتجاع تا دندان مسلح است. در دنياي نامتعارف امروز و بويژه در جمهوري اسلامي ايران و در شرايطي كه بخشي از احزاب و جريانات بورژوايي قومي و مذهبي در اپوزيسيوين نيز مسلح اند، حزب بدون پتانسيل نظامي و ابراز وجود مسلحانه در كردستان و بدون سازماندهي گارد آزادي در ابعاد اجتماعي و توده اي به جايي نمي رسد. چنين حزب وجريان بي دنداني،در حال حاضر قادر نيست به جامعه و مردم اعتماد بنفس و قدرت واراده دخالتگرانه بدهد و هم درمقابل ر‍‍ژيم سركوبگر و تا دندان مسلح و ارتجاع محلي خلع سلاح است.

 به كشور عراق نگاه كنيد، از كار و دستمزد كارگر گرفته تا حقوق زن و جوان و مدنيت و انسانيت پايمال نيروهاي سياه مسلح قومي و عشيره اي و مذهبي شده است. نشاني از جامعه مدني كه زندگي و امنيت وحداقل رفاهيات در آن معنا داشته باشد نيست. در دوره اخير تحولات منطقه وايران خطر حمله نظامي امريكا واسراييل، اين سرنوشت را براي مردم ايران تصوير مي كرد. در چنين شرايطي گارد آزادي راه حلي انساني وانقلابي براي مقابله با سناريوي سياه در ايران بوده  و خواهد بود.

اگر نيرويي مي خواهد جمهوري اسلامي را بيندازد ونقشه سرنگوني اين رژيم را كشيده است ، گارد آزادي يك ابزار مهم در تحقق اين امر و براي كم درد و كم درد سر كردن اين كار و حافظ هر گام پيشروي به جلواست. حزب حكمتيست خواهان سرنگوني انقلابي جمهوري اسلامي توسط طبقه كارگر آگاه و سازمانيافته در تشكلهاي توده اي و حزبي اش است. حزب حكمتيست همچنين سازماندهي نيروي ميليوني زنان را كه عليه يكي از اركان هاي سياسي جمهوري اسلامي يعني آپارتايد جنسي و حجاب اجباري همواره در ميدان بوده اند، امر خود قرار داده است. همچنين ميليونها جوان خواهان خلاصي فرهنگي و رهايي از تحقير وبي حرمتي كه  چشم انداز يك زندگي مرفه وشاد برايشان مبهم وتاريك شده است، نيروي طبقه كارگر و كمونيسم براي سرنگوني جمهوري اسلامي است. سازمانيابي جوانان بويژه در گارد آزادي يك نقطه اتكا وقدرت كمونيسم وحزب حكمتيست است.

 

كمونيست: شما در پاسخ هایتان به نوعی از گارد آزادی که مسلح نیست، یا فعلا امکان تسلیح ندارد، اشاره کرده اید و بخصوص در مورد سایر نقاط ایران که شرایط کردستان را ندارند، گارد آزادی غیر مسلح را مطرح کرده اید. تفاوت "گاردآزادی غیر مسلح" با کمیته های کمونیستی چیست؟

مظفر محمدي: اجازه بدهيد اول بگويم كه  گارد آزادي را اساسا نبايد با مسلح و غير مسلح معرفي كرد. گارد آزادي نهايتا در همه جا  مسلح ميشود. قبلا هم گفتم كه ما كفش و كلاه نكرده ايم تا در ميان جوانان ومردم اسلحه پخش كنيم و سازمانهاي نظامي تشكيل دهيم. گارد آزادي قبل از اينكه پاي اسلحه به ميان بيايد شبكه هاي جوانان ميليتانت و مبارز است. يكي از اشكال سازمانيابي جوانان و مردم بويژه درمحلات شهرها است. اگر اين تامين بشود، آن وقت به تدریج ، با توجه به اوضاع  سیاسی  مسلح هم مي شوند. واحد های گارد آزادی خود تلاش مي کنند که اسلحه لازم برای تسلیح خود را تامین نمایند. اما ضرورت وجود گارد آزادي چه با اسلحه و چه بدون آن اساسا ايجاد فضايي بويژه در محله است كه درآن آزادي و امنيت وحرمت انسان و  حرمت زن و كودك در مقابل ارتجاع  و نيروهاي رژيم كه به آزادي و حرمت مردم دست درازي مي كنند، دست بالا را دارد. اين تفاوت را بايد مردم در جايي كه جوانان در گارد آزادي سازمان يافته اند، احساس كنند. اينجا ديگر كسي نمي پرسد كه اين جوانان مسلح اند يا نه و يا چند نفرشان مسلح است و يا چه سلاحي را حمل مي كنند. مساله اين است كه حضور گارد آزادي مترادف باشد با نفس كشيدن ازادتر مردم، احساس امنيت بيشتر، به سوراخ رفتن ارتجاع محله و محتاط و دست به عصا شدن رژيم در تجاوز به حقوق انساني مردم...

