مصاحبه
تلويزيون
پرتو با کورش
مدرسى ليدر حزب
حکمتيست
تلویزیون
پرتو: دوباره
به بحث گارد
آزادی
میپردازیم. چرا
گارد آزادی؟ و
آیا این امری
مربوط به قبل یا
بعد از سقوط
جمهوری
اسلامی است؟
کورش
مدرسی: دو
مسئله داریم. اول
اینکه جمهوری
اسلامی را
سرنگون کنیم. و
دوم اینکه بعد
از سرنگونی
تضمین کنیم که
جامعه
عراقیزه نمیشود.
مدنیت جامعه
بجای خود باقی
خواهد ماند و
مردم امکان
انتخاب آزاد و آگاه نظام
حکومتی خود را
خواهند داشت.
قبلا
توضیح داده
ایم که اگر جمهوری
اسلامی را با
قیام مردم
سرنگون نکنیم اوضاع
به شدت خراب
تر می شود. امروز
ماجراجویی
برسر مسئله
هسته ای است،
فردا فلاکت
اقتصادی، فقر
و بیکاری
دامن این
جامعه را در
ابعاد وسیع می
گیرد. اگر
منفعت سرمایه
داری ایجاب
کرد که سال ٥٧
برای مقابله
با یک انقلاب آزادیخواهانه
چپ، به هر معنی،
جامعه را به
طاعون اسلامی
مبتلا کند، امروز
منفعت همان
سرمایه داری ایجاب
میکند که
جامعه را به
طاعون
فدرالیسم و قوم
پرستی مبتلا
کند. همه از آمریکا تا
شاهزاده
پهلوی و از
جمهوری
خواهان ”لائیک“
تا راه کارگر
سر به راه
دارند
ناسیونالیسم،
قومی گری و
فدرالیسم
قومی را باد
میزنند.
این روند
ابعاد جدیدی
به سیاست در
ایران داده
است. این وضع
به این معنی
است که هر
نوع سرنگونی
جمهوری
اسلامی به نفع
مردم نیست. با
توجه به
کاراکتر ها و شخصیت هائی
که امروز در
صحنه سیاست
ایران ظاهر
شده اند و
تغییراتی که
اين شخصیتهاي
سیاسی، و
احزاب سیاسی و
سیاست های شان
در صحنه
سیاسی ایران کرده، تازه
سوال این
میشود که بعد
از جمهوری اسلامی
چه خواهد شد؟
کسی که
مردم را به
قیام فرا می
خواند و مردمی
که می خواهند
قیام کنند، با
این سوال
روبرو هستند. اگر
کسی ریگی به
کفش نداشته
باشد و اگر
مغزی برای اندیشیدن
داشته باشد
باید ببیند که
نفس ”شلوغ شدن“ به
معنی بهبود در
اوضاع نیست.
عراق نشان داد
که اگر آمریکا
حمله کند
اوضاع به شدت
بد تر می شود. ایران
میتواند عراق
که هیچ مثل
رواندا شود.
در نتیجه
مهم این است
که هم
پروسه
سرنگونی
جمهوری اسلامی
را تسریع کنیم
و هم بعد از
سرنگونی جمهوری اسلامی
آنچنان
نیرویی در
میدان داشته
باشیم که
مدنیت را در
جامعه حفظ کند و به مردم
امکان انتخاب
آزاد و آگاه
نظام آینده را
بدهد.
در مقابل
کل باندها
و نیروهای
سناریوی
سیاهی اسلامی
و قومی که می
توانند به
خودشان بمب ببندند و
وسط جمعیت
منفجر کنند و
تباهی دیگر را
به مردم تحمیل
کنند، باید ضمانت به
وجود آورد.
