کورش مدرسي

سازمان و سبک کار کمونيستي

بخش اول

کميته هاي کمونيستي

طرح بحث

اين متن خلاصه و تنظيم شده بحثي است که در دو جلسه يک سمينار حزبي در ژانويه ۲۰۰٦ ارائه شده و جنبه طرح بحث را دارد و بايد به همين عنوان به آن برخورد شود. از اين شماره سازمانده کمونيست بحث کميته هاي کمونيستي و بعدا بحث چپ راديکال و سازمانهاي غير حزبي را خواهيد خواند. س ک

(۳)

گفتيم رهبران اجتماعي – توده اي و رهبران به اصطلاح ساکت سازماني هيچ کدام از ديگري مهم تر نيستند. يک حزب سياسي کمونيستي و انقلاب کمونيستي بدون هر دو نوع کادرهاي حزبي، بدون اين دو پايه، محکوم به فنا است. کميته کمونيستي اساسا براي ادغام همه اين نقش ها و براي تامين آنها شکل ميگيرد. اگر تلاش کنيد حزب را تنها روي يکي از اين پايه ها بنا کنيد يا تبديل به يک جريان بدون حزب ميشويد، مثل کمپين ها، گروه هاي فشار که تحزب سياسي برايشان اين اهميت و جايگاه را ندارد. و يا با حذف يا کاهش نقش و اهميت رهبران اجتماعي و توده اي تبديل به يک سازمان منضبط و محکم اما فرقه اي و  قطع شده از جامعه ميشويد.

ناتواني در ادغام و انتگره کردن اين دو نقش يکي از علائم مادرزاد چپ راديکال حاشيه اي است. مهم اين است که متوجه باشيم در دنياي واقعي به ندرت کساني پيدا ميشوند که بتوانند در آن واحد هر دو نقش را بازي کنند. خاصيت حزب و سازمان اين است که با کنار هم قرار دادن انسانها با قابليت هاي متفاوت و با انتگره کردن آنها در يک موجوديت ثالث، ميتواند فعل و انفعالي را در جامعه شکل دهد که هر دو اين عرصه ها را به پوشاند.

توصيه ميکنم کتاب نينا را گير بياوريد و بخوانيد و به اين جنبه از فعل و انفعال سازماني بلشويک ها دقيق شويد. بقيه جنبه هاي نينا، از جمله نقش قهرمانان يا خط داستان آن مورد بحث من نيست. نگاه کنيد که اول ماه مه را چگونه سازمان ميدهند. دقت کنيد که کميته حزبي در باکو چگونه کار ميکند، پروسه پيوستن يک نفر (اژدر) به کميته باکو چگونه است و غيره. ترکيب سازمان و رهبران اجتماعي را ميبينيد.

در اول ماه مه هاي سنندج که ما در اوج اختناق چند هزار نفر را جمع ميکرديم عملا همانطور کار ميکرديم. با اين تفاوت که در روسيه اگر فعالين حزب را ميگرفتند شان تبعيد شان ميکردند که خيلي ها وسط راه به اروپا ميرفتند و در مورد ما فورا اعدام ميشديم. 

به هر حال، بحث من اين است که قدم بعدي در تئوري سازماني ما، ايجاد پايه هاي سازماني حزبي است که از يک طرف پتانسيل اجتماعي دارد و ميتواند جامعه را به حرکت در آورد و از طرف ديگر ماشين حزبي را دارد که نتنها اين حرکت را ممکن ميکند و سازمان ميدهد بلکه هر پيشروي را تبديل به افزايش قدرت سازماني و افزايش تحرک اجتماعي و سياسي حزب ميکند و ميتواند هر پيشروي را تبديل به يک سنگر محکم کند که عقب راندن جامعه و حزب از آن سنگر مشکل باشد. ماشيني که اعضا و دوستداران جلب شده را جذب و در سازمان حزب انتگره ميکند و ...  اين پايه سازماني کميته کمونيستي است. بحث من اين است که سازمان حزب را بايد بر چنين واحد اجتماعي – سازماني يعني بر کميته هاي کمونيستي استوار کنيم.

