حزب حکمتيست، تحولات ايران و جنگ آمريکا

(مصاحبه با رحمان حسين زاده در مورد مباحثات پلنوم چهارم حزب حکمتيست )

بخش دوم و پاياني

کمونيست : پلنوم سياستهاي مهم و روشني را اتخاذ کرده است. براي پيشبرد اين سياستها به چه اهرمهايي متکي هستيد؟ محدوديتها چيست؟

رحمان حسين زاده:

اتفاقا پلنوم چهارم در مورد  امکانات ما و همچنين محدوديتهايمان هم به روشني صحبت کرد. در اين رابطه به چند فاکتور بايد توجه کرد:

اول - نفس اتخاذ سياستهاي روشن کمونيستي و متعهد به منافع کارگر و مردم (که در بخش اول مصاحبه به سر خط هاي آن اشاره کردم) در اين دوره حساس بسيار تعيين کننده است . سياستهاي ما تمايز روشني با جريانات سياسي درگيردر اين تحولات چه در ايران و در سطح جهاني دارد. و به همين دليل مانند ديگران حتي آنهايي که خود را چپ ميدانند به پاسيفيسم و سيا ست انتظار و يا اپورتونيسم و ناسيوناليسم دچار نشده ايم . سياست روشن کمونيستي خود مبناي مهم و تعيين کننده جذب نيرو و گردآوري قوا است و ما اين اهرم مهم را داريم.

دوم: جامعه تشنه آزادي و رهايي. در پس تمامي هياهوي کنوني آمريکا و کشورهاي غربي و توهمات و انتظارات و اميدهاي واهي  که تزريق ميکنند، در پس باد زدن ملي گرايي وناسيوناليسم و قومپرستي اپوزيسيون راست و حتي خود جمهوري اسلامي وقتي به تحرکات مهمي در جامعه و به کدهاي پايه اي تري خيره ميشوي ، متوجه ميشويم بيش از هر زماني جامعه ايران تشنه رهايي و آزادي و برابري است. اين را کارگران، زنان ، جوانان و دانشجويان و توده مردم ضد مذهب ومتنفر از جمهوري اسلامي با ابتکارات متعدد مبارزاتي خود در همين يکسال نشان داده اند. اين را کارگران شرکت واحد و 8 مارسي ها و برپاکنندگان اول مه و انواع فستيوالهاي انساني و مترقي و اعتصاب عمومي مردم کردستان و اعتراض وسيع کنوني مردم به جنگ طلبي آمريکا نشان ميدهد. ما به اين نيرو و اين حرکت متکي هستيم.  

سوم : حزب معطوف به قدرت گيري سياسي را داريم. و آگاهيم بر اينکه محور قدرت گيري کارگر و کمونيسم در تحولات ايران عروج حزب کمونيستي به عنوان نيروي معادله قدرت و حزب اجتماعي و توده اي است. تمام تلاش ما اينست حزب حکمتيست چنين نقشي را ايفا کند.

چهارم - ماتريال انساني وسيع و صاحب تجربه  داريم . يک اهرم قدرت مهم حزب حکمتيست وجود رهبران و شخصيتها و کادرهاي پخته مبارزات اجتماعي و توده اي است که حاصل سه دهه مبارزه پر تحول جامعه ايران و کردستان است. با صراحت ميگويم کمتر جرياني در اپوزيسيون ايران و بويژه اپوزيسيون چپ ايران چنين ماتريال اجتماعي و توده اي را در خود گرد آورده است. رهبران و کادرهايي که تمام تجربه مبارزاتيشان نشان ميدهد از جامعه نيرو گرفته اند و به جامعه نيرو داده اند. در هر نشست و تجمعي و از جمله همين پلنوم در  نظرات و تصميماتشان دقت ميکني ، معيارشان اينست آيا در اجتماع سنگي را روي سنگ گذاشته اند و يا ميگذارند؟. کساني که نقطه شروع مبارزه شان جامعه و نقطه پايان مبارزه شان تغيير در جامعه است. چنين نيرويي  متشکل در حزب حکمتيست عزم کرده مسير تحولات را به نفع کارگر و کمونيسم تغيير دهد و اين نقطه قدرت مهمي است.

