آزادیخواهان نیم بند " ایرانی"

سیف خدایاری

 

شیرین عبادی و اکبر گنجی به اعطای جایزه " آزادی و آینده رسانه ها " سال ٢٠١٠ به کورت وسترگارد کاریکارتوریست دانمارکی اعتراض کردند. این جایزه هر سال توسط یک بنیاد رسانه ای در شهر لایپزیک آلمان  به روزنامه‌نگاران، نویسندگان و رسانه‌هایی اعطا می‌شود که با به خطر انداختن خود برای آزادی رسانه‌ها تلاش می‌کنند. کورت وسترگارد یکی از طراحان کاریکاتورهای محمد(با کاریکاتور بمب در عمامه) است که در سال ٢٠٠٥ منتشر شد و با خشم سردمداران اسلام سیاسی مواجه گشت. وسترگارد از سال ٢٠٠٨ به دنبال دستگیری سه تروریست اسلامی و ناکام ماندنشان در ترور، تحت مراقبت همیشگی پلیس زندگی می کند و آخرین بار در تاریخ اول ژانویه ٢٠١٠  در خانه خود مورد هجوم تبر و چاقوی یکی از اعضای حزب بنیادگرای اسلامی الشباب سومالی قرار گرفت که خوشبختانه با مداخله سریع پلیس نجات یافت.

 دلایل انتخاب کورت وسترگارد برای این جایزه به همان اندازه روشن و واقعی است که دلایل انتخاب پاسدارگنجی از سوی همان مؤسسه  در سال ٢٠٠٧ مبهم و غیرواقعی بود ! هر گونه مقایسه بین وسترگارد و پاسدارگنجی در میزان آزادیخواهی، در درجه اول توهین به آزادی است. گنجی یکی از اعضای وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران از مخوف ترین نهادهای جمهوری اسلامی است که در دهه اول حکومت جمهوری اسلامی بیش از صد هزار نفر را به جوخه اعدام سپرده اند و هنوز هم جمهوری اسلامی بدون وجود آنها یک روزش را به شب نمی رساند. او در جریان پروژه خاتمی توانست به یمن رسانه های بورژوایی از پاسدار انقلاب و شکنجه گر به مقام یک "ژورنالیست و تحلیل گر سیاسی" ارتقا پیدا کند. حزب کمونیست کارگری ایران در سال ٧٩ پرونده جنایت گنجی و سایر جانیان اسلامی را نزد مردم ایران گشود و تا زمان سپردن آنها به دادگاه هیچگاه بسته نخواهد شد. شیرین عبادی نیز  در خدمت به جنبش ملی ـ مذهبی و در نتیجه بقای نظام ضد بشری جمهوری اسلامی و تلاش برای پوشاندن چهره قابل تحمل از اسلام و "مدرن" جلوه دادن آن از هیچ تلاشی دریغ نکرده است. اعطای جایزه نوبل به عبادی نیز بخشی از همان پروژه خاتمی و آوانس غرب به یکی از جناحهای جمهوری اسلامی بود.

عبادی و گنجی که برای شرکت در مراسم اعطای جایزه به وسترگارد دعوت شده بودند، در آخرین لحظات و به گفته خود به محض اطلاع از اعطای جایزه به وسترگارد از شرکت در ادامه مراسم خودداری کرده و در اظهاراتی به این کار اعتراض کردند. گنجی که دوراندیش تر از عبادی است تریبون را به خانم وکیل سپرده تا با غور در لوایح و مفاد حقوق بشر حکم لازمه را صادر نماید و بگوید:"وی با کاریکاتورهایش احساسات مذهبی را جریحه دار کرده است". جریحه دار نمودن احساسات مذهبی مردم همان روی دیگر سکه "توهین به مقدسات و تشویش اذهان عمومی" نظام جمهوری اسلامی است  که به جرم آن سالانه هزاران نفر را راهی زندانها می کنند و به شلاق می بندند ـ خانم وکیل احتمالاً خاطراتی از موکلین قربانی "احساسات مذهبی" را به یاد می آورد ـ وبا همین جرایم  که زمانی در دستگاه پرطمطراق اصلاحات "دگراندیشی" خوانده می شد، دهها هزار نفر را اعدام کرده اند. اگر مؤسسه نوبل و سایر نهادهای فرهنگی سرمایه داری در بال و پر دادن به چهره هایی شترمرغ نما مانند گنجی و عبادی گاهاً دچار " اشتباه " می شوند، عبادی و گنجی در دفاع از نظام اسلامی و " دموکراسی دینی" هیچگاه دچار لغزش نمی شوند. کافی است کمی پرده را کنار زد تا تعفن پشت صحنه این سناریو نویسان بورژوا اسلامی فضا را غیر قابل تحمل نماید.

دالایی لاماهای وطنی بیش از این نمی توانند پشت چهره بزک کرده با رنگ و لعاب دموکراسی و "آزادیخواهی"  قایم شوند. قضیه خیلی ساده است: بین آزادی مطلق و بی قید و شرط که شامل ابراز عواطف، احساسات، اندیشه ها و استعداد بشری و از جمله جوک ساختن و کاریکاتور کشیدن از "مقدسات ملی ـ مذهبی" است و استبداد از نوع جمهوری اسلامی یا نمونه های خوش خیم تر گنجی عبادی اش باید یکی را انتخاب کرد. راه میانه ای وجود ندارد. تمدن بشری به مرحله ای از رشد عقلی رسیده است که هیچ چیزی را مقدس نداند و همه چیز از جمله احساسات مذهبی خانم عبادی را به ریشخند بگیرد.