در مورد وظايف کميته هاي کمونيستي ميشود مفصل تر و مشروح تر صحبت کرد. اما قبل از بحث بيشتر در مورد وظايف اين کميته ها بايد در مورد اهداف کارشان روشن بود.

بايد روشن باشيم که هدف اين کميته ها دو وجه تفکيک ناپذير دارد.

۱ -  کميته بايد در عرصه فعاليت خود (در يک شهر، محله، کارخانه، دانشگاه، مدرسه و ...) همه جنبه هاي مبارزه اعم از اقتصادي، سياسي، اجتماعي يا فکري و عملي را به زير پرچم سياست هاي حزب  متحد و رهبري کند. شاخص موفقيت در اين عرصه تعداد اعلاميه ها و مقالات صادره توسط کميته نيست. واقعيت زميني و مادي خود مبارزه است. کميته اي که هزار نوشته و اعلاميه داده است اما در محيط فعاليت خود نفوذي ندارد، نميتواند نيرو بسيج کند، و رهبري مبارزه در محيط فعاليت آن در دست سنت ها و جنبش هاي سياسي ديگر است، کميته است که هنوز با هدف خود فاصله بسيار زيادي دارد. البته بايد متوجه بود که تضمين اين امر پديده اي نيست که يک روزه اتفاق بيفتد. رسيدن به اين هدف محتاج کار هدفمند و پيگير کميته، جذب رهبران و سازماندهندگان توانا به حزب يا به شبکه پيراموني حزب، بوجود آوردن نفوذ سياسي و معنوي براي اعضاي کميته و حزب در آن محيط و ....  

۲ - کميته بايد محيط فعاليت خود را در ابعاد وسيع و توده اي متحد کند و سازمان بدهد. تنها متحد کردن موافقين حزب يا حتي "چپ ها" کافي نيست. بايد در کارخانه کارگران، در محله مردم، و ... را متحد کرد. کميته بايد در بطن اين تشکل ها يا اتحاد هاي توده اي وجود يک سازمان محکم حزبي را تضمين نمايد.

با داشتن اين اهداف وظايف، کارها و روتين هاي  کميته ها را ميتوان نتيجه گرفت.

رهبري کردن مبارزه مردم و طبقه کارگر، تغيير تناسب قواي سياسي تحت سياست هاي حزب در عرصه فعاليت يک کميته و ايجاد سازمان حزبي متناسب و متناظر با آن. در نتيجه متحد کردن مردم، عضو گيري، مبارزه نظري با عقايد مخالف، آموزش اعضا، امنيت، تنظيم رابطه رهبران علني با سازمان مخفي حزب، جمع آوري کمک مالي، کادر سازي، و غيره حياتي ميشوند.

اگر مثلا کميته کمونيستي در ذوب آهن از من بپرسد وظيفه من چيست؟ جواب ميدهم که وظيفه شما سازمان دهي مبارزه در ذوب آهن به زير سياست هاي حزب، ايجاد يک سازمان قوي حزبي است. به کميته ميگويم اين کميته بايد رهبر کارگران ذوب آهن شود. در نتيجه مجبور است هم رهبران موجود و آدم هاي سازمانده توانا موجود را به خود جلب و در خود جذب کند و هم از کمونيست هاي موجود رهبران يا سازمان دهندگان توانا بسازد.

هر جا مبارزه هست رهبران و شبکه مبارزاتي هم هست. مبارزه اجتماعي بدون رهبر و بدون شبکه مبارزاتي ممکن نيست. بحث سبک کار ما در سالهاي ٦٠ اين بود که سازمان حزب بايد در اين شبکه ها فعاليت کند و اين رهبران را به خود جلب کند. کميته کمونيستي جائي است که اين رهبران، اين سازمان دهندگان، به زير سياست هاي حزب، در آن متمرکز هستند. در نتيجه کار با رهبران توده اي و اجتماعي، کار با سازمان دهندگان کارا و جلب اينها در صدر اولويت هاي کميته قرار ميگيرد.

