حقايق عراق و "چشمان باز شده" داريوش همايون!

 

عبدالله شريفي

 

چند روز پيش آقاي همايون مطلبي تحت عنوان (عراق چشمها را بگشايد) برشته تحرير درآورده است.هر چند ايشان سنگ تمام گذاشته است تا گريز از اعلام يك ناكامي در سياست ناسيوناليستي راست را در پز "واقع بيني" ديپلماتيك پنهان كند، اما نه تنها توفيقي حاصل نكرده است، بلكه بطرز ناشيانه اي ، بند را آب داده است.

او ميگويد: "... نخستين دوره بازسازي دمكراتيك در عراق شكست خورده به نظر ميايد عراقيها نتواستند يك قانون اساسي كه همه را به درجه اي راضي كند بنويسند...قانون اساسي توانسته است شصت در صد شيعيان عراق و بيست در صد كردها را راضي كند اما هنوز بيست درصد سنيها هم ميتوانند اين قانون را وتو كنند ... و كار به جنگ داخلي و دست درازي بيگانگان بكشد... شركت سنيان در اين پروسه يك پيروزي براي دمكراسي عراقي بشمار ميرود ...و گرنه ... دورنماي از هم گسيختگي مي بايد همه را به هراس اندازد..."

آقاي داريوش همايون يكي از سران مشروطه طلبان است كه مانند من و شما اخبار و اوضاع جهان را تعقيب كرده است. ايشان طي اين ١۴ سال اخير، اوضاع جهنمي كه بر عراق نازل شده است را ديده است، او كسي نيست كه تازه از راه رسيده باشد. ايشان با لشكر كشي نظامي آمريكا و متحدينش به عراق و اشغال عراق بارها منبر گرفته و از بركات حضور نظامي آمريكا و اندر فوايد دمكراسي كروز و بمب هاي هوشيار گفته و نوشته است. اما پيامهاي مستتر در اين چند جمله به داريوش همايون محدود نميماند، اينها  تنها نظرات شخصي ايشان نيست بلكه ادامه سياست و تلاشي است كه در بخش عمده اپوزيسيون راست و ناسيوناليست ايراني محافظه كار سالها است  تلاش ميكنند كه به چشم مردم خاك بپاشند و حقايق را وارونه به خورد مردم بدهند. اين سالها، آقاي همايون و همقطارانش با هر خطابيه بوش و پنتاگون عليه رژيم اسلامي ، سر از پا نمي شناختند و با "چشمان باز" به عوامفريبي پرداخته اند و با هر لبخندي كه اروپا و غرب به جمهوري اسلامي ايران زده باشند، نگرانيهايشان  را با سگرمه هاي درهم رفته به اين و آن يادآوري كرده اند. زياد دور نرويم، همين پارسال بود كه با سياست "رژيم چنچ" بوش، فيلشان ياد هندوستان كرده بود.

حقيقت اين است كه اگر به زعم آقاي همايون قانون اساسي عراق ميتوانست سنيان را راضي كند و خطر ازهم گسيختگي عراق( بخوان حفظ تماميت ارضي) مصون بود، اين دمكراسي عراقي شايسته مردم عراق بود.

جالب و ديدني است كه آقاي همايون هنوز سناريوي سياه و تباهي تحميل شده را بر مردم عراق دوره بازسازي دمكراتيك ميخواند و جالب تر است كه ايشان هم در تقسيمات كشوري مردم عراق، در كنار آيت الله سيستاني و جعفري و چلبي قدم ميزند. انگار درصدهايي كه اين جنابان "واقع بين" آمار گرا از شيعه و سني و كرد و ترك و غيره به خورد مردم ميدهند، دوجين بندي كالاهاي بيروحي است در آن بيابان برهوت! نه آقاي همايون! جامعه عراق، جامعه مدني و طبقاتي است. در استراكتور چنين جامعه اي مردم كاركن ،استثمارگر و استثمار شونده با خواست و منافع متمايز وجود دارند، در چنين جامعه حق زن،حق كودك، حقوق سياسي ،آزاديها و رفاه اجتماعي، كلمات پرطمطراق و كدها و رمزهاي مستعمل مانند دمكراسي و حقوق بشر نزد شما نيستند.

