روند سرنگونی جمهوری اسلامی و صفبندیهای جدید

گفتگو با فاتح شیخ

 

کمونیست- شکست یا پیروزی؟ جمهوری اسلامی یک "انتخابات" دیگر را هم پشت سر گذاشت. جمهوری اسلامی هم "پیروز" شد و هم شکست خورد. چه تجدید ارایشی در جمهوری اسلامی روی داد؟

فاتح شیخ- قبل از بحث شکست و پیروزی باید گفت امروز همه میدانند که انتخاباتی در کار نبود. برای گردانندگان این نمایش، مساله بقاء رژیم و نحوه تحمیل آن به مردم بود. برای ما و مردم هم مساله این بود که چگونه در این فرصت، چرخ دنده مبارزه علیه رژیم را هر چقدر ممکن است جلو برانیم و پیشروی غیرقابل برگشتی به رژیم تحمیل کنیم. اینکه مساله انتخابات نبود را ما حکمتیست ها از اول گفتیم، بعد از ماجرا همه دارند میگویند. تاکید ما این بود و هست که بودن یا نبودن رژیم مساله محوری جامعه است. محمل هرچه باشد: مساله اتمی، زندانی سیاسی، جایگزینی خاتمی تاریخ مصرف تمام شده با فرد دیگری و غیره و غیره، آن روند اصلی که پشت پدیده ها و رویدادها جریان دارد، روند سرنگونی جمهوری اسلامی است. یک عده دارند آن را متحقق میکنند، یک عده دارند جلوش را میگیرند. شکست یا پیروزی جمهوری اسلامی در انتخابات را، بر متن این روند اصلی جامعه باید دید و سنجید و فهمید.

از این منظر برای رژیمیان، از خامنه ای تا بخشی از "اپوزیسیون"، انتخابات به دلیل اینکه مقطع آن مقطع پایان کار خاتمی و ریختن پشم پروژه تعدیل رژیم بود، روی این پاشنه میچرخید که با کدام پروژه دیگری میتوان برای رژیم عمر خرید. حول این سوال، دو طیف جواب مختلف شکل گرفت که بخصوص در دور دوم حول دو پلاتفرم یا دو گرایش پشت رفسنجانی و احمدی نژاد قطبی شد. نتیجه ماجرا غلبه گرایش احمدی نژاد بر گرایش رفسنجانی بود. تاکیدم بر پلاتفرم و گرایش عمدی است، چون اگر شخص رفسنجانی در رژیم کسی است، شخص احمدی نژاد کسی نبود و نیست. برد و باخت یا شکست و پیروزی در این ماجرا، برد گرایش رجعت به اسلامگرایی افراطی نوع خمینی و رجایی به قیمت باخت هرگونه گرایش تعدیل رژیم بود. منطق این برد و باخت هم البته در خود دو گرایش نبود، در رابطه مردم با رژیم در همین پروسه بود.

مردم و بخصوص نسل جوان از شکاف موجود در برخورد بازیگران انتخابات استفاده کردند و در دو هفته اخیر یک جو آشکارا غیراسلامی و بعضا ضداسلامی به فضای جامعه و انتخابات حاکم کردند. این از خاصیت معین و کروبی و رفسنجانی در مقایسه با قالیباف و احمدی نژاد و لاریجانی در نمیآمد، از مقابله مردم و رژیم در عرصه ایدئولوژی و فرهنگ و از پیشروی مردم در فرصت انتخابات علیه کل رژیم و علیه همه جانی های بازیگر در میآمد. در برابر این پیشروی مردم، جبهه خامنه ای به طرزی ناگهانی پشت قالیباف را خالی کرد و ارتجاع اسلامی غلیظی را حول احمدی نژاد فشرده کرد. راز برد احمدی نژاد بر رفسنجانی، در باخت ایدئولوژیک رژیم به مردم، در پیشروی حرکت غیراسلامی و ضد اسلامی مردم علیه رژیم بود. اتفاقی که افتاد اینست که ارتجاع اسلامی در یک حالت آشکارا تدافعی در برابر پیشروی مردم، خود را فشرده کرده و پشت عوامفریب ترین بازیگر صحنه انتخابات رفت. به این ترتیب احمدی نژاد برنده شد در حالیکه تا قبل از رسیدن به دور دوم نه خودش انتظار داشت نه "ناظران سیاسی" این را پیش بینی میکردند.

