-- Logo ---->

خواص انکار جنبش سبز برای حزب کمونیست کارگری

در حاشیه سیر انقلاب ایران و چشم انداز  حمید تقوایی

اسد گلچینی

 

 

"موسوی و کروبی و کل جناح مغلوب حکومت، بهمراه نیروهای اپوزیسیون حافظ نظام خارج کشوری، نیروهائی که با "جنبش سبز" نامیدن انقلاب تلاش داشتند آنرا حرکتی رفرمیستی و در چارچوب نظام قلمداد کنند تماما دوره شان به سر رسیده است. اینان بر خلاف ادعایشان، و علیرغم تمام تلاشی که رسانه های غربی برای لانسه کردن آنها به کار بردند، نه رهبر اعتراضات مردم بودند و نه هیچ ربطی به این جنبش داشتند."
حمید تقوایی "سیر انقلاب ایران و چشم انداز آن" نشریه انترناسیونال شماره ٣٤٤

 

جریانی که واقعیت شناخته شده ای به قد و قامت جنبش سبز و رهبری آنرا بر تحولات سال ٨٨ انکار میکند یا باید از سرخوردگان همچنان امیدوار و جدی این جریان باشد و یا از رقبای شکست خورده آن و یا شاید هر دو!

بسیاری که به این جنبش امید بسته بودند با چشم باز مشغول بررسی و ارزیابی همه مسائل هستند. جریانات و افراد جدی مدتهاست به این مشغولند. حزب کمونیست کارگری و حمید تقوایی با انکار جنبش سبز باز هم اتکیت های آماده  "انقلاب انقلاب" را بر هر حرکتی آماده کرده اند و لازم نیست درسی از شرکت در جنبش سبز بگیرند. لابد همراه با یک گام به پس جنبش سبز در دوره گذشته باز هم خیز "انقلابی" بر میدارند و از آنجا که از نظر آنها جنبش سبزی موجودیت ندارد باز هم در رکاب این جنبش (بخوانید ادامه انقلاب جاری که اساسا حول و حوش انتخابات ها در جمهوری اسلامی و مناسبت های مذهبی و حکومتی خواهد بود) خواهند ماند.

بر خلاف نظر حمید تقوایی و حزب کمونیست کارگری، جنبش سبز پدیده ای قابل رویت بوده  وهست و همه آن را برسمیت میشناسند. با وجود شکست و ناکامی های این جنبش در مقابل جناح رقیب در نظام جمهوری اسلامی، خود را برای دور دیگری از کشمکش ها آماده میکند. دوره قبل از خرداد ٨٨ هم همین کار را کردند. اینها در سایه سرکوب گسترده کارگران، دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب و زنان و مردم مبارز، در حال آماده کردن خود برای رقابت با خامنه ای و احمدی نژاد  شدند. سرکوب غیر خودی ها  برای این جریانات همیشه برکت بوده است. سردمداران جنبش سبز در همه سطوح حکومتی و در میان اقشار مختلف مردم، تشکیلات، حزب ، شخصیت و روزنامه  داشته است. جنبش سبز را همین ها راه انداختند و در کار علنی و قانونی هم مهارت خود را دارند. گویا در این جنبش هر فردی خود رهبر شد! پوپولیستها هم با انقلاب نامیدن این جریان، با جنبش سرنگونی نامیدن آن، با "کودتای انتخاباتی" و با "جنبش مردمی" و  "جنبش جاری"  نامیدن آن به کمک این جنبش و "حلال" شدنش مشغول شدند. اینگونه تبلیغ کردند که این جنبش "سرنگونی" و جنبش "انقلابی" توده هاست  که  موسوی و کروبی را رهبری میکند!!  انکار جنبش سبز از طرف حزب کمونیست کارگری در حالی است که جامعه و تمام جریانات راست و چپ خارج از دوری و نزدیکی و یا مخالفت و موافقت ،  آن را برسمیت شناختند.

