-- Logo ---->

 

اعلامیه حزب حکمتیست

جهانی وارونه

در گرامیداشت روز جهانی زن

 

 

وجدان بشر هیچگاه در طول تاریخ به اندازه امروز نسبت به شرایط کار، زندگی و حتی شرایط مرگش، آگاه، پردستاورد، متوقع و بلند پرواز نبوده است.

در جهانی که انسان در باره بهبود شرایط زیست حتی وحوش، حیوانات و گیاهان، چاره اندیشی میکند، هر روز متوقع تر مانع سواستفاده از ابتدایی ترین شکل حیات میشود، و برای جلوگیری از انقراض نایاب ترین و کم تاثیر ترین حیوانات تلاش میکند، نیمی از شهروندانش، به اشکال مختلف، گرفتار هیولایی بنام زن ستیزی و تبعیض به خاطر جنسیت اند.  

در دنیای بیدار بشریتی که برای حفاظت از طبیعت، حتی بی جان آن،  منابع مالی و انرژی فکری اختصاص میدهد، در حالی که دستاورد عظیمی از  پیشرفته ترین محصولات فرهنگی، اجتماعی و علمی،  برای حفاظت از زندگی در هر شکل و به هر درجه اش، اختصاص داده میشود، در این شرایط نیمی از مردم به خاطر تولد با جنسیت زن، کمتر و شهروند ثانوی اند!

زمانی که فرهنگ و اخلاق مردم، مجاز نمی داند که مثلا در مورد پوشش حیوانات خانگی "تمایل" و "عدم تمایل" حیوان نادیده گرفته شود،  یا به حق هواخوری آزادانه حیوانات خانگی بی احترامی شود، در این شرایط نیمی از مردم  جهان، به درجات مختلف، از حقوق کامل و برابر با نیمه دیگر برخوردار نیستند!

بقای زن ستیزی و قوانین و اخلاق و فرهنگ منحط ضد زن، بقای تبعیض بر زن، این ستم قرون وسطایی، و حاکمیت اش بر شرایط کار و زندگی بشر متمدن امروز، تمام ادعاهای ترقیخواهی انسان مدرن را به سخره میگیرد. زن ستیزی زخمی عمیق بر پیشانی بشریت امروز است و آزادی زن، محک آزادی جامعه!  

در این شرایط در گوشه مهمی از جهان، در بخش افراطی زن ستیزی، در ایران و کشورهای مذهب زده و اسلام زده، میتوان شاهد چال کردن زنان در خاک و با سنگ شکنجه کش کردن آنها، به خاطر حفاظت از هیولایی بنام ناموس و مذهب، شد!  میتوان میلیونها دختر را "ختنه" و ناقص العضو کرد! میتوان نیمی از  جمعیت را از حتی حق ابتدایی پوشش محروم کرد! و میتوان تمام روزنه های آزاد تنفس را برویشان بست!  در جوامع مذهب زده و اسلام زده، میتوان با زن رفتاری کرد که بشر امروز با وحوش و حیوانات نمی کند. کافی است به  اخبار سنگسارها، ناقص العضو کردنهای تحت نام "ختنه" زنان، حجاب تحمیل کردنها، تذکر دادنها، دستگیر کردنها، کشتن، و تعرض هر روزه به زنان به خاطر جنسیت و رفتار، نگاهی کرد.

کسی که به این وارونگی و از خودبیگانگی  "خو" نگرفته و به آن "عادت" نکرده باشد، کسی که برای مهندسی کاذب "احترام به خود"  در مقابل بی حقوقی زن در ایران  خود را به "نابینایی" و "ناشنوایی"  نزده باشد، بی تردید با مشاهده تنها یک صحنه از شرایط زندگی و کار زنان در ایران،  عمق وارونگی و تناقض زندگی انسان را خواهد دید. این شرایط نمی تواند ترجیح آزادانه هیچ جنبنده ای و از جمله ترجیح هیچ موجودی، با حیات گیاهی، باشد.   

این وصله ناجور، تناقض وضعیت زنان با شرایط زندگی بشر، نه کار خدا است نه فرهنگ و نه سنت! بقای زن ستیزی کار هدفمند،  فشار و قدرت مطلقی است که خارج از قاعده زندگی بشر، مقدرات زندگی امروز مردم را رقم میزند. بقای قدرتمند این بربریت قرون وسطایی در قرن بیست و یکم، و در عصر احترام به طبیعت، محصول اراده آزادانه بشر نیست. این فرهنگ و از خود بیگانگی کار قدرت و نیرویی است که از این توحش قرون وسطایی سود و منفعت مستقیم میبرد. زن ستیزی کار نیروها و جنبش هایی است که از بی حقوقی زن، از آمریکا تا آسیا و آفریقا و دور افتاده ترین نقطه جهان، بهره مند میشوند. ریشه زن ستیزی خود جوامع متمدن و مدرنی است که سرمایه در آن حاکم است.  

