چگونه ميتوان جلو موج جديد حمله به مردم را گرفت؟

موج جديد حمله به مردم و بخصوص به زنان شروع شده است. فضاي جنگي به بهانه تهديدات امريكا بر جامعه گسترده ميشود. چگونه ميشود  جلو اين موج را گرفت؟ بخصوص حمله به بهانه بدحجابي را چگونه ميتوان جواب داد؟ آيا رفع اين حملات و مزاحمت ها برعهده خود زنان است؟ آيا تشكيل جبهه اي از جناح چپ جامعه ضروري شده است؟ 

و سوالاتي از اين قبيل امروز در ميان مردم و بخصوص فعالين و آزاديخواهان جامعه مطرح است. در اينجا ميخواهم خلاصه به اين مساله بپردازم. قصد من در اينجا تحليل اوضاع سياسي نيست. اين كار به كرات از جانب حزب حكمتيستها و بخصوص ليدر حزب، كورش مدرسي انجام شده است و من توجه همگان را به اين مباحث جلب ميكنم.

دوستي ميگفت آيا اصلا موجي وجود دارد؟ آيا اين تهديدات براي رژيم عملي است؟ آيا ميتوانند تاريخ را به عقب برگردانند و دستاوردهاي مردم را پس بگيرند؟ و بخصوص آيا ميتوانند روسريها را جلو بكشند و حجاب را دوباره مد كنند؟

آره اين موج وجود دارد. بطور قطع رژيم حملاتي را به جامعه شروع كرده است. طيق معمول هر وقت قافيه تنگ شود اولين گروه اجتماعي كه مورد حمله قرار ميگيرد زنان هستند. چرا كه برابري زن و مرد و آزاديهاي مدني و انساني با ماهيت و سياست و موجوديت رژيم اسلامي در تناقض و تعارض قرار گرفته است. بنا بر اين در يك كلام تعرض به آزاديهاي سياسي و مدني و انساني شروع شده است. رژيم از تهديدات و تبليغات جنگي امريكا استفاده كرده  است تا فضاي جنگي در جامعه به وجود آورده و آن را بهانه سركوبهايش قرار دهد. اين كه دولت احمدي نژاد ميتواند اين سركوب را تحميل كرده و به سرانجام برساند و مردم را به خانه بفرستد و يا نميتواند، جواب در خود ندارد. جواب اين سوال روي ميز طبقه كارگر و جوانان و دانشجويان و فرهنگيان و روشنفكران و فعالين  و كليه آزاديخواهان جامعه است. روي ميز همه ما است. از من بپرسي ميگويم پس راندن مردم و جلوكشاندن اجباري روسريها به زنان ودختران ما ممكن نيست. جامعه مارا نميتوان به عقب برگرداند.

اما اگر  مردم منتظر و  ساكت باشند و يا  تمكين كنند، اگر اجازه بدهيم فضاي جنگي بر جامعه مستولي شود. آنوقت هر اتفاق بدي ممكن است بيفتد.   بايد به اين فكر بود و كاري كرد كه سريعا جلو اين موج  جديد حمله به مردم را گرفت.

براي اين كار نسخه از پيشي وجود ندارد. اما مجموعه اي از كار و فعاليت و اتحاد و هماهنگي و تعرض متقابل وجود دارد كه هر كدام به جاي خود ميتواند لبه تيز تعرض رژيم را كند كرده و سرانجام آن را سر جاي خودش بنشاند.

چند نمونه مياورم.

در دوره اخير رژيم تلاش كرد تا با سركوب اعتراض كارگران شركت واحد جنبش كارگري رامهار كرده و كارگران را سر جاي خود بنشاند بطوريكه حتي حقوقهاي معوقه شان را هم نخواهند. ايستادگي كارگران شركت واحد و مقاومت دليرانه شان درس خوبي به اين تعرض ضد كارگري داد. ظاهر مساله رانگاه كني كارگران خواستهايشان را نگرفته اند و رهبر سنديكايشان هنوز در زندان است. اما مبارزه و مقاومت عظيم كارگران درس و تجربه گرانيهايي است براي طبقه كارگر.  پرونده اين مبارزه هنوز باز است. اسانلو بايد آزاد شود و سنديكاي شركت واحد بايد برسميت شناخته شود و حق تشكل و اعتصاب بايد به دولت و كارفرماها تحميل گردد. اين وظيفه تنها برعهده سنديكاي شركت واحد نيست. اين وظيفه بر دوش طبقه كارگر و بخصوص كارگران مراكز كليدي و فعالين و رهبرانشان افتاده است. اگر از همان آغاز كارگران مراكز صنعتي بزرگ به صدا در ميامدند الان هم  اسانلو آزاد بود و هم  درب سنديكايشان با ز و پر رونق. اين كار اگر اتفاق بيفتد به معناي جوابي به تعرض كنوني دولت به حقوق و آزاديهاي مردم و بخصوص زنان هم هست. گرفتن يك سنگر راه مجبور كردن دولت به عقب نشيني بيشتر را هموار ميكند.