به نظر من اگر فاکتور پیشروی مردم و باخت ایدئولوژیک رژیم برجسته نمیشد چه بسا سران رژیم توافق میکردند که یک بار دیگر پروژه رفسنجانی را برای خریدن عمر بیشتر برای رژیمشان امتحان کنند. این هم ممکن بود. اما ترس از پیشروی مردم، خامنه ای و راست ترین عناصر حاکم  بر جمهوری اسلامی را ناگزیر کرد به سنگر تدافعی چسبیدن به اسلامشان برگردند. احمدی نژاد نه شخصیت است و نه پلاتفرم دارد تا بتواند اسلام سیاسی را پشت سر خودش متحد کند. شاگرد وردست خامنه ای و مصباح یزدی است و باید چشم به دهان آنها بدوزد که بگویند چه بکند و چه نکند. با توجه به فقر و فلاکت خارج از تحملی که خود رژیم اسلامی به مردم تحمیل کرده و با هدف بهره برداری از آن، او میخواهد مثل خمینی و رجائی، به ایدئولوژی اسلامی مستضعف پناهی بچسبد اما از امکانات واقعی جنبش اسلام سیاسی دوره خمینی و رجائی برخوردار نیست و نخواهد توانست گرهی از مشکلات این رژیم بحران زده باز کند.

کمونیست - اقتصاد یا سیاست؟ نه اقتصاد و نه سیاست هیچیک قادر به نجات جمهوری اسلامی از مخمصه ای که در آن گرفتار است نیستند.  این دوره و صفبندیهای متعاقب آن را در چهارچوب "بحران آخر" جمهوری اسلامی چگونه تبیین می کنید؟

فاتح شیخ – درست است. زمانی خمینی میگفت "اقتصاد مال خر است!"، امروز احمدی نژاد خمینی چی در تبعیت از "رهبر"ش خامنه ای، سیاست را مال خر میداند و از اولویت اقتصاد دم میزند! اینکه سیاست یا اقتصاد کدامیک مال خر است یک محور دائم جناحبندی درون رژیم اسلامی بوده و هست و هیچوقت هم راه به جایی نبرده است. ظاهرا در نهایت این طرف سوم یعنی مردم است که باید دم همه "آقایان" را بگیرد دورشان بیندازد و این معضل آخوندی - اسکولاستیک را در پراتیک حل کند.

اما گذشته از تعابیر آخوندی، روشن است که هم اقتصاد جمهوری اسلامی و هم سیاست آن و هم ایدئولوژی آن در نتیجه خوردن به تخت سینه واقعیات جامعه دچار بحران شدید است. بحران جمهوری اسلامی یک بحران مرکب و همه جانبه اقتصادی، سیاسی، ایدئولوژیک – فرهنگی است که محور آن سیاست است. اساس بحران جمهوری اسلامی سیاسی است چون مساله محوری آن بود و نبود خود رژیم است. اینطور نیست که اقتصاد بود و نبود جمهوری اسلامی را تعیین تکلیف کند، برعکس، این بود و نبود رژیم اسلامی است که اقتصاد را تعیین تکلیف میکند. دقیقتر بگویم، با نبود رژیم اسلامی اقتصاد تعیین تکلیف میشود، بود رژیم در شکل و شمایل کنونی به معنی ادامه بلاتکلیفی اقتصاد است.

این روزها خیلیها از چپ و راست اصطلاح بحران آخر را، البته با مضامین و منظورهای مختلف بکار میبرند. داریوش همایون بطور مثال، عنوان "بحران نهایی" را برای معضل کنونی جمهوری اسلامی اتنخاب کرده است. تعبیر "بحران آخر" را اول بار منصور حکمت در دوره رفسنجانی و در گرماگرم توهمات "لیبرال"مآبانه امثال داریوش همایون به پروژه اقتصادی رفسنجانی بکار برد و استدلال کرد که تا رژیم اسلامی بر ایران حاکم است اقتصاد جامعه بطور ارگانیک در چرخه گردش جهانی سرمایه انتگره نمیشود. راه حل بحران اقتصادی جامعه در شکل سرمایه دارانه آن هم، در گرو حل بحران سیاسی جامعه یعنی رفتن جمهوری اسلامی است. تا این رژیم هست روی همین پله سیاسی است.  بحران آخر بعنوان یک کانسپت تحلیلی اقتصاد سیاسی همچنان در ارتباط با جمهوری اسلامی و اقتصاد جامعه اعتبار دارد. صفبندی جدید در جمهوری اسلامی مساله را حادتر کرده است، با خزیدن مجدد جناح راست حاکم رژیم به سنگر تدافعی اسلامگرایی و مستضعف پناهی، بحران اقتصادی رژیم باز هم حادتر میگردد و جامعه بیشتر از پیش با ضرورت راه حل سیاسی یعنی سرنگونی جمهوری اسلامی مواجه میشود.

