نکاتي  درباره کار علني، هويت سياسي و حزب توده اي

 

بهرام مدرسي

 

گسترش، دامنه و اساسا وجود هر جنبش سياسي، از جمله جنبش حکميتست ها،  به ابعاد حضور علني اين جنبش در جامعه مربوط است. هيچ جنبشي نميتواند مدعي باشد و حضور علني نداشته باشد  و يا حداقل تلاش نکند که اين حضور علني را تامين کند. جامعه در ابعاد ميليوني جنبش هاي سياسي، و به طبع آن احزابي که پشت اين جنبش ها هستند، را در پراتيک علني اين جنبش ها ميبينند. مردم در ابعاد ميليوني امکان دسترسي به ادبيات مخفيانه چاپ شده احزاب سياسي را ندارند، مردم در ابعاد ميليوني امکان متشکل شدن در هسته هاي کوچک فلان سازمان يا حزب سياسي را ندارند، مردم در ابعاد بزرگ امکان شرکت در جلسات مخفي فلان جمع را ندارند و به طبع آن مردم در ابعاد ميليوني از سر ايدئولوژي به  يک حزب سياسي نميپيوندند. جنبش هاي اجتماعي بروز علني دارند در خفقان آميز ترين شرايط هم  خود را ابراز ميکنند.

حزب  ما حضور علني خود را از طريق تامين کردن رهبري خود بر اعتراضات روزمره تامين ميکند. همانطور که از بدو تاسيس حزب حکمتيست ها ديده ميشود  تلاش کرده ايم که اهداف و شعارهاي استراتژيک و تاکتيکي اين جنبش را هر جا و همه جا به شعار ها و مطالبات اعتراضات مردم تبديل کنيم.

جنبش هاي علني فقط ميتوانند بروز علني داشته باشند، اين امکان بروز علني ميتواند در قالب فلان تشکل در فلان محله يا شهر باشد تا دخالت ما در سازمان دادن فلان اعتراض يا مناسبت باشد اين اما طبعا به امکاناتي که اين جنبش ميتواند براي خود تامين کند بستگي مستقيمي دارد. جنبشي که دامنه تاثير گذاري آن براي نمونه به پادگان ها ميرسد، امکان عمل علني ديگري دارد تا جنبشي که فعلا از اين امکان محروم است و يا جنبشي که گارد آزادي را در کنار خود دارد، امکان بروز علني ديگري را دارد تا کساني که فعلا پشت تي وي و چت هاي اينترنتي نشسته اند!

کار علني و ابعاد آن براي حکميست ها حلقه مهم اتصال مستقيم آنها به جنبش اعتراضي مردم و سازمان دادن جنبش خودشان است. روشن است که دامنه و شکل و ابعاد حضور علني جنبش برابري انسان ها کاملا به توازن قواي دوفاکتو بين رژيم و مردم بستگي دارد. رهبران اعتراضات مردم در هر عرصه ميدانند که منظور از توازن قواي سياسي چيست؟ و چه تاثير تعين کننده اي بر موفقيت و يا عدم موفقيت ما ميتواند داشته باشد. اين جا هم اساسا همين طيف مورد خطاب ما هستند، طيفي که امروز ديگر حزب حکمتيست ها را به محل تجمع خود تبديل کرده اند.

مسئله اما براي ما به همين خاتمه نمي يابد. در کنار جنبش حکمتيستي که کل جنبش اعتراضي عليه رژيم اسلامي را بايد تحت تاثير خود داشته باشد ما محتاج سازمان قوي و محکم حزبي هستيم که بتوان اين جنبش اجتماعي را به اعتبار آن و با اتکا به آن رهبري کرد. مباحث سبک کاري اخير ما در مورد کميته هاي کمونيستي، براي نمونه، جوابي به همين ضرورت است.