این
ضمانت را نیرو
میدهد. باید
قدرتي وجود
داشته باشد
که بتواند
مردم را متشکل
کند و مردم
بتوانند در آن
سازمان پیدا
کنند. این
مربوط به روز
بعد از قیام
نیست. همین امروز
به آن نیاز
هست. نیروئی
که بتواند
قلم پای کسی
را که بخواهد
به مردم زور بگوید،
بشکنند. نیرویی
که بتواند
به مردم امکان
دفاع از خود
را بدهد. نیرویی
که بتوانند
پروسه سرنگونی
جمهوری
اسلامی را
تسریع و کم
درد تر کند. و
یکی از ابعاد
جواب به این
ضرورت ”گارد
آزادی“ است.
بگذارید
کمی مشخص تر
صحبت کنیم.
کردستان را در نظر
بگیرید. ببینید،
جمهوری
اسلامی را
قیام مردم
سرنگون می کند.
به نظر ما
هم قیام مردم
باید سرنگون
اش کند. اما در
کردستان
سیاست فی
الحال مسلح
شده است. رابطه
جمهوری
اسلامی با
احزاب سیاسی،
رابطه مردم با
جمهوری اسلامی
و مهمتر رابطه
احزاب سیاسی
اپوزیسیون با
هم و با مردم،
مسلحانه شده است. همه با
هم جنگ کرده
اند. مهم است
که بدانیم که
رابطه احزاب
سیاسی با یکدیگر
و بعضا با
مردم هم بُعد
مسلحانه پیدا
کرده است.
در نتیجه
به محض
اینکه اوضاع
جمهوری
اسلامی خراب
شود، در
کردستان
آخرین ضربه به
جمهوری اسلامی
را دیر یا زود
نیروی مسلح
احزاب سیاسی میزنند.
اگر در این
لحظه آخر،
نیرویی وجود
نداشته باشد
که منفعت مردم
را نمایندگی
کند، مدنیت را
در آن
جامعه
نمایندگی
کند، که آرمان
آزادی و برابری
را نمایندگی
بکند و مهمتر اینکه قادر
باشد از این
منفعت دفاع
کند، سرنوشت
مردم در کردستان
ایران هم مثل
کردستان عراق
به دست
جریانات
ناسیونالیست
خواهد افتاد. جریاناتی
که قبل از
هر کس به جنگ
با هم و به جنگ
با نیروی آزادیخواه
و برابری طلب
چه احزاب
سیاسی و چه
نهاد های
طبقاتی و
اجتماعی خواهند
رفت. گارد
آزادی در کردستان
دارد تلاش می
کند مردم را
متشکل کند، جمهوری
اسلامی را زیر
فشار بگذارد
و در ضمن به
مردم امکان
دفاع از خود
را بدهد.
در سایر
نقاط ایران
گرچه رابطه
مردم با دولت
و رابطه احزاب
سیاسی با هم و
با مردم هنوز مسلحانه
نشده است اما
فاجعه
اجتماعی فی الحال
نطفه بسته است.
اینجا هم گارد
آزادی هسته،
اسکلت
سازمانی و
قدرتی را
بوجود می آورد
که در مقابل دار و دسته
های اسلامی،
قومی و یا هر
کس که بخواهد
بعد از جمهوری
اسلامی یا
در پروسه سقوط
آن زور بگوید
و تباهی
بیاورد به
مردم امکان
دفاع دهد.
واحد های
گارد آزادی
باید از همین
امروز دست
جمهوری
اسلامی را از
زندگی مردم کوتاه کنند. منظور
این نیست که
جنگ چریکی
بکنند. منظور
این است که باید مردم،
بخصوص
جوانها، را
متشکل و متحد
کرد. و باید از
کارهای کوچک
شروع کرد.
مثلا
حواس مان هست
که در این
محله چه کسی
دارد تحریک قومی
یا مذهبی
میکند؟ چه کسی
جمهوری
اسلامی را
تقویت میکند؟
چه کسی دارد
روی دعوای کرد، ترک و
فارس نفت می
پاشد، چه کسی
دارد اسلامیت
باند سیاهی را
دامن می زند.
