Every game you play,

Every smile you fake,

Every word you say…

We will be watching you!

در باره اسکاندالهاي سياسي رهبري جديد حککا

 

ايرج فرزاد

iraj.farzad@gmail.com

 

رهبري جديد حککا، سرش را در لاک خود فرو برده است و انگار که در کره مريخ زندگي ميکنند، مواضعي را ميچرخاند، هياهوهائي را شروع ميکند و ميرود. خيال ميکنند مردم و جامعه همه ناظرين خاموش مراحل انقلاب ايدئولوژيکهاي درون فرقه اي اينها هستند.

در دوران دو ساله بعد از جدائي ما حکمتيستها، از رهبري جديد حککا آکروبات بازيهاي تماشائي سر زده است. من به چند مورد  و از آخرين شاهکارها اشاره اي ميکنم:

۱.  تعمير و رفوکاري مواضع رهبري جديد حککا در ماجراي جنگ لبنان از همه تماشائي تر بود. قبل از آن حميد تقوائي به موضع "جديد"ي در رابطه با مساله فلسطين رسيده بود. "حل مساله فلسطين از کانال مبارزه با اسلام سياسي و خلع سلاح حزب الله ميگذرد". خارج از دايره محافل خودي حککا، تصور و توهم، هر دو، اين بود که اين چرخش ديگري به راست و همسوئي کامل با دولت آمريکا وبوش و شارون در قبال مساله فلسطين را ميتوانند در قالب بد و بيراه گفتن به ما حکمتيستها و "شيطان" سازي در بيرون حککا در پس نامه "سرگشاده" اصغر کريمي به کادرهاي حزب ما پنهان کنند. همه رهبران عاليقدر و سران محافل جعبه مداد رنگي به خط شدند تا بهر قيمت شده، چرخش آشکارا راست و پرو اسرائيلي محفل حميد تقوائي را درز بگيرند. کمپين راه انداختند و شانتاژ کردند و ما حکمتيستها را به باد حمله گرفتند. اما ديري نگذشت که معلوم شد در درون محافل رهبري حککا، تلاش براي وارد کردن تبصره و الحاقيه به موضع حميد تقوائي براي کم ضرر نشان دادن اين تغيير ريل در جريان بوده است. هرچند سعي کردند باز هم خود را رو به بيرون "مثل توپ" يکپارچه نشان بدهند، اما ابعاد اين اسکاندال جديد سياسي چنان وسيع و کم سابقه بود، که باز نشانه هائي از نارضايتي محافل مخالف حميد تقوائي از لابلاي نشريات "شخصي" و سايتهاي ايضا شخصي به بيرون درز کرد. معلوم شد در جريان سمينار آذر مجدي در تورنتو، تقابلي بين حميد تقوائي و آذر ماجدي در جريان بوده است. اما اگر اشاراتي کنايه اي راهي براي پنهان کردن حقيقت بود، ياد آوري من به آنها که همين حزب کمونيست کارگري قبل از جدائي ما در سال ۲۰۰۲ قطعنامه اي داشته است که با موضع و چرخش محفل حميد تقوائي صدو هشتاد درجه تفاوت دارد، آنان را به مخمصه انداخت. در دستپاچگي و در خلال ادامه بحثها و تقابل دروني بر سر مساله فلسطين همه تلاششان را کردند که براي بار چندم حميد تقوائي و محفل او را از مسئوليت مواضع راست و پرو ناسيوناليستي و پرو اسرائيلي و پرو آمريکائي و عواقب سياسي آن مبرا کنند.  قطعنامه سال ۲۰۰۲ را در صفحه اول سايت خود گذاشتند و سپس در نشست سپتامبر ۲۰۰۶  دفتر سياسي  قطعنامه ديگري را به عنوان "ضميمه" آن به تصويب رساندند که به همه بگويند اتفاقي نيافتاده است، بفهمي نفهمي حميد تقوائي را از زير تيغ انتقاد ما و چپ جامعه خارج کردند و باز براي چندمين بار به جاي اينکه او را وادار کنند که مسئوليت چرخش صريح به راست در رهبري جديد حککا در رابطه با مساله فلسطين را تقبل کند و در برابر عواقب آن پاسخگو باشد، با اين قطعنامه الحاقي، يک سازش غير اصولي را به نمايش گذاشتند و حميد تقوائي دوباره در مقام ليدر حککا از اين اسکاندال هم سالم بدر برده شد.

