اطلاعيه حزب کمونيست کارگري – حکمتيست

 

به مناسبت اول مه

 

طبقه كارگر ناگزيرازمصافى تعيين كننده

 

در آستانه اول مه امسال طبقه کارگر ايران با مصافهاي تعيين کننده اي روبرو است.  علاوه بر سنگر بندي در مقابل  تعرض و توحش جمهوري اسلامي عليه خود  و شهروندان جامعه ، کابوس جنگ و قلدري سرکرده  سرمايه جهاني، دولت آمريکاي مدعي مقام ژاندارم بين المللي ،  زندگي و آينده جامعه ايران را در ابهام فروبرده است.

امنيت، معيشت، مدنيت  و مضافا  اراده طبقه کارگر و کل جامعه هفتاد ميليوني را براي فايق آمدن بر رژيم سياه و هار اسلامي با تهديد روبرو کرده است. در اين ميان اما طبقه کارگر ميتواند ورق را برگرداند. پا به ميدان گذاشتن سريع و وسيع  طبقه کارگر براي پايان دادن به عمر جمهوري اسلامي، کل معادله کاپيتاليسم جهاني و محلي را براي به خاک سياه نشاندن کارگر و مردم  در جامعه ايران و منطقه خاورميانه بر هم ميزند. اين رسالت مهم از عهده طبقه کارگر ايران برميايد همچنانکه در جنگ جهاني اول، طبقه کارگر روسيه، در مقابل بمباران ايدئولوژيک احزاب چپ و راست ناسيوناليستي براي "دفاع از ميهن" پرچم مستقل طبقاتي خود را به رهبري کمونيستها و  لنين در برابر جامعه گرفت. مناسبت اول مه امسال را بايد به آگاه شدن  طبقه کارگر و رشته هاي کليدي طبقه ما به اين رسالت تاريخي تبديل کرد.   

 

جمهورى اسلامى تجسم تمام عيار كثافت سرمايه دارى عليه بشريت است. ابعاد اين پديده را زخمهاى عميق چندين نسل از کارگر و  مردم زحمتكش ايران گواهى ميدهند. چندين نسل است كه بخش عظيم  شهروندان  آن جامعه، آنهايى كه از قبل كار و تلاش وشرافت خويش امورات خود و خانواده شان را ميگذرانند، دارند تاوان اين نظام وارونه را، نه فقط يك بار بلكه چند بار پس ميدهند. اين مردم بايد يكبار در مسابقه اى بى امان دست و پاى همديگر را لگد كنند تا بكار گرفته شوند، تا از قبل كار مفت و ارزان آنها ثروت و سود افسانه اى يک مشت انگل توليد شود. مقدرات همين مردم  يكبار ديگر زير پاى  فضاي جنگي و جنگ و جبهه و ارتش و تروريسم و كثافات  حكومت مذهبى  و فيضيه و انواع تبعيضات  و زندان و زندانبان له ميشود. و اگر جان سالم بدر ببرند تازه بايد با خفت فقر و ندارى، با افسردگى و سرخوردگى و اعتياد و تباهى دست و پنجه نرم كنند.

جمهورى اسلامى، با تمام توحش و افسارگسيختگى باز نتوانسته جلو  يک حكمى بديهى از انسان و  انسانيت را بگيرد. و آن اينكه هيچ قدرتى نميتواند جلودار تلاش انسانها براى زندگى بهتر باشد. سالهاى سال آن مردم، هر روز و از جمله در روز اول مه چشم به نارضايتى، اعتراض، عصيان، خشم و اعتصاب و چاره جويى گشوده اند. در اين ميان اول مه جزو آن رگه ايست كه نارضايتى و اعتراض را به نيروى واقعى،  به طبقه كارگر گره زده است. در اين روز كل جامعه و از جمله خود طبقه كارگر به هسته اصلى جامعه، به چرخ توليد و  به كارگر چشم دوخته است. در اين روز به پراكندگى صفوف اين طبقه، به ضعفها و ناتوانى هايش لعنت فرستاده و از تحركات و اجتماعات اين روز توشه تازه ترى براى آينده راه خود گرد آورده است.