اكنون كه مضحكه قانون اساسي عراق پرده اي از كل سناريوي تخريب جامعه است،و به آگاهي عمومي مردمي هم كه سابقه چنداني در سياست ندارند مبدل شده است. بد نيست كه حضرات بدانند  كه با ماجراي قانون اساسي، خواستند كه بر سر تقسيم چپاول و غارت  و ثروت و سامان آن سرزمين، بين جريانات تروريست مذهبي و قومي، نقطه تعادلي بيابند، خواستند براي مهار كردن موقت دستجات راهزن و ويرانگر فرمولي دست و پا كنند، خواستند در متن بي افقي و ناكامي سياست آمريكا در عراق، آتش بسي موقت به جريانات مسلح قومي و مذهبي تحميل كنند، كه نشد.

باور بفرماييد كه خود بوش و طراحان كاخ سفيد هم عقيده اي به آن چه به نام دولت و قانون و رئيس جمهور و... در عراق پرده بعد از پرده مياورند و مي برند، ندارند. مردم  هم ميدانند كه جايي از قانون حرف زده ميشود كه اداره جامعه به هر شكلش مطرح باشد، جايي كه پارلمانش مخفي جلسه برگزار ميكند و سفير و سفرايش در روز روشن دزديده ميشوند، جايي كه هر كس قلدرتر بود ميتواند با تانک زندان خراب كند و زندانيش را آزاد كند، جايي كه ارتش و ژنرال و دولت هم امنيت ندارد، آيا واقعا مسخره نيست اسم قانون و حكومت و اين قبيل عبارات را بار دستجات كانگستر قومي و مذهبي كرد؟!
 . آقاي همايون از اسلامي شدن" قانون اساسي" مينالد، بعد از اين همه سال و اين همه مصائب كه بر مردم عراق گذشت، مگر چقدر عقل سليم و بي ريا لازم بود تا نشود، معادله  و موازنه اسلام سياسي  و جمهوري اسلامي ايران در عراق با آمريكا را حالي شد، كه تشخيص داد جمهوري اسلامي دست بالا را داشت و عراق اهرمي است كه اسلام سياسي در دست دارد تاموقعيت خود را در عرصه هاي ديگر به معامله بگذارد؟" نگراني" آقاي همايون از "جنگ داخلي و دست درازي بيگانگان" خنده دار است، كسي كه براي ايران نسخه عراقيزه شدن مي پيچد و راه حل  دخالت ميلتاريستي آمريكا را اوج اقبال بداند، ديگر حرف زدن از دخالت بيگانگان واقعا بطرز خنده داري فكاهي است. راستي مگر چه اتفاقي از اين دهشتناكتر در عراق بايد بيفتد كه جنگ داخلي ناميده شود؟ مگر ويران كردن فلوجه و بغداد و تلعفر و موصل و نجف و... كافي نيست؟! كه تازه "نگران جنگ داخلي" بود؟ مگر تا كي شمار قربانيان روزافزون ميتواند وجدان اين طيف را نلزاند؟

