فوتبال، پیروزی ایران؛ شکست انسانیت

 و

اعتراض مردم

از مصاحبه تلویزیون پرتو با کورش مدرسی

 

مسابقه فوتبال ایران – بحرین برگزار شد، تيم فوتبال ايران برنده شد ولی در آن روز در آن استادیوم ورزشی انسانیت و مردم ايران باختند. کسی که این مسابقه را نگاه می کرد و می دید که در يک استادیوم ورزشی حدود صد هزار نفر مرد جمع شده اند، زنان در بیرون اعتراض می کنند که چرا به جرم زن بودن به داخل استادیوم راه داده نمیشوند، و مردان داخل استادیوم دارند از مسابقه لذت می برند، کسی که میدید صد هزار نفری که داخل استادیوم نشسته اند میتوانند اما نمیریزند درهای استادیوم و حصار بیرون نگاه داشتن زنان را درهم نمیشکنند، میدید که صد هزار نفر مرد از این امتیاز مردانه شان در جمهوری اسلامی استفاده میکنند و این امتیاز مردسالارانه - اسلامی را میپذیرند، افسرده میشد.

 

 به نظر من کسی که این روز در داخل ورزشگاه ماند و فوتبال را نگاه کرد، شريک اين ننگ شد. ننگ اينکه زنان پشت درهای استاديوم مانده بودند و يک جمعيت صد هزار نفره مردانه اساسا جوان حساسیت انسانیشان را جمهوری اسلامی تا این حد پائین آورده است که عملا قبول  کردند که جای برتری به انها داده شود. جمعیت مردانه ای که درهای استادیوم را خرد نمیکنند، در حالیکه میتوانستند این کار را بکنند، جمعیتی که میتوانست آنچنان مشتی به دهان سپاه پاسداران، انصارالله و بسیج و گله های دیگر اسلامی بکوبد که آپارتاید جنسی ملغی شود، و این کار را نمیکند، صد هزار نفری که میتوانستند استاديوم را روی سر جمهوری اسلامی خراب کنند و اين کار را نمیکنند لااقل میتوانستند ورزشگاه را ترک کنند و این کار را نمیکنند باید قبول کرد که در این ننگ شریک اند. درست مثل سفید پوستی که در آفریقای جنوبی در دوره آپارتاید نژادی در اتوبوس لوکس مخصوص سفید پوستان می نشست و خود را به کور و کری میزد چون اتوبوس "سفید ها" برعکس اتوبوس "سیاه ها" تهویه مطبوع  دارد.  در جمهوری اسلامی هم اگر خودتان را به کوری و کری بزنید میتوانید از مسابقه فوتبال لذت ببرید، اما باید آپارتاید جنسی را "فراموش" کنید.

 

لابد آن صد هزار نفر فکر کردند که این "طبيعی" است، اين جمهوری اسلامی است چرا "حال خودمان را بگیریم"؟ و قبول میکند که آدمها را به جرم جنسيت شان به استادیوم راه ندهند، در نتیجه نه کاری میکند و نه آن صحنه ننگ آور را ترک میکند. هر کس که داخل استادیوم ماند در اين افتضاح شرکت کرده است. لابد خجالت میکشد که چرا استادیوم را روی سر يک مشت آدم جنایتکاری که انسانها را به جرم جنسيت شان از حقشان محروم می کند خراب نکرد.

 

بازیکنان تیم فوتبال هم نمی بايستی در این بازی شرکت کنند. بايد اعلام میکردند اگر اجازه ندهید که زنان وارد استادیوم شوند ما در مسابقه شرکت نمی کنیم. چه می شد؟ چه اتفاقی می افتاد؟ ايران جام جهانی نمیرفت؟ خوب نرود. ایران مهم است یا انسانیت؟ مخالفت با جمهوری اسلامی و ارزش های اسلامی مهم است یا عرق ملی؟ به جهنم که ایران به جام جهانی نمیرفت. ايران اسلامی مرداسالارانه بناید هيچ جا برود. چرا این ننگ را قبول کردند؟ چرا بايد در این افتضاح شريک شد؟ چرا حساسيت ها پايين امده؟

 

بد تر اینکه تعدادی از رهبران اپوزیسیون هم به مناسبت پیروزی تیم ایران در این مسابقه پیام دادند.  شرم بر رهبران اپوزیسیونی که این پدیده سخیف و کثیف را ندیدندو تنها اظهار خوشحالی کردند. ضد زن هستند, ضد انسان هستند. سیاست به کنار، آدم نیستند. واقعا ننگ بر رهبرانی که نصف جمعیت را قربانی اهداف سیاسی و ناسیونالیسم شان می کنند. مردم بايد این لمپن ها را همراه جمهوری اسلامی از صحنه سیاست ایران بيرون کنند.