کميته کمونيستي يک فعل و انفعال زنده در کارخانه، در محله و يا در هر فضا و شبکه ي مبارزاتي ديگر است. قلب حزب است که دائم در محل ميتپد.

اگر کميته کمونيستي بخواهد اين نقش را ايفا کند بايد بر اساس روابط اجتماعي و طبيعي آدمها بنا گذاشته شود. با وصل کردن يک عده به هم که تنها ايدئولوژي شان يکي است يک جمع غير اجتماعي ميسازيم. ممکن است در شرايطي اين کار را هم بکنيم اما اين يک شيوه روتين تشکيل کميته هاي کمونيستي نيست. ممکن است اين يا آن شخص، اين يا آن مسئول را به يک کميته منتقل کرد اما پايه و بدنه اصلي کميته بايد در جامعه ريشه داشته باشد و در نتيجه بايد بر اساس روابط طبيعي، اجتماعي و مبارزاتي در يک محل يا محيط خاص استوار باشد.

بخصوص در امروز در شرايطي که ما داريم تحزب کمونيستي را بر متن يک سنت عميقا غير اجتماعي و حاشيه اي بازسازي ميکنيم بايد به اين جنبه توجه کرد. بعد از دهه ٦٠ شمسي امروز اولين بار است که دوباره به سازمان حزب در داخل بر ميگرديم و ميخواهيم با ديد جديدي که در بيست سال گذشته پيدا کرده ايم حزب را دوباره بسازيم.

بايد توجه کنيم که داريم حزب را بر متن وجود سنتي بوجود مي آوريم که در آن آدم ها در خارج از محيط اجتماعي خود به هم وصل ميشوند و فعاليت اساسا جلسه گرفتن، بحث کردن و حداکثر اعلاميه پخش کردن و يا شرکت در آکسيون است. اگر آکسيون و تدارک براي آکسيون را از اين سنت بگيريد کار ديگري برايش نمي ماند.  امروز تصوير داده از فعاليت در يک سازمان چپ راديکال همين است. هر کس که به فعاليت متشکل چپ راديکال مي پيوندد تصورش همين است: جلسه بگيريم، بحث کنيم، اعلام موضع کنيم، و اين موضع را "کفتري" (که اخيرا مدل تلويزيوني آن هم آمده است) به اطلاع مردم برسانيم و يک آکسيون راه بيندازيم. 

سازمان هائي که هيچوقت پايشان هيچ جاي محکمي بند نبود و کمونيست هائي که راحت تر هستند که با هم حرف بزنند تا اينکه بروند با مردم حرف بزنند. کمونيست هائي که نميتوانند به زبان آدميزاد با مردم حرف بزنند و جز خودشان کسي نوشته و حرفشان را نميفهمد، کمونيست هائي که نميتوانند مردم را جذب کنند و نميتوانند رهبر مردم شوند.

ما داريم حزب مان را روي اين سنت داده جامعه ميسازيم در نتيجه بايد حساسيت هاي خاص خودمان را داشته باشيم.

فاکتور مهم ديگري که بايد به آن توجه کرد اين است. که کميته کمونيستي نمتواند صنفي و رشته اي باشد. اگر کميته کمونيستي بخواهد نقشي که گفتيم را بازي کند آنوقت بايد کميته کمونيست ها باشد. به اين معني کميته کمونيستي در يک محل کميته کمونيست هاي آن محل است. به قول لنين کميته اي است که در يک محل کارگر کمونيست، فاحشه کمونيست، دانشجو کمونيست، سرباز، دهقان يا هر انسان کمونيست ديگري را در خود جا ميدهد. مثلا در دانشگاه کميته کمونيستي نبايد تنها کميته دانشجويان کمونيست باشد. بايد کميته دانشجو، استاد، کارمند، نظافتچي، و هر موجود کمونيست ديگري در آن دانشگاه باشد. همنيطور کميته کمونيستي در کارخانه، در محله، در روستا و غيره، هر کدام بايد کميته کمونيست هاي آن محيط باشند. کميته کمونيستي نميتواند صنفي کارگران کمونيست، دانشجويان کمونيست، دهقانان کمونيست، زنان کمونيست و غيره باشد.