اینها را باید
با تلاش متحد
محدود کرد،
علیه آنها فضا
درست کرد. نسبت به آنها
هوشیاری و
آنتی پاتی
ایجاد کرد. آنها
را ایزوله کرد
و برای خود و برای مردم
امکانی را
فراهم کنیم که
اگر اینها دست
به اسلحه
بردند یا به زور متوسل
شدند بتوانیم
پشیمان شان
کنیم. باید
این قابلیت را
بوجود آورد. این
قابلیت است که
به مردم این
اعتماد عمل
متحد و متشکل
را میدهد. امروز نازی آباد،
فردا خانی
آباد، پس فردا
گیشا و ... به
تدریج مردم را
باید متشکل
و بر زندگی
خودشان حاکم
کرد. واحد های
گارد آزادی
باید محمل
قابلیت دفاع
مردم از خود
باشد.
بحث گارد
آزادی این است
باید یک نیرو،
یک حزب به
مردم امکان
دفاع از آزادی
را بوجود آورد.
برای دفاع از
امنیت و آزادی
باید قدرت
داشت. قدرت را
اتحاد و نیروی
مسلح تضمین
میکند.
دنیای امروز،
دنیای سناریو
سیاه ها است. بیست
سال پیش اگر
در جایی قیام
می کردید،
مردم متشکل می
شدند و اعتراض
می کردند،
مردم متشکل و
معترض قدرت را می
گرفتند. امروز
فرق کرده است
و بخصوص برای
ایران فرق
کرده است. امروز دنیای جنگ
بعد از فرو
ریختن دیوار
برلین است، دنیای
بعد از اشغال
عراق است.
دنیای قدر
قدرتی آمریکا
است، دنیای
قدرت گیری
اسلام سیاسی و
فرقه گرائی
سوپر فاشیستی
است که در آن
سیاست تبدیل به
باج گیری ای
شده که بیست سال پیش
قابل تصور نبود.
قابل تصور
نبود که کسی
را در مقابل
دوربین تلویزیون
سر ببرند. قابل
تصور نبود که
یک عده با
بستن بمب به
خود اقدام به کشتن هر
کسي کنند که
سر راهشان
باشد. و این را
تازه کسی
انجام میدهد
که هنوز
به قدرت
نرسیده است. امروز
اسلامی ها،
قوم پرستان،
گانگستر های سیاسی و ماجرا
جویان سیاسی
پرسه میزنند و
می توانند هر
کدام از این
کارها را انجام
دهند.
آن شبکه و
آن قدرتی که
از رهبران
مردم، از کمیته
های اعتصاب،
از فعالین، از
آژیتاتورها،
از سازمان
دهنده های
سیاسی و جنبشی امکان دفاع
از خود را می
دهد کجاست؟
دیگر بحث این
نیست که ما را
می گیرند و
زندان میکنند
و مثلا زندانی
سیاسی می شوید.
ما را میگیرند
می برند جلو دوربین
تلویزیون و
برای ارعاب
سرمان را میبرند.
بمب به خودشان
می بندند و می آورند
وسط جلسه شورا
منفجر می کنند.
باید
سازمانی
بوجود
بیاوریم که
مردم بتوانند
از خود دفاع
کنند. سابق
میشد منتظر شد
و به تدریج در اواخر کار و
قبل از قیام
این کارها را
کرد، مثل قیام
سال ٥٧ در
ایران، و یا
حتی بعد از
سرنگونی این
سازمانها،
نهاد ها و
ارگانها شکل
میگرفتند. بحث ما این است
که امروز باید
از همین حالا
این امکان و
این سازمان را
بوجود آورد.
این پتانسیلی
است که مردم
باید قدم به
قدم در پروسه
سرنگونی
جمهوری اسلامی
بدست آورند و
گارد آزادی
میخواهد این را
تضمین کند. در
غیر این صورت
ماجرا جویان و
گانگستر های
اسلامی و قوم
پرست با پول و
نیروی آمریکا،
با ”خدمات“ طالبان
و ژنرال های
پاکستان، که
بمب اتمی هم
که دارند، جامعه را به
نابودی
میکشند. کسی
که این را
نبیند یا به
لحاظ سیاسی
کور است و
یا حتی تحقق
این سیه روزی
مردم را فرصتی
برای خود
میداند.