از همين زاويه موقعيت حزب در کردستان و موقعيت اجتماعي تعداد قابل توجهي از رهبران و کادرهاي حزب حکمتيست در کردستان اين امکان را به ما ميدهد در اين بخش جامعه کاري کنيم جنبش آزاديخواهي و راديکال دست بالا پيدا کند. بر اين اساس تاکيد کرديم کردستان ميتواند دروازه قدرت گيري کمونيسم و جنبش انقلابي در ايران باشد. ما تصميم داريم اين اتفاق را ممکن کنيم و اين هم يک اهرم قدرت بسيار مهم حزب ما است.

در عين حال ما محدوديتهايمان را هم ميدانيم . در صف مقابل ما از جنگ طلبي آمريکا و حمايتهاي وسيع سياسي و مالي و تسليحاتي که از جريانات ارتجاعي و راست به عمل مياورد تا تداوم زور و فشار جمهوري اسلامي همگي موانع جدي در مقابل جنبش و حزب ما هستند. اما عليرغم اينها بر دو محدوديت اساسي خودمان بايد انگشت بگذارم. اول : پول و امکانات . اين نگران کننده ترين محدوديت ما است. ما طرح و پروژه ونقشه هاي مهم و متعدد فراوان داريم . از جمله ايجاد و  گسترش وسيع واحد هاي گارد آزادي در شهرها، تلويزيون 24 ساعته، قابل دسترس کردن وسيع ادبيات کارساز اين جريان، و ...... همه اينها به پول گره خورده است و ما در اين رابطه کمبود نگران کننده داريم.

دوم : جنبشمان را و خودمان را دست کم بگيريم و مريضي مزمن چپ يعني جونيوريسم گريبانمان را بگيرد و نيازهاي زمانه را جوابگو نباشيم. هشدارها و راه حلهاي  پلنوم در مورد مشکلات هم جدي بود.  

کمونيست: چرا آرايش رهبري را تغيير داديد؟ آيا اين تغيير پايه اي است؟ سبک کاري است؟

رحمان حسين زاده :

چون به تغيير آن احتياج داشتيم. تغييراتي در آرايش رهبري ايجاد کرديم تا سازمان رهبري ما با انرژي و توان   و کارايي بالا و  منطبق با نيازهاي کنوني جوابگوي هدايت و رهبري حزب باشد. در سنت ما هيچوقت آرايش سازماني شکلي ايستا، مقدس و دايمي نداشته است. در هر مقطع بنا به نيازها و وظايف و فاکتورهاي ديگر آرايشي به خود داده ايم. از نظر من به آرايش قبلي رهبري ما ايراد اصولي و سياسي و سازماني  وارد نبود. مقاطعي بوده با همان شکل آرايش، رهبري حزب به خوبي تضمين شده است. آنچه موجب شد که تغييراتي در آرايش رهبري ايجاد کنيم ضرورت جوابگويي موثرتر رهبري در قبال نيازهاي بسيار گسترده اين دوران است. در آرايش کنوني ارگان سياست گذارو اجرايي حزب را در هم ادغام کرديم. ما به رهبري سياست گذار و مجري سياست با هم در اين دوره به شدت نياز داشتيم. با انتخاب کميته رهبري تعداد بيشتري از اعضاي رهبري را در هدايت همه جانبه حزب صاحب راي و مسئولت مشترک کرديم . در عين حال در اين آرايش سخنگوي رو به بيرون حزب و مسئوليتي که حزب را تماما نمايندگي ميکند يعني ليدري حزب را حفظ کرده ايم. اين آرايش در شرايط حاضر انطباق دقيقتري با نيازهاي رهبري ما دارد.  تجربه همين دوره کوتاه مدت اتخاذ اين آرايش بسيار مثبت است.       