جنبش سبز بار دیگر کل اپوزیسیون را بهم ریخت، از سازمان اکثریت تا احزاب و جریانات ناسیونالیست کرد و از حزب توده تا سازگارا و نوری زاده و بلند گوهایشان و تا خفقانی که برای کمونیستها در خارج کشور میخواستند برقرار کنند همه و همه نشان از این جنبش و چفت شدن مطالبات اقشار  طبقه متوسط و بورژوا و همراهی توام با توهم توده های مردم بود. اینها نبضشان با نبض این جنبش و دقایقش میزد. همه تشکلها و جریانات کارگری و رهبران آگاه کارگران و محافلشان،  و زنان مبارز و کمونیست حال هر کدام از زاویه منفعت سیاسی و مادی خود این جنبش را دیدند  و در مورد آن موضع خود را  روشن کردند. انکار موجودیت جنبش سبز و اهداف و تسلط  تشکیلات و سازماندهیش از "انتخابات" خرداد ٨٨ به این طرف، از سوی حزب کمونیست کارگری نشان میدهد که دوران پوپولیسمی که همین جنبش را میخواست بعنوان انقلاب آنهم از جانب حزبی با ادعای کمونیست بودن به خورد مردم بدهد تمام شده است. پوپولیسم این قبیل افراد و جریانات به بن بست رسیده است . جنبش سبز موجود است و اتفاقا انکار آن به همان اندازه شرکت و فراخواندن کارگران و مردم مبارز به تقویت ان سم است.  کمونیستها باید با همه توان خود را برای رودررویی با آن  بعنوان بخشی از حکومت اسلامی و دستگاه سرمایه داران آماده تر کنند.

آنچه شکست خورد و باید کنار گذاشته شود تصورات و عملکرد "انقلابیون" میلیتانت خرده بورژوا و پوپولیست است که فکر میکنند جنبش سبز یا جنبشهای بورژوایی به آنها خیانت کرده است. جنبش هایی که بر هر چه میلیتانسی و توده های میلیونی در عاشورا و نماز جمعه و رهبری موسوی و کروبی و تشکیلات عریض و طویلشان مسلط بود. این بن بست این قبیل جریانات است که انقلابشان را در این "جنبش سرنگونی" و در این "انقلاب" یافتند.  انقلابیون کمونیست و جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر در ایران هر چند محدود و پراکنده اما خوشبختانه اگاهتر از آن است که از این قبیل جنبشها و انقلابات ضد کارگری  دنباله روی کند.

حمید تقوایی ادامه میدهد:

"اینان بر خلاف ادعایشان، و علیرغم تمام تلاشی که رسانه های غربی برای لانسه کردن آنها به کار بردند، نه رهبر اعتراضات مردم بودند و نه هیچ ربطی به این جنبش داشتند." همانجا

باید آدم بسیار شعبده باز باشد و بتواند دیگران و اطرافیانش را با تحلیل های پوپولیستی آنچنان مسلح کرده باشد که نتوانند بفهمند که دستبند های سبز و رفتن به عاشورا و الله و اکبر گویی در دانشگاه ها و در تظاهرات ها علائم کدام جنبش بود و حتی میلیتانسی آن و مرگ بر خامنه ای گفتن آن هم زیر کدام هژمونی قرار داشت و به جیب کدام جنبش رفت. شما در این موارد چیزی یادتان نیست؟ تجربه شرکت مستقیم ندارید؟ حمید تقوایی نمیتواند برای انقلابش نمونه ای از تجمعی صد نفره بیاورد که مستقل از هژمونی جنبش سبز راه انداخته باشند. حمید تقوایی برای نشان دادن انقلابش سوار بر اسب ابوالفضل باید سراغ مناسبتهای ارتجاعی مانند نماز جمعه و روز عاشورا برود.  انقلاب مورد نظر شما کجا بود و چه مشخصاتی داشت؟

سوال این است که اگر حرف امروز شما دال بر اینکه (رهبران جنبش سبز)  "نه رهبر اعتراضات مردم بودند و نه هیچ ربطی به این جنبش داشتند"  را مبنی قرار بدهیم و با حرفهای اوایل "انقلاب خرداد" مقایسه کنیم نتیجه ای که بدست میاید چیزی جز  شکست تئوری و عملکرد های پوپولیستی این حزب و رهبری آن نیست. یادتان هست در دوران "انقلاب خرداد" اعلام کردید که با این رهبران که امروز نه رهبرند و نه جنبش سبز آنها را برسمیت میشناسید، وارد مسابقه نمیشوید؟ یادتان هست اعلام کردید با موسوی کشتی نمیگیرید؟ یادتان هست این رهبران به دلیل موقعیتی که در انقلاب شما داشتند به مقام اپوزیسیونی رژیم رانده شدند و بهمین دلیل بود که از کشتی گرفتن با آنها خود را و مردم و هوادارانتان را منع کردید؟ آیا دلیل خاصی وجود نداشت که شما در بحبوحه انقلاب خرداد  چنین استراتژی و سیاستی تعیین کنید؟ واقعیت این است که آن زمان بر خلاف حرف امروزتان موسوی را بعنوان اپوزیسیون رژیم خطاب قرار دادید. تحت عنوان یک حزب "کمونیستی" این سیاست را تعیین کردید و تحت نام یک حز "کمونیستی" به مردم و کارگران و رفقایتان در مورد سرمایه داران سبز و جنبشی که براه افتاد دروغ گفتید. خاک بر چشم آنها پاشاندید تا این واقعیت را نبینند و آنگاه کمونیستها را که این واقعیت را به هم طبقه هایشان میگفتند جغد انقلاب نام نهادید. با کدام واقعیت و حقیقت و شفافیت با حزبتان و مردم روبرو میشوید؟ راهی برای شما غیر از این نیست که بگویید:  " جنبش جاری گرچه با دستاویز و مستمسک انتخابات و دعواهای درون جناحی شروع شد اما از همان آغاز از نظر مضمون و اهداف خود انقلابی علیه کل نظام موجود و برای سرنگونی جمهوری اسلامی بود". همانجا