کميته هاي کمونيستي بايد مثل گره هاي عصبي، در شبکه هاي مبارزاتي و اجتماعي نقش بازي کنند و اين شبکه ها را به رنگ خود در مي آوردند و از اين طريق جامعه را به دور خود به حرکت در مي آورند. جامعه يک پديده انتگره است. کارگر فقط در کارخانه مبارزه نميکند. در محله هم زندگي ميکند، مشکل آب و برق و تلفن دارد، مشکل مدرسه بچه هايش را دارد، مشکل خطر اعتياد براي بچه هايش را دارد، فرزندش در دانشگاه و مدرسه درس ميخواند، سر دخترش به زور حجاب ميکنند و شامل آپارتايد جنسي ميشود و ... کارگر انسان است، صنف نيست.

انسان در اين جامعه زندگي ميکند و در اين جامعه بايد براي همه چيز مبارزه کرد و حول اين همه چيز شبکه هاي مبارزاتي و حمايتي شکل ميگيرد و در دنياي واقعي اين شبکه ها به هم ميرسند، خوب يا بد از هم تاثير ميگيرند و بر هم تاثير ميگذارند. محال است در جائي کارگر سوسياليست يا عدالتخواه باشد و غير مستقيم هم که باشد، تنه اش به تنه دانشجو يا آدم هاي سوسياليست و شبکه هاي مبارزاتي و معترض در آن محيط نخورد. شبکه هاي مبارزاتي سلسله اعصاب جامعه هستند جائي به هم ميرسند. کميته هاي کمونيستي تنها بر متن اين شبکه هاي مبارزاتي و بخصوص شبکه فعالين اجتماعي چپ و کمونيست ميتواند شکل بگيرد و عمل کند. شبکه مبارزاتي که کارخانه، رشته، دانشگاه ها و اين يا آن بخش جامعه را به هم وصل ميکنند، ميتواند اهداف کميته هاي کمونيستي را متحقق کنند.

وقتي به آينده نگاه کنيد، کميته کمونيستي کانون کادرهاي حزب است. وقتي به نينا بر ميگرديد ميبينيد که همه کادرهاي حزب بلشويک در باکو جزو کميته باکو هستند.  کميته باکو عبارت است از مجمع کادرهاي بلشويک در باکو است. عضو زياد دارند که در کميته نيستند  و نميدانند اعضاي کميته چه کساني هستند. از وجود کميته خبر دارند، چون کميته اعلاميه ميدهد و اظهار وجود ميکند که بعدا به اين نکته بر ميگردم.  نينا از جمله داستان تبديل کردن کارگري بنام اژدر به کادر حزب و در نتيجه پيوستن اش به کميته بلشويکي باکو است. اژدر را کادرهاي موجود کميته بار مي آورند، امتحان ميکنند و بالاخره به عضويت کميته کمونيستي باکو درش مي آوردند.

ما ممکن است به دلايل امنيتي نخواهيم همه کادرهاي مان در فلان دانشگاه يا کارخانه را در يک کميته به هم معرفي کنيم. اما اين کادرها بايد در جمع هائي که خود از جنس کميته کمونيستي هستند متشکل باشند و فعاليتي در قالب کميته کمونيستي را از آنها بخواهيم.