کمونيست: انتظاراتي که از حزب و رهبريش مطرح شد بطور خلاصه چه بود؟

رحمان حسين زاده :

در پاسخ به سئوالهاي قبلي اين انتظارات بيان شده است. پيام پلنوم سر راست اين بود اوضاع را دريابيم و به عنوان رهبري و حزب نياز زمانه را بشناسيم و جوابگو باشيم. در اين راستا اين پلنوم آگاه بود به اينکه وارد چه دوره حساس و سرنوشت سازي ميشويم. در اين رابطه اجازه بدهيد مقايسه اي بکنم به نظرم از بعضي جهات اغراق نيست ايندوره را با دوره جنگ جهاني اول و نقش  لنين و  بلشويکها مقايسه کنيم. در تند پيچ  جنگ جهاني اول لنين و حزب بلشويک با کوچکي و محدوديتهايشان سياست تيز و روشن و مدافع کارگر و مردم را در روسيه و در سطح جهاني نمايندگي کردند. عليه دولت حاکم و ارتجاعي روسيه به ميدان آمدند. لفاظي هاي "چپ"  بخش اعظم سوسيال دمکراسي جهاني را در دفاع از  "مام ميهن"  رسوا کردند. به نيرويي تبديل شدند که قدرت سياسي را تصرف کردند و انقلاب سوسياليستي روسيه  را به سرانجام رساندند. از آن ببعد کل معادلات جهاني و  خود عاقبت جنگ جهاني مسير ديگري پيدا کرد. در دوره سياه جنگ جهاني اول ، انقلاب کارگري اکتبر اميد و اراده انسان را براي تعيين سرنوشت خود احيا کرد و صف آزاديخواهي جهاني را در موقعيت قدرتمندي قرار داد.

اکنون و در تند پيچ تحولات ايران و منطقه و جنگ احتمالي آمريکا جامعه ايران و کل صف انسانيت با آينده ترسناکي روبرو است. در اين ميان حزب حکمتيست و پلنوم چهارم آن پرچم سياستهاي به شدت انساني و روشن و متعهد به منافع کارگران و مردم را در ايران و در دنيا برافراشته است. راه عبور از اين تونل تاريک را نشان داده است. بر عزم و اراده خود و طبقه کارگر و مردم ايران براي سرنگوني جمهوري اسلامي و "بورژوازي خودي" تاکيد کرده و منشور سرنگوني را محور اين مبارزه قرار داده است. عليه قلدري نظم نويني امريکا و متحدانش صف اعتراض و مبارزه روشني را تعريف کرده است . در مورد حمايت و يا پاسيفيسم طبقه کارگر و مردم آمريکا و اروپا در قبال "بورژوازي و دولتهاي خودي" هشدار داده است. آنان را نه صرفا به تظاهرات بلکه به سرنگوني دولتهاي سرمايه داري حاکم در اين اوضاع فرا خوانده است. هيچ نيروي ديگري در صحنه سياست ايران چنين سياستهاي روشن و چنين عزمي را اعلام نکرده است.

به نظرم اگر جونيور بازي هميشگي چپ را در نياوريم  اين حزب و اين سياستها ميتواند منشا کارها و تحولات بزرگي باشد. همانطور که لنين و بلشويکها شدند. پلنوم توجه رهبري را  به اين ابعاد و اين تصوير از رسالت و وظايفمان جلب کرد. پلنوم بر تواناييها و محدوديتهاي حزب در قبال اين رسالت تاريخي فوکوس کرد.  در عرصه هاي  مشخص در سطح سراسري ايران ، در کردستان  و در خارج کشور اقدامات عاجل را تعيين کرد. اعلام کرد ميتوان   صف اميد و آينده روشن را ايجاد کرد به شرطي که رهبري حزب نقش مهم خود را متوجه و ايفا کند.

***