همه سرمایه
گذاری کردند
پول شان را
روی میز گذاشته
اند. تنها
شانس مردم این است که در
همان پروسه
مبارزه سیاسی
متشکل شوند،
متحد شوند و
قدرت دفاع از خود را
بیابند.
تلویزیون
پرتو: میگوئید
که یک فعال
کمونیست ،
روشن بین
در مقابل
جمهوری
اسلامی باید
محبوب باشد،
باید متشکل
کننده باشد،
باید آگاه
باشد اما
بعلاوه گارد
آزادی میگوید
باید هوشیار و
میلیتانت
باشد و شم نظامی
داشته باشد؟
کوروش
مدرسی: بحث
این است که
باید قدرت
دفاع از خود
را داشت. معنی
اش این می شود׃ فرض
کنید من و شما
در محله نازی
آباد هستیم،
سه، چهار، پنج
نفر هستیم با
هم در روابط
طبیعی دوست
هستیم. با هم یک واحد
گارد آزادی را
درست میکنیم. دقت
میکنیم که
اطراف مان چه
خبر است؟ فضا
را بر اسلامی
ها و قوم
پرستان تنگ
میکنیم. مردم
را نسبت به
آنها حساس میکنیم،
سعی کنیم
خودمان را
مسلح کنیم،
گوش به زنگ
سیاست ها و
رهنمود های حزب هستیم. به
مانع دست
درازی فیزیکی
و قلدر منشی
اسلامی ها و
هر کسی که قلدر
منش باشد
میشویم.
کسی که
بحث سیاسی می
کند جوابش بحث
سیاسی است و کسی که
تظاهرات می
کند جوابش
تظاهرات است. ولی
کسی که دست به
اسلحه می برد
یا به خودش
بمب میبندد یا
ترور میکند را
که دیگر نمی
شود با
تظاهرات جواب
کرد. آن هم در
دنیای امروز.
بحث ما
این است که این
امکان را باید
در همه محلات
بوجود آورد.
مردم باید
در پروسه
سرنگونی
جمهوری
اسلامی در مقابل
جمهوری
اسلامی و در
مقابل بخش
وسیعی از
اپوزسیون که
بیشتر
گانگستر سیاسی
یا قوم پرست
هستند تا اپوزسیون
سیاسی، امکان
دفاع از زندگی
را داشته
باشند. دنیای
امروز با بیست سال پیش فرق
می کند. دنیای
امروز با دنیای
قرن نوزده فرق
می کند. دنیای امروز
دنیای رواندا
است. دنیای
جرج بوش و بن
لادن است. دهه ٧٠
میلادی اصلاً
قابل تصور
نبود در جایی
مثل رواندا
نصف جمعیت
بریزد سر یک
میلیون نفر
از بقیه را با
ساطور بزند و
یا در مقابل
دوربین
تلویزیون سر
کسی را برید،
يا هواپیمای
مسافربری را
تبدیل به موشک
کرد و ساختمان
های نیویورک را فرو ريخت. بغداد
امروز قابل
تصور نبود.
تلویزیون پرتو: وقتی
بحث گارد
آزادی مطرح می
شود پاسخهایی
که بخصوص از
جوانهای داخل
ایران میرسد
یک شور و شوقی
ایجاد کرده است.
نکته این است
که مردم می گویند
جمهوری
اسلامی ادامه
دارد. دستش
دراز تر و
پوستش کلفت تر
شده است. مردم
احساس میکنند
حریف نمی
شوند،
جوانانی که
احساس
میلیتانسی
بیشتری می کنند به خود
میگویند که
باید کاری کرد.
این جمله را
بارها شنیده
ام. باید بریزیم
و بزنیم اما
بحث ها و
فراخوان های
شما هشدار
هائی دارد که
فضا هنوز نظامی
نیست. تفاوت
فرمولی که شما
میگوئید با
فرمولهائی که
دیگران هم میگویند
حتی گروههای
مثل مجاهد و
پژواک و غیره
مطرح میکنند
چیست؟ آیا این هشدار های
شما
میلیتانسی
جوانان را
پاسخ میدهد؟
کوروش
مدرسی: ببینید من فکر می
کنم
میلیتانسی صرفا
خاصیت
جریانات
آزادیخواه
نیست. میلیتانسی یعنی کسی که
خیلی ”فعال“ باشد.