در قدم اول، هم به دليل امنيتي و هم به دليل اينکه اين کار باري ما روش تازه اي است،  بايد سازمان منفصل را در پيش گيريم. اين انفصال را در سطح کميته هاي کمونيستي نگاه داريم. بعدا در اولين فرصت بايد کميته کمونيستي ما در هر جا متمرکز شود و رهبري و مسئوليت حزب در آن منطقه يا محل را تماما برعهده بگيرد.  کانوني که در اين محدوده تصميم ميگيرد کميته کمونيستي است که در چارچوب سياست و سلسله مراتب حزب تصميم ميگيرند و محيط خود را سازمان ميدهند و رهبري ميکنند. در اين کميته ها رهبران اجتماعي و توده اي ، متخصصين سازماندهي، جعل، امنيت، تدارکات، مالي، نظامي، تبليغات، نشريات، آموزش و غيره و غيره شرکت دارند، کساني که بعلاوه بيش از يک عضو مايه ميگذارند و مسئوليت قبول ميکنند.

اگر شاخص موفقيت حوزه، سنتاً، رو به درون حزب است، شاخص موفقيت کميته کمونيستي تماما بيرون از آن و در جامعه است. شاخص اين است که چقدر جامعه را تغيير داده است؟ چقدر مردم را سازمان داده است؟ چقدر طبقه کارگر را متحد تر کرده است؟ چقدر حزب را در جامعه تبديل به نيروي هژمونيک سياسي، فکري و مبارزاتي کرده است؟ و ...

سازمان اعضا چه ميشود؟ در آينده اعضا حول خانه هاي حزب و فونکسيون هاي آن سازمان خواهند يافت. اما در حال حاضر اعضا بايد در گروه ها و شبکه يا گروه هاي مختلف مبارزاتي، اجتماعي، سياسي، فکري و غيره به دور کميته ها سازمان پيدا ميکنند و يکي از کارهاي مهم کميته کمونيستي جذب و سازمان دهي اعضا در اين شبکه ها و گروه ها و تلاش دائم براي ارتقا آنها و گسترش کميته است. اعضا در اين روابط هم سازمان پيدا ميکنند و از هر اندازه انرژي که ميتوانند بگذارند استفاده ميشود و هم آموزش داده ميشوند و بار مي آيند و داوطلب هاي مستعد  به کميته اضافه ميشوند و يا کميته هاي جديد را شکل ميدهند. امروز در داخل کشور اعضا را بايد در همان شبکه هاي مبارزاتي نگاه داشت و کميته ها بايد حواس شان به اين اعضا باشد.

کميته هاي کمونيستي ميتوانند اشکال مختلف داشته باشند. اساس کار کميته هاي کمونيستي معطوف به جغرافياي معين، مثل کارخانه، محله، شهر، روستا، مدرسه، دانشگاه و .. است. اما کميته ها به اين اشکال محدود نيستند. ميتوان کميته هاي کمونيستي معطوف به يک سازمان توده اي (اتحاديه، انجمن، سازمان غير حزبي توده اي، شورا و...) يا کميته هاي معطوف به يک رشته خاص مثلا نفت، برق، .. داشت. حتي در شرايط اوليه و محدود کنوني ميتوان کميته هاي معطوف به شبکه هاي مبارزاتي که ممکن است چند دانشگاه و کارخانه و کانون هنري و غيره را به هم وصل ميکند را داشت. کميته کمونيستي ميتواند معطوف به يک عرصه خاص از مبارزه باشد مثل عرصه جنبش زنان يا جوانان يا .. باشد  بايد در اين مورد کاملا خلاق و منعطف برخورد کرد.

مهم اين است که کميته ها محيط اطراف خود را به رنگ خود در مي آورند، اين محيط را سازمان ميدهند، مثل بلور کريستالي هستند که در يک مايع اشباع شده قرار گرفته است محيط خود را به سرعت متبلور ميکنند. وقتي جائي کميته کمونيستي شکل ميگيرد رفتار مردم، تناسب قواي سياسي، فکري، فرهنگي و اجتماعي به نفع آزادي خواهي و بربري طلبي تغيير ميکند، حزب و سياست هاي حزب نفوذ بيشتري پيدا ميکند و فضائي که در آن فعاليت ميکنند عوض ميشود.

