پيروزى در گرو چيست؟

اعظم کم گويان

چشمه اى از سيلاب خروشان جنبش آزاديخواهى زنان چند روز پيش در تهران جوشيد و درخشيد. تظاهراتى که به دعوت اساسا چند سازمان و شخصيت از نظر سياسى مجاز و قابل تحمل براى جمهورى اسلامى در اعتراض به نقض حقوق زنان در قانون اساسى در ٢٢ خرداد در مقابل دانشگاه تهران برگزار شد، به اعتراض شکوهمند هزاران نفره اى با شعارهاى راديکال و راهپيمايى بزرگ تبديل شد. نهادها و شخصيتهاى فراخوان دهنده ادعا مى کنند در جامعه اى که پوشش، اشتغال، محل زندگى، تحصيل، رفت و آمد و جزئيات زندگى خصوصى زنان و رابطه زن و مرد تحت حاکميت يک رژيم اسلامى ضد زن و غدار، تماما سياسى است، مى خواهند بدون سياسى کردن اعتراض خود، قانون اساسى را به نفع زنان تغيير بدهند. اينها تلاش خود را کردند که مردم فريبى کنند، اوضاع را کنترل کنند، دائما بر قانونگرايى، قومى بودن و بعضا حذف مردان از صف خود تاکيد کرده و در مقابل راديکال شدن شعارها و خواستهاى زنان و مردان آزاديخواه و معترض، خود در مقابل رزیم سلب مسئوليت کردند. قطعنامه آنها با طرح برخى از زمخت ترين بى حقوقى هاى زنان، حداقلى از مطالبات و حقوق زنان را منعکس کرده بود.

اما فراخوان تظاهرات ٢٢ خرداد محمل بروز اعتراض هزاران زن و مرد آزاديخواهى شد که با حرکتى خودجوش و گسترده ابتکار عمل را از دست فراخوان دهندگان تظاهرات بيرون آوردند بطوريکه آنها عملا نتوانستند سخنرانيهاى خود را ايراد کنند. شعارهاى انقلابى، محافظه کارى و ضربه گيرى شعارهاى آنها را خنثى کرد و تعداد هر دم بيشترى از مردم را به صفوف اين جوشش اعتراضى کشيد. شعارهاى "آزادى برابرى حق طبيعى ماست"، "ما زنيم انسانيم شهروند اين دياريم اما حقى نداريم"، "آزادى زندانى سياسى"، "قانون نابرابر، حقوق ضد بشر، ملغى بايد گردد"، "قوانين زن ستيز منشا اختناق است" و مرگ بر ديکتاتور به شعارهاى اين تظاهرات تبديل شدند. راهپيمايى هم به آکسيونى شکوهمند عليه انتخابات جمهورى اسلامى و معين و رفسنجانى تبديل شد و هرچه تصوير و پوستر و باندرول انتخاباتى بود پاره و زير پا له شد. اين پاسخ مردم به بى حقوقى زن و به انتخابات رژيم اسلامى بود.

اين حرکت اعتراضى که نمودى از ٢٦ سال مقاومت روزمره زنان عليه تحميل احکام و قوانين ارتجاعى اسلام و تعرض اسلام سياسى عليه حقوق و حرمت آنان بود، گوشه اى از پتانسيل عميقا چپ و حق طلبانه جنبش برابرى خواهى زنان را نشان داد. پيام اين حرکت اين بود که جنبش حق طلبى زنان بالقوه راديکال است و نبايد گذاشت گرايشات محافظه کار، راست و قوم پرست بر آن مسلط شوند يا آن را از نفس و رمق بيندازند. برای پیروزی اين جنبش، شبکه رهبران مجرب و با نفوذ خود در محل را مى خواهد، اين جنبش پرچم، مطالبات و تاکتيکهاى روشن خود را لازم دارد. اين جنبش براى پيروزى به شبکه رهبرانى مسلط که جهانى مى انديشند، انسانى براى حقوق زنان مبارزه مى کنند و به کم رضايت نمى دهند، نيازمند است. پيام اين تظاهرات، فراخوان به فعالين و رهبران چپ، سوسياليست و کمونيست در محل بود که براى سخنگويى و بيان مطالبات، براى بلند کردن پرچم برابرى طلبى، براى بهم بافتن و متحد کردن زنان در انواع سازمانها و کمپينها و حرکتها، و براى نقشه ريختن و برنامه داشتن براى پيروزى پا به ميدان بگذارند، بسازند و ساخته شوند.

اين تظاهرات نشان داد که جنبش آزاديخواهى و حق طلبى زنان بايد محکم و روشن روى پاهاى خود بايستد، جهانى و انسانى فکر و عمل کند، جدايى دين از دولت و آموزش پرورش، لغو حجاب و آپارتايد جنسى و پايان دادن به کليه قوانين و رسوم زن ستيز، و اعلام برابرى کامل زن و مرد را در صدر مطالباتش قراردهد.

با بسيج و متحد کردن ميليونها زن اسير و محروم خواهان آزادى، جنبش آزاديخواهانه زنان به يکى از ارکان اصلى در هم شکستن اسلام سياسى و ساقط کردن جمهورى اسلامى تبديل مى شود. سيلاب انرژى انقلابى اين جنبش تواند نه فقط جمهورى اسلامى را در خود غرق کند بلکه با سرنگونى جمهورى اسلامى، نويد بخش پاکسازى نکبت اسلام سياسى از خاورميانه باشد.