اسلام سیاسی
خیلی
میلیتانت است.
مشکل ما میلیتانسی
نیست، اتفاقا
ً ما
میلیتانسی را
داریم.
مشکل ما
به وجود آوردن
یک سازمان و
یک فونکسیون
سیاسی – تشکیلاتی
و اجتماعی با
قدرت است. این
بحث جدیدی است.
ضروری شده چون
اوضاع سیاسی
دنیا جدید است.
ببینید، تصور خود به
خودی که از
گارد آزادی
هست این است
که مثلا هسته
چریکی درست کنیم. مثل
مجاهد، چریک
دوره شاه ،
امریکای
لاتین و غیره. برداشت
ممکن است این
باشد که برویم
هسته چریکی
درست کنیم و
با دولتی که حاکم
است مبارزه نظامی کنیم.
بحث گارد
آزادی این
نیست. کار
چریکی اتفاقا
مردم را از صحنه کنار
میزند. بحث ما
این است که ما
باید سازمان و
نوعی از دخالت قدرتمند در
سیاست را
بوجود
بیاوریم که با
طیش آن و در
بطن آن مردم
احساس قدرت
کنند. بتوانند
به آن
بپیوندند. این
با تئوری
مبارزه
مسلحانه هم استراتژی،
هم تاکتیک
سیستم چریکی فرق
می کند. با
محاصره شهر ها
از طریق روستا
سیستم مائو
فرق می کند. با
گارد سرخ
دوران لنین هم
فرق می کند.
ما میگوئیم
مردم، بخصوص
جوانها، را در
محلات و در
محل کار باید
متشکل کرد. باید
جمهوری
اسلامی و
جریانات
اسلامی و قوم
پرست را زیر
فشار گذاشت. باید مسلح شد. باید
امکان دفاع از
خود را داشت. اگر
متناسب با
پیشرفت و قدم
به قدم
این قدرت را
بوجود
نیاوریم شانس
پیروزی خیلی
کم است
میگوئیم جریانات به
شدت ارتجاعی
می توانند
مردم را بسیج
کنند و در
حالی که هنوز اپوزسیون
هستند، مخالف
شان را هم
ترور می کنند،
مردم را سرکوب
میکنند. حزب دمکرات
کردستان را در
نظر بگیرید. کمتر
از رژیم
کمونیست
نکشته است. جنایتی که اینها در
حق رفقای ما
کردند را حتی
جمهوری اسلامی
نکرد. این
مثلا ً یک حزب
اپوزسیون است.
تازه دمکرات ”بهترين“
این صف خوبان
است. در مقابل
باید قدرت
دفاع به مردم
داد. این قدرت
دفاع برای این
است که همراه
با شکل گیری مبارزه، هر
سنگری را که
در مبارزه
سیاسی بدست می
آید باید در
در دنیای امروز
قابل دفاع
باشد.
ببینید
مثالی بزنم. فردا
راننده های
شرکت واحد اعتصاب می
کنند و فرض کنید
که رهبران شان
را از زندان
آزاد میکنند. پس فردا یک دار
و دسته سوپر
اسلامی، مثل
این حزب الهی
که اخیرا ً در
سنندج اطلاعیه
داده، چندین
نفر از رهبران
کارگران شرکت
واحد را می
کشد. سرشان را می برد. خانه
ده نفر پانزده
نفر بقیه هم
بمب می اندازد.
