خالد حاج محمدي چرا سازمان واحدهاي گارد آزادي بايد از ساير فعالين و سازمان حزبي در محل جدا باشد؟ مگر غير از اين است که همگي فعاليت حزبي خواهند کرد؟
اين سوالي است که تا کنون از جانب رفقاي مختلفي طرح شده است و سوالي واقعي و در عين حال مهم ميباشد. امر مسلم اينکه همگي فعاليت حزبي ميکنند ولي اين دليل کافي نيست براي اينکه سازمان آنها در محل هم يکي باشد. واحدهاي گارد آزادي و کلا سازمان گار آزادي در محل از سازمان حزب در محل بايد مصلقا مجزا باشد. ما همواره تلاش کرده و سعي کرده ايم که اين دو سازمان يا اين دو کار و فعالين آنها با هم در يک سازمان و جمع سازمان داده نشوند.اما چرا؟ من تلاش ميکنم به اين سوال جوب دهم. حزب فعاليتها و عرصه هاي مختلف کار و فعاليت را پيش ميبرد. بر مبناي جواب به نيازهاي واقعي مبارزه مردم و براي سازماندادن کار و فعاليت حزب در ميان مردم، در دوره هاي مختلف ميدانهاي جديدي از فعاليت بر روي ما باز خواهد شده. ما نيز تلاش کرده ايم به عنوان يک جريان جدي و زنده به آنها جواب دهيم و سازمان حزبي را نيز بر اين مبنا ايجاد يا تغيير دهيم. گارد آزدي در جواب به يکي از اين عرصه ها است که به دلايل مختلف حزب ما از مدتها پيش پاي آن رفته و اکنون هم عملا در کار ايجاد واحدهاي آن در محل هستيم. توجه داشته باشيد که کار فعالين و واحدهاي گارد آزادي و نوع کار و وظايف آنها از ساير فعاليتهاي حزبي و سازماني ما هم متفاوت است و هم از آنها بايد جدا ناگاه داشته شوند. در شرايط امروز گارد آزادي و واحدهاي آن در محل اولويتهاي معين خود را بر مبناي اهدافي که براي آن تعريف کرده ايم دارد و بر همين مبنا وظايف معين و متفاوتي از آنچه بر دوش واحدهاي حزبي يا سازمان حزب در محل است قرار دارد. معلوم است که گارد آزادي نيروي مسلح حزب حکمتيست است که به دلايل مختلف و نيازهاي مبارز مردم در اين شرايط حزب ما پاي سازمان دادن آن رفته است . اما مخلوط کردن اين سازمان با سازمان حزبي در شرايط فعلي باعث لطمه خورد به هر دوي اين نيازها و فعاليتها خواهد شد. قاطي کردن اين وظايف و اولويتها در محل و تبديل کل اينها به مشغله واحدهاي حزبي و قرار گرفتن کل اينها در ليست وظايف آنها ميتواند به هر دو کار يعني هم وظايف واحدهاي گارد آزادي و هم سازمان حزب در محل حداقل در اين شرايط لطمه بزند. گارد آزادي نيروي مسلح و بخش نظامي يک حزبي کمونيستي است که در جامعه اي با حاکميت يکي از هارترين حکومتهاي تاريخ بشر در جنگ است و قرار است و ميتواند امکان ابراز وجود نظامي حزب را تامين کند. گارد آزادي در هر محله و مکاني امکاني جدي براي مردم آن محل و مکان است تا بتوان از امنيت و مدنيت مردم در آن مکان و محل دفاع کرد و اين امنيت و مدنيت را در مقابل انواع خطرات از جمله در مقابل نيروهاي مسلح ضد مردم و کانگسترهاي نظامي و انواع گروهاي فاشيستي مذهبي و قومي تامين کرد. اگر قرار باشد سازمان اين نيرو در محل با سازمان حزبي و فعاليتهاي روتين حزب در محل از جمله سازماندان مردم و سازماندهي توده اي از شورا و سنديکاي کارگري تا سازمانهاي زنان و ... و سازمان حزب در ميان اين سازمانهاي توده اي و مردم قاطي کرد بار امنيتي بزرگي را بر دوش فعال محلي حزب خواهد گذاشت که مهلک و سم است. توجه داشته باشيد کمونيستي که در محل، در کارخانه و مدرسه و دانشگاه روزانه مشغول متحد کردن مردم است، سخنگوي مردم محل کار و زيست خود است، رهبر مردم محله و نماينده آنها در هر اعتراض و مذاکرده و ماجرايي است، در همان حال در جلسه واحد حزبي خود نيز بخشي از کارش سازماندهي گارد آزادي است، در مقابل فشار پليسي هميشگي، چه فشار سنگيني را بايد بر دوش حمل کند؟ دفاع از اينکه در اعتراض مردم فلان محله سنندج و سقز و مريوان و مهاباد نمايند مردم بوده اي و سر ميز مزاکره خواستهاي مردم محل را نمايندگي کرده اي، قابل دفاع است و ميتوان گفت بار امنيتي خاصي را ندارد. روزانه اتفاق ميفتاد که نماينده کارگر شرکت واحد را دستگير ميکنند، فعال حقوق زن و کودک را زنداني ميکنند و زير منگنه ميگزارند و بدون واهمه اين انسانها در مقابل دم و دستگاه پليس از کار خود دفاع ميکنند. اما اگر قرار باشد فعال کمونيستي که به همين دلايل دستگير شده است بخشي از کارش سازماندان گارد آزادي بوده باشد، واهمه جدي در تمام مراحل از دستگيري و بازجوي از اين سر بر دوش او سنگيني خواهد کرد. اينکه آيا اطلاعاتي از اين ماجرا دارند يا نه؟ آيا کسي را با اسلحه از واحدش ديده اند يا نه؟ و هزار سوال اين تيپي به فشاري روحي و رواني تبديل ميشود که خواب از چشم اين رفقا ميپراند . اين ديگر دفاع از مردم فيض آباد سنندج و نمايندگي کردن کارگران ذوب آهن و شرکت واحد و دانشگاه تبريز نيست که راحت از آن دفاع کرد. اين تازه وقتي است که هنوز معلوم نيست پليس سياسي و مراکز جاسوسي رژيم چيزي در دست دارند. اگر کسي از واحد حزبي که با گارد آزادي فعاليت کرده و در جمع حزبي او در فلان شهر از رهبر و فعال اعتراض زنان تا رهبر مردم محل و فعال کارگري وجود دارد لو برود، ميتواند مشکلات غير قابل جبران را براي همگي ايجاد کند. داشتن اسلحه، بودن با گارد آزادي ميتواند با اين اوصاف خطري جدي براي آژيتاتور کمونست و سازمانده مردم محل و کارخانه باشد. خود ترس از همين ماجراها و اتفاقات و مشکلات ميتواند براي فعاليت گار آزادي و واحدهاي اين گارد هم در محل مهلک باشد. ترس و واهمه از همين اتفاقات ميتواند واحد گارد آزادي و فعال اين ميدان را هم با هزار محدوديت طرف کند. ميتواند ميدان را بر فعاليت واحدهاي گارد آزادي ببندد و باعث بي خاصيتي خود اين نيرو و عدم پيشبرد وظايفي شود که گارد آزادي و واحدهاي آن در محل در جواب به آن سازمان داده شده اند. با اين تفاصيل و به اين دلايل سازمان حزبي در محل و سازمان نيروي نظامي حزب که گارد آزادي باشد، کاملا از هم مجزا بايد باشند.
|