 

۲.  جارو کردن مواضع محفل حميد تقوائي به زير فرش بسيار سخت تر شد وقتي با تغيير فضاي تشنج اوليه بين آمريکا و جمهوري اسلامي، "پريزيدنت" بوش هم پذيرفت که استفاده صلح آميز از انرژي هسته اي حق ايران است. يکشبه تمام کمپينهاي اخراج جمهوري اسلامي از مجامع بين المللي و خلع سلاح اتمي در سکوتي معني دار و سنگين بايگاني شدند. حميد تقوائي انگار که شعور مردم  و حتي صفوف خود را به هيچ ميگيرد، گفت اصلا مساله اتمي ثانوي است، مهم نيست، اصلا مساله اين نبوده است!!  "جبهه سوم" که بطور واقعي بيش از يک آدرس سايت اينترنتي چيز ديگري نبود در برخورد به تخت سينه واقعيت هاي سياسي و عقب نشيني آمريکا در برابر جمهوري اسلامي، فعلا نافعال شده است. تمام هياهوها خوابيد و رهبري جديد حککا انگار اتفاقي نيافتاده باشد، در اين رفت و برگشت به صندلي صدارت فرقه بازگشت. محفل ناراضي که هميشه وحدت و پکپارچگي فرقه را به منافع جامعه و حقيقت ترجيح داده است، باز فقط به اين بسنده کرد که در نشريات "شخصي" با استعاره و در لفافه و پوشيده، غرولندهاي خود را بيان کند. واقعيت اما اين است که هر حزب سياسي در چنين اسکاندالهائي، مسئول افتضاحات سياسي را بازخواست ميکند. اولين آن برکناري حميد تقوائي از موقعيت ليدري حککا به عنوان رهبر و تئوريسين و مدافع اين افتضاح بي سابقه سياسي و چرخش اعجاب انگيز به راست بود. اما چنين توقعي از جرياني که از مناسک ۵ متولد شده است، زيادي است. اما، در خارج از دايره جنگ قدرت داخلي محافل رهبري حککا و مستقل از سناريوئي که هر يک براي حذف ديگري در نظر گرفته اند، آنچه که ما و جامعه ديديم و شنيديم و شاهد بوديم، غير قابل گذشت است. اين مواضع fake   را همه به نام رهبري جديد حککا ثبت کرده اند.

 

۳.  بحران اتمي و يا بحران به بهانه اتمي، دو تاثير گيج کننده بر رهبري حککا داشت. رهبري حککا مانند اپوزيسيون ناسيوناليست راست وارد کمپين آمريکا عليه "ملسح شدن جمهوري اسلامي به سلاح هسته اي" شد و چنان دست و پاي خود را گم کرد که انگار جدال بر سر "رهبري" بين آنها و سران اپوزيسيون راست بر سر "خلع سلاح اتمي" جمهوري اسلامي، بحث امروز و فرداست. پلاتفرمشان با اپوزيسيون راست يکي بود، هر دو صورت مساله را از بوش پذيرفته بودند که بحث "خلع سلاح اتمي" جمهوري اسلامي است. به زعم رهبري حککا گويا معضل اين بود که آنها يا سران اپوزيسيون راست کداميک، "صلاحيت"  کمپين آمريکا: "جمهوري اسلامي نبايد به سلاح اتمي مسلح شود"، را دارند!  تتمه اين موضع خنده دار اين بود که در اين تقابل بين آمريکا و جمهوري اسلامي، غرب و بويژه دولت آمريکا، نه رضا پهلوي وسران اپوزيسيون راست، که رهبري حککا را به عنوان مخالف "راستين" سلاح اتمي بپذيرد. صدور قطعنامه عليه مسلح شدن جمهوري اسلامي به سلاح هسته اي تلاشي براي کسب رهبري اين کمپين بود.