يا هم اكنون در آستانه اول مه ، روز كارگر قرار داريم. اگر در اين روزها ما شاهد ابراز وجود اجتماعي و حضور گسترده كارگران در صحنه باشيم. اگر اجتماعات بزرگ و مستقل كارگري برپا شوند و  پاسخ دندان شكني به محجوب و خانه كارگرش داده شود. اين هم يك تعرض ديگر و شكستن فضاي پليسي  و تعرض به مردم است.

يا اگر اين تعرض بيشرمانه به زنان در اماكن عمومي و پاركها و تفريحگاهها و در خيابانها با پاسخ قاطع زنان و مردان آزاديخواه روبرو شده و حساب ماموران كثيف و بزدل رژيم را كف دستشان بگذارند، جرات تعرض بعدي را از آنان سلب خواهد كرد، محتاطشان كرده و در نهايت از اين عمل ننگين پشيمانشان خواهد كرد. اگر جوانان بخصوص در محلات شهرهاي بزرگ دستشان را به دست هم بدهند و قلم پاي مزدوراني را كه به زنان و دختران دست درازي ميكنند، بشكنند. عملا كنترل محله به دست آنها افتاده و اين، محل زندگي مردم را از تعرض ماموران رژيم مصون خواهد كرد. اگر كاري كنيم كه ماموران با حجاب و بي حجاب رژيم جرات حضور در ميان مردم را پيدا نكنند و هر كجا سرو كله شان پيدا شد هوشان كنند و فراريشان دهند،  شهرهاي ما و پاركها و خيابانهاي ما از لوث وجودشان پاك خواهند شد.

كارهاي زيادي ميتوان كرد. ميتوان يك جنبش عظيم  اجتماعي بخصوص متشكل از زنان آزاديخواه و برابري طلب به راه انداخت. جنبش برابري زن و مرد و جنبش دفاع از مدنيت و انسانيت. فكر نكنم كسي بر اين باور باشد كه رفع اين حملات و مزاحمت ها تنها برعهده خود زنان است. اما اين حقيقت تلخ را نميتوان انكار كرد كه مذهب و مردسالاري كه مكمل يكديگرند، در طول همه اين سالها بي تفاوتي و حتي به درجه اي فرصت طلبي اي را به بخشي ولو كوچك از مردمان جامعه ما تحميل كرده است. تعرض به زنان در جامعه و در خانواده پا به پاي تعرض پليسي و مذهبي وشرعي رژيم جلو آمده و فضارا بر زنان و دختران جوان تنگ تر كرده است. سكوت جوانان پسر و مردان حاضر در استاديوم آزادي در مقابل ممانعت دولت و پليسش از حضور دختران و زنان براي ورود به سالن و تماشاي مسابقه فوتبال به هيچوجه قابل توجيه نيست. آيا رژيم اين "مردانگي" زشت را به جامعه ما قبولانده  است؟ آيا ترس از دخالت، اين پديده غير قابل تصور انفعال و بي تفاوتي مردان و جوانان را توجيه ميكند؟ بطور قطع نبايد اين باشد.  اين خصلت و خصوصيت جامعه ما نيست. آزاديخواهي و برابري طلبي پديده اي اجتماعي و عمومي در ميان زنان و مردان جامعه ما است. مذهب و مردسالاري اين دو پديده همزاد و مذموم  و حاكميت اسلامي هيچگاه مورد پذيرش نبوده است.  

