فاتح
شیخ
Fateh_sh@yahoo.com
بازندگان
و قربانیان
جنگ:
مردم
لبنان و بشریت
آزادیخواه!
جنگ اسرائیل
علیه لبنان،
پس از ٣٤ روز متوقف
شد. حاصل
تاکنونی آن، کشتار
صدها شهروند
سیویل، به خاک
نشاندن و
آواره کردن یک
چهارم جمعیت کشور
و نابودی بخش
مهمی از
زیرساخت آن جامعه
است. دولت
اسرائیل قطعنامه
١٧٠١ شورای
امنیت را محصول
پیروزی نظامی خود
و در راستای
هدف اعلام شده
اش در مورد "خلع
سلاح حزب الله"
تعریف میکند. اسرائیل
جنگ را خاتمه
یافته نمیداند،
قطعنامه
شورای امنیت
را ادامه آن
از کانال
دیپلماسی به
حساب میآورد.
این یعنی هر
زمان که
بخواهد، به
بهانه خلع
سلاح نشدن حزب
الله،
دیپلماسی
شورای امنیت
را دور خواهد
زد و جنگ را از
سر خواهد
گرفت.
اسرائیل
صراحتا اعلام کرد
که قلدری
نظامی اش در
منطقه را
ادامه خواهد
داد. این پیام
و جوهر اصلی
جنگ ٣٤ روزه
اسرائیل علیه
لبنان است،
این فشرده
استراتژی
مشترک
اسرائیل و
آمریکا در
تحمیل "نظم
جهانی" مورد
نظرشان بر
جهان از راه
قلدرمنشی و
توحش فاشیستی
است، که این
بار صحنه
اجرای آن
لبنان و
قربانیان مستقیم
آن مردم لبنان
بود. حمایت
مطلق بوش از
قلدری
اسرائیل و اظهارات
مشابه اخیرش
در همین زمینه
نشان میدهد که
این جنگ
میتواند
دستگرمی و
مقدمه حمله
نظامی
طرحریزی شده
آمریکا و
اسرائیل علیه
ایران باشد. تضعیف
حزب الله در
عین اینکه یک
هدف فرعی در
خط مشی مشترک
آمریکا و
اسرائیل در
صحنه سیاست
لبنان است،
اما نه علت
این جنگ، بلکه
بهانه براه
انداختن آن
بود؛
همچنانکه بحران
هسته ای ایران
در مسیر
پیشبرد
استراتژی
"نظم نوینی" بهانه
ای بیش نیست.
این جنگ تا
همینجا فضای
خاورمیانه را
از آنچه بود
متشنج تر و جنگی
تر کرده است.
در همین فاصله
عراق،
خونبارتر و
تیره تر از سه
سال گذشته،
صحنه و
نمایشگاه خونین
نظم نوین
آمریکا بود.
فلسطین و نوار
غزه بیشتر از
پیش صحنه تاخت
و تاز فاشیستی
ارتش اسرائیل
بود و تشنج در
رابطه با مساله
هسته ای ایران
به اوج خطرناک
تری نزدیک شده
است. در همین
فضا جمهوری
اسلامی جریتر
از پیش به مردم
دندان نشان
داد. در یک
کلام: دنیا پس
از جنگ لبنان
باز هم برای بشریت
خطرناک تر شده
است.
تا آنجا که به
حزب الله
بعنوان هدف
مشخص (در واقع
بهانه مشخص)
این جنگ بر
میگردد، با جنگ
اسرائیل علیه
لبنان موقعیت حزب
الله در لبنان،
موقعیت
جمهوری
اسلامی در
منطقه و
موقعیت کل
جریان اسلام
سیاسی تقویت شده
است. حسن نصرالله
و خامنه ای و
احمدی نژاد تحیمل
آتش بس بر
اسرائیل را
حاصل مقاومت
حزب الله و یک
"پیروزی
تاریخی" برای
"اسلام" خوانده
اند. واقعیت
اینست که در
انتهای این
دور از جنگ، حزب
الله نه تنها
از امکان
سیاسی و
اجتماعی بیشتری
برای حفظ
سلاحهایش
برخوردار شده
است، بلکه بر
ویرانه های
حاصل از
جنایات جنگی
اسرائیل، امکان
وسیعتری برای
گسترش نفوذ
ارتجاعی خود در
میان مردم
خانه خراب شده
بدست آورده
است.
بازندگان
واقعی و
قربانیان این
جنگ مردم
لبنان و بشریت
آزادیخواه
است که جلو چشمانشان
این توحش
فاشیستی صورت
گرفته است. نه
فقط بخاطر
اینهمه کشتار
و ویرانی که
بار دیگر توسط
دولت اسرائیل
بر جامعه جنگزده
لبنان تحمیل
شده است، بلکه
به این خاطر
که توحش
فاشیستی
اسرائیل علیه
مردم لبنان به
جریان
فاشیستی
اسلامی حزب
الله موقعیت
میدهد که نفوذ
ارتجاعی و
ضدمردمی خود
را بعنوان پرچم
مقاومت در
برابر تعرض و
اشغالگری
اسرائیل در
میان مردم
لبنان گسترش
دهد، به
جمهوری
اسلامی امکان
گسترش سرکوب و
اختناق در
برابر مردم
آزادیخواه
ایران و به
اسلام سیاسی
موقعیت
قویتری در
تحکیم سهمخواهی
ارتجاعی اش در
جهان پرکشمکش
کنونی میدهد.
قلدری امپریالیستی
آمریکا و شریک
منطقه ایش
اسرائیل
علاوه بر ضدیت
مستقیم با
منافع و
آرمانهای
بشریت در
مقیاس جهان،
به تقویت
ارتجاع
اسلامی و
ناسیونالیستی
در خاورمیانه
هم میدان
میدهد،
چنانکه در
عراق شاهد آن
بوده ایم و
هستیم.
توقف این
جنگ، جلوگیری
از درگیری
مجدد آن و محاکمه
عاملان آن
بعنوان
جانیان علیه
بشریت خواست
هر انسان
آزادیخواهی
در سراسر جهان
است. قطعنامه ١٧٠١
شورای امنیت
تامین کننده
این خواست
انسانی و آزادیخواهانه
نیست. این سند
حمایت
دیپلماتیک
"جامعه بین
المللی" از
قلدری و
تجاوزگری اسرائیل
است و دولت
اسرائیل هر
زمان که
بخواهد قلدری
نظامی مستقیم
خود را جایگزین
آن خواهد کرد. یگانه
راه موثر قطع
این چرخه
قلدری و خاتمه
دادن به این
مسابقه
ارتجاع و
ترور، ایجاد صف
و سنگر قدرتمند
و مستقل مردم،
و در پیشاپیش
آن طبقه کارگر
و کمونیستها،
در برابر
استراتژی
قلدری
امپریالیستی
آمریکا و
متحدانش است.
تنها از این راه
میتوان علاوه
بر افسار زدن
بر توحش ضدبشری
آمریکا و
اسرائیل، شر
نیروهای
ارتجاعی اسلامی
و
ناسیونالیستی
را هم از سر
مردم برداشت. شرایط
برای این
سنگربندی
آماده است.
تحقق آن به
اراده و عمل
انقلابی
رهبران و
سازماندهندگان
کمونیست و
کارگر گره
خورده است.
***