شما فکر می
کنید بقیه
مردم و
کارگران در
اعتراض به
خیابان می آیند؟
یا می ترسند؟
چه کسی
جلو این سوپر
اسلامی ها را می
گیرد؟ اگر
سازمانی از
خود مردم
نباشد ما
به وکالت از
طرف مردم نمی
توانم این سد
دفاعی را
بوجود
بیاوریم. هیچکس نمی تواند
به وکالت از
طرف مردم این
کار را بکند. باید
سعی کرد مردم
را متشکل
کرد، باید سعی
کرد دست این
باند سیاهی های
اسلامی و قومی
را کوتاه کرد.
حزب الله
در سنندج
اطلاعیه داده
است و دوباره روشنفکران، نویسندگان
و فعالین
سیاسی،
فرهنگی و جنبش
زنان و غیره
را تهدید کرده
که آنها
را می کشد. گارد
آزادی به
درستی فرا
خوان داده
اخطار کرده
است که مجازات
تان می کنیم! دست
به مردم بزنید
قلم دست تان
را می شکنیم! از
واحد های
گارد آزادی
خواسته که
اینها را
شناسائی کنند.
اگر واقعا
بیرون از دفتر وزارت
اطلاعات
وجودی هم
دارند باید
شناسائی شان
کرد و در هر
حال باید پشیمان
شان کرد. باید
جلو اینها را
گرفت. در غیر
این صورت فردا
می ریزند و تهدید شان
را عملی
میکنند. مگر
قتل های
زنجیره ای به
کجا کشید؟
کیست که جلو
اینها را
بگیرد؟ محلات
نسبتا امن یا
محلات امن کجا
هستند؟ اگر
این فونکسیون
را داشتیم
امروز
پوینده،
مختاری، فروهر
ها و بقیه زنده
بودند.
امروز
اسلامی ها
ترور میکنند،
فردا فاشیست های
پژاک شروع می
کنند، پس فردا
حزب دمکرات
ترور می کند و ...
امروز حزب دمکرات
با فدرال
بازی، با
پیوستن اش به
سیاست
فدرالیستی از
یک حزب کردستانی
به یک حزب
سراسری تبدیل
شده است. به
این دلیل که
قبلا خود مختاری میخواست و
خود مختاری
امری محلی و
محدود به کردستان
بود. امروز
دارد می گوید
من فدرالیست
هستم، نه تنها
من در کردستان
با ترک و
ارمنی و فارس
جنگ میکنم
بلکه در اهواز
هم عرب با
فارس جنگ کند،
در زابل و
زاهدان پارسی
با بلوچ
جنگ کند، در
شیراز هم
بویراحمدی با
فارس، عرب با
لر و قشقائی
با همه جنگ
کنند! همه با
هم جنگ کنند.
فدرالیسم
باعث شده است
نیروهای فدرالیست
کردستان
تبدیل به یک
مهره در سیاست
سراسری شوند. و
همراه خود بعد نظامی
را به صحنه
سیاست ایران
بیاورند.
تلویزیون
پرتو: وظيفه
واحد گارد
آزادی در
دانشگاه،
مدرسه یا
کارخانه
چيست؟
کوروش مدرسی: اینها
را ما دقیق
اعلام میکنیم.
برای کردستان
فراخوان
فرمانده گارد آزادی را
داریم. و به
زودی هم
مجموعه اسناد
آموزشی را
منتشر میکنیم.
برای خارج
کردستان همین
ها در دست
تهیه است.
قبل از
اینکه وظایف
را بگویم باید
تصویر را
داشته باشیم. بدانیم
که اوضاع
غیراستاندارد
است. در دنیای قرن ٢١
سیاست تغییر
کرده است. مردم
این را می
بینند و
احساسش می
کنند و به همان
درجه در دست
بردن به قیامی
که قرار است جمهوری
اسلامی را
سرنگون کند از خود
تردید نشان
میدهند. چون
نمی دانند چه
میشود.
مردمی
قیام می کنند
که به آینده
امیدوار
باشند. مردمی
قیام می کنند
که آینده
برایشان روشن
باشد. مردم از
سر استیصال
قیام نمی کنند.
مردم از سر
استیصال
عصیان می
کنند. ما می
خواهیم قیام
را سازمان
بدهیم. در
نتیجه مردم
باید در مقابل
کل این باغ
وحش سیاسی به
آینده خوشبین
باشند و در
خود قدرت
ببینند. مردم
باید بدانند
راه نجاتی هست.