  کمونیست - چگونه می توان فریب پلاتفرم مستضعف پناهی احمدی نژاد و خطرات آن را طبقه کارگر و مردم زحمتکش خنثی کرد؟

فاتح شیخ – یک راه بدون شک آگاهگری در صفوف طبقه کارگر و توده فقرزده جامعه است اما این در شرایط فعلی جامعه ایران به نظر من بهیچوجه به تنهایی جوابگو نیست. گرایش اسلامی مستضعف پناه باید با تشدید تهاجم همه جانبه به اسلام سیاسی و با سازمان دادن و متحد کردن جنبش سرنگونی مردم جواب بگیرد و بدون شک کمونیستها و رهبران و پیشروان کارگری باید در صف مقدم مبارزه و تلاش بیوقفه، هم برای تامین رهبری سیاسی  جنبش سرنگونی و هم برای تامین سازمان و اتحاد در صفوف طبقه کارگر، توده های محروم، زنان، جوانان و همه مردم آزادیخواه باشند. جواب گرایش پوپولیسم اسلامی مستضعف پناه نه صرفا آگاهگرانه و نه صرفا مطالباتی است. اساسا سیاسی است. واضح است که هرچه آگاهگری سوسیالیستی و جنبش مطالباتی در جامعه گسترده تر باشد، کار دخالت سیاسی، رهبرانه و سازمانده کمونیستها و رهبران و پیشروان کارگری آسانتر خواهد شد.

کمونیست - چه پیشرویهایی در جبهه مردم و در جنبش سرنگونی رخ داد؟ معنای پیروزی مردم چیست؟

فاتح شیخ - اتفاقی که افتاد این بود که مردم در حرکت خود علیه اسلام سیاسی و فرهنگ بغایت عقبمانده و ارتجاعی متناظر با آن، پیشروی چشمگیری بدست آوردند. به این اعتبار جنبش سرنگونی مردم میتواند پایه اجتماعی وسیعتری در کل جامعه و بویژه در پائین جامعه پیدا کند. اسلام غلیظ مستضعفگرا، فشرده شدن ارتجاع اسلامی، در برابر این پتانسیل گسترش جنبش سرنگونی، شکل گرفته است. فکر میکنند از این راه میتوانند در صفوف طبقه کارگر و توده فقرزده شکاف ایجاد کنند و بخشهای حاشیه ای، پاسیف و ناآگاه آن را علیه جنبش سرنگونی بدنبال خود بکشند. به این خطر باید آگاه بود، باید هشیارانه علیه آن ایستاد و کار کرد. نباید اجازه داد این عوامفریبی رنگباخته اسلامی از صفوف طبقه ما قربانی بگیرد. اما گرهگاههای رویارویی مردم و رژیم بسیار فراتر از این مساله است. 

معضل جنبش سرنگونی کماکان معضل رهبری است و این معضل مانع متحقق شدن همه پتانسیل نیرومند اجتماعی آن و مخصوصا مانعی بر سر راه استفاده بجا و درست این جنبش از فرصت ها و محمل هایی است که هر روز میتواند پیش بیاید. "منشور سرنگونی جمهوری اسلامی"، که توسط حزب حکمتیست منتشر شده است بخصوص در این دوره اهمیت ویژه پیدا میکند. معنی پیروزی مردم که به روشنی در"منشور سرنگونی جمهوری اسلامی" بیان شده است اینست که جمهوری اسلامی و اسلام سیاسی را با تمام ارگانهای سرکوبگر و ایدئولوژیک آن باید در هم پیچید و منحل و نابود کرد. یک پلاتفرم انقلابی برای سرنگونی جمهوری اسلامی که در هیچ شرایطی با ماندن هیچ بخشی از پیکره ارتجاع کثیف اسلامی سازش نداشته باشد میتواند به حل معضل رهبری جنبش سرنگونی کمک کند. تحولات پس از انتخابات حقانیت و ضرورت این منشور و صحت سیاستهای حزب حکمتیست را بیشتر و بیشتر اثبات میکند. بیش از هر زمان ضروری است که مردم آزادیخواه و سرنگونی طلب برای پیروزی جنبش خود هرچه بیشتر به دور حزب حکمتیست و سیاستهای روشن آن جمع شوند تا با هم بتوانیم کل بساط جانیان اسلامی حاکم و اسلام سیاسی را در ایران و در منطقه جمع کنیم.