 

۴. اما در اين ميان يک سري اتفاقات ديگري افتاد. آمريکا و موسسه امريکن اينتر پرايز، در کنار فشار سياسي به حکام جمهوري اسلامي، به جريانات قومي، چراغ سبز نشان داد، سرانشان را به کنگره قوميتها دعوت کرد و معلوم شد که حکومت آمريکا  در سياست "رژيم چينج"، در بطن همان ماجراي اتمي، سياستهاي دوران جنگ سرد را پشت سر گذاشته است و در مقابل، سناريو يوگوسلاوي و عراق را تعقيب ميکند.  جدال بين دو لايه سينيور اپوزيسيون راست  و جونيور "چپ" همان اپوزيسيون بر سر مکان "رهبري" در اين سناريو داراي کارنامه خونين در يوگوسلاوي و عراق، بالا گرفت. اپوزيسيون راست که در هر حال وجود "يک کشور، يک ملت" و "تماميت ارضي"  فلسفه وجودي اش را تشکيل ميدهد، با روي آوري دپارتمانهاي دولتي آمريکا به جريانات قومي، حتي به آنجا رسيد که به گفته داريوش همايون، اعلام کردند که عليرغم هر پدر کشته گي که با جمهوري اسلامي دارند، در صورت حمله آمريکا به ايران و ادامه تقويت جريانات "تجزيه طلب" از جانب دولت آمريکا، ترديدي نخواهند کرد که در کنار جمهوري اسلامي از "تماميت ارضي" دفاع کنند. رهبري حککا، دنباله روي ساده لوحانه از نقشه هاي آمريکا در سياست رژيم چينج را با فرمول خودفريبانه و عوام فريبانه "انقلاب" و شرکت "توده هاي زحمتکش" در تحرکات قومي به خورد صفوف خود داد. جست و خيز جريانات قومي و بويژه تحرکات خوفناکي که در تبريز با آن شعارهائي که آشکارا بوي خون ميدادند و وعده به آتش کشيدن "تهران فارس"ها را جار زده، و فارسي را زبان سگ تعريف کرده بودند، رهبري حککا را واداشت که زبان و لهجه و لحن تبليغاتي خود را با اين حرکت سرتا پا ارتجاعي تغيير و جراحي کند. کادرهاي تُرک حککا با آن تحرک به صحنه آمدند و باب ديالوگ با جرياناتي که وعده جنوسايد و پاکسازي قومي را صريح و بي پرده داده بودند، هماهنگ شد بطوريکه جريانات فاشيست ترک پيامهاي اين حزب را در راديو و تلويزيونشان جار ميزدند.

 

جنگ قدرت محافل و تغيير ريل هاي سياسي

 