گارد آزادی
یکی از
ابزارهای
تعیین کننده در این
رابطه است.
تلویزیون
پرتو: شما پیش
بینی هم می
کردید که به شما ایراد
خواهند گرفت
بجای اینکه
تیغ گارد آزادی
متوجه جمهوری
اسلامی باشد
متوجه
اپوزیسیون آن
است.
کورش
مدرسی: درست
است این را
قبلا ً پیش
بینی کرده
بودیم و این
پیش بینی را
همان وقت چاپ
هم کردیم.
گارد آزادی
علیه
اپوزسیون
نیست. علیه آن
اپوزیسیونی
است که
میخواهد به
مردم زور بگوید.
اگر کسی گارد
آزادی را علیه
خودش می بیند
لابد خود را
در مقابل اهداف
آن تعریف میکند.
و گرنه اگر به
گارد آزادی هم
نمپیوندد
باید آن را متحد خود
بیابد.
بحث به
همین سادگی
است: برای
اینکه پروسه
جمهوری اسلامی
تسریع شود
مردم باید به
آینده بعد از
سرنگونی
جمهوری
اسلامی
اعتماد داشته
باشند. به آن
خوشبین باشند.
فکر کنند می
توانند زندگی
خود و فرزندان شان را
نجات دهند. می
توانند دنیای
بهتری را خلق
کنند. و این
خوشبینی یک پدیده
ایدئولوژیک
نیست. مردم
باید احساس
قدرت کنند. بعد
از جمهوری
اسلامی که
دیگر جمهوری
اسلامیي وجود
ندارد که مردم
نگران آن
باشند. بعد از
جمهوری اسلامی
اما آمریکا
هست، قوم پرست
ها و اسلامی
های متواری و
گانگسترهای سیاسی
هستند. ما
داریم مردم را
علیه این ها
سازمان می
دهیم. اگر کسی
خودش را
در این دار و
دسته می گذارد
می تواند
نگران باشد. اگر
تا حالا فکر
می کرد
بعد از
سرنگونی
جمهوری
اسلامی می
ریزد و بگیر و
ببند راه می
اندازد، به
خودش بمب می
بندد، زور می
گوید و مانع
تبلیغات
کمونیستی می
شود، مانع این می شود
که کارگران
متشکل شوند،
آمریکا را می
آورد، واحد
مجاهدین را می آورد و
مرعوب می کند،
باید خیلی
نگران باشد. چون
گارد آزادی با
قدرت سراغش می آید.
اما اگر
کسی طرفدار
آزادی مردم
است، می خواهد
به مردم امکان
انتخاب آزاد
بدهد گارد
آزادی را متحد
خود و اهرم
سیاسی خود
میابد.
من به
عنوان یک
سوسیالیست،
به عنوان یک
کمونیست،
مطمئن هستم که
مردم کمونیسم را انتخاب
می کنند به
شرطی که امکان
انتخاب آزاد و
آگاه را داشته
باشند. در
نتیجه وجود
آزادی و تضمین
حق انتخاب
آگاه و آزاد
برای مردم به
نفع من است.
ولی اگر کسی
بخواهد زور
بگوید، اگر
بخواهد به زور
خودش را به
مردم تحمیل
کند، اگر
نگذارد که
کارگر متشکل
بشود، اگر
نگذارد که
دانشجوی چپ فعالیت کند
و مثل آقای
بنی صدر و
سروش انقلاب فرهنگی
راه
بیاندازد،
اگر نگذارد
زن به بهانه
عفت اسلامی یا
غیر اسلامی
زندگی انسانی داشته
باشد آن وقت
گارد آزادی
ابزاری است. اینها
اگر بخواهند
به زور متوسل
شوند گارد آزادی
ابزار این است
که قلم دست
آنها را بشکند.
