ضامن پيروزي مردم در کردستان چيست؟

گفتگو با خالد حاج محمدي

 

کمونيست: بدنبال اعتراضات مردم در شهر مهاباد،  شهرهاي شمالي کردستان به صحنه درگيري و اعتراضات وسيع مردم با جمهوري اسلامي تبديل شد. در شهرهاي جنوب کردستان نيز تجمعات انقلابي و در گيريهاي چندروزه  با رژيم بوقوع پيوست. مردم چه ميخواهند؟ چگونه ميتوان اين اعتراضات را به جزئي از يک مبارزه هدفمند و با نقشه اقشار مختلف مردم براي سرنگوني جمهوري اسلامي تبديل کرد؟ چه خواستهايي بايد پرچم اين مبارزات باشد؟

خالد حاج محمدي: مردم جمهوري اسلامي را نميخواهند، حتي براي يک روز. خواست مردم رفتن جمهوري اسلامي است.  راستش نه تنها در کردستان، در تمام ايران مردم اين رژيم را نميخواهند. اعتراض  مردم مهاباد به قتل جواني در اين شهر و در ادامه به جنايات رژيم بود. جمهوري اسلامي به جاي جواب به خواستهاي مردم، اعتراضات آنان را به خون کشيد. صدها نفر را دستگير کرد، شهر را نطامي کرد و مزدوران خود را در سراسر مهاباد مستقر کرد. دامنه اين اعتراضات به شهرهاي ديگر از سردشت و پيرانشهر واشنويه  تا شهرهاي جنوبي چون مريوان، سنندج، ديواندره، سقز و اکنون بوکان هم کشيده شده است. اعتراض مردم به نفس وجود جمهوري اسلامي است. طبيعتا در حرکتي معين به اندازه نيرويي که داريد ميتوانيد مطالبه طرح کنيد. در اعتراضات اخير خواستهاي اصلي اين مردم اتمام فضاي نظامي و آزادي فوري دستگيرشدگان و معرفي و مجازات عاملين کشتار مردم ميباشد.

در مورد هدفمند کردن اين مبارزات نکات زيادي را بايد در نظر داشت، جواب داد و کلا کارهاي متنوع و زيادي را بايد پيش برد. براي هر انسان جدي و هر جريان جدي امر مسلم اين است که  در ميدان واقعي نبرد به اندازه اي که نيرو داري و قدرت هستيد ميتواني مطالبه و خواست خود را تحميل و حتي طرح کنيد. اينجا ديگر آرزوها نيست که تعيين ميکنند  چه بدست مي آوريد، بلکه نيرو و زور است. مردم جمهوري اسلامي را نميخواهند، اما با تمام اينها روزي آزادي دستگير شدگان را خواهانند، خواهان برداشتن فضاي نظامي هستند و روزي فرمان قيام و گرفتن پادگانها. اگر امروز اعتراضات سنندج و سقز و مهاباد به تهران و اصفهان هم کشيده ميشد، اگر اکنون کارگر نفت هم حمايت کرده بود و حتي تهديدي ميکرد، ما وارد فاز ديگري شده بوديم و حتما دامنه اعتراضات، شعارها و رابطه احزاب با اين حرکات شکل ديگري پيدا ميکرد. جريان و حزبي که در اين اتفاقات تنها تهيج کند و شعار بدهد، معنيش بي ربطي و پرتي از فعل و انعالات مبارزه واقعي مردم است.

براي جرياني جدي موقعيت خود و نيرويي که در ميدان است، ترکيب و ميزان آمادگي آن براي کاري که ميخواهد با اين نيرو به سرانجام برساند، بسيار حياتي است. بگذاريد نمونه بسيار روشني را بگويم، الان پ ک ک که بعد از ترک مناطق ترکيه در ايران بود و رابطه دوستانه با جمهوري اسلامي داشت، دوستيشان به هم خورده. تلاش ميکند به اعتراض مردم رنگ قومي بزند، تلاش ميکند در اوج بي مسئوليتي تنها شلوغ کند. ميخواهد به رژيم ايران بگويد که اينها که همان پژاک باشند خيلي دست دارند. اينها  از اعتراض مردم نه براي موفقيت مردم و رسيدن به خواستهايشان، بلکه براي استفاده از آن به عنوان اهرم فشار به جمهوري اسلامي و در اين دوره به آمريکا،  تا نانشان را بدهند استفاده کند. گفتم هدف براي پژاک تحميل خود و به فروش رساندن اعتراض مردم در معادلات خود با دولتها براي تامين نان نيروهاي پ ک ک است. اينها خود ديروز اعتراض مردم سنندج را طرفداري از اسرائيل ميدانستند. خوب معلوم است صرف شلوغ کردن و قومي کردن هدف آنهاست. جدا از اهداف ارتجاعي و بشدت قومي آنها، به سرانجام رساندن مبارزه مردم حتي براي رفع ستم ملي هم امرشان نيست. لذا در مناطق مرزي چهار گلوله را گريلاهاي پ ک ک شليک مي کنند، با همه امکانات در تلاش هستند تا آن را به مبارزه و اعتراض مردم شهرهاي کردستان با زور وصل کنند. اين وصله ناجور و دور به مردم کردستان و مبارزه آنان نميچسبد و اين جريان هم بشدت حاشيه اي است. اين نمونه را گفتم تا روشن شود.