تا روزی که بتوان مذهب و زن ستیزی را در حاشیه و برای  مقابله با حرکت مردم برای احقاق حقشان زنده نگاه داشت، تا روزی که بتوان با ایجاد شکاف در صف مردم کارکن و بی حقوق نگاه داشتن بخشی بنام زن، سود بیشتر به  جیب زد، جهان "پیشرفته" سرمایه داری  بساط اسقف و عمامه و کلیسا و مسجد و زن ستیزی و مذهب را  گرم نگاه خواهد داشت. تنها در جامعه ای که در آن شرایط زندگی نیمی از آن را برده وار نگاه داشته باشند، میتوان در آن کارگر معترض را به شلاق بست و در و دروازه روزنامه آزادش را گِل کشید!  تنها در جامعه ای که بتوان در آن زن را از پوشش آزاد محروم کرد است، که میتوان در آن چوبه های دار و بساط قصاص براه انداخت. تنها در جامعه ای که در آن زنان را از کودکی تا مرگ در رفتار شخصی و اجتماعی کنترل میکنند، است که میتوان در آن فقر و فلاکت عنان گسیخته را حاکم کرد. آزادی زن، شاخص و معیار آزادی جامعه است. مردم ایران صحت این حکم را سه دهه است که هر روز تجربه میکنند.  

 در جامعه ای که در آن حقوق کارگر را ماهها پرداخت نمی کنند، و رابطه جنسی خارج از ازدواج و مخالف مقررات اسلامی را با سنگسار روبرو میکنند، جایی که جرم نوجوان و کودکان را با چوبه دار جواب میدهند و عفونت اسلامی از سروکول جامعه بالا میرود، اعاده حق زن به مهمترین شاخص اعاده حق انسان تبدیل شده است. و در ایران جنبش اعاده حق انسان به درازای طول عمر جمهوری اسلامی است.

سه دهه جداسازی جنسی، و مغزشویی ازکودکانی که چشم به یک جامعه اسلام زده بازکردند، برای دفن کردن ایده برابری مردم مستقل از جنسیت، نتوانست صدای حق طلبی میلیونی زنان در ایران را خفه کند. سی سال راه اندازی گشتاپوهای اسلامی برای پاک سازی کامل جامعه از وجود زن آزاده و معترض، و برای کشتن خواست برابری زن و مرد، نه تنها نتوانست جامعه ایران را به تن دادن به اختناق قرون وسطایی ضد زن بکشاند، که برعکس در آن جبهه عظیمی به وسعت سراسر ایران با صف میلیونی سه نسل از زنان و مردانی که خود را شایسته زندگی انسانی میدانند، باز کرد.

جامعه ایران بر انبار باروت خشم و عصیان میلیونی در اعتراض به بی  حقوقی زن نشسته است. ایران آتشفشان خاموشی است که هنوز سرباز نکرده است. روزی که غلیان آتش خشم مردم در اعتراض به بی حقوق زن، بیرون بریزد، نه فقط از قوانین ضد زن اسلامی نشانی نخواهد ماند، که تمام پیکر نهاد مذهب و روحانیت و قرآن و پیامبر و امامهای آن، مورد تعرض میلیونی مردم قرار خواهد گرفت.

هشت مارس روز دیگری برای اعلام کیفرخواست ها در دفاع از حرمت انسانی و حقوق پایمال شده زنان است. روز دیگری برای مقابله با مسبب بی  حقوقی زنان در ایران و سنگری برای برقاعده نشاندن جهان وارونه زن ستیزی در ایران و احیا حرمت انسانی مردم ایران است. جمهوری اسلامی از مصاف بر سر حق زن جان سالم بدر نخواهد برد. هشت مارس امسال را میتوان به سکوی مهمی برای حمله به سرتاپای حکومت مذهبی، اسلام و قوانین و حکومت اش در ایران تبدیل کرد.

 

زنده باد آزادی و برابری

گرامی باد روز جهانی زن

حزب کمونیست کارگری – حکمتیست

25 بهمن 1387 – 13 فوریه 2009