به نظر من هیچ
آدم متمدن و با انصاف و
آزادیخواهی
خودش را نه
تنها در مقابل
گارد آزادی نمی
یابد بلکه خود را جزئی
از گارد آزادی
میبیند.
تلویزیون
پرتو: شما در
اعلام گارد
آزادی نسبت به
نظامی گری هشدار
داده اید. هشدار
برای چیست؟
کوروش مدرسی: هشدار
اساسا به مردم
نیست. هشدار
به آدمهای
سیاسی ای است
که به یک تصویر
قدیمی تر عادت
کرده اند و می
توانند مردم
را به آن
بکشانند. به
نظر من
کسانی هستند
که تصویر شان
را از گذشته
می گیرند و
متوجه
تغییرات
دنیای امروز
نیستند و
الگوهای
گذشته را کپی
میکنند. هشدار
ما بیشتر به
این دسته است.
بحث من این
است که فردا
سناریو سیاهی
ها در محلات
بمب می گذارند، کودکستان
ها را با بمب
بال دار یا با
بمب پا دار
منفجر میکنند.
مگر در بغداد
همین کار را
نمیکنند؟ گار
آزادی میخواهد
نگذارد. فضا،
روابط و قدرت و تعهد
متقابلی در
میان مردم را
بوجود آورد مردم
ببینند که
میتوانند از همدیگر و از
مدنیت و امنیت
و آزادی خود
در مقابل هر
کس که تهدیدش
میکند دفاع
کنند.
تلویزیون
پرتو: کار تا
کجا پیش رفته
است؟
کوروش مدرسی: ما
کمیته
فرماندهی و
سازماندهی
گارد آزادی را
در کردستان
تشکیل داده
ایم. این
کمیته شروع
کرده به کار
کرده است. یک
برنامه عمل ٦-٧
ماهه برای
این کمیته
گذاشته ایم و
اهدافی که
باید طی این
مدت به آن
برسد. اتفاقاً
همین چند روز
پیش جلسه
مفصلی با این
کمیته داشتیم.
در خارج کردستان
کار هنوز در
مراحل
مقدماتی تر
است اما شروع
شده است.
نگرانی من از این است
که اورژانسی
اوضاع را چه
حزب، چه از
جانب گارد
آزادی و چه مردم و
جوانانی که
باید به آن
بپیوندند تشخیص
ندهند و در
نتیجه تعجیل و سرعت لازم
را نداشته
باشیم. بی
پولی یک
نگرانی بسیار
جدیی است. گارد
آزادی باید
بتواند هزینه
های خودش را
تامین کند. با
شرایطی که در
دنیا هست بعید می دانم
دولتی پیدا
شود که به ما
کمک کند، پولی
بگذارد، کمکی
بکند و یا امکاناتی
به گارد آزادی
بدهد. ولی از
یک طرف دیگر
این خودکفائی
امکاناتی به ما داده
است که بقیه
ندارند. به ما
امکان داده
است که فارغ
از هر نوع ملاحظه،
سر را بالا
بگیریم و
حرفمان را
بزنیم. بقیه
جرات نمی کنند.
مجبور اند
خودشان را
قایم بکنند. حتی
اگر کاری هم
می کنند جرات
اعلامش را ندارند. اما
به هر حال بی
پولی به شدت
مسئله است. در
نتیجه جمع
کردن کمک مالی
بسیار حیاتی
است. گارد
آزادی احتیاج
به اسلحه
دارد، احتیاج
به مهمات دارد،
احتیاج به سفر
دارد، احتیاج
به بی سیم و
سایر وسائل
مخابراتی
دارد، احتیاج
به آدم تمام
وقت دارد و .... و
اینها همه
یعنی هزینه. داریم
تلاش می
کنیم تامین
کنیم ولی
احتیاج به کمک
داریم. تاخير
و بی پولی می
تواند این
پروژه و کل
آینده انقلاب
ایران را زمین
بزند.
تلویزیون
پرتو: فکر می
کنید موفق می
شوید؟
کوروش
مدرسی: فکر می
کنم شانس اش
را داریم. راه
دیگری نداریم
، باید موفق
شویم.