باید گفت چیزی که به پیایان رسیده است فرصت طلبی شما، انقلابی گری خلقی شما و پایان دوران آویزان شدن پوپولیست ها به کمونیسم و طبقه کارگر است. برای جنبش ما این هم بخشی از خود آگاهی کمونیسم کارگری ایران در این دوره باید باشد.

حزب کمونیست کارگری جنبش سبز را نمی بیند چون خود را در اهداف این جنبش  با سبز ها رقیب میداند. رقبایی که هر کدام مسله ای جز پیروزی جناحی از سرمای داری طرفدار غرب و برخی از ارزشهای لیبرالی آن هدفشان است. این جنبش برای این حزب انقلاب خرداد بود و برای فرار از شکست سیاست و استراتژی که این حزب در این انقلاب داشت راهی بجز این نمی ماند که انقلاب و یادداشت های انقلاب ادامه داشته باشد حال سبز ادامه پیدا کند یا صورتی و پسته ای فرقی ندارد ، آنچه مهم است ادامه "انقلاب" است! 

دوران ایجاد اختشاش و استفاده  یا درست تر گفته شود، سواستفاده از دوستی و رفاقت و هم حزبی بودن با منصور حکمت برای هم دوره های منصور حکمت گذشته است. جریانات مختلف مدعی خط کمونیسم کارگری تا هم اکنون و در تحولات سالهای بعد از مرگ منصور حکمت در ایران هر کدام راه خود را رفته اند. ما  بعد از مرگ منصور حکمت تلاش کردیم حزبی سیاسی داشته باشیم که به قول کورش مدرسی "حزب تعدد نظرات و وحدت در اراده باشد" . بسیاری این راه را انتخاب نکردند و در عوض مراسم برائت از مشرکین و انقلاب ایدئولوژیک راه انداختند. متاسفانه سالها گذشت تا حقایق واضح تر نمایان شود و بسیاری که نتوانستند در گرد و غبار اولیه بروشنی این را ببینیند اکنون میتوانند این حقایق را هر چند با تحمل شکست های زیاد و تلفات زیاد برای جنبش کمونیستی و کارگری  دنبال کنند.

مبانی سیاستهای این حزب در سال ٨٨  به قول معروف یکشبه اتفاق نیفتاد، کمونیستها و کارگران نقش این حزب را در تحولات و رویدادهای ایران و منطقه لابد دنبال کرده اند و اگر نکرده اند لازم است یکباردیگر مرور کنند. اینکه این حزب طرفدار جنبش سبز میشود و  آنرا انقلاب مورد دلخواهش مینامد، بدنبال سیاست هایی بود که مثلا راه حل مساله فلسطین را در سرکوب حماس یافت و نه در برسمیت شناختن دو دولت اسرائیلی و فلسطینی، جنگ و حمله آمریکا بر علیه ایران را همانطور که امروز مساله تحریم را زیر جلکی برکتی برای "انقلاب سوسیالیستی" میدانند دانست، در هر تحول و شلوغی و تظاهراتی در ایران دنبال "انقلاب" بود و حتی ارتجاعتی ترین شلوغی ها در تبریز به رهبری ناسیونالیستها، در تهران بوسیله هخا ئیها و در اهواز بوسیله الاهواز را "انقلاب" و "انقلاب" جاری و راهی برای پیش بردن "انقلاب" و ... فهمید و معنی کرد. آخرین شاهکار این جریان ملیتانت خرده بورژوا با همه توان وارد شدن به "انقلاب خرداد ماه" بود. جنبشهای ارتجاعی و ضد کارگری که با حاکمیت بخشی از سرمایه داران دیگر که در حاکمیت هستند همیشه جاری است و زمانی به مرحله قیام و انقلاب هم میرسد اما آنچه که برای کمونیستها و کارگران به خود آگاهی و اتحادشان باید تبدیل شود شناخت از چنین انقلابیون و چنین انقلاباتی است این شرط لازم برای دخالت آگاهانه در هر تحولی است.

 

١ اردیبهشت ١٣٨٩

٢١ آوریل ٢٠١٠