 

درود به زنان و مردانی که اعتراض کردند و شرم بر کسانيکه اجازه ندادند زنان، نصف بشريت، داخل ورزشگاه شود.

 

تحرک انقلابی که در ايران در جریان است برای آزادی و  برای برابری انسان ها است. در متن این جنبش کسی نباید بتواند مراسمی ترتیب بدهد که زنان حق شرکت در آن را ندارند. زن زیر سلطه حکومت اسلام از هر حق انسانی محروم است، زن و مرد روز عيد، روز چهار شنبه سوری و سایر مناسبت ها را ابزار به زدن آپارتاید جنسی و محمل اعتراض علیه ضدیت خدا و نماینده اش با انسان تبدیل میکنند. مراسم فوتبال در استادیوم این روح را نداشت.

 

کسی که در آن ورزشگاه بوده می تواند در چشم دوست دخترش نگاه کند و بگوید تو را به جرم دختر بودن راه ندادند اما من از فوتبال لذت بردم و هورا کشیدم و ايران- ايران کردم؟ میتواند در چشم دخترش نگاه کند و بگوید که تو آدم حساب نیستی، تو را پشت در جا گذاشتم و خودم رفتم فوتبال نگاه کردم  و لذت بردم؟ نمیتواند.

 

واقعیت این است که حساسیت به معیار های مرد سالارانه جمهوری اسلامی پائین بود. این ننگ را نباید قبول کرد. جمهوری اسلامی و همه ارزشهایش بايد برود. مشکل ما فقط عمامه و عبا نیست، مشکل ما ارزشهای زیر عمامه و عبا است. همه اینها باید با هم به زباله دانی ارسال شوند.

 

 

مردم در خیابان ها و در بیرون استادیوم  و بخصوص مردم سنندج آبروی اعتراض انسانی در ايران باز خريدند. به خاطر اينکه همان وقتی که زنان پشت درهای استادیوم  "جا مانده بودند"، مردم در سنندج با شعار آزادی و برابری به خيابان آمدند. اين شعار اعتراض امروز مردم ايران است. مردم سنندج بار دیگر پرچم اعتراض سراسری ايران را بلند کردند. به عکس تصویر ناسيوناليستها و فاشيستهای کرد و فارس، که سنندج را جزو املاک ناسيوناليست های کرد میدانند، مردم سنندج اعلام کردند آزادی می خواهند، برابری می خواهند و همین را گفتند به آپارتاید جنسی رضايت نمیدهند و همین را گفتند.

 

به نظر من کل مردم ايران باید به مردم سنندج و رهبرانشان درود به فرستند،  دستشان را بفشارند و از آنها ياد بگيرند. جائی که در آن کمونيسم نفوذ دارد،  جائی که در آن آزادی انسان نفوذ دارد معنی اش همين سنندجی است که می بينيم . ایده آزادی و برابری انسانها اینجا نفوذ دارد، ضرورت رهائی از چنگ خرافات اینجا نفوذ بیشتری دارد، آرمان انسان انسان است و نبايد استثمار شود اینجا نفوذ بيشتری دارد و این نفوذ خود را در رنگ اعتراض و شعارهای اعتراض و در حساسیت ها و عدم حساسیت ها نشان می دهد. و به نظر من در این جریان سنندج چهره واقعی اعتراض تهران را هم نمایندگی کرد.آنچه که در استادیوم اتفاق افتاد چهره اعتراض مردم ايران نبود، گریم اسلامی شده بود. چهره مرد سالارانه اعتراض مردم ايران بود. چهره مماشات با ضد زن بودن بود و سنندج و مردم در خیابانها عکس این چهره را از خود نشان داند. اين جاست که بايد دست رهبران سياسی مردم در خیابانها و دست رهبران مردم در سنندج را فشرد و به آنها درود فرستاد که نگذاشتند پرچم آزادی و برابری زمین بیفتد و زير پوشش فوتبال زن ستیزی رژیم اسلامی بزک شود.