نقل از نشريه کمونيست شماره ١١٢

پرچمي راديکال و انقلابي براي سرنگوني رژيم

 

آذر مدرسي                                                                             azar.modaresi@gmail.com         

يکي از نتايج سياست نطم نوين جهاني و قلدرمنشي و ميليتاريسم امريکا و متحدينش در خاورميانه نه تقويت موقعيت امريکا در مقابل رقبايش در غرب بلکه تقويت اسلام سياسي و انواع باندهاي اسلامي و در راس آن جمهوري اسلامي بوده است. آخرين نمونه آن حمله اسرائيل به لبنان بود که بازنده آن نه حزب الله که مردم بيگناه لبنان بود و برنده واقعي آن هم نه اسرائيل که حزب الله و جمهوري اسلامي ايران بود! امروز جمهوري اسلامي "به يمن" سياست نظم نوين جهاني امريکا، از موقعيت بين المللي محکم تري از چند سال پيش برخوردار است. تهديدات امريکا و عقب نشيني هاي سريع و پي در پي در کمپين اتمي، شانه بالا انداختن هاي جمهوري اسلامي در مقابل آمريکا، به احمدي نژاد امکان داد که وقيحانه گوي دروغين دفاع از حقوق بشر را از مرتجع ديگري چون بوش بربايد و خود پز "مدعي العموم" شدن عدالت جهاني بگيرد. تعرض مجدد به معيشت مردم و تهديد و ارعاب فعالين سياسي، اساسا از اين موقعيت بالاتر جمهوري اسلامي در ابعاد بين المللي ناشي ميشود. اين موقعيت  بين المللي محکم تر، بر متن وضيعت داخلي متزلزل تر و شکننده تر رژيم قرار دارد. رژيمي که هر روز از جايي توسط کارگران، زنان و جوانان مورد تعرض قرار ميگيرد و امکان انفجار خشم و اعتراض مردم همچنان رژيم را در لبه پرتگاه سقوط نگاه داشته است. 

تهديدات نظامي امريکا، بعلاوه به نگراني از عراقيزه شدن ايران در ميان مردم دامن زده است. مردمي که جان به لبشان رسيده و براي سرنگون کردن رژيم اسلامي با پرچم آزادي وبرابري به ميدان آمده بودند را در فکر انتخاب نيرويي انداخته است که بتواند هم رژيم را سرنگون کند و هم در مقابل سناريوهاي سياه عراقيزه شدن سدي ببندد!  

دست بالا پيدا کردن رژيم در مقابل آمريکا، از طرف ديگر اپوزيسيون راست، که ضربان قلبش با تحرکات امريکا بالا و پائين ميرود و براي به قدرت رسيدن اميدي جز دخالت و حمايت امريکا و عقب راندن مردم از دخالت در سياست ندارد، را سردرگم، گيج و بي صدا کرده است. از راست سنتي تا باند هاي سياه قومي که به کمک امريکا امکان ابراز وجود پيدا کرده بودند ساکت و بي صدا شده اند. هر عقب نشيني امريکا در مقابل جمهوري اسلامي اين اپوزيسيون را ضعيفتر، بي افقتر، از نظر سياسي و ايدئولوژيک بي سرپناه تر ميکند. سناريوهايي مانند رفراندم، حمله نظامي، رژيم چينج و فدراليسم قومي يکي پس از ديگري موقتا دود شدند و به هوا رفتند. اپوزيسيون راست سرنگوني طلب امروز فلج شده و منتظر باز شدن دوباره دري از طرف امريکا براي ايفاي نقش است.

امروز جنبشهاي اعتراضي، جنبش دفاع از حقوق زن، جنبش کارگري، جنبش دانشجوئي، جنبش دفاع از حقوق کودک، مبارزه عليه فقر بايد به اتکا به نيروي خود و با پرچمي راديکال و انقلابي براي سرنگوني رژيم به ميدان بيايند. اين تنها راه خلاصي از رژيم اسلامي و جلوگيري از متحقق شدن سناريوهايي است که چيزي جز تباهي زندگي ميليونها انسان و از هم پاشيدن شيرازه زندگي و مدنيت به دنبال ندارند. 

اين واقعيت که پيروزي مردم و خلاصي از چنگ جمهوري اسلامي  در گرو قدرتگيري چپ و کمونيسم است امروز ديگر آشکارا و بنحو غير قابل انکاري در مقابل مردم قرار گرفته است. راست سرنگوني طلب امتحان خود را پس داد. اگر راهي براي خلاصي از نه فقط جمهوري اسلامي، که خلاصي از هر نوع آينده اي که باز هم براي چند سال استبداد و فقر و فلاکت و بحقوقي را به مردن تحميل کند، وجود دارد. آن راه حل  قدرتگيري و انتخاب چپ و کمونيسم است.

اين چپ با پرچم و آلترناتيوش موجود است، قابل انتخاب کردن است، اعلام کرده که ميخواهد قدرت سياسي را بدست گيرد و نشان داده که تصميم، درايت، قدرت و آمادگي اينکار را دارد. حزب حکمتيست با منشور سرنگوني و گارد آزادي امروز قابل دسترس و انتخاب است!  

سپتامبر ٢٠٠٦