حکمتيست ها هميشه ضمن اينکه بر جنبش خود بعنوان جنبشي اجتماعي و عمومي تاکيد دارند، بر ضرورت حزب و حزبيت و کادرهاي حکمتيست متشکل در اين حزب هم تاکيدي هزار برابر بزرگتر گذاشته اند.

رفقائي اين را درک کرده اند که اين حضور علني و جنبشي به تنهايي کافي نيست اما راهي که براي کمک به سازمان دادن حزب در پيش گرفته اند خالي از اشکال هم نيست!

مردم نه از سر اعتقادات سياسي به کسي و يا چيزي، بلکه با درک توافق نظرشان با اهداف سياسي معيني است که حول يک جنبش جمع ميشوند. رفقايي که مداما بجاي تامين شعارها و به اين اعتبار رهبري جنبش حکمتيست ها، هر کجا که هستند، به سراغ بحث ايدﺋولوژيک با اطرافيان خود ميروند، ضمن اينکه حتما تلاش دارند که به ضرورت ساختن کادرهاي حکمتيست جواب بدهند، اما در عين حال تصويري بشدت فرقه اي و ايدﺋولوژيک را از يک حزب و جنبش سياسي زنده به دست ميدهند. تصويري که در منتها عليه مسله به ضرر ما است.

حکمتيست ها از سر جواب هاي خود به مسايل امروز مبارزاتي است که ميتوانند و امکان جلب ميليونها انسان معترض را دارند، منشور سرنگوني رژيم اسلامي، برخورد مسولانه حکمتيست ها به لحظه لحظه مبارز مردم، تشکيل گارد آزادي و صدها و صدها نمونه ديگر دروازه اي را که در ابعاد اجتماعي بايد و ميتواند انسان هاي زيادي را به جنبش حکمتيست ها جلب کرد را نشان ميدهد.

اين در فرهنگ چپ غير اجتماعي و سنتي قرار ميگيرد که انسان ها را از دريچه ايد ﺋولوژيک  بخود جلب و يا اساسا از خود ترد ميکند. براي آنها اعتقادات ايدﺋولوژيک مبناي نزديکي کسي و يا دوري او به آنها است.

سوال رفقايي اين است که خوب کجا بايد هويت سياسي خود را اعلام کرد؟ متاسفانه براي اين رفقا اعلام هويت سياسي بخشا با اعلام هويت حزبي شان يکسان قرار گرفته ميشود. طرفدار حزب حکمتيست ها بودن طبعا در شرايط امروز بار امنيتي کمتري از اعتراف به حزبي بودن دارد. فعال يا کادر حکمتيستي که تلاش دارد جنبشي را در محل خود سازمان دهد و به آن امکان بروز علني بدهد و شعار ها و اهداف حکمتيست ها و اهداف آزادي و برابري را گسترش دهد، طبعا با کساني برخواهد خورد که امکان پيوستن به حزب حکمتيست ها را دارند، کساني که به جمع کادرهاي حکمتيستي که استخوان بندي کل اعتراض انساني امروز هستند را تشکلي ميدهند و روشن تر از اين آنها بايد آگاهانه در پي يافتن رفقايي باشند که به اين صف بايد بپيوندند، همانطور که گفته شد جنبشي اجتماعي بدون حزب سياسي بزرگ و محکمي که به اين جنبش وصل است، غير قابل تصور است. اين اما  دادن تصويري فرقه اي از اين جنبش نيست، از سر اعتقادات ايدﺋولوژيکي نميتوان توده وسيعي از مردم و حتي فعالين جنبش هاي مخلتف را خطاب قرار داد.

درپايان تصور حزبي که با هزار و يک تسمه نقاله به جنبش اعتراضي مردم وصل است در کنار تعداد وسيعي از کادر هاي حکمتيستي که در اين حزب متشکل شده اند و اسکلت بندي يک حزب منظبط و آگاه و قبراق را تشکيل ميدهند، تصوير يک حزب توده اي را در مقابل ما قرار ميدهد.