مظفر محمدی

8 خرداد 84 (28 مه 2005)    

 

جنبش کارگری، دورنما و وظایف

 

نگاهی به گذشته

دوره قیام 57 و سالهای پس از آن شاهد تلاش طبقه کارگر برای پیدا کردن موقعیتی بهتر در جامعه و شرایط بهتر کار و زندگی است.

با حمله و سرکوب خرداد 60 این تلاشها شکست خورد. شوراهای کارگری سرکوب و شورای اسلامی به کارگران تحمیل شد. در دوره جنگ شدت و فشار کار، بار جنگ و حتی اعزام کارگران به جبهه های جنگ و شعار همه چیز در خدمت جنگ کمر طبقه کارگر را نیز خم کرد. دوره سازندگی رفسنجانی پیامش به کارگران این بود که کمربندها را سفت کنند، دندان روی جگر بگذارند و ریاضت بکشند تا گویا بعد از این دوره کارگران به رفاه میرسند. نتیجه سازندگی رفسنجانی علاوه بر تحمیل فقر و فلاکت بیشتر به طبقه کارگر، تحمیل یک قانون کار بغایت ضد کارگری نیز بود. دوره اصلاحات خاتمی  بر آنچه که به اقتصاد و نان سفره کارگر مربوط بود خط بطلان کشید. معضل سیاسی و نجات رژیم از بحران سیاسی، در اولویت خاتمی و دوم خردادش قرارگرفت. در این دوره بیشترین عقب نشینی و دشوارترین شرایط کار و زندگی به طبقه کارگر تحمیل شد. کار قراردادی موقت، خروج کارگاههای  5 - 6 نفره از شمول قانون کار، کنار نهاده شدن طرح طبقه بندی مشاغل و حتی فراموش کردن آن دو بندی هم که در قانون کارنفعی به کارگر میرساند، بیکار سازیها و به اصطلاح سیاست تعدیل و ... ارمغان اصلاحات دوخردادی خاتمی و اعوان و انصارش برای طبقه کارگر بود.

 

یک حرکت مهم کارگری

اعتصاب کارگران نفت در فاصله آذرماه 75 تا فروردین 76 یک رویداد مهم کارگری دراین دوران سیاه بود. کارگران پالایشگاههای تهران، شیراز، اصفهان و تبریز برای اولین بار پس از سرکوب و بگیر و ببندهای سال 60 دست به یک مبارزه از قبل اعلام شده زدند. کارگران با خواست افزایش دستمزد، اجرای قراردادهای دست جمعی، اجرای طرح طبقه بندی مشاغل و خواستهای رفاهی دیگر دست به اعتصاب زدند. این حرکت عظیم کارگری نقطه امیدی برای طبقه کارگر و کل جامعه در یک دوره طولانی فلاکت و اختناق رژیم اسلامی بود. در این مبارزات تعدادی از کارگران نفت به زندان افتادند، تعدادی کار خود را از دست دادند، صدها نفر دستگیر و به نقاط نامعلومی برده شدند، کارگران مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و خواستهایشان نیز به رسمیت شناخته نشد. با این حال جنبش کارگری ایران بار دیگر گوشه ای از ابراز وجود اجتماعی خود را به نمایش گذاشت و در مقابل یک رژیم  سرکوبگر قد علم کرد.

افزایش حقوق کارگران در بهار 76 را  به میزان 22 تا 36 درصد، نمیتوان جدا از این و در نتیجه این مبارزات و ابراز وجود قدرتمند دانست. در این سال حقوق کارگران 22 هزار تومان بود در حالیکه  خط فقر 80 هزار تومان تعیین شده بود.

 

مبارزات دفاعی و موفقیت کم

بعد از شوراهای دوره قیام و زمزمه کنترل کارخانه و بعد از تحرک کارگران نفت بخصوص در پالایشگاه تهران که هر دو در بر گیرنده خواستهای اثباتی و تعرضی بخشی از طبقه کارگر بود، در تمام طول این مدت 25- 26 سال اخیر مداوما به سطح معیشت طبقه کارگر تعرض شده است. کارگر به عقب رانده شده و فقر و فلاکت و گرسنگی غیر قابل تصوری به او تحمیل گشته است. عدم پرداخت بموقع دستمزدها و به تعویق انداختن آن تا 6 ماه و یکسال خود گویای این  وضعیت کاملا شبیه به دوره برده داری است.

 دولت و کارفرما مدام به طبقه کارگر تعرض کرده اند و کارگر هم با چنگ و دندان از سطح معیشت خود دفاع کرده است.  آمار اعتصابات، تحصن، تجمع و بستن جاده ها بسیار وسیع است.

کارگرهنوز جلو مجلس میرود، جاده را میبندد، در خاتون آباد تظاهرات میکند، در نساجی کردستان اعتصاب و تحصن میکند، در اول مه به درجه ای میاید و این مبارزات به این خاطر که رو به دولت است سیاسی هم میشود و سیاسی اش میکنند. کارگر به هر طرف رو میکند با دولت طرف حساب میشود. از حراست کارخانه تا شورای اسلامی، وزارت کار، نیروی انتظامی و مجلس و ..