در مورد تفاوت با كميته هاي كمونيستي، اين ها اساسا دو نوع سازمان و دونوع كار و فعاليت اند. كميته كمونيستي از كارگران و كمونيست هايي  تشكيل ميشود كه در واقع كادرهاي حزب اند. شخصيتهايي هستند كه در عرصه يا عرصه هاي مختلف كار اجتماعي درگير هستند. بر مواضع و سياستهاي حزب كاملا سوارند و در محل كار و زندگي شخصيتهاي اجتماعي و محبوبي اند كه مورد مراجعه مردم اند.. اينها رهبران اجتماعي مردم اند. آدمهاي شناخته شده و محبوب و الگو در محل كار و زندگي و در محله و درميان كارگران و  جوانان و زنان هستند. اينها شبكه هاي رهبران اجتماعي هستند. اعضاي كميته هاي كمونيستي رهبران و سازمان دهندگان مبارزه واعتراض طبقه كارگر و مردم اند. شاخص كار كميته هاي كمونيستي  متحد كردن طبقه كارگر، سازماندهي طبقه در تشكل هاي توده اي و حزبي و سازماندهي و رهبري مبارزه حول سياستهاي كارگري و كمونيستي است.  كميته جاي رهبران و سازماندهندگان توده اي است.

اما اعضاي گارد آزادي الزاما از اين خصوصيت برخوردار نيستند و حتي عضويتشان در حزب داوطلبانه است. وظيفه عضو گارد آزادي رهبري و سازماندهي به ان معنا كه كميته هاي كمونيستي اساسا براي آن ساخته مي شوند نيست. منظورم اين نيست كه در ميان اعضاي گارد شخصيتهاي محبوب وكمونيست هايي  كه  به درد و مسايل كارگر و جامعه فكر مي كنند، وجود ندارد. برعكس اعضاي گارد هم جوانان مبارز و انساندوست و آزاديخواهي هستند كه تشنه آزادي و رفاه و خوشبختي اند براي خود و براي همه. اما چه به لحاظ شكل سازماني، تركيب افراد و  وظايفي كه به عنوان گارد برعهده دارند، يك سازمان كاملا جدا و با وظايف معين خود هستند. همانطوري كه گفتيم: "در محدوده فعالیت گارد آزادی باید فضاي سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برای مردم آزادتر و برای همکاران رژیم و جریانات باند سیاهی محدود تر شود. تنگ کردن فضا بر عوامل جمهوری اسلامی و اعمال فشار بر آنها و در صورت لزوم فراری دادن آنها در هر محل، تلاش برای ایجاد یک فضای آزاد و باز سیاسی و فرهنگی، مبارزه با میلیتاریزه کردن فضای جامعه و نهایتا ایجاد امکانات کنترل محله توسط گارد آزادی  قطب نمای اصلی تعیین وظایف واحد های گارد آزادی است."

نام گارد، سازمان گارد و وظايف و اهداف انسانيش با يا بدون اسلحه اين را مي تواند تامين كند. خلاصه كنم ، "واحدهای گارد آزادی اساسا در شبکه های مرتبط به کمیته کمونیستی، و بویژه در میان جوانان، گسترش مییابند. گارد آزادی هسته تسلیح عمومی مردم به گرد حزب و تشکیل میلیس توده ای است و یکی از اشکال اصلی سازمان یابی جوانان و مردم بخصوص در محلات و شهر ها است."

 

كمونيست: برخی از منتقدین حزب میگویند که نامیدن و اطلاق "گارد آزادی" به هر تشکل و جمع و فردی خارج از کردستان، در شرایط امروز و با توجه به توازن قوا بین رژیم و مردم در سایر نقاط ایران، آن فعالیت را آسیب پذیر، "خطرناک" و از نظر امنیتی شکننده میکند. پاسخ تان به این منتقدین چی است؟

مظفر محمدي: كسي اين حرف را مي زند تصورش از گارد آزادي هسته ها و گروه هاي گشت چريكي يا گروه هاي تروريستي است. امروزه درا يران ده ها گروه قومي و مذهبي مسلح و تروريست از كردستان تا خوزستان و بلوچستان سازمان يافته اند كه اكثريت انها دست ساز خود جمهوري اسلامي است. گارد آزادي نه خانه تيمي درست مي كند، نه ترور مي كند و نه درحال حاضر عمليات نظامي در دستور دارد.

