رفسنجانی و"فاجعه" ورود به صحنه انتخابات

 

ایرج فرزاد

 

رفسنجانی مدتها این پا و آن پا میکرد تا "نظام" برای رد کردن کابوس انتخابات دیگری در رژیم اسلامی به او مراجعه نکند. "انتخابات" شوراهای اسلامی و بی تفاوتی بیش از ۹۰ در صد "واجدین شرایط" در جریان آن به جمهوری اسلامی هم حالی کرد که نفس اسلامیت ساختار سیاسی حکومت یک نقطه مهم تقابل جامعه ایران با جمهوری اسلامی است. در هر "انتخاباتی" حتی فرمال ترین و مضحک ترین آنها، خود سران رژیم اسلامی با یک نیروی قدرتمند برای پس زدن اسلام و شکل اسلامی حکومت روبرو شده اند. حتی آنگاه که بحثی از انتخابات نیست و رژیم میرود تا باورها و اعتقادات مردم "مسلمان" ایران را به رخ "دشمنان" داخلی و خارجی بکشد، در شام غریبان و تاسوعا و عاشورا جوانان حسین پارتی میگیرند.

اکنون بار دیگربعد از دو خرداد هشت سال پیش، پس از شکست هر تلاشی برای گسترش لایه های حاکمیت رژیم اسلامی به درون بخشی از طیف ملی مذهبی، رژیم اسلامی با کابوس انتخابات دیگری روبرو شده است. مساله شان این است که هم اسلامیت رژیم را حفظ کنند و هم همزمان درجه ای از رای و حمایت خودیها را هم پشت سر داشته باشند. و رفسنجانی آمده است که چنین مهره ای باشد. اما حول و حوش رفسنجانی در میان طیف رنگارنگ "اصول گرایان"، از آیات عظام و "مدرسین" حوزه ها گرفته تا بسیج و تا آنهائی که جنگ هشت ساله با عراق را نتیجه و حاصل شهادت طلبی ها و جانبازیهای خود میدانند، به رفسنجانی بدبین اند. به چندین دلیل: او یکی از کسانی است که ثروتهای میلیاردی به چنگ زده است و تمامی ذریه ها و تخم و ترکه های خود را از چپاول و تاراج و از بستر "خون"  شهدای اسلام به مرز اشباع و مافوق اشرافیت رسانده است. تنی چند از آیات قم به اکبر ولایتی تکیف شرعی کرده اند که انصراف خود از کاندیداتوری را پس بگیرد، دقیقا به همین علت که تصور میکنند او لااقل عوارض آغشته شدن به "مفاسد دنیوی" را بروز علنی نداده است. میدانند کسی مثل رفسنجانی قادر به بدست آوردن دل نسلی از حزب اله مکتبی و مدیران حزب الهی و جلب حمایت آنها در دفاع از بقای اسلامی رژیم و در تقابل با تهدیدات اسلام گریزانه  و اسلام زدایانه جامعه و در تمامی گوشه و زایای آن نیست. "بسیج دانشجوئی" صراحتا و بی پرده تلاش رفسنجانی در دوره "سازندگی" را برای بی دست و پا کردن مدیران حزب الهی و منزوی کردن مومنین متعصب به راه امام به او گوشزد کردند. رفسنجانی بنابراین با کاندید کردن خود، حمایت قاطع و بی تردید پایه گزاران اسلام سیاسی را پشت سر خود ندارد. رای او در ردیف آخر انتخابات مجلس ششم محل تلاقی دو تمایز و دو خط فاصل، یکی از جناح مکتبی حزب الهی و دیگری جناح معتدل کردن اسلام سیاسی به منظور ابقا رژیم بود.

خود رفسنجانی در همان گفت و شنود با بسیج دانشجوئی، صراحتا اذعان کرد که انتخاب یک رئیس جمهور حتی با میزان رای ۵ میلیونی، شکنندگی نظام را به نمایش میگذارد. با اینحال و با این پیش فرض بود که او خود با عبارتی که بکار برد: "ورود به فاجعه انتخابات" را اعلام کرد.

اما بحث انتخابات ریاست جمهوری و کاندیداتوری رفسنجانی در شرایط تغییر یافته دیگری به میان آمده است: دو خرداد و جنبش و حرکت کل لایه های اپوزیسیون قانونی و طیف مختلف اپوزیسیون طرفدار رژیم و جمع "دگراندیشان" و ادبا و نویسندگان و شعرائی که در هر حال رژیم اسلامی را به یک جامعه غیر اسلامی و مدرن و غیر شرقی و غیر مدافع "سنن کهن " ترجیح میدهند، از امید به اصلاح رژیم مایوس شده و آخرین میخها بر تابوت ایثارگران راه افسار زدن به اسلام سیاسی و تلاش برای مقبول و قابل تحمل کردن آن کوبیده شده است. این طیف، اکنون از تریبون عدم شرکت در انتخابات رژیم اسلامی  سر درآورده است. میدانند که با رفتن رژیم اسلامی فاتحه سیاسی کل گرایش ملی مذهبی خوانده شده است. در همان حال خود این واقعیت نشان داد که تلاش و مجاهدت برای درست کردن حائلی بین مردمی که علیه کلیت رژیم با اسلامیت آن و با فقر و بحران اقتصادی ای که جامعه را به مرز فروپاشی و ناامنی اجتماعی رسانده ، خیز برداشتند، عقیم بودن و نازائی خود را در منظر عمومی اعلام کرد. این ائتلاف اصلاح و کمک به ابقا رژیم اسلامی مشغول کفن و دفن خویش و تدارک مراسم تشییع جنازه خود است. این لاشه بیش از این قادر نخواهد بود برای جمهوری اسلامی عمر بخرد. مردم بدون حائل و بی هیچ حفاظی در برابر رژیم اسلامی قرار گرفته اند.

اما از سوی دیگر تضاد و کشمکش بین رژیم اسلامی و دول اروپای واحد و آمریکا نیز در فاز دیگری است. محمل و عامل پیش بردن تعرض غرب به رژیم اسلامی، "دمکراسی" و قابل قبول بودن این انتخابات با موازین دمکراسی و حقوق بشری است. جمهوری اسلامی و کاندیداتوری رفسنجانی در عین حال ناچار شده است که به این انتظار غرب هم پاسخگو باشد. این دریچه ای است که غرب امیدوار است به اتکای آن بر موج خشم و نارضایتی مردم سوار شود تا حتی المقدور با جلب سمپاتی مردم اما با حذف دخالت آنان و اعمال اراده آنان در تقابل با رژیم اسلامی، در اوضاعی که رژیم اسلامی به مرز سقوط و فروپاشی رفته است، منافع استراتژیک تر خود را تعقیب کند.

با این تفاصیل نفس برگزاری انتخابات زیر علامت سوال بزرگی قرار گرفته است. مساله مهم این است که مردم ایران باید هشیاری خود را صد چندان کنند، از حذف خویش در صحنه تعیین تکلیف سیاسی با جمهوری اسلامی جلوگیری کنند تا با هر ضعف و تشتتی در صفوف رژیم و از برآیند نیروهائی که جمهوری اسلامی را زیر منگنه گرفته اند، به نفع رها کردن قطعی جامعه ایران از زیر سلطه اسلام سیاسی و ساختن جامعه ای آزاد و برابر و مدرن و مرفه بهره گیری کنند.