 بستگي به هدفي که براي خود ميگذاريد بايد نقشه داشته باشيد و روشن کنيد که چگونه به هدف تعين شده خواهيد رسيد. مراحل مختلف اين مسير کدامند و در هر مرحله کدام شعارها را طرح ميکنيد، چگونه نيروي ميليوني مردم را به ميدان مياوريد و غيره. بايد براي خود تعريف کنيد، هدف چيست و براي رسيدن به اين هدف موانع کار چيست و چگونه بايد اين موانع را از سر راه برداشت. معني اين پيروزي و نقشه رسيدن به آن و تاکتيکهاي مناسب با هر مرحله را بايد هوشيارانه و با دقت رياضي دنبال کند. گفتم کسي که ميخواهد تنها شلوغ کند و اعلام کند که او هم وجود دارد، ديگر با چه نيرويي و کجا و چگونه کارش پيش رفته زياد مهم نيست، مهم نيست چون صرف حرکتي ضد رژيمي آنها را راضي مي کند. اين براي جريانات حاشيه اي و بي ربط، راهي است ولي براي جرياني مسئول که ميخواهد در دل اين اتفاقات قدرتمند بيرون بيايد و مردم را از اين مراحل با سرعت بيشتر و با دردسر کمتر عبوردهد و به هدف نزديک کند، براي جرياني که به ميدان آوردن نيرو و سازمان دادن و رهبري کردن و هدايت آن در جنگي جدي با رژيم و براي نابودي بنيادهاي جمهوري اسلامي مهم باشد،  ديگر بيان احساسات نه چندان پخته کافي نيست و کار جدي ميخواهد.

در مورد شعارها هم در صحبتهايم اشاره کردم که در هر مرحله و هر حتي جنگي ميشود بر مبناي موقعيت و نيروي که داريد مطالبه و خواستهايي را طرح کرد. اما شعار آزادي برابري و مرگ بر جمهوري اسلامي شعار اصلي ماست که اميال و آرزوهاي مردم را بيان ميکند. اکنون و در اين اعتراضات خواست آزادي همه دستگير شدگان يکي از مطالبات مردم در شهرهاي مختلف است. همزمان مردم خواهان خاتمه دادن به فضاي نظامي و رعب و حشت هستند. نيروهاي انتظامي از شهرها که محل زندگي و کار مردم است بايد بيرون بروند. اينها خواستهاي اعتراضات اين مدت مردم بوده است و مهم ميباشند.

کمونيست: فضاي اعتراض و مبارزه در کردستان چندين گام جلوتر از جو عمومي سياسي و مبارزه براي سر نگوني جمهوري اسلامي است. اين وضعيت براي حزب حکمتيست و شخصيتهاي و رهبران شناخته شده آن در کردستان چه وظايفي را پيش پا ميگذارد؟ چه اولويتهايي را بايد تعيين و به چه بايد پاسخ داد؟

خالد حاج محمدي: مهمترين فاکتور از نظر من به ميدان آوردن وسيعترين توده هاي مردم  و سازماندان آنها در اين اوضاع است. در کردستان احزاب تاريخا نقش جدي داشته اند، جامعه کردستان بشدت تحزب يافته است. اين احزاب جنبشهاي اجتماعي مختلفي را نمايندگي ميکنند و اهداف و سنتهاي مختلفي را دنبال ميکنند. ما در ميداني برهوت فعاليت نميکنيم. مبارزه و سياست امروز ميدان آرزوها نيست. بايد درک روشني از اوضاع را داشت، نيروي خود و حريفان و از همه مهمتر موقعيت رژيم را و آرايش نيروها را فهميد. در جواب به سوال قبلي به داشتن نقشه اشاره کردم. در کردستان حزب ما جرياني اجتماعي است. سرمايه وسيعي در اختيار ماست و آن طيف وسيعي از رهبران خوشنام و راديکال و با اتوريته چند دهه مبارزه مردم است. شناخته ترين، خوشنامترين و راديکالترين رهبران مردم در اين حزب جمع شده اند. اين امکانات وسيعي را در اختيار حزب ما قرار ميدهد. ما بايد بدرست از اين نقطه قوت حزب در خدمت به ميدان آوردن بيشتر مردم و سازمان دادن آنها استفاده کنيم. تلاش ما اين بايد باشد که از کردستان به عنوان منطقه اي که چپ و کمونيسم نفوذ دارند در خدمت تقويت جنبش خود در سراسر ايران استفاده کنيم.

