جنگ تروريستها در دنياى پس از ١١ سپتامبر
 
مهرنوش موسوى

١١ سپتامبر سرآغاز يکى از خونبارترين دوره هاى تاريخ معاصر است. کشتار مردم بى دفاع عراق، از هم پاشيدگى شيرازه جامعه، مسابقه جنايت، ارائه تصاوير بريدن سرهاى اسرا در زندانهاى هر دو طرف، کشتار مردم در قطارهاى زيرزمينى اروپا، اين مسابقه جنون را از خود واقعه ١١ سپتامبر فراتر برد. ١١ سپتامبر و يا اقدامات متعاقب نظامى آمريکا، يک عمليات تروريستى- نظامى و جنون آميز بى مقدمه نبودند، به قول حکمت " جهان قبل از ١١ سپتامبر در يک نقطه تعادل نبود، بلکه در يک سير تحول قهقرايى قرار داشت" ١١ سپتامبر و دنياى پس از آن پاسخهاى دو قطب تروريستى جهان معاصر به اين سير قهقرايى بود. جنگ ميان آمريکا و تروريسم اسلامى هيچگاه جنگى بر سر تروريسم نبوده و نيست، جدالى بود براى تفوق يکى از اين پاسخها! جدالى بر سر قدرت! يکى براى بقا و حفظ موقعيت خود، تروريسم اسلامى را ابزار اصلى ابراز وجودش کرده است، آن ديگرى براى تثبيت و گسترش هژمونى سياسى و نظامى اش در جهان به عنوان تنها ابر قدرت به حمله نظامى، کشتار مردم بيدفاع و تروريسم سازمان يافته دولتى با توجيهات ايدئولوژيکى و تبليغاتى پر قدرتى که ١١ سپتامبر امکان آن را فراهم کرده است متکى است. دنياى پس از ١١ سپتامبر، صحنه جدال پاسخهاى اين دو قطب به قهقراى اقتصادى، سياسى، اجتماعى و ايدئولوژيک تحميل شده به جهانى بود که خود آنها عامل و بانى مصائب آنند. هزينه شکست و مفتضح شدن هر دو پاسخ اما، به دوش مردمى افتاد که قبل از ١١ سپتامبر هم، تاوان بربريت کاپيتاليستى موجود را ميدادند.

 حمله نظامى آمريکا به عراق اين کشور را به باتلاق انواع و اقسام جريانات تروريستى اسلامى، قوم پرست و ضد زن و قرون وسطايى بدل کرد. آمريکائيها خودشان اذعان ميکنند که در عراق شکست خوردند. اسلاميستها عليرغم فشار نظامى اوليه آمريکا به استقبال اين مواجهه و مسابقه جنايت رفتند. جنبش اسلام سياسى هر چه در چنته جنايت داشت بکار برد تا اين مسابقه مرگبار نظامى و تروريستى را با کشتار مردم بى دفاع به جلو براند. بر بستر تحولات سياسى هم در افغانستان و هم در عراق، آمريکا بر خلاف سياست تبليغ شده از جانب اپوزيسيون راست پرو غرب در ايران، نشان داد که با همان دستى که اسلام سياسى را ميزند، زير بغلش را هم گرفته است. اسلام سياسى خود ميداند که بدون حمايت غرب در خاورميانه ماندنى نيست.

٤ سال پس از ١١ سپتامبر، هم آمريکا شکست خفت بار خود را در عراق بر متن ويرانى تمام و کمال جامعه چشيده است، هم اسلام سياسى به خاطر نفرت و خشم عمومى مردم، بويژه در ايران اکنون ديگر به جاى تکيه به سلاح ايدئولوژيک خود، براى بقا به سلاحهاى اتمى پناه برده است. اکنون با صداى بلند ميتوان تکرار کرد که يک پاسخ ديگرى وجود دارد. پاسخ قطب سوم، پاسخ جهان متمدن به بربريت کاپيتاليستى موجود، کمونيسم است. جنبشى که ورق را برگرداند. جنبشى که به اين بربريت از هر دو سو خاتمه دهد. جنبشى که به حيات سياسى بوش و بلر و خامنه ايى و... خاتمه دهد. فقط اين جنبش و بشريت متمدن ميتواند نقطه پايانى بر اين خونبارترين دوره تاريخ معاصر باشد که با ١١ سپتامبر شروع شده است!