کارگران و جنبش سبز:  تفاهم یا تقابل؟

رحمان حسین زاده

 

آقای بیژن حکمت از چهره های جمهوریخواهان ملی و مدافع جنبش سبز در مصاحبه ای با رادیو فردا(شنبه شانزدهم ژانویه) از عدم حضور کارگران و مراکز کارگری در جنبش سبز شکوائیه داشت. شکوائیه آقای حکمت بر دو واقعیت متکی بود. ایشان اذعان میکردند که " کارگران و مراکز کارگری در جنبش سبز حضور ندارند" و در بخش دیگری از مصاحبه به این واقعیت هم اشاره داشتند" که جنبش سبز هم مطالبه ای برای کارگران ندارد" روشنفکر پروپاقرص جنبش سبز ضمن توصیه ضرورت حضور کارگران در جنبش سبز در "خدمت اهداف دمکراسی"، همزمان سران و همقطارانش را در جنبش سبز نصیحت میکرد که لازم است، "خواست دستمزدهای معوقه و حق ایجاد سندیکا و اتحادیه" را در مطالبات جنبش شان بگنجانند. سخن سرراست حکمت همانند هر ایدئولوگ لیبرال بورژوازی این شگرد همیشگی است که با  طرح یکی دو خواست اولیه ، بلکه  دل کارگران را به  دست آورند، به همراهی در جنبش سبز متقاعدشان کنند و همچون نیروی ذخیره در صف جنبش سبز هضمشان کنند.  اما نکته اینست، به حکم خود آگاهی طبقاتی و سیاسی رهبران و فعالین دو سوی این صف بندی، بعید است اندرزهای "اعتدال منشانه" آقای حکمت از هر دو طرف جدی گرفته شود.

شکاف موجود بین جنبش سبز و جنبش کارگری، نه معرفتی، نه نتیجه سهل انگاری و بی توجهی، بلکه ریشه در بستر طبقاتی تماما متفاوت و اهداف سیاسی و خواسته ها و مطالبات تماما متمایز طبقه کارگر و طبقه سرما یه دار ایران دارد. در دو سوی جنبش سبز و جنبش کارگری، تحرک تعیین کننده دو طبقه اصلی جامعه شکل گرفته که قبلا هر دو توهم همگامی همگانی را در انقلاب ٥٧ تجربه کرده و به ویژه طبقه کارگر و مبارزین کارگری تاوان سخت این توهم را در تداوم ٣٠ سال حاکمیت سیاه دولت بورژوایی اسلامی علیه خود و با بی حقوقی مطلق و زندگی زیر خط فقر و سرکوب و دستگیری و شکنجه و زندان و اعدام و پایمال شدن ابتدایی ترین دستاوردهای  اقتصادی و سیاسی شان پس داده اند.

آری!  هم طبقه بورژوا و هم طبقه کارگر ایران خودآگاهتر و پخته تر شده اند. هیچکدام به آسانی بیگدار به آب نمیزنند. این موضوع را بیشتر باید شکافت . تا آنجا که در چارچوب این یادداشت میگنجد، اشاره کوتاهی به مسئله دارم.

جنبش سبز  به عنوان بستر بخش مهمی از بورژوازی پروغربی بسیار آگاه و هدفمند از کوچکترین اشاره ای به خواسته ها ومطالبات اولیه طبقه کارگر پرهیز میکند. اینها به زعمشان نمیخواهند "کارگر را پررو و متوقع کنند" اینها میدانند "کار ارزان و کارگر خاموش" از ملزومات  پایه ای سودآوری و انباشت سرمایه در کشوری مثل ایران است. محور پلاتفرم اقتصادی رهبران کنونی جنبش سبز و یا مجمع "اتاق فکریهای" این جنبش، امثال گنجی با برنامه اقتصادی تاچریستی بر بی حقوقی مطلق کارگران متکی است. این واقعیت طبقاتی بر ته مانده توهمات بیژن حکمت سابقا چپ و نئولیبرال کنونی مدافع سبز،خط بطلان میکشد و بعید است بتواند جنبش سبز را به طرح مطالبات کارگران متقاعد سازد.