مردم جمهوري اسلامي را نميخواهند، ما بايد اين نخواستن مردم را در همه ابعاد سياسي، اجتماعي و مبارزاتي نمايندگي کنيم. موقعيت مردم در جدال با جمهوري اسلامي، رسيدن مردم به اميال و آرزوهايشان در گرو نقشي است که جريان ما ميتواند ايفا کند. حزب حکمتيست بايد نماينده سازش ناپذيري در مبارزه عليه رژيم تا به آخر باشد و اين را با سرسختي و روشن بيني هر روزه و در تمام مراحل اعتراضات  پيش ببرد.

مهم اين است ما بتوانيم مهر راديکاليسم، مهر برابري طلبي را به تحولات اين دوره بزنيم. مهم اين است سياستي راديکال را بر آن حاکم کنيم. مهم اين است در تمام تحرکات و اعتراضات نه تنها اثر حضور ما معلوم باشد، بلکه سياست خود را در ابعاد وسيعي توده اي کنيم و افق خود را با افق مبارزه و اعتراض مردم چفت کنيم که اين دو از هم کمتر قابل تفکيک باشند. من اشاره کردم که جنبشهاي مختلف افقهاي مختلف را در مقابل مردم قرار ميدهند. ما بايد بتوانيم افق خود را به افق مردم تبديل کنيم. اکنون بحث از سرنگوني جمهوري اسلامي است. چگونگي سر نگوني اين رژيم و پيروزي مردم و درک ما از آن به صورتي که حقوق مردم قابل تضمين باشد را ما در منشور سرنگوني تعريف کرده ايم. اما اين کافي نيست. بايد مردم را پشت آن بسيج کرد. بايد تلاش کرد طيف وسيعي از رهبران اعتراضات مردم، طيف وسيعي از جوانان، زنان و کارگران فعال و برابري طلب را حول آن بسيج کرد با خود هم جهت کرد و به توافق رسيد. اين  خود يکي از مهمترين فاکتورهايي است که ميتواند نيروي مردم را در ابعاد اجتماعي به ميدان آورد و پيروزي مردم را در دل اين تحولات تضمين کند.

نقشي که رهبرن خوشنام در محل خواهند داشت حياتي است. اينها فرماندهان جبه اصلي نبردند. اکنون  رمز موفقيت در همين اعتراضات شکل دادن به طيفي از اين رهبران و همجهت و هم خط کردن آنان با حزب حياتي است. اينها را بايد به حزب نزديک کنيم و اينها همزمان بايد به شخصيتهاي شناخته شده و با اتوريته و معتبر تبديل شوند. بودن اين رفقا در محل در صف اول اعتراض مردم و نمايندگي کردن مردم در دل اين تحولات حياتي است. داشتن چنين طيفي و بدون ايفاي نقش چنين طيفي از فعالين در محل، انگار  نيرويي را بدون فرماندهي به جنگ فرستاد که نتيجه آن معلوم است. در حال و در اعتراض به جمهوري اسلامي و براي آزادي دستگير شدگان اين مدت و تمام کردن فضاي نظامي در شهرها و بيرون رفتن نيروهاي مسلح از شهرها، همراه کومه له در کردستان براي يکشنبه ١٦ مرداد اعلام اعتصاب عمومي کرده ايم. موفقيت همين يک قلم در گرو دخالت و بسيج مردم براي پيوستن به اين حرکت از طرف اين رفقا ممکن است.

در جواب به سوال اول شما بحث از افق روشن کردم و اينجا ميخواهم بگويم يکي از کارهاي ما  حکمتيستها در کردستان، تلاش براي سراسري کردن مبارز مردم کردستان است. اين کار هم با شعار نميشود، بايد  به جنبش خود افق سراسري داد. ناسيوناليسم کرد با افقي که دارد و اهدافي که تعقيب ميکند، اعتراضات مردم را محلي ميکند. محلي ميکند تا بتواند آن را از آن خود کند و سهم خود بداند. شرط موفقيت اعتراضات موجود دادن افق سراسري به آن است. گفتم اين تنها با تبليغ نميشه، با تهيج نميشه و با شعار دادن نميشه. بايد فعالين و همين رهبراني که بحث شد به اين افق مسلح بشوند. ما در کردستان همزمان با زدن جمهوري اسلامي بايد مبارزه اي سياسي و  جدي با افق و افکار ناسيوناليستي را در دستور داشته باشيم. در دل همين مبارزات شيوه و سنت آنها، سياست و تاکتيک آنها و نطرات آنها را بايد زير نقد برنده قرار داد.

به عنوان آخرين نکته بگويم که حزب ما و رهبران و فعالين اين حزب بايد در دسترس باشند. اوضاع حساسي است، ما دراين راه البته اقدامات لازم را خواهيم کرد. ضامن موفقيت  اعتراضات مردم در کردستان و در ابعاد سراسري ، نقشي است که حزب حکمتيست ايفا خواهد کرد.