ميتوان بك  تحرك روشنفكري براي دفاع از مدنيت و آزادي و برابري در دانشگاهها و در ميان فرهنگيان و مردم و همه انسانهاي سكولار و ضد مردسالاري  بوجود آورد. ميتوان صداهاي اعتراض هماهنگ و متحدي از همه گوشه و زواياي جامعه از كارخانه و دانشگاه و مدارس و ادارات و محلات و در ميان اقشار گوناگون اجتماعي بلند شوند. ميتوان و بايد از آزادي و مدنيت و انسانيت دفاع كرد و نگذاشت هيچ دست كثيفي به روي اين آزادي بلند شود. نگذاشت حرمت و كرامت زنان و دختران و جوانان جلو چشمان جامعه پايمال شود. كارهاي زيادي ميتوان كرد.

در يك كلام، بايد دخالت كرد. با صدا، با قلم ، با اعتصاب كارگري، با اعتراض و اجتماع و حضور در همه جا، با كنترل محلات، با شكستن هر دستي كه به روي زنان و دختران بلند ميشود، با تعرض متقابل به هر وسيله و شيوه ممكن ميتوان و بايد جلو اين موج جديد حمله به مردم را گرفت.

و از اين راهها است كه فضاي جنگي شكسته ميشود و جلو تهديدات دولت و حمله به آزاديهاي مدني و اجتماعي و تعرض به زنان و توهين به انسان گرفته ميشود. و از اين راهها است به تهديدات امريكا و جنگ طلبيش جواب دندان شكن داده ميشود. اگر مردم در ميدان باشند، مردمي كه به جنگ و قلدر مآبي امريكا و به دندان تيز كردن ناسيوناليستهاي وطني و قومپرستها و دارو دسته هاي باند سياهي اسلامي و فرقه هاي مذهبي، نه ميگويند. آنوقت تهديدات جنگي امريكا پوچ است . آنوقت جنگي كردن فضاي جامعه از طرف دولت احمدي نژاد پوچ است. با مبارزه براي آزادي و برابري  هم ميتوان امريكا را سر جايش نشاند و هم تدارك  سرنگوني رژيم ضد انساني را ديد.

ميتوان و بايد جلو امواج تهديدات جنگي امريكا و فشار و سركوب پليسي دولت و فضاي جنگيش را گرفت.  اين كار دست همه ما را ميبوسد. موفقيت در سازمان دادن اين تعرض متقابل در گرو دخالت ما است. دخالت همه ما. دخالت هر انساني اعم از كارگر و دانشجو و فرهنگي و سرباز و اعم از زن و مرد و پير و جوان و همه انسانهايي كه از توهين به آزاديها و حرمت انساني و از دخالت در زندگي خصوصيشان بيزار و متنفرند.

 بايد دخالت كرد. بايد به جاي فضاي جنگي و خفقان و سركوب ، فضاي آزادي و انسانيت و مدنيت و برابري را در جامعه دميد. بايد دخالت كرد. و بايد دخالت را  سازمان داد. مبارزه فردي كارساز نيست. دخالت فردي كافي نيست. بايد اين دخالتها را متحد و متشكل كرد و سازمان داد. اين كار حكمتيستها است. اگر در استاديوم آزادي چند حكمتيست حضور داشتند و با صداي بلند فرياد ميزدند كه بگذاريد دختران و زنان به سالن بيايند، شكي نيست موجي از سمپاتي و حمايت از اين خواست تمام سالن را فرا ميگرفت و درب استاديوم را ميشكست و به روي زنان باز ميكرد. اين يك جور سازماندهي اعتراض است. اين كار را در كارخانه و دانشگاه و محلات ميتوان انجام داد. سازماندهي كنترل محلات از جانب جوانان آزاديخواه دست حكمتيستها را ميبوسد.راه اندازي جنبشي به حمايت از آزادي اسانلو و سنديكاي شركت واحد دست كارگران سوسياليست و راديكال را ميبوسد. راه اندازي يك جنبش اعتراضي براي دفاع از آزادي و مدنيت و كوتاه كردن دست مذهب از زندگي مردم و بخصوص زنان و دختران كار فعالين و آزاديخواهان جامعه ما است. در يك كلام كمونيست ها و حكمتيست ها ميتوانند و بايد محرك و سازمانده  اين فعل و انفعالات اجتماعي و ستون فقرات يك جنبش عظيم و همه جانبه اعتراضي در كارخانه و دانشگاه و محله و در ميان اقشار گوناگون اجتماعي باشند        

آيا تشكيل جبهه اي از جناح چپ جامعه ضروري شده است؟

اجازه بدهيد جواب اين سوال را به  شماره بعدي موكول كنيم.

مظفر محمدي ارديبهشت ٨۵