 و با وجود همه اینها تعرض به معیشت کارگر متوقف نشده و حتی بخشا حقوق معوقه کماکان معوق است.  دفاع از شغل، دفاع از دستمزد که بموقع پرداخت شود و نه اینکه افزایش یابد و بطور کلی دفاع، خصلت اصلی مبارزات تا کنونی طبقه کارگر بوده است. طبقه کارگر حتی در این دفاع هم کمتر موفق بوده است.

دلایل این عدم موفقیت حتی در دفاع از حق حیات کارگران روشن است. اختناق، حضور حراست کارخانه و پلیس و اطلاعات بر بالای سر کارگر، وجود شوراهای اسلامی و خانه کارگر هم به مثابه پلیس و همکار حراست و مدیریت و هم در لباس کارگر برای فریب و تحمیق کارگران، مبارزات پراکنده، عدم تشکل رادیکال کارگری و...

علاوه بر اینها چنان تفرقه ای در میان کارگران درست شده که هر کس دست به کلاه خود دارد. مبارزه کارگر حتی همه کارگران یک فابریک را در بر نمیگیرد. کمتر اتفاق میافتد که همه کارگران یک مرکز کار باهم بیایند. یک عده استخدام ثابت اند، یک عده قراردادی موقت، تعدادی بسیج یا خانواده شهید و جانباز هستند و یا عضو شورای اسلامی. کارگر استخدام ثابت از ترس اخراج، پشت مبارزه کارگر قراردادی نمیرود. یا بخشی که تعدیل نمیشود پشت کسانی را که دارند اخراج میشوند نمیگیرد.

این مشاهده ساده نیازی به تفسیر و تحلیل ندارد. اما پاسخ به چرایی این واقعیت تلخ از نظر گرایشات مختلف متفاوت است و در اینجاست که راهها از هم جدا میشوند. اگر از من بپرسند چرا اینطور است میگویم جنبش کارگری متشکل نیست چون ما  کمونیستها و کارگران رادیکال و سوسیالیست  در میانشان کم نقش یا بی نقشیم. چون رهبران رادیکال کارگری هم در کانونهای فکری در کارخانه و جامعه و هم جلو صف مبارزات و اعتراضات روز کارگر حضور موثر ندارند. در یک کلام  رهبران رهایی طبقه کارگر به جلو صحنه نیامده اند.

 

روند اوضاع به کجا میرود؟

 نشانه هایی از یک تغییر جدی در روند کنونی جنبش کارگری وجود دارد و این چشم انداز تغییر به این دلیل نیست که کارگر به مثابه طبقه عروج کرده و حضورموثر دارد و یا قدرت نمایی میکند. بلکه به این دلیل است که توازن قوای سیاسی در جامعه و در بین مردم و دولت عوض شده است. اوضاع سیاسی و تحولات سیاسی و اجتماعی مجال و فرصت میدهد تا عرصه مبارزه کارگری هم گسترده تر، صریحتر و تعرضی تر شود. از نظر من چشم انداز برای طبقه کارگر یا روندی که تقریبا شروع شده به این صورت است که اعتراضات کارگری گسترده تر،  جمعی تر و تعرضی تر میشود، تشکل یابی مد شده و فعالین کارگری جلو میایند.

در پرتو این اوضاع  ما شاهد تحرکات چند ماه اخیر هستیم:

- سندیکاها تجدید حیات میکنند و ما بار دیگر شاهد عروج سندیکالیسم در جنبش کارگری هستیم.

- کمیته های کارگری به بهانه های مختلف تشکیل شده و میشوند.  کمیته های برگزاری اول مه، کمیته پیگیری ایجاد تشکلهای آزاد کارگری، کمیته هماهنگی، شخصیتها، نهادها، سایتها و نشریات و بولتنهای کارگری و شخصیتها و کمیته های همبستگی کارگری در خارج از مرزهای کشور و ...

- همکاری و همبستگی عرصه های مختلف مبارزه با هم بوجود آمده است. ارتباط کارخانه و دانشگاه و معلم و پرستار و زن و جوان ... فعال کارگری به دانشگاه میرود و یا برعکس، سازمانهای جوانان در صف جنبش اول مه کارگری حضور پیدا میکنند، نهادهای زنان و کودکان و ... مراسم بزرگداشت اول مه دارند و در 8 مارس زنان فعالین کارگری سخنرانی میکنند و پیام میدهند.

 

گرایشات مختلف  کجای این تحولات و روند در جنبش کارگری قرار دارند؟           

1- سندیکالیسم

سندیکللیسم جنبشی قدیمی و صاحب سنت در طبقه کارگر ایران است که به بیش از 100 سال قبل برمیگردد.  این جنبش دوره های  رونق و رکود داشته و عوامل زیادی از جمله سرکوب مانع رشد و گسترش آن شده است. هم اکنون و بار دیگر ما شاهد عروج سندیکالیسم در جنبش کارگری هستیم.