در همان حال در درون محافل رهبري حککا و در سير مبارزه قدرت بين اين محافل، هشدارهائي سرپوشيده و استعاره اي و از موضع التماس وياس به راس اين چرخشهاي سياسي داده شد. سعي کردند از خاستگاه نوستالژيک دوران  بده بستانهاي محفلي گذشته، توجهي به بحث سناريو سياه به خودشان بدهند و زير سقوط آزاد محفل حميد تقوائي به ميدان تحرکات قومي، موضع پرو آمريکائي در قبال مساله فلسطين و سرمستي از وعده آمريکا براي خلع سلاح اتمي جمهوري اسلامي، توري پهن کنند و چتر نجاتي بدستشان بدهند. اما تعصب سکتي و حفظ چهره "وحدت" فرقه، مانع اين بود که اين اختلاف به پروسه سلب صلاحيت سياسي از حميد تقوائي و محفل اومنتج شود، بلکه اساسا آتو و امتيازي بود که جناح مقابل براي خود محفوظ نگه داشت تا در فرصت مناسب و در جدالهاي محفلي بعدي از آن استفاده کند. در هر حال حفظ سکت، به قيمت سازش موقت و نداهاي ملتمسانه کساني که خود نقش مهمي در هموار کردن بازگشت از دوران غيبت کبراي حميد تقوائي به سکوي رهبري حککا در دوران پس از مرگ منصور حکمت ودر طول دوران اختلافات و پس از آن بر عهده گرفته بودند، با سنگ سرد بي تفاوتي تحقيرآميز محفل حميد تقوائي برخورد کرد. اما اين تئاتر مسخره، اين تبصره وارد کردن ها به چرخش صريحا راست محفل حميد تقوائي، اين فيلم بازي کردنها براي حفظ نمايش "انسجام دروني" در محافل بالاي حککا، زيادي ناشيانه بود. رفوکاريهاي محفل مقابل که سعي ميکرد افتضاحات حميد تقوائي را در پوشش هميشگي ليچار گوئي و دشنام و ناسزا به ما حکمتيستها پينه کند، بيش از حد آماتوري بود. آنهائي که سکوي پرتاب محفل حميد تقوائي بودند، آنهائي که منتشرکنندگان آثار منصور حکمت را به دادگاه ميکشاندند، آنهائي که خود سر منشا بسياري بي پرنسپيهاي سياسي بودند، اکنون در برابر محصول مجاهدتهاي پيشين خود براي چوب حراج زدن به حزب کمونيست کارگري، به کنج نشريات شخصي خود براي تسکين و تسلاي خاطر پناه آورده اند. تازه فهميده اند که پائين کشيدن "قهرمان و رهبر" خود ساخته در مناسک پنج چندان هم آسان نيست. اينها نمايشي از عجز و درماندگي است و جامعه حرف کساني را که ميخواهند براي وضعيتي که خود باني آن بوده اند، ترحم و سمپاتي جلب کنند، مطلقا جدي نميگيرد. و همين موقعيت است که حميد تقوائي با رندي و "زبل" ي تمام از آن براي ساکت کردن هر انتقاد و منزوي کردن هر ناراضي استفاده ميکند. در هر حال  اين game play و اين سير جنگ مغلوبه قدرت بين محافل رهبري جديد حککا را ما ثبت کرديم و ديديم و شناختيم و به جامعه گفتيم.

 

به جاي جمع بندي

 

هيچ حزب سياسي و هيچ شخصي را با آنچه خود در باره خود ميگويد قضاوت نميکنند. رهبري جديد حککا ممکن است در حفظ سيماي فرقه اي خود و پنهان کردن چرخشها و تغيير ريل هاي سياسي، بين محافل خود سازش برقرار کند، نارضايتي را به نشريه شخصي احاله دهد و آزادي ابراز نظر سياسي را به نفع حفظ وحدت ظاهري فرقه با انقلاب ايدئولوژيکهاي ادواري دروني و بيعتهاي نمايشي با محفل رهبري، محدود و مسدود کند. اما آنچه که بطور ابژکتيو قابل مشاهده و ارزيابي است را ديگر نميتوانند کاري بکنند. عليرغم اين دوروئيها و اپورتونيسم آشکار و عليرغم پينه دوزي هاي ساده لوحانه بايد به محافل رهبري جديد حککا و خطاب به صفوف بي خبر و هاج و واج مانده حککا و از زاويه مردمي که در اين دوران متلاطم سياسي، احزاب و شخصيتهاي سياسي را با کنجکاوي و دقت نظاره ميکند، بگويم که رهبري جديد حککا:

به چپ، به صف انقلابيون سازش ناپذير، به رهبري مبارزه مردم براي بزير کشيدن رژيم اسلامي و به تصوير کمونيسم کارگري در اذهان جامعه ضربات بسيار سختي وارد کرد و کار ما را براي جبران اين لطمات و ترميم سيماي کمونيسم منصور حکمت دشوار ساخت. ما به حکم کمونيست بودنمان موظفيم پيوستگي تاريخ کمونيسم پراتيک و انقلابي منصور حکمت را عليرغم اين لطمات سخت ادامه بدهيم.

 اما يک واقعيت را بايد جدي تلقي کرد. قدرت مانور رهبري جديد حککا براي ارائه يک تصوير راست و مماشات جو و ديپلومات مسلک و دنباله رو حوادث از کمونيسم کارگري، دير يا زود، به سد هوشياري و کنجکاوي انبوه عظيمي از کارگران و مردم ايران که به چپ و کمونيسم نياز دارند، برخورد خواهد کرد. جامعه به همت و تلاش سرسختانه ما حکمتيستها دارد به تدريج بايگاني کردن کمونيسم منصور حکمت توسط رهبري جديد حزب کمونيست کارگري ايران را متوجه ميشود.

۶ اکتبر ۲۰۰۶