طبقه كارگر در ايران هرگز با تباهى و فقر و بهره كشى وحشيانه در اين ابعاد روبرو نبوده است. و در عين حال طبقه كارگر هرگز ميليونها ميليون مردم عاصى و تشنه آزادى، ميليونها هم طبقه اى جان به لب رسيده و بدون توهم و آماده نبرد را بهمراه و پشتيبان خود نداشته است. دامنه بسيار گسترده از اعتصابات كارگرى در سال گذشته و در اين ميان اعتصاب بزرگ كارگران  شركت واحد گوياى پتانسيل بالا و همزمان  ضعف صفوف كارگران پيشرو و آگاه و كمونيست در مراكز بزرگ كارگرى است كه سرنوشت طبقه خود و كل جامعه را بدست نميگيرند.

شرايط سياسى مخاطره آميز و مهم جارى در فضاى سياسى ايران به اول مه امسال  اهميت ويژه اى بخشيده است. جنگ و فضاى جنگى ميان أمريكا و جمهورى اسلامى هست و نيست نسل بزرگى از مردم را نشانه گرفته است. همه آثار مدنيت و از جمله مدارس و خانه هاى مسكونى، بعلاوه مراكز توليدى قرار است  به مركز قدرت نمايى و تخريب و نابودى بدل شوند و اين ميتواند تازه نقطه آغازى بر آينده اى تيره تر باشد. طبقه كارگر در ايران از اين شانس و امكان برخوردار است كه بتواند خود و سرنوشت كل جامعه را از اين سناريو نجات بخشد. هيچ اعتراضى موجه تر از اعتراض كارگر عليه باجگيرى و اجحافات و ارعاب جنگى رژيم اسلامى و ايستادگي در برابر تحميل فضاي جنگي  نيست. هيچ صدايى بسيج كننده تر از اعتراضات كارگران نميتواند در سطح جامعه مردم را به ميدان آورد. هيچ نيرويي قدرتمند تر و موثر تر از طبقه کارگر نميتواند پرچمدار سرنگوني جمهوري اسلامي و پايان دادن به کابوس سناريوي سياه و جنگ احتمالي و خانه خرابي جامعه هفتاد ميليوني ايران باشد. در اين تندپيچ تاريخي ، در تقابل با فضاي جنگي وتحريکات ناسيوناليستي جريانات حاکم و اپوزيسيون، طبقه کارگر ايران  ميتواند مهر خود را بر اوضاع سياسي ايران بکوبد. طبقه کارگر ايران بايد نشان دهد که نميخواهد نيروي ذخيره احزاب و دستجات ناسيوناليست و لشکر ذخيره  نيروهاي ارتجاعي باشد. از اين رهگذر قدرت عظيم نيروي طبقه کارگر در عرصه بين المللي که گوشه اي از آنرا در حوادث فرانسه شاهد بوديم، اين پتانسيل و ظرفيت را دارد که با ديدن پرچم به  اهتزار در آمده طبقه کارگر و کمونيسم در ايران صف قدرتمند جهاني را عليه قلدري نظم نويني آمريکا و سرمايه سازمان دهد. صف خود را از زير بار بمبارانهاي تبليغاتي بورژوازي بين المللي و تعرض سرمايه داري به سطح معيشت و دستاوردهاي جهاني طبقه کارگر  رها سازد و يک بار ديگر شبح قدرت کارگر و  کمونيسم مارکس را   بر فراز جهان به پرواز در آورد.

 

حزب حکمتيست و بخشهاي کليدي طبقه کارگر ايران و رهبران كارگرى در آستانه اول مه امسال در كنار همه مطالبات و خواستهاى برحق و فوري ، و از جمله آزادى تشكل و آزادى اسانلو، ميتوانند در راس حرکتي بزرگ براي سرنگوني فوري جمهوري اسلامي  نجات جامعه  و انسانيت را در ايران تضمين کنند. ميتونند محور اصلي صف بندي جهاني کارگر و انسانيت  عليه سرگردنه بگيري نظم نوين کاپيتاليستي باشند.   در اول مه به اين حقيقت و اين رسالت بزرگ بايد چشم باز کرد.

 

 

حزب کمونيست کارگري – حکمتيست

 

2 ارديبهشت 1385- (22 آوريل 2006)