تحزب کمونيستي يعني سازمان دادن مبارزه انسانها براي زندگي و دنياي و بهتر، در هر بعد آن و بخصوص در بعد سياسي براي تصرف قدرت سياسي به عنوان مهمترين رکن تلاش انسان براي دنياي بهتر.  بر اين اساس بخشي از وظايف کميته ها را ميتوان اين چنين رديف کرد:

  • سازمان دادن و متحد کردن مبارزه تحت سياست هاي حزب.
  • جلب رهبران موجود و سازمان دهندگان توانا و مستعد به حزب، جذب آنها در حزب و نگاه داشتن آنها با حزب
  • تامين هژموني سياسي، فکري و عملي حزب بر فضاي مبارزاتي محيط فعاليت کميته، در نتيجه نتنها کميته بايد مبارزات را رهبري کند و مردم را متحد نمايد، بلکه بايد نظرات غلط در محيط فعاليت خود مبارزه کند، هم از ادبيات حزب استفاده کند و هم خود ادبيات توليد کند.
  • گسترش شبکه هاي محفلي و ايجاد کميته هاي کمونيستي جديد
  • تامين و تضمين اتحاد و هم خطي حزب در محل فعاليت آنها
  • يک وظيفه مهم کميته کمونيستي اين است که خودش را با حزب مرتبط نگاه دارد. مرتبط نگاه داشتن يک کميته معين با حزب وظيفه آن کميته است.    

کميته براي رسيدن به اين اهداف بايد حقوق و اختياراتي داشته باشد.

۱ - کميته کمونيستي بايد حق داشته باشد به اسم خود فعاليت کند. مخفيانه و بدون نام نميشود رهبر جائي شد. اينکه کميته به دلايل امنيتي علنا اظهار وجود ميکند يا نه مسئله اي است که کميته بايد در  مشورت با ما در مورد آن تصميم بگيرد. اما بنا به تعريف کميته کمونيستي بايد هويت داشته باشد و بتواند از اين هويت استفاده کند. بايد بتواند اعلاميه، نشريه، جزوه، سايت اينترنتي، اي ميل هاي جمعي و ... بدهد . اين اظهار وجود اشکال متفاوت و مختلفي وجود دارد که هر کميته بسته به امکانات و محيط فعاليت خود ميتواند از آن استفاده کند.

بحث من اين است که اگر کميته کمونيستي وظيفه اي دارد بايد متناسب با آن وظيفه حق و اختيار تصميم گيري هم داشته باشد. اعلام وجود به نام خود و عضو گيري براي حزب جزو اوليه ترين اين اختيارات هستند. حزب اگر کميته را خارج از سياست خود ديد و تلاش اش براي هم خط کردن آن به جائي نرسيد ميتواند آن کميته يا تشکيلات را منحل کند. اين کار را همه احزاب دنيا ميکنند.

۲ - کميته کمونيستي باد در کنگره ها و کنفرانس هاي حزب نمايندگي شوند. بايد متناسب با نقش و اهميتي که در جامعه و در حيات سياسي حزب دارند داراي حق راي باشند. اگر اين حق را به کميته ها ندهيد وزنه يک کميته کمونيستي در سازمان حزب را به وزنه يک جمع متفرق اعضا در يک گوشه پرت دنيا کاهش پيدا ميدهيد. مشکل امنيتي و انتخابات در شرايط مخفي وجود دارد اما به هر حال بايد ابتکار زد و دخالت اين کميته ها در بحث ها، سياست گذاري ها، انتخابات ها و  تصميم گيري هاي حزب را تامين کرد. به دليل شرايط پليسي شايد موقتا نشود سيستم انتخابات تمام و کمال را داشت اما به هر حال اين کميته ها بايد نمايندگي شوند و اين امر ممکن است انتخابات را نا ممکن کند اما نمايندگي شدن سياسي و تشکيلاتي اين کميته ها محضور بر نميدارد.

بعد از بحث کافي در اين مورد بايد قرار هاي و طرح هاي لازم را به تصويب برسانيم و اسناد لازم را فورا آماده کنيم. رسيدگي به اين امر براي ما اورژانس است.