در آنسوی این صف،  طبقه کارگرایران نیز آگاهتر و پخته تر شده است و به این دلیل جنبش سبز را از آن خود نمیداند و کارگران و مراکز کارگری در آن حضور ندارند. اما اینجا باید مکث بیشتری کرد. نفس عدم حضور مراکز کارگری را در جنبش سبز باید به فال نیک گرفت، اما در راستای شکل دادن به جنبش فعال کارگری تماما متمایز و حاضر در صحنه و مدعی هنوز کافی نیست. امروز طبقه کارگرایران به سروسامان دادن به جنبش طبقاتی و اجتماعی خود تماما در تقابل آشکار با جنبشهای بورژوایی و از جمله جنبش سبز نیازمند است. جنبش خود آگاه طبقه کارگر لازمست شفاف و روشن و بی ابهام در مقابل تمام  جناحهای بورژوازی در حاکمیت و در اپوزیسیون قد علم کند. رهبری، پلاتفرم، مطالبات و سازمان و حزب کمونیستی متکی به نیروی خود طبقه و مردم خواهان رهایی از ستم و استثمار را به میدان بکشد. این تاکید از آنجا لازم است که متاسفانه هنوز صفوف طبقه کارگر در مقابل جریانات بورژوایی تماما واکسینه نیست. هنوز بیم آن هست بخشهایی از طبقه کارگر در تنگنا قرار داده شده را از سر "پراگماتیسم و این دوران بگذرد" را به گوشت دم توپ جنگ جناحهای بورژوایی تبدیل کنند. به ویژه به وضوح می بینیم جناح چپ بورژوازی از امثال آقای بیژن حکمت و اکثریت و توده و راه کارگر و حزب کمونیست کارگری ایران هر کدام با توجیهات خاص خود و با القابی چون"تلاش در راه دمکراسی، ضرورت حضور در جنبش توده ای، و حضور در انقلاب" طبقه کارگر را به همسویی با جنبش ارتجاعی سبز فرا میخوانند. کمونیستهای طبقه کارگر و رهبران کمونیست کارگران رسالت تعیین کننده و تاریخی بر عهده دارند که نگذارند، در بازار مکاره ایجاد شده کنونی توسط شاخه های راست و چپ جنبش بورژوایی سبز،  خط مشی سیاسی پرولتری زیر گرد و غبار برپا شده رها نشود. طبقه کارگرایران و مراکز کلیدی آن لازمست عدم حضور در جنبش سبز را به تخته پرش حضور خودآگاه و اجتماعی و  سازمان یافته در تحولات سیاسی و دقیقا در مقابل جناح سیاه و سبز بورژوایی تبدیل کنند. با چنین نقطه عزیمتی متحد و متشکل شدن در مراکز و محیط های کارگری ، گرد آمدن حول حزب و سیاست کمونیستی، و جمع آوری نیرو و به میدان آوردن هدفمند و آگاهانه آن در هر نبرد به نفع کارگران و در نبرد نهایی تعیین تکلیف قدرت و تضمین رهایی طبقه کارگر و جامعه ، میتواند اجزای خط مشی طبقه کارگر آگاه باشد.

وجود چنین خود آگاهی باعث میشود، اندرزها و به اصطلاح رهنمودهای چپ بورژوایی قدیم و جدید، پوپولیستهای گذشته و کنونی نتواند طبقه کارگر را به همسویی با جنبش سبز و به زعم آقای حکمت و شرکا به حضور و تفاهم با جنبش سبز بکشاند.بر عکس برای طبقه کارگر آگاه مسئله تفاهم با جنبش سبز نیست، دوره تقابل تمام عیار طبقه کارگر با جنبش سبز و هرجنبش ارتجاعی بورژوازی است.

 

***