در حال حاضر بخشی از رشته های کارگری سندیکا دارند از قبیل خبازان، شرکت واحد، کارکنان بیمارستانها، بخشی از کارگران پروژه ای و بخشی از کارگران فلز کار، برق کار، رانندگان و کامیونداران و بخشی از نساجیها. هیات موسس سراسری سندیکاههای کارگری توسط سندیکالبیستها تشکیل شده  و فعالیت در هیات موسس سندیکاهای صنفی شهرهای مختلف از جمله تهران، آذربایجان، مازندران و اهواز در جریان است.

سندیکالیستها خود این تجدید حیات را جنبش نوین سندیکایی مینامند. اینها در حال حاضر دو بخش اند و دو بیانیه دارند. اما سردمدارانشان میگویند حرفشان یکی است و آن تشکل صنفی کارگران است و تشکل صنفی یعنی سندیکا. اینها میگویند به طرف ایجاد فدراسیون سراسری و مستقل سندیکاهای کارگری ایران میروند.

در مورد برخورد به سندیکا در میان بخشهای مختلف دولتی ها اختلاف هست. بخشی سندیکا را حداقل به عنوان راهی برای سدکردن جنبش چپ و رادیکال کارگری مفید میدانند و اساسا میخواهند در هماهنگی با سازمانهای بین المللی سندیکایی  باشند که تا دیروز شوراهای اسلامی را به عنوان نماینده کارگر پذیرفتته اند و در حال حاضر احتمال دارد پشت سندیکاها بروند.  بنا برا ین در میان این بخش دولت حساسیت به سندیکا وجود ندارد. در چنین فضایی علیرغم مخالفت بخشی در درون رژیم و بخصوص خانه کارگر و شوراهای اسلامی، جنبش سندیکایی مستقل از این تشکلهای دولتی و بدون اینکه منتظر اجازه باشد مشغول تجدید حیات و سازمان خود است.

در شرایط ممنوعیت تشکل آزاد و مستقل کارگری و حضور تشکلهای دولتی خانه کارگر و شوراهای اسلامی، سندیکاها به عنوان اپوزیسیون و حتی آلترناتیو درمیان کارگران مطلوبیت پیدا میکنند. اما محدودنگری صنفی و سازشکاری تاریخی جنبش سندیکایی با سرمایه داری و تقلیل جنبش کارگری به مبارزات صنفی و پرهیز از سیاست و محروم کردن طبقه کارگر از پیوستن و هماهنگی با جنبشهای سیاسی و اجتماعی و بخصوص حزب سیاسی خود برای کسب قدرت... طبقه کارگر را در حاشیه جامعه نگه داشته و مبارزات صنفی و رفرمیستیش را هم با شکست مواجه کرده و میکند. اما در اوضاع و احوال کنونی و آتی ایران، جنبش سندیکایی که حساب خود را از جنبشهای سیاسی برای تغییر و برای ازادیهای فردی و اجتماعی و ازادیهای سیاسی جدا کند، منشا خیری برای طبقه کارگر نبوده و مورد ا ستقبال قرار نخواهد گرفت.

 

2- کمیته های کارگری

ایرادی که به این کمیته ها گرفته میشود اینست که گویا همه باید یکی شوند و با یک نام و یک رهبری باشند. اما از نظر من این مشکل کمیته ها نیست. تعداد اینها هر چه بیشتر بهتر، به شرطی که  هماهنگ و همسو و همکارو مکمل همدیگر باشند و نه در ضدیت و در تقابل با هم.

- یکی از اینها، کمیته پیگری ایجاد تشکلهای آزاد کارگری است. این کمیته از اجتماع گرایشات مختلف تشکیل شده است. از سندیکالیست ها تا طرفداران سابق شوراهای اسلامی که حالا ضد آن شده اند و تا کارگران چپ، رادیکال و سوسیالیست. دو گرایش هم از راست و هم از "چپ" مانع پیشروی این کمیته در جهت منافع واقعی طبقه کارگر و در جهت متحد و متشکل شدن کارگران میشوند. اگر همینطور پیش برود، این کمیته با این موقعیت و شرایط  اساسا درونی،  خطر از هم پاشیدن تهدیدش کرده و میکند.

اما اگر بتوان این کمیته را بعنوان ظرف متحد کردن بخشی از فعالین چپ و حتی سندیکالیستهای مستقل از گرایش توده ایستی نگه داریم سرنوشت دیگری پیدا خواهد کرد. این را مجمع بعدی باید روشن کند.

 

- کمیته دیگری که اساسا در تقابل با کمیته پیگیری اعلام موجودیت کرده است،  یک گرایش آنارکو سندیکالیستی و در عمل فرصت طلب است. این کمیته  با لباس چپ و بیانیه چپ آمده اما عملکردش راست است. اول مه سقز یک نمونه این عملکرد است. آنها در مراسم خانه کارگر شرکت و به کمیته برگزاری اول مه پشت کردند. این کمیته شانسی حتی برای ابراز وجود ندارد و فعالین آن علیرغم هر موقعیت اجتماعی وکارگری داشته باشند با عملکرد راست و فرقه ایشان ربطی به جنبش کارگری ندشته و  منشا هیچ خیری برای کارگر نخواهند شد.

 

ادامه دارد