در پس عبارات پردازي نوشته داريوش همايون به آساني ميشود حقايق محكمي را بيرون كشيد.  باز شدن چشمهاي آقاي همايون و طيف سلطنت طلب، با تاج و بي تاج، مشروط و غير مشروط، نه در جهت منافع مردم ايران و نه از درد و رنج مردم عراق باز شده باشد، بلكه اعلام سهيم بودن در تار شدن دورنماي اميد  اين طيف به استراتژي سياسي است كه سالها است در بوق و كرنا كرده اند. براي هر انساني كه يك ذره جوياي حقايق بوده باشد ميداند كه  ما، از همان اول، از محاصره اقتصادي مردم عراق تا لشكركشي و تهاجم نظامي، از سربرآوردن جريانات تروريستي اسلامي و قومي، لحظه به لحظه خطرات را به جهانيان هشدار داده ايم. مگر نگفتيم كه مساله سلاح كشتار جمعي و بر داشتن رژيم فاشيستي عراق، تابلويي بيش براي اجراي سياستهاي نظامي در بعد جهاني نيست؟ مگر نگفتيم كه با تهاجم نظامي به عراق اسلام سياسي تقويت ميشود؟ مگر نگفتيم با كشتار مردم عراق، جنگهاي قومي و قبيله اي جامعه را تخريب ميكند؟ مگر نگفتيم كه ترور و تخريب به جان جامعه و مدنيت رها ميشود؟ آري ما همه اينها را گفته بوديم، لابد آقاي همايون هم مانند هر فعال سياسي ديگر عروج خونين نظم نوين منصور حكمت و دهها مطلب و رساله ما را خوانده است،كسي كه ريگي به كفش نداشته باشد بايد از سناريوي عراق حداقل اين تجربه را گرفته باشد كه تجويز  مشابه آن را براي مردماني ديگر نهايت فاجعه بداند.!

داريوش همايون با اين همه فلاكت و كشتار چشمانش بر حقايق  جامعه عراق باز نشد،اكنون كه با  "نگراني از "جنگ داخلي و خطر حفظ تمايت ارضي و قانون اساسي دارد وجدان  هم پيمانان و همقطاران فرداي سناريوي خويش را مخاطب قرار ميدهد. او دارد نگراني هاي خود را ، در رويا هاي خود براي همقطاران و هم مسلكان فرداي خويش زمزمه ميكند.

آيندهاي كه اينها براي مردم ايران نويدش را ميدهند، عراقي خواهد بود با ابعاد هزار بار بزرگتر و دردناكتر،راست ناسيوناليست، تمام طيف هوادار عراقيزه كردن ايران، اميدشان اين است كه رژيم اسلامي را با دست به دست شدن قدرت از بالا، با دخالت "مثبت بيگانگان" صورت گيرد. ميخواهند مذهب رام شده، آخوند در مسجد، آيين و شرع و عرف اسلامي به نوعي حفظ شود. اينها به ارتش و سپاه و دستگاههاي عريض و طويل سركوب نياز دارند. سرنگوني جمهوري اسلامي از نظر اينها يعني در حاشيه نگهداشتن مردم  تا قسمتهاي "بد" را حذف و قسمتهاي "خوب" و ملي را رنگ كنند و دوباره بكار گيرند.

اين سناريوها، اين خواب و خيالها در غياب جنبش عظيم و راديكال مردم در ميدان، ميتواند خطرات جدي براي آينده اي پر دردتر باشد كه بايد با قدرت متشكل مردم غير ممكن گردند. ما و مردم آزاديخواه ايران با قاطعيت در مقابل اين فجايع خواهيم ايستاد. مردم ايران نظام اسلامي را نمي خواهند. نمي خواهند ديگر تحت قوانين پوسيده اسلامي باشند. مردم مي خواهند اين رژيم را كاملا از صحنه سياسي ايران بروبند، آنها ميخواهند ارتش، سپاه پاسداران، اطلاعات و تمام دستگاه نظامي و سركوبگر را خلع سلاح كنند، موقوفات و اموال و دارائى هاى نهادهاى سياسى، اقتصادى و ايدئولوژيک اسلامى، مصاره كنند .

اين راه حل، راه حل سرراست و كم مشقت براي برچيدن حكومت اسلامي است. راه حلي كه حكومت جنايتكار اسلامي با قيام مردم سرنگون شود. مردم براي جلو گيري از تكرار سناريوي عراق در ايران بايد با مبارزات خود رژيم اسلامي را از صحنه جارو كنند و اسلام سياسي را در منطقه به هزيمت كامل سوق دهند. مردم بايد با بدست گرفتن منشور سرنگوني مصوب حزب حكمتيست تمام سناريوهاي ويرانگر و ضد انساني را سد كنند.

 

٢١ سپتامبر ٢٠٠۵