هر ١٠- ٢٠ جواني درمحله مي توانند عرصه را بر ارتجاع و هر نوع زورگويي و تحميل سنت هاي ارتجاعي تنگ كنند. همين ها اعضاي گارد آزادي اند. براي مثال اگر همين اعضاي گارد آزادي بتوانند مردم تماشاچي را عليه يك مراسم شنيع اعدام در ملا عام، در هر شهري از ايران، بشورانند و يا در كردستان كه گارد آزادي بخشا مسلح است، يك واحد ان بتواند با مثلا  شليك يك تير هوايي مراسم اعدامي در ملا عام را برهم بزند، اين كجاي ميليتاريزه شدن فضا است. پشت يك مراسم شنيع اعدام، ده ها گروه و نهاد مسلح و باند سياهي و لباس شخصي ايستاده اند. برهم زدن مراسم اعدام درملا عام كه هدفش صرفا ايجاد رعب و وحشت در ميان مردم است، قاعدتا بايد به خاتمه دادن به اين مراسم رعب و وحشت، كمك كند. و نهايتا تداوم و  گسترش اين نوع كارها است كه ميتواند توازن قوا را تغيير دهد. و اين كار گارد آزادي است. ما هر تشكل و جمع و فردي را گارد آزادي نمي ناميم. گارد آزادي سازمان خود را دارد، ديسيپلين و هشياري وآمادگي لازم را كسب كرده است. زماني كه مسلح مي شود اموزش لازم را كسب مي كند و مهمتر از همه گارد آزادي به سمپاتي و همكاري و حمايت مردمي متكي است كه آنها را  دوستان خود مي نامند. در شرايط سياهي كه رژيم براي كارگر و زحمتكش و زن وجوان جامعه فراهم آورده است، گارد آزادي با آن خصوصيات و اهدافي كه گفتيم به شدت و با سرعت از بيشترين حمايت وسيع توده اي برخوردار خواهد شد. و براين اساس هم گسترش خواهد يافت. مردم آزاديخواه و متنفر از تبعيض و نابرابري و خواهان حفظ حرمت  انساني و رفاه و خوشبختي، فرزندان خود را حفظ مي كنند و به بهترين وجهي امنيت شان راتامين مي نمايند.

 

كمونيست:  برخی از مخالفین سنتی کمونیست ها، معتقدند که طرح هرنوع فعالیت نظامی، چه در کردستان و چه در خارج از کردستان، به نوعی "دعوت به خشونت" است، آنهم در شرایطی که مردم "علاقه ای به خشونت ندارند" و به مبارزه "آرام و مسالمت آمیز" مردم خشونت تحمیل میکند. پاسخ تان به این مخالفین چیست؟

مظفر محمدي اين را كسي مي گويد كه خودش صاحب زر و زور است و از زور متقابل مي ترسد ويا يك مسيحي مومن است كه مي گويد اگر يك سيلي خورديد طرف ديگر صورت را براي سيلي بعد آماده كن!

اين خواست  بورژوازي است كه بگذارند آرام و مسالمت آميز كارگر را استثمار و برده خود كند، با كار ارزان و از گرده طبقه كارگر كرور كرور سود به جيب بزند. سر زن و  كودك چادر و حجاب بكند، هر وقت و هر جا خواست در زندگي مردم دخالت كند و وقت و بي وقت از ديوار خانه مردم بالا برود و جلو چشم كودكان، پدرو مادر و خواهر و برادران را چشم بسته به زندان هاي مخوف ببرد، "آرام و مسالمت آميز" شكنجه كند، درملا عام اعدام كند، كارگر و زن وجوان را شلاق بزند، انسان را روزمره وسيستماتيك با قوانين مذهبي وارتجاعي و با تعرض به زندگي و امنيت شان هتك حرمت كند...

مي بينيد كه خشونت را كه عليه كه مي كند! بورژوازي به مثابه طبقه و دولت و ارتش و پليس و زندان و و پارلمان و دادگاه هايش سيستماتيك به طبقه كارگر و جامعه خشونت مي كند و همزمان از مساجد و كليساها و مديايش خشونت را تقبيح مي كند. خشونت خودش را نه، خشونت عليه خودش را!

اين حقه بازي كثيف و مردرندي را هيچ انسان عاقلي نمي پذيرد. طبقه كارگر و مردم زحمتكش گوسفند نيستند كه شيرش را بدوشند و پشمش را يچينند و دست آخر گوشتش را هم بخورند و دم برنياورد. طبقه كارگر عليه جنايات و خشونت بورژوازي حتي اگراسلحه وزندان و شكنجه و اعدام هم نداشته باشد به صرف استثمار و  كار و بردگي مزدگي و تبعيض و نابرابري اش كه  خشونت و شكنجه جسمي وروحي  جنايتكارانه عليه كارگر و خانواده اش است، بايد شورش كند، اعتصاب كند، قيام كند، انقلاب كند و دست به اسلحه ببرد. به اين منظور حزب كمونيستي طبقه كارگر با هر اندازه آمادگي و نيرو كه بتواند بايد قدرت را از بورژوازي بگيرد. "آرام و مسالمت آميز" اگر معنا دارد خوب ما از بورژوازي ميخواهيم لطفا آرام و مسالمت آميز قدرت را به طبقه كارگر، به صاحبان اصلي جامعه، به توليد كنندگان نعمات جامعه تحويل دهد. ما هم نمي گذاريم خون از دماغ كسي بيايد. اما اگر اين را به جمهوري اسلامي بگويي همانوقت دارت مي زند.

در يك كلام مي گويم كه با هر ابزاري بشود به اين نظام و اين جنايات و خشونت بورژوازي پايان داد، بايد اين كار را كرد. اگر حزب كمونيستي طبقه كارگر با كودتا هم بتواند جمهوري اسلامي را ساقط كند بايد اين كار را بكند.

 